خیابانآزاری نوعی از خشونت علیه زنان است که در فضای عمومی- خیابان، پیادهروها، بازار و کوچه و پسکوچههای شهرها– قابل مشاهده است. این مساله اجتماعی منفور و ناهنجار منوط و محدود به فرهنگ و سرزمین خاصی نیست، هر جایی که بشر است و زیست میکند، این پدیده با شدت و ضعف موجود بوده و است؛ زیرا انسان بهطور غریزی و فطری گرایش به جنس مخالف دارد و این گرایش را خداوند در نهاد بشر قرارداده است. فلسفه وجودی چنین تمایلی بقا و تکثر نسل بشر است، این تمایل و جذبه در ذات خود منفی و مردود نیست. اما مشکل زمانی پدیدار میگردد که این مهم به افراط و انحراف کشیده میشود.
به گزارش شفقنا افغانستان، در این نوشتار کوتاه سعی میشود تا در باره ریشهها، علل و عوامل این مساله اجتماعی که رفته رفته به بحرانی در جامعه ما مبدل شده و باعث شده نیم مملکت ما یعنی بانوان گرامی، آسیبهایی جدی از این معضل ببینند و آسیب دیدن آنان یعنی آسیب به کل جامعه. تجربه علمی و آکادمیک عملی کشورهای توسعهیافته و پیشرفته نشان داده که با بررسیهای دقیق، و کارشناسانه میتوان مسایل اجتماعی را تا حد زیادی کاهش داد و کنترول کرد. اساسا کار علم بهویژه علوم اجتماعی- نیز، بررسی پیشبینی و کنترول و کاهش آسیبهای اجتماعی است.
علل و عواملی که باعث خیابانآزاری میگردد:
الف) اجتماعی شدن یا جامعهپذیری ناقص
اجتماعی شدن فرایندی است که طی آن انسانها از دوران کودکی تا آخرین لحظات حیات، یاد میگیرند تا هنجارها و نورمهایی که در اجتماع توسط اکثریت مردم مقبول و مطلوب پنداشته میشود را در رفتار، گفتار و کردارشان رعایت کنند. این مهم در کشورهای دیگر توسط دولت، نهادهای آموزشی، تعلیمی و تربیتی، رسانهها، خانواده، مراکز دینی و… اجرا و آموزش داده میشود و سیاستگزاریها در این راستا در تمامی ابعاد اجتماعی، همنوا، منسجم و هماهنگ پیش میروند. اما این پروسه در کشور ما با اشکالات، عیوب و نواقص بسیار مواجه است. در جامعه ما گسست و ناپیوستگی گستردهای در این بعد دیده میشود که باعث شده این پروسه با شکست مواجه گردد و ما با آسیبهای کلان اجتماعی چون، خیابان آزاری، قانون گریزی، هنجارشکنی و… مواجه باشیم.
ب) جنگ، ناامنی و بیثباتی
وقتی نگاهی به تاریخ این کشور، بهویژه تاریخ معاصر کشور میاندازیم، جز جنگ، ناامنی، بیثباتی و قانونشکنی دیگر مسایل آنقدر برجسته نمینماید. این بحث بهویژه در چهار دهه اخیر بیشتر برجسته و صادق است. جنگ هرچند صرفا پدیدهای منفی نیست، لیکن پیامدها و عواقب منفی بسیاری به همراه دارد، جنگ باعث استحاله ارزشها میشود، ارزشها را به ضد ارزش تبدیل میکند و قانونگریزی را ترویج و مسایل و آسیبهای روانی را افزایش میدهد. تحقیقاتی که در مصر و سوریه خاصتا روی خیابان آزاری و خشونت علیه زنان صورت گرفته حاکی از افزایش آن بعد از نابهسامانیها و جنگ در این کشورها است.
ج) گروه دوستان و همسالان
بسیاری از آزارهای خیابانی توسط تعدادی از پسران جوان صورت میگیرند، آنها که با هم میشوند، در جمع دوستانشان را ولو تمایلی نداشته باشند تحریک و تهییج میکنند. دوستان و همسالان خیلی از همدیگر تاثیر میپذیرند و تاثیر میگذارند. همچنین طبق نظریه یادگیری «ساترلند» انسانها اینگونه مسایل را یاد میگیرند و در یک فرایند یادگیری و آموزشی است که جرم گسترش پیدا میکند.
