پنج‌شنبه 9 حمل 1403

آخرین اخبار

آغاز به کار اولین بانک اسلامی در اوگاندا

شفقناافغانستان- اولین بانک اسلامی در اوگاندا آغاز به کار...

فروش آیفون در بزرگترین بازار دنیا حدود 33 درصد کاهش یافت

شفقناافغانستان- فروش آیفون در چین در فوریه نسبت به...

وضعیت آب و هوای کابل و دیگر ولایات/ ۹ حمل 1403

شفقناافغانستان- ریاست هواشناسی طالبان از احتمال بارش باران در...

باران الماس در سیاره نپتون+ویدئو

شفقناافغانستان _ ویدئو؛ عجایب خلقت/ باران الماس در نپتون

پرچم عزا در حرم مطهر امام علی علیه‌السلام برافراشته شد+ تصاویر

شفقناافغانستان- در آستانه سالروز شهادت امام علی علیه‌السلام مراسم...

رییس کمیته روابط خارجی پارلمان آمریکا خواستار آزادی فوری یک شهروند آمریکایی از زندان طالبان شد

شفقناافغانستان- مایکل مک‌کال، رییس کمیته‌ روابط خارجی مجلس نماینده‌گان...

کرن دیکر:محدودیت‌های طالبان بر زنان شاغل سالانه یک میلیارد دالر برای افغانستان هزینه دارد

شفقناافغانستان-  کرن دیکر، کاردار سفارت امریکا برای کابل گفته...

نرخ مواد سوختی و غذایی در بازارهای کابل/ ٩ حمل ١۴٠٣

شفقناافغانستان- قیمت مواد سوختی و مواد غذایی در بازار...

نرخ پول افغانی در برابر ارزهای خارجی/٩ حمل ١۴٠٣

شفقناافغانستان- ارزش پول افغانی در برابر ارزهای خارجی در...

پاسخ آیت شبیری زنجانی درباره حکم نماز و روزه در سفر شخصی با ماشین دولتی

شفقناافغانستان – حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی به...

دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان

شفقناافغانستان– دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان را در...

طالبان ادعا می کند که بیماری پولیو را در افغانستان ریشه‌کن کرده‌ است

شفقناافغانستان-  عبدالسلام حنفی، معاون اداری ریس‌الوزرای طالبان در یک...

قتل یک جوان توسط دزدان در خوست

شفقناافغانستان- منابع محلی در خوست از قتل یک جوان...

جبهه مقاومت ملی: 3 طالب را در کابل کشتیم

شفقناافغانستان- جبهه مقاومت ملی افغانستان ادعا کرده که سه...

گلوب اند میل: طالبان، افغانستان را به پناهگاه تروریستان مبدل کرده است

شفقناافغانستان- روزنامه گلوب اند میل گزارش داده که افغانستان...

3 کشته و 6 زخمی در پی حادثه ترافیکی در فراه

شفقناافغانستان- منابع محلی در فراه می‌گویند که رویداد ترافیکی...

رقابت‌های بین‌المللی چهارجانبه؛ افغانستان از تایلند شکست خورد

شفقنا افغانستان - تیم ملی فوتسال افغانستان در آخرین...

سیاره فراخورشیدی پروکسیمابی،سیاره‌ای داغ و در عین حال یخ+ ویدئو

شفقناافغانستان _ ویدئو؛ عجایب خلقت/ سیاره ای داغ و...

مسابقات یورو ۲۰۲۴/ جدول کامل گروه بندی

شفقناافغانستان– با پایان یافتن بازی های پلی آف یورو...

تیم ملی فوتسال افغانستان به مصاف تایلند می رود

شفقناافغانستان- تیم ملی فوتسال کشور در آخرین بازی‌اش در...

باکتری عامل پوسیدگی دندان انسان با قدمت ۴۰۰۰ سال کشف شد

شفقناافغانستان- دانشمندان شواهدی بر وجود باکتری هایی با قدمت...

