شفقنا افغانستان-حملات خونين انتحاري در کابل و قندهار که مهمترين مراکز دولتي را هدف قرار داد، بار دگر توجه دولت و مردم را به سوي خلاهاي امنيتي در کشور جلب کرد و ضرورت بازنگري در راهبردهاي امنيتي را برملا نمود.
سؤالي که امروزه اذهان عمومي را به خود مشغول داشته است، اين است که چطور هراس افگنان با موترهاي مملو از مواد انفجاري در حساس ترين نقطه ي شهر، ساختمان الحاقيه پارلمان را هدف قرار مي دهند و سبب کشته شدن دهها فرد ملکي و نيروي امنيتي مي گردد و يا با وجود تدابير شديد امنيتي چطور مواد انفجاري در داخل مهمانخانه ولايت قندهار کار گذاشته مي شود و سبب کشته و زخمي شدن ديپلماتها، شخصيت هاي سياسي و نماينده هاي پارلمان مي شود؟
همزماني اين حملات در کابل و قندهار نيز شايد اتفاقي نباشد و شايد دشمنان مردم افغانستان با اينگونه حملات هماهنگ و همزمان بخواهند قدرت و توانايي شان را به رخ دولت و مردم افغانستان بکشند و يا ممکن است پيام هاي ديگري داشته باشند.
البته وقوع اينگونه حملات در افغانستان تازگي ندارد و در گذشته نيز ما شاهد حملات خونين تر و شديدتر در مراکز مهم دولتي بوده ايم؛ اما تکرار اينگونه حملات تا حدودي سؤال برانگيز و ترديد آميز مي باشد.
سالهاست که از خطر ستون پنجم دشمن در درون نظام و به ويژه نيروهاي امنيتي هشدار داده مي شود. سالهاست که ضرورت شفافيت و دقت در استخدام کارمندان ملکي و نيروهاي امنيتي در ارگانهاي امنيتي مطرح مي شود و سالهاست که از تصفيه عوامل نفوذي دشمن در نهادهاي امنيتي سخن گفته مي شود؛ ولي اين هشدارها و وعده ها تاکنون جامه ي عمل نپوشيده است. فساد و خويشخوري در پروسه استخدام، تقرر و ترفيع نيروهاي امنيتي بدون شک مشکلات و چالش هاي فراوان و غير قابل جبراني را براي مردم افغانستان به وجود آورده است. موفقيت و کاميابي هراس افگنان در انجام حملات انتحاري يکي از مواردي است که مي تواند به فساد و خويشخوري در دستگاه امنيتي ارتباط داشته باشد.
سازمان هاي امنيتي در هر کشور يکي از ستون پايه هاي نظام سياسي به حساب مي آيد و نظم، امنيت، ثبات و بالآخره پيشرفت و ترقي در سلامت و قدرت نيروهاي امنيتي يک کشور بستگي دارد. اگر اين سازمان ها ضعيف باشند، زمينه مداخله کشورهاي خارجي در امورات کشور فراهم مي گردد و استقلال و تماميت ارضي نيز به مخاطره مي افتد. اما اگر نيروهاي استخباراتي، دفاعي و امنيتي در هماهنگي با يک ديگر در راستاي تأمين منافع ملي تلاش کنند و قدرت، ظرفيت و توانايي هاي خود را در عرصه امنيتي به اثبات برسانند، ديگر دشمنان جرأت مداخله در امورات کشور را به خود نمي دهند؛ زيرا اين نيروها نيز قادر خواهند شد تا در برابر مداخلات کشورهاي خارجي و دسيسه ها و توطئه هاي داخلي بايستند و فعاليت هاي تخريبي و ضد منافع ملي دشمنان را خنثي سازند.
متاسفانه يکي از ضعف هاي بزرگ جامعه جهاني در يک و نيم دهه گذشته اين بود که براي تقويت توانمندي هاي نيروهاي امنيتي تدابير جدي را در نظر نگرفت و آنها را براي مقابله با تهديدها و دسيسه هاي دشمنان آماده نکرد.
تنها زماني که جنگ در افغانستان بيش از حد انتظار به طول انجاميد و شکست نيروهاي خارجي در جنگ محرز گرديد، مسأله آموزش و تقويت نيروهاي امنيتي در دستور کار نيروهاي خارجي قرار گرفت. روند آموزش اين نيروها چنان سطحي و با سرعت انجام گرفت که در مدت دو سال، کشورهاي عضو ائتلاف بين المللي در افغانستان تصميم گرفتند تا مسؤليت کامل تأمين امنيت افغانستان را به اين نيروها بسپارند و اين نيروها براي پيشگيري از افتادن در باتلاق جنگ افغانستان به تدريج اين کشور را ترک کنند.
