شفقنا افغانستان- پس از ماهها تلاشهای هماهنگ دیپلماتیک قدرتهای منطقه، پروسهی توقفیافته و طولانی صلح افغانستان بار دیگر پس از دیدار نمایندگان افغانستان، چین، پاکستان، و ایالات متحده در اسلامآباد ، بهشکلی جدی از سر گرفته شد. هرگونه روند صلح در افغانستان بدون حضور و دخالت مستقیم و واضح پاکستان، ناقص خواهد بود.
پاکستان از همان آغاز شکلگیری منافعی ریشهدار در افغانستان داشته است [و بالعکس]، و نادیدهگرفتن یا بهحاشیهراندن این منافع تنها موجب بیثباتی افغانستان و بهخطرافتادن کل منطقه خواهد شد. در این میان، پنج عامل خاص وجود دارد که برای محاسبات سیاسی پاکستان در افغانستان حیاتی هستند و باید بهشکل جدی درنظر گرفته شوند.
کاهش نفوذ هند
جلوگیری از بهدستآوردن پایگاهی در افغانستان توسط هند، همچنان یکی از اولویتهای اصلی پاکستان باقی مانده است. پاکستان همواره نسبت به تاثیر هند در افغانستان به دیدهی تردید نگریسته است. اسلامآباد بر این تصور است که حضور گستردهی هند در افغانستان، تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی پاکستان است. اگرچه ممکن است در برداشت پاکستان از تهدید ناشی از حضور هند در افغانستان اغراق شده باشد [مانند این ادعا که هند صدها قنسولگری در افغانستان دارد!]، بااینحال ترس پاکستان هم نباید بیاساس دانسته شود.
درحقیقت، افغانستان میتواند برای هر دو کشور هند و پاکستان فرصتی برای همکاری با یکدیگر بهمنظور تامین ثبات در افغانستان فراهم کند، که مهمترین تاثیرات جانبی آن بهبود روابط میان این دو نیز خواهد بود. اهداف هند و پاکستان در افغانستان تا حدی در تضاد با یکدیگر قرار دارند، اما اشتراکات زیادی نیز وجود دارند. بنابراین، با سرمایهگذاری بر نقاط مثبت، میتوان به بهبود صلح و ثبات امیدوار بود.
منافع اقتصادی
منافع اقتصادی پاکستان در افغانستان کاملاً تثبیت شده است. در سالهای اخیر، منافع فراوان انرژی در آسیای مرکزی، که تا حد زیادی دستنخورده بودند، رقابتی را میان قدرتهای بزرگ برای تاسیس خطوط لولهی گاز و نفت در داخل و اطراف منطقه به راه انداخته است. علاوهبراین، طبیعی است که موقعیت ژئواستراتژیک پاکستان و افغانستان در میانهی ذخیرههای عظیم انرژی در خاورمیانه و آسیای مرکزی، و وجود اقتصادهای درحالرشد هند و چین که بهشدت نیازمند انرژی هستند، محرکهای بالقوهی قدرتمندی برای توسعهی اقتصادی در هر دو کشور افغانستان و پاکستان بهوجود آورده است.
از سوی دیگر، پاکستان برای تجدیدحیات اقتصادی خود نیز نیازمند انرژی است و خط لولهی ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند [TAPI]، با تمام موانع موجود، یک منبع انرژی فراهم خواهد آورد که برای پنجاه سال آینده در سهام اصلی پاکستان باقی خواهد ماند. انتظار میرود این خط لوله تا سال ۲۰۱۹ تکمیل شود.
پروژهی اقتصادی شاخص پاکستان، گذرگاه اقتصادی چین-پاکستان [CPEC]، تاثیرات مشابهی در افغانستان دارد. این پروژه که بخشی از راهبرد توسعهای «یک کمربند، یک جاده»ی چین است، قرار است تا آسیای میانه را از طریق افغانستان و پاکستان، به جنوب آسیا و فراتر از آن متصل کند. بنابراین، وضعیت امنیتی در افغانستان، بدتر شود یا به ثبات برسد، تاثیرات مستقیمی بر منافع اقتصادی پاکستان خواهد داشت.
اختلاف بر سر خط دیورند
خط دیورند، مرز غربی پاکستان است که آن را از افغانستان جدا میکند. نام این مرز از نام وزیر امور خارجهی هند، سر مورتیمر دیورند گرفته شده است که در سال ۱۸۹۳ معاهدهی دیورند را با امیر افغانستان عبدالرحمان خان امضا کرد که در آن مرز میان هند و افغانستان را مشخص شده بود. پس از آنکه پاکستان بهعنوان کشوری مستقل شکل گرفت، خط دیورند تبدیل به نخستین دلیل درگیریهای دایم میان دو کشور شد.
اگرچه پاکستان خط دیورند را بهعنوان مرز غربی خود به رسمیت میشناسد، افغانستان هرگز آن را بهعنوان یک مرز بیناللملی به رسمیت نشناخته است –پاکستان حتا در دولت طالبان نیز نتوانست تایید این مرز را به دست بیاورد. این مسئله همچنین موانع جدی در حوزهی مدیریت مرزی بهوجود آورده است؛ شبهنظامیان آزادانه در سراسر مرز دیورند جابهجا میشوند چرا که بین دو کشور در این منطقه همکاری وجود ندارد. بنابراین، زمان آن رسیده است که درنهایت برای این معضل طولانیمدت راهحلی درنظر گرفته شود.
پاکستان و افغانستان دو کشور مستقل هستند و نیاز به مرزی دارند که هردو طرف رسمیت آن را بپذیرند. اگرچه ترسیم مجدد این مرز غیرممکن به نظر میرسد، تبادل مناطقی کوچکتر و اصلاحاتی جزئی، مانند آنچه اخیراً در مرز هند و بنگلادش صورت گرفته است، میتواند راهی برای پیشرفت باز کند.