پسر حکمتیار اخراج پدرش از خانه‌اش را کار چند «طالب کهنه فکر» خواند

شفقنا افغانستان -  حبیب‌الرحمان حکمتیار، پسر گلبدین حکمتیار در...

مبانی مدرنیسم با مبانی دینی سازگاری ندارد/ نباید عملکرد غرب نسبت به مسلمانان را فراموش کرد

شفقنا افغانستان- بحث دین و مدرنتیه و اسلام و مدرنیته از جمله مباحث دامنه داری است که همچنان قابل تامل است و هنوز اندیشمندانی بر سر نسبت آنها به نظریه پردازی مشغولند. چه نسبتی میان دین و عصر مدرنیته وجود دارد؟ آیا امروز می توان از دوران مدرن سخن گفت و نسبت آن با دین را به بحث گذاشت یا این دوران با پسامدرن جایگزین شده و اتخاذ رویکردهای جدید را می طلبد؟

19211

 

دکتر جلال درخشه استاد علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) معتقد است: مؤلفه ها و مبانی مدرنیسم به دنبال ایجاد یک حیات جدید برای بشر و به دنبال خلق انسان جدیدی بوده است و در این راستا هم دستاوردهایی داشته است که بعضا برای بشر هم مفید بوده است. اما در مقام ارزیابی باید گفت این دستاوردها تا آنجا که با مبانی دینی مشکلی نداشته باشد اسلام با آن مشکلی ندارد اما شکی نیست که مبانی مدرنیسم از حیث انسان شناسی و معرفت شناسی و سایر عرصه ها با مبانی فکری اسلام  همخوانی ندارد.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: به عبارت دیگر بشر خصوصا انسان غربی همه راه هایی که بتواند بر طبیعت مسلط شود و از لذایذ دنیا بهره مند شود را طی کرده است ولی بحران روحی و روانی بشر حل نشده است ممکن است به آسایش رسیده باشد ولی به آرامش نرسیده است.

متن گفت و گوی شفقنا با دکتر درخشه را در ادامه می خوانید:

* نسبت دین و مدرنیته از مباحث مهمی است که نظریه های زیادی درباره سازگاری و عدم ناسازگاری بین آنها وجود دارد اما مهمتر از آن باید این مساله را روشن کرد که کلا دین در دنیای مدرن به کجا می رود؟

درخشه: قاعدتا یکی از مشخصه های مهم جهان جدید و عصر مدرنیته تاکید و تکیه بر سکولاریسم است؛ سکولاریسم به معنای کم دیدن نقش دین و مذهب در امور سیاسی و اجتماعی و خصوصی کردن امر دین است و این مساله در جهان امروزی به عنوان یک اصل پذیرفته شده است و حتی بسیاری از کشورها آن را به عنوان یک اصل مهم در قانون اساسی خود ذکر کردند. پس اگر از این منظر به مساله نگاه کنید می بینید جهان مدرن جهان جدایی حوزه سیاست از دین تلقی می شود و این جدایی به این معناست که امور دین به دینداران و امور دنیا به دنیاداران واگذار شود. قاعدتا فقدان دین در مناسبات اجتماعی و سیاسی نوین بشر که حاصل تجربه های زندگی در غرب نوین است موجبات صدمه زیادی بر نفوذ و حضور دین در جوامع انسانی شده است اما به معنای این نیست که نیاز بشر به دین و مبانی دینی کاهش یافته باشد. بشر مدرن تمام تجربه های خود را در زمینه های متفاوت انجام داده است ولی هیچ گاه این تجربه ها باعث نشده است که نیاز او به دین و مسایل اعتقادی کاسته شود؛ بنابراین اینکه سوال کردید دین در دنیای مدرن به کدام سو پیش می رود باید بگویم کوشش های غرب اعم از متفکرین و همچنین سیاستمداران به این سمت رفته است که دین را از سازمان اجتماع و سیاست جدا کنند و حتی تا آنجا پیش رفته اند که عصر جدید را عصر پایان دین تلقی کردند؛ برای مثال آگوست کنت در تقسیم بندی معروف خود، تاریخ فکر بشر را به سه دوره تقسیم می کند: دوره اول را دوره دین و باورهای دینی می نامد و آن را دوره صباوت فکری انسان  قلمداد می کند و معتقد است که بشر در دوران اولیه تکامل ذهنی به دین نیاز داشته است اما مرحله دوم مرحله عقل است که منتهی به شکل گیری فلسفه در تاریخ تفکر بشر شده است یعنی دوره ای که عقل کارکرد داشته است و دوره سوم یعنی  عصر جدید را عصر  علم یا دانش تجربی معرفی می کند و معتقد است که در این دوره اساسا آنچه که توضیح دهنده مناسبات انسانی است قواعد و قوانین علمی است و عصر دین پایان یافته است. بر مبنای همین مساله و همچنین سابقه نسبتا طولانی بحث سکولاریسم در غرب، از قرن ۱۵ میلادی به بعد آن چیزی که در جهان القا و گسترش یافته این مساله است که در عصر مدرن و با بسط دانش جدید نیازی به دین و باورهای دینی نیست. البته این رویکرد مورد نقادی های فراوان واقع شده است و روند و تجربه های جدید جهانی نیز چه از بعد روشی چه مبنایی و محتوایی  آن را نمی پذیرد بنابراین نیاز به معنویت در جهان جدید امری ضروری است که بالمال انسان مدرن نیز نتوانسته  آن را انکار نماید.