د) بیکاری
هرچند آمار و احصاییه در کشور ما غریب و ناشناخته و مظلوم است؛ لیک طبق آماری که تقریبی است، بیش از ۳۶% مردم ما بیکار هستند و هر روز به این تعداد افزوده میشود، سیل عظیم مهاجرتها ی هموطنان ما نیز (اغلبا) ناشی از این واقعیت تلخ است. کسی که کار دارد و وقت کم، مسلما زمان برایش مهم است و سعی میکند به کارهایش برسد تا خیابان آزاری و وقت تلفی در کوچه و بازار. در قسمت جوانان و محصلین و متعلمین هم باید اذعان کرد که سیستم آموزشی کهنه، فرسوده و نامناسب هم باعث شده متعلمین بدون درس خواندن و با هزاران کار دیگر، نمره کامیابی بگیرند؛ ورنه در کشورهای دیگر دانشجو یا دانشآموز آنقدر مصروف درسها است که وقتی برای صرف این قبیل کارها را کمتر پیدا میکنند.
و) فرهنگ مردسالار سنتی– قبیلهای
ساختار اجتماعی فرهنگی جامعه ما ساختاری مردسالار، سنتی– قبیلهای است، در این ساختار همیشه حق با مرد است، زن موجودی درجه چندم است و کمارزش. چنین فرهنگ و نگرشی این زمینه را فراهم میسازد تا مردان مسایل غریزیشان را بیباکانه و گاها با افتخار و غرورآمیز انجام دهند و آن کار را امری عادی و موجه جلوه دهد و بپندارد. یا اینکه چون سپهر عمومی تنها جای مردان است، پس برای انزوای زنان به پستوهای منزل، یا کنج خانهها باید آنان را در اماکن عمومی اذیت آزار داد. آنان این کارها را اسلامی، شرعی و متناسب با غیرت و مردانگی میانگارند.
ه) برداشت سطحی و نادرست از دین
دین اسلام زن و مرد را مساوی و برابر میداند و عدالت را برای همه توصیه میکند، در صدر اسلام زنان در همه امور حضور داشتند و دوشادوش مردان گام مینهادند، همسر پیامیر اسلام یکی از بزرگترین بازرگانان آن زمان در میان اعراب بود و زینب در کربلا، در کنار برادرش امام حسین رزمید و پیام رسان عاشورا و کربلا شد و باعث بقا و استمرار پیام و گفتمان حماسه بزرگ حسینی شد و صدها مثال از این قبیل در این راستا موجود است؛ اما حالا در افغانستان در بسیاری از ولایتها حضور زنان یا کمرنگ است یا حتا قریب به صفر، زیرا در باورهای دینی افغانها که ریشه در باورهای قبیلهای دارد، زنان تنها باید در خانه باشند و در بیرون حضورشان ناصواب و مغایر کلچر، عنعنات، غیرت افغانی و دین اسلام است.
ی) ضعف نهادهای امنیتی و قضایی
تقلیل این مشکل و حواله آن به دوش پولیس و نظام قضایی افغانستان کار نادرست و ناصوابی است، در کشور شدیدا ناامن افغانستان، پولیس بدون اصلاح فرهنگ و نگرش و باورها و کارهای زیربنایی اساسی در ابعاد مختلف، قطعا به تنهایی نمیتواند کاری از پیش برد، نظام عدلی و قضایی در صورت فقدان فساد هم قادر نخواهد بود، بهطور یکجانبه این پدیده را کاهش دهد، حال با این فساد آلودگی، مشخص و مبرهن است که هرگز نخواهد توانست.
پیامدها
همانطور که علل و عوامل مختلفی باعث پدید آمدن مسالهای در جامعه میشود، هر عامل و مسالهای نیز میتواند باعث افزایش مسایل دیگر در جامعه شود، پدیدهها و مسایل اجتماعی با یکدیگر مرتبط و دارای همبستگی هستند و یکی عامل دیگری خواهد شد. پیامدهایی را که برای این معضل اجتماعی میتوان بر شمرد قرار ذیل است:
• به حاشیه رفتن و منزوی شدن زنان از جامعه
زنان دارای استعداد و تواناییهای بالقوه و بالفعل فراوانی است؛ آنان نیروی انسانی کارا و مهمیاند که میتواند در توسعه و پیشرفت جامعه نقش بسیار مهمی بازی کنند و در صورت عدم حضور آنان با ناهنجاریهایی از جمله: «خیابانآزاری» قطعا امورات اجتماع دچار مشکلات و آسیبهای بسیاری خواهد شد.