جنبش تجزیهطلب بلوچستان
پاکستان از همان آغاز شکلگیری با شورش بلوچها مواجه بوده است. این جنبش درطول دههها تکامل یافته و در اساس از مقاومتهای اولیه در برابر ادغام با پاکستان در سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۸ برخاسته است که پس از آن با شورشهای پراکنده علیه دولت دنبال شد. بزرگترین قیام بلوچها در سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۷ اتفاق افتاد و در آن زمان، حدود ۸۰۰۰۰ نیروی ارتش پاکستان در آن ولایت مستقر شده بودند.
درحالحاضر، پنجمین شورش در بلوچستان در جریان است و پاکستان ادعا میکند که دو کشور هند و افغانستان در دامنزدن به این شورش نقش داشتهاند. رییسجمهور سابق پاکستان، پرویز مشرف، بارها دررابطه با توطئهی همدستی برخی از کشورهای همسایهی پاکستان در تامین منابع مالی و اسلحه برای شورشیان بلوچ صحبت کرده بود. اگرچه پاکستان قادر به فراهمآوردن شواهد قابلملاحظهای از دخالت هند نبوده است، هند نیز همواره این اتهام را رد کرده است.
بااینحال، از دیدگاه پاکستان، احتمال دخالت هند را هرگز نمیتوان بهطور کامل نادیده گرفت. و این استدلال که علاقهی هند به افغانستان بهطور کامل بشردوستانه بوده است، در اینجا کارآمد نیست. مشارکت فعال هند در افغانستان، مخصوصاً در مناطق نزدیک به مرز پاکستان، قطعاً برای پاکستان حساسیتبرانگیز بوده است. این ادعا بر شواهد تاریخی بنا شده است، چرا که پاکستان در گذشته نیز تجزیه شده بود و آن هم با کمک و مداخلهی هند اتفاق افتاده بود.
تحلیلگران استدلال میکنند که حتا اگر هند در برافروختن شورشها در بلوچستان درگیر باشد، دلیل آن دخالت پاکستان در کشمیر با اهداف مشابه است و هند تنها با راهاندازی بازی استخباراتی با اسلامآباد، مقابلهبهمثل میکند. بااینوجود، یک مشکل بزرگ در بخشی از قلمرو پاکستان وجود دارد که نزدیک به افغانستان است.
ازاینرو، نه تنها پاکستان نیاز به انجام تلاشهای داخلی بهمنظور توسعهی بلوچستان دارد که تاثیری جدی بر شورشها خواهد گذاشت، همچنین نیاز دارد تا با همسایگانش برای پایاندادن به حمایتهای پنهانی خود از شورشیان بلوچ گفتوگو کند. یک بلوچستان مستقل نه به نفع افغانستان خواهد بود و نه هند، و از طرف دیگر موجب بیثباتی بیشتر منطقه میشود که ضرر آن به تمام کشورهای منطقه خواهد رسید. با آغاز پروژهی CPEC، تامین صلح و ثبات در بلوچستان اهمیتی بیشتر خواهد یافت، پس زمان آن فرا رسیده است که پاکستان در این رابطه اقدامی جدی صورت بدهد.
مسئلهی «پشتونستان»
زمانی که بریتانیا در سال ۱۹۴۷ امپراتوری هند را ترک میکرد، افغانستان درخواست بررسی مجدد مرزها را مطرح کرد و پس از ردشدن این درخواست، افغانستان خواستار یک پشتونستان مستقل شد که در خارج از پاکستان قرار داشته باشد. پاکستان همواره حمایت افغانستان از پشتونستان را تهدیدی برای امنیت ملی خود بهحساب آورده است. در طول دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، افغانستان از یک جنبش جداییطلب پشتون در شمال غرب ولایت مرزی پاکستان، که اکنون خیبر پشتونخواه نامیده میشود، حمایت کرده بود. علاوهبراین، در سال ۱۹۷۹، نخستوزیر افغانستان، حفیظالله امین، به صراحت آرزوی کابل برای تشکیل «افغانستان بزرگتر» را بیان کرد. او گفت، خط دیورند، «ما را از هم جدا کرده است».
این نگرانیها همچنان بر ارزیابی حوادث افغانستان در پاکستان تاثیر میگذارند، و بنابراین دولت افغانستان نیاز دارد تا به پاکستان تضمین بدهد چنین طرحی هرگز علیه پاکستان استفاده نخواهد شد. باوجود آنکه در پاکستان حمایت بسیار اندکی از تشکیل یک پشتونستان مستقل وجود دارد، در افغانستان هنوز این اندیشه وجود دارد که این کار آیندهای روشن به همراه دارد. ازاینرو، جانب افغانی باید برای اعتمادسازی در پاکستان تلاش کند و اطمینان بدهد که پشتونستان موضوعی مربوط به گذشته بوده است و خواهد بود.
پنج موردی که در بالا مطرح شد، ملاحظات مهمی نه تنها برای پاکستان، بلکه برای افغانستان و هند، و دیگر قدرتها بهحساب میآیند. با ظهور دولت اسلامی در خاورمیانه و افزایش بیثباتی در این منطقه، هرگونه بیثباتی بیشتر در جنوب آسیا آتشی را شعلهورتر میکند که خاموشکردن یا مهار آن بسیار دشوار خواهد بود. بنابراین، زمان آن برای تمام کشورهای جنوب آسیا فرا رسیده است تا بر بهبود و ارتقای صلح، ثبات و توسعه در منطقه متمرکز شوند.
منبع:نیوز آن ساندی/ عمیر جمال، یعقوب خان بنگاش
ترجمه: معصومه عرفان/ اطلاعات روز
انتهای پیام