* اما آیا این توضیحی که متفکران و سیاستمداران غربی در این خصوص داده اند قانع کننده بوده است؟

درخشه: چنانکه اشاره کردم این توضیحات به لحاظ تئوریک و عملی توضیح دهنده نبوده است اساسا همه تجربه هایی که بشر امروزی می توانسته انجام دهد، انجام داده است یعنی همه راه ها را تجربه کرده است ولی در عین حال با یک خلاء روانی و فکری رو به روست و تنها عاملی که می تواند این خلاء را پر کند قاعدتا معنویت است البته معنویت می تواند در شاخه های مختلف توضیح داده شود. معنویت غیردینی هم بنا به ادعای عده ای می تواند این خلاء را پر کند اما مهم آن است که معنویت های غیردینی هم نتوانسته است تجربه موفقی را از خود نشان دهد  و بشر را به آرامش حقیقی برساند لذا بازگشت به باورهای اعتقادی مبتنی بر دین مورد توجه جدی واقع شده است و در واقع تنها عاملی است که می تواند نیازهای روحی انسان را در این حیرتکده رفع کند، دین و مؤلفه های وحیانی و الهی است.

*در رابطه با دنیای مدرنیته گفتید که دین از سیاست جدا شده است. آیا می توان ادعا کرد که دین به حاشیه رفته است؟

درخشه: تاریخ نوشته بشر حکایت از این دارد که دین همواره در جوامع انسانی حضور داشته و نقش بسیار مهمی را ایفا کرده است در شکل دهی به مناسبات اجتماعی، سیاسی و حتی شکل دهی به تمدن های بزرگ بشری نقش اساسی داشته است. همین الان هم در جوامع مختلف و حتی در سکولار ترین آنها می بینید که معماری، هنر، ادبیات، مناسبات متعدد و… تحت تاثیر مؤلفه های دینی قرار دارد اینطور نیست که یکسره بگوییم دین کاملا از جامعه رخت بر بسته است. جهان جدید به دنبال این بوده است که اساسا دین را یک امر خصوصی تلقی کند قاعدتا اگر دین امر خصوصی تلقی شود مربوط به زندگی شخصی انسان ها می شود و اثر اجتماعی و به تبع آن اثر سیاسی نخواهد داشت. اصل اینکه دین در جوامع، کامل از بین رفته باشد دیدگاه درستی نیست چون دین در جوامع هنوز یا به شکل نگرش های متافیزیکی یا به شکل ادیان الهی مطرح است. بالغ بر ۳ میلیارد مسیحی و  ۵/۱ میلیارد مسلمان در جهان وجود دارد یعنی بیش از ۶۰ درصد به شکل مستقیم تحت تاثیر ادیان بزرگ الهی هستند و پیروان این ادیان الهی را تشکیل می دهند اینطور نیست که دین در جوامع کلا رخت بر بسته باشد اما باید بگوییم میزان نقش آفرینی آن در تنظیم مناسبات انسانی قطعا بسیار کاهش یافته و حضور ملموسی ندارد.