بنابراين روند آموزش نيروهاي امنيتي با عجله و از روي اضطرار و ناگزيري صورت گرفت، تا راه براي خروج نيروهاي بين المللي از اين کشور فراهم گردد. اين آموزش نمي توانست پاسخگوي حجم عظيم مشکلاتي باشد که افغانستان با آنها روبرو مي باشد.
به اين دليل در تقويت نيروهاي امنيتي هم حکومت و دستگاه هاي امنيتي کوتاهي کرده اند و اين نهادها را به عرصه بازيگري سياسي خود در رقابت هاي درون دولتي تبديل کرده اند و از سوي ديگر اعضاي سازمان ناتو و متحدان بين المللي اش که مسؤليت آموزش، تجهيز و ارتقاي ظرفيت مسلکي اين نيروها را به عهده داشتند، به جايي اين که به صورت اساسي و همه بعدي به آموزش اين نيروها توجه کنند، به آموزش هاي کوتاه مدت و ابتدايي اين نيروها بسنده کردند.
چنانچه امروز ارگان هاي امنيتي قادر به کشف و پيشگيري از حادثه تروريستي نيستند و نمي توانند عوامل پديده هاي تروريستي را شناسايي و دستگير کنند، در صد بيشتر اين ناکامي ها به دو عامل فوق ارتباط پيدا مي کند.
بايد قبول کنيم که هم ارگان هاي کشفي و اوپراتيفي ما و هم نهادهاي عدلي و قضايي ما در برخورد با هراس افگنان، برخورد ضعيف و حتا شک برانگيزي داشته اند. علاوه بر اين که مردم از نيروهاي کشفي و اوپراتيفي در رابطه با کشف، شناسايي و دستگيري عوامل تروريسم شکايت دارند، اين نيروها در سال هاي قبل بارها اعلام کرده بودند که نيروهاي هراس افگن را در زمان انجام عمل تروريستي بالفعل دستگير مي کنند و پرونده آنها را به سارنوالي مي فرستند، اما ارگان هاي عدلي و قضايي پس از چند مدتي حکم به آزادي اين افراد مي دهند.
مردم افغانستان با وجودي که همه روزه شاهد حملات تروريستي بوده و در سوگ عزيزان و وابستگان شان که در حوادث تروريستي جان شان را از دست داده اند، نشسته اند؛ اما در شانزده سال گذشته کمتر شاهد محاکمه، مجازات و يا اعدام هراس افگنان بوده اند. چرا يک نفري که حاضر است در يک لحظه جان صدها نفر بيگناه را بگيرد، به اعدام محکوم نمي شود؟ چرا مردم افغانستان از تعقيب و پيگيري پرونده هاي قضايي نيروهاي هراس افگن دور نگه داشته مي شوند؟
مسأله سومي که مردم را دچار نگراني کرده، اين است که در سال هاي اخير همه ي مردم مي دانند که انتقال افراد انتحاري از آن سوي مرزها تا مرکز کشور و نيز انتقال انواع سلاح هاي سبک و سنگين، مهمات و تجهيزات و وسايل لازم در عمليات هاي تروريستي در کابل، پايتخت و در مهمترين نقاط شهر، بدون همکاري مقامات عاليرتبه دولتي ممکن نيست. برخي از رهبران سياسي و مسؤلان امنيتي نيز گفته اند که در انجام عمليات هاي تروريستي، بعضي از زورمندان و کارمندان بلند رتبه دولتي با تروريستان همکاري دارند.
وقتي همه به اين مسأله واقف اند و مسؤلان امنيتي نيز به آن اعتراف دارند، چرا مجموعه ي نهادهاي دولتي در قبال اين مسأله نوعي خاموشي اختيار کرده اند و در راستاي شناسايي و دستگيري اين افراد هيچ اقدامي صورت نمي گيرد؟
تا زماني که اين سؤال ها بدون پاسخ بماند، نه حوادث تروريستي در کشور کاهش مي يابد و نه عاملان آن دستگير و مجازات مي شوند و نه هم وضعيت شکننده و نابسامان سازمان هاي امنيتي بهبود مي يابد. پس حکومت ناچار است که برخي از ساختارها و رويکردهاي خود را در اين رابطه مورد بازبيني قرار دهد و اصلاحات و تغييرات مثبت و سازنده را از خود آغاز نمايد. اگر حکومت اراده جدي خود را در مقابله با هراس افگنان و حاميان آنها نشان دهند، همه شهروندان افغانستان از اين رويکرد استقبال خواهند کرد و از سياست هاي حکومت پشتيباني خواهند نمود.
رضا احسانی- روزنامه افغانستان دیلی
انتهای پیام
www.af.shafaqna.com