• بهوجود آمدن مشکلات روحی روانی
خیابان آزاری باعث عامل بسیاری از مشکلات روانی و رفتاری در بانوان میشود، پروسه جامعهپذیری که بسیار مهم انگاشته میشود، عمدتا توسط بانوان صورت میگیرد. اگر ما زنان بیسواد، کمسواد و روانی داشته باشیم جامعه هم دچار معضلات و مشکلات فراوان خواهد گردید.
• گسست و بر هم خوردن نظم در جامعه
ایدیولوژیها و گفتمانها معمولا در شرایط بحران پدید میآیند، جنبش یا ایدیولوژی فمینیسم، بهخصوص موج دوم آن؛ دقیقا گویای واکنش به عملکردهای نادرست مردان بود، این موج که بسیار افراطی بود، اگر اجرایی میشد، جامعه شدیدا دچار گسست و بینظمی میشد و هر دو طرف و هر دو جنس و در کل انسان و کرامت و ارزشهای انسانی آسیب میدید.
راههای حل
این مساله در صورتی کاهش مییابد که عزمی ملی، همگانی و عمومی بهوجود آید و همه خود را مسئول احساس کرده و سعی در تغییر نگرش، بینش، رفتار و عملکردهای خود داشته باشند.
رسانهها:
نقش و رسالت رسانهها بسیار برجسته و مهم است، یکی از وظایف رسانهها فرهنگسازی و تغییر فکر، اندیشه و نگرش انسانهای جامعه است؛ بنابراین رسانهها میتوانند با ساخت برنامههایی این کنشهای منفور و منفی را کاهش دهند.
مکاتب: سیستم آموزشی ما دارای عیب و ایرادات بسیاری است، نبود مواد درسی با کیفیت و مدرن، فقدان معلمین متخصص و با سطح سواد بالا و سیاسی کردن این نهاد، باعث افول و کاهش کیفیت آموزشی در کشور شده است، گنجاندن بسیاری از مسایل مهم تربیتی– آموزشی میتواند در هنجارمندی جامعه نقش مهمی ایفا کند.
مراکز دینی– مدارس:
همانند مکاتب، مدارس دینی ما هم نتوانسته در اجتماعی ساختن افراد در بعد دینی و اخلاقی موفق عمل نماید، تعداد بسیاری از این روحانیون و ملایان، در پاکستان، شکار و جذب گروهها و اندیشههای افراطی میشوند و همچنین سطح سواد پایین این علما و طلاب، باعث برداشت نادرست از دین میشود، چون جامعه ما جامعهای مسلمان و دینمحور است، اشتباه اینها جامعه را به تباهی میبرد، گسترش افراطیت، تروریسم، داعش، القاعده و… حاکی از ناموفق بودن کارکرد مبلغین دینی ما است. برداشت و نگاه تعداد زیادی از علمای دینی ما زن ستیزانه، سنتی– قبیلهای است. همین نگرش زمینه بسیاری از خشونتها و بهخصوص خیابان آزاری را مساعد کرده است.
برگزاری نشستها، سمینارها و کنفرانسهای علمی
بسیاری از مشکلات در کشور هرگز بهعنوان یک مساله، مطرح نشده و جدی انگاشته نمیشوند، سطحیانگاریها و سرپوش گذاشتنها باعث شده، این غدههای سرطانی در اجتماع هر روز بزرگ و خطرسازتر شوند. برگزاری نشستها و سیمینارها باعث آسیبشناسی، ریشهیابی، علتیابی و راهحلیابی میشود.
وضع قوانین سخت و جدی
در کشور ما در بسیاری مسایل و بخشها هیچ قانونی وجود ندارد، این وضعیت آنومیک، زمینهساز بسیاری از مشکلات و مسایل اجتماعی است. بنابراین بایستی دولت و نهادهای ذیربط، قوانینی سختگیرانه در این راستا به تصویب بر سانند و بحث ضمانت اجرایی آن را جدی بگیرند.