* درست مانند بحث دین و مدرنتینه، برخی قایل به سازگاری اسلام و مدرنیته هستند و تعدادی نیز بر این عقیده اند که اسلام و مدرنیته هیچ سازگاری با هم ندارد. به نظر شما میان اسلام و مدرنیته سازگاری وجود دارد یا نه؟

درخشه: اصولا مدرنیته دارای مؤلفه هایی است بعضی از این مؤلفه ها اساسا نمی تواند در چارچوب نه تنها اسلام بلکه هیچ دین الهی دیگری قابل توضیح باشد به معنایی که خود پیشگامان مدرنیسم آن را مطرح کردند و اثرات آن را می توانید در جوامع مدرن پیگیری کنید. برای مثال از جمله این مؤلفه های مهم سکولاریسم یا بحث عقل گرایی از نوع خودبنیاد است. اگر بخواهیم این مباحث را به شکل مطلق نگاه کنیم می بینیم که قاعدتا در بسیاری از مواقع با مبانی و اصول دینی نمی تواند سازگاری داشته باشد. برای نمونه سکولاریسم با مبانی دینی اسلام قاعدتا سازگار نیست اسلام یک دینی است که کاملا سیاسی و اجتماعی بوده، دارای شریعت است و هر دینی که دارای شریعت باشد قاعدتا نمی تواند خالی از مبانی سیاسی و اجتماعی باشد. اگر سکولاریسم یکی از مؤلفه های اساسی مدرنیسم باشد که هست قاعدتا نمی تواند با مبانی اسلام که دینی است سیاسی و اجتماعی و به دنبال توضیح مناسبات سیاسی و اجتماعی و تنظیم آن برای زندگی بشر است، سازگاری داشته باشد. البته شاید ادیان دیگر این سازگاری را به نوعی به وجود آوردند مثلا مسیحیت جدید سکولاریسم را پذیرفته است و با آن خود را سازگاری داده است، حتی امروزه برخی خوانش ها از اسلام وجود دارد که همین دیدگاه را پذیرفته و با آن سازگار شده اند. بعلاوه عقل گرایی به مفهوم عقل خود بنیاد که از مؤلفه های اساسی مدرنیسم بشمار می آید نمی تواند با مبانی اسلام سازگاری داشته باشد. اسلام قایل به این است که عقل به عنوان یک منبع در استنباط احکام و قواعد شرعی می تواند مورد استفاده قرار گیرد و نیز بخش مهمی از مناسبات زندگی سیاسی و اجتماعی انسانها  را توضیح دهد ولی این عقل، عقل دینی و مبتنی بر وحی است نه عقل خودبنیاد که جای خدا را بگیرد، عقلی که در اسلام مورد توجه است و در فقه ما نیز جزو منابع استنباط قلمداد می شود. در واقع دایره مباحات یا منطقه الفراغ احکام شریعت و نیز احکام تاییدی شرع نیز  در همین راستا قابل توضیح است .

*کدام عقل؟

درخشه: اشاره کردم یعنی عقلی که در چارچوب دین معنی دار شده است  و در روش شناسی فقهی از آن به عنوان اصول عقلیه هم یاد می شود و شامل مستقلات عقلیه و مستلزمات عقلیه می شود، نه عقل خودبنیاد که از مؤلفه های اصلی مدرنیسم است. اجازه دهید بحث قبلی یعنی مؤلفه های مدرنیسم را  تکمیل کنم. از دیگر مؤلفه های مدرنیسم علم گرایی است البته علم گرایی به مفهوم تجربی آن نه علم به مفهوم عام و کلی آن. چنانکه می دانید در عصر جدید جزمیت فوق العاده ای نسبت به علم به مفهوم تجربی آن صورت پذیرفت تا جایی که تنها راه معرفت بشری را قیف علم تجربی دانستند که البته این نگرش جزمی و انحصاری به نفی سایر مسیر های فهم و شناخت انسان من جمله نفی دین  منتهی می شد . قاعدتا دین  بطور اعم و اسلام به صورت اخص چنین انحصار و جزمیت و نتایج بار شده بر آن  را تایید نمی کند در اسلام هم علم مورد تقدیس و تأکید فراوان است اما به عنوان یکی از راه های شناخت به این معنی که اسلام راه های متفاوت شناخت را تأیید می کند همه آنها را زیر چتر وحی توضیح می دهد آیات متعدد قران نشان واضحی از این رویکرد است .همچنین روایات و سنت پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) جملگی مؤید این است که دایم روی علم جویی و شناخت بهتر  تاکید می کنند. پیامبر می فرماید« اطلبوا العلم ولو بالصین» “علم آموزی کنید ولو اینکه در چین باشد” قاعدتا علوم موجود در چین علوم غیر دینی بوده است چون در چین  آن زمان و حتی حال حاضر علوم دینی تدریس نمی شد یا در قرآن آمده «هَلْ یسْتَوی الذینَ یعْلَمُونَ والذینَ لَا یعْلَمُونَ» “آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسان هستند” در آیات دیگر هم آمده است” از آن چیزی که دانش و شناخت نداری تبعیت نکن” یعنی مبنای اطاعت و پیروی از دین را باید بر مبنای شناخت و دانش خودمان نسبت به موضوعات قرار دهیم و حتی می بینید در اصول اعتقادات اسلامی هم تاکید اصلی بر این مساله است که اساسا نباید در این اصول تقلید شود بلکه باید تحقیق و مبتنی بر شناخت باشد یعنی  انسان باید نسبت به این مسایل شناخت پیدا کند. این علم با ساینتیسم متفاوت است هر چند ممکن است در مواردی همپوشانی داشته باشند. تا آنجایی که علم به مفهوم مدرن دستاوردهایی برای بشر دارد که قابل استفاده باشد را استفاده می کنیم اسلام هم نهی نمی کند بلکه جزو تاکیدات خود اسلام است. اما اگر کسی عنوان کند تنها راه شناخت این هستی راه علم تجربی است ما در اینجا مشکل داریم چراکه در این موقع حالت انحصاری پیدا می کند و منتهی به نفی سایر روش ها می شود. اسلام هم چتر وحی را برای شناخت باز کرده است و معارف دین را از طریق وحی الهی برای تنظیم مناسبات انسانی بر پیامبر نازل کرده است و هم بر راه عقل تاکید کرده است. حتی در حدیثی آمده است که پیامبر(ص) به امام علی(ع) می فرماید که اگر دیگران از طریق راه های دیگری به خدا رسیدند تو از طریق عقل به خدا نزدیک شو یعنی شناخت پیدا کن. در قرآن فراوان روی موضوع عقل تاکید شده است حتی درباره شناخت های شهودی هم در قرآن آمده است درباره علم به طبیعت که امروز تحت عنوان علم طبیعی از آن یاد می شود آیات بسیار زیادی داریم  و با تنبه «افلا تنظرون» در قرآن فراوان امده  است که به معنای شناخت های تجربی است. بنابراین اسلام چتر وحی را آورده است و در ذیل چتر وحی به راه های دیگر شناخت منجمله علم به معنای تجربی تاکید میورزد اما اگر کسی بگوید که تنها راه شناخت این هستی انحصارا در روش تجربی است که منتهی به نفی سایر روش ها شود، اسلام آن را نمی پذیرد زیرا منتهی به نفی وحی می شود که قطعا مورد تایید اسلام نیست. بنابراین مؤلفه ها و مبانی مدرنیسم به دنبال ایجاد یک حیات جدید برای بشر و به دنبال خلق انسان جدیدی بوده است و در این راستا هم دستاوردهایی داشته است که بعضا برای بشر هم مفید بوده است. اما در مقام ارزیابی باید گفت این دستاوردها تا آنجا که با مبانی دینی مشکلی نداشته باشد اسلام با آن مشکلی ندارد اما شکی نیست که مبانی مدرنیسم از حیث انسان شناسی و معرفت شناسی و سایر عرصه ها با مبانی فکری اسلام  همخوانی ندارد.

* ما شاهدیم که جوامع دیگر از جمله جوامع مسیحی در غرب و حتی جوامع  در شرق با آیین کنفسیوسی به مدرنیته رسیده اند، این مساله بیانگر این حقیقت نیست که مدرنیته باید از درون کشورها بجوشد؟ موانع تحقق مدرنیته در کشورهای اسلامی چیست؟

درخشه: البته چنانکه می دانید مدرنیته  یک دوره ای است در غرب که بر روی گزاره هایی چون دفاع از علم و عقل گرایی و پیشرفت، انسان مداری (اومانیسم) و مانند اینها تاکید می ورزد  در این دوره دنیای مدرن، بویژه دنیای علمی (یعنی دنیایی که به تعبیر پیشگامان آن با خرافه پرستی و پیش داوریهای ارزشی مخالفت می کند) معرفی شده است و در واقع فرایندی است که طی آن دولت مدرن شکل گرفته است و مناسبات انسانی با مفاهیمی چون دنیاگرایی و غیردینی نمودن تمدن و امثال آن همراه است. این فرایند دارای پیشینه تاریخی و اجتماعی  و فکری بوده است که باید  در این ارتباط  به  جریانهایی چون رنسانس، رفورماسیون مذهبی  و شکل گیری پروتستانیزم و در نهایت عصر روشنگری اشاره نمود که در ظهور و تکامل مدرنیته نقش داشته اند. در راستای این جریانهاست که جهان  غرب، مسیحیت را به عنوان دین به حاشیه راند و  اساسا دین را امری شخصی تلقی کرد و با شکل گیری چنین شرایطی مدرنیته جایگزین آن می شود اما در جهان اسلام چنین فرایندی طی نشده است و یک مقاومت عمومی در مقابل ورود و رشد چنین اندیشه هایی وجود داشته و دارد. عمق مذهب در تاریخ جوامع اسلامی بسیار زیاد است و به علاوه  عملکرد کلیسا هم در جهان اسلام وجود نداشت. اسلام دینی است که توانسته است یک تمدنی را بنیانگذاری کند ولی واقعیت این است که مسیحیت نتواسته است تمدن را به وجود آورد و خالق یک تمدن نبوده است اما اسلام خالق تمدن بوده است یعنی توانسته خود را به شکل بسیار خلاقانه در تاریخ خود عرضه کند و پایه گذار یک تمدنی باشد که در یک دوره طولانی یعنی از قرن دوم تا پنجم حتی تا هفتم هجری  اوج شکوفایی آن بود و در بدنه سایر تمدن ها اثر گذاشته است به نحوی که  تمدن اسلامی در بسیاری از یافته های جهان غرب هم اثر داشته است اما مسیحیت چنین نقشی را ایفا نکرده است و صرفا نقش سیاسی، حکومتی و اجتماعی را ایفا کرده است و بانی یک تمدن نبوده است. بنابراین بنیان های این مساله یعنی تمدن سازی در اسلام بسیار قوی بوده است حتی  بعد از جنگ های صلیبی و حمله مغول ها که تمدن اسلامی به محاق رفت و تقریبا آن خلاقیت تاریخی  تا حدود زیادی  خنثی شد  در عین حال  باز می بینیم که مسلمان ها می توانند از قرن ۱۵ میلادی به بعد یعنی قرن نهم هجری قمری خود را بازسازی کنند و نقش موثری حداقل به لحاظ سیاسی در جهان  داشته باشند. بنابراین تاریخ گذشته اسلام و مسلمانان نشان می دهد که اسلام نسبت به موضوع تمدن و تمدن سازی کاملا خلاقانه برخورد کرده است پس این دین را نمی توان با سایر ادیانی که احیانا نتوانستند چنین خلاقیتی را  بهر دلیلی از خودشان بروز دهند مقایسه کرد. نکته دیگر این است که عملکرد کلیسا در غرب کاملا متفاوت از عملکرد دین و اسلام در شرق و جهان اسلام بوده است نوع عملکرد کلیسا در غرب منتهی به یک عکس العمل شدید علیه دین شده است در جهان اسلام علی رغم تب و تاب هایی که در عملکرد حاکمان و حکومت های مسلمان وجود داشته در عین حال به شکل منطقی مسلمان ها توانستند روند تاریخی خود را به نحوی پیش ببرند که لزوما عملکرد حاکمان را به اسم دین ننویسند و دین راه مستقل و حقیقت جویی خود را طی کند. اما در دوره جدید  بویژه دو قرن اخیر که توام با ورود گفتمان رو به رشد اندیشه غربی به جهان اسلام هستیم یک چالش جدی در میان مسلمان ها به وجود  می آید. از یک سو این اندیشه ها کلیت باورها و اعتقادات دیرین دینی را مورد چالش قرار می دهد و از سوی دیگر ابزارهای تمدن غرب راه را برای استیلای آنها در جهان اسلام مهیا می کند و این درحالیست که جهل و فقر و فاقه و استبداد حکومتی و امثال آن نیز در میان مسلمانان به شکل عمیق و گسترده وجود دارد موضوعی که متاسفانه هنوز هم وجود دارد بنابراین علی رغم اینکه غرب دوره مدرنیته را پشت سر گذاشته است به نظر می رسد شرایط جهان اسلام هنوز در همان چالش تجدد و سنت درگیر است و معرکه سنت و تجدد همچنان ادامه دارد، زیرا یک پای مساله بحث هایی است که در مبانی دینی ما استوار است که لزوما نمی توانیم تمام عناصر و مؤلفه های مدرنیته را سازمندانه با مبانی دینی پیش ببریم اما به این معنا نیست که نتوانیم توضیح منطقی از این مؤلفه ها داشته باشیم که با مبانی دینی سازگار باشد اسلام نه علم را نفی کرده است نه بهره مندی از مواهب موجود در جهان را،  اما مبانی  در مدرنیسم در تعارض با باور های دینی قرار می گیرد و به نظر من نمی توان آن را در درون دین توضیح داد یعنی اگر غیر از این باشد دین از مبانی و مؤلفه های خود تهی می شود. البته مدرنیسم یکی از جنبه های تمدن غربی است و نه همه آن ولی در عین حال مبانی نظری آن را تشکیل می دهد و به نظر می رسد اگر بتوان جنبه های مختلف تمدن غربی را از هم تفکیک کرد و سره را از ناسره منفک نمود بتوان راهی برای سازمندی یافت چنانکه از سوی دیگر به نظر می رسد ضرورت دارد تفکر مسلمانان نیز نسبت به دین اصلاح شود به عبارت دیگر تفکر مسلمانان نیز نسبت به دین  همراه با زایش چالشهایی است  که باید حل و فصل شود و گرنه رادیکالترین تفاسیر از اسلام چنانکه ملاحظه می کنیم، ارائه می شود. در هر حال ما نیازمند قرائتی از دین هستیم که هم مبانی و مؤلفه های دینی را حفظ کند و هم بتواند از دستاوردها، تجارب بشر و تجارب تاریخ جدید جهان بهره مند شود. متاسفانه هم یک نوع تعصب و یکسو نگری و متعصبانه در تفسیر از مدرنیسم وجود دارد و هم یک نوع تفسیر متعصبانه بعضا از دین در جوامع اسلامی شاهد هستیم که نمونه های آن را در حال حاضر در جهان اسلام می بینیم  و فوق العاده به دین ضربه می زند لذا کمتر با یک تفسیر متعادل که بتوان هم از تجارب بشری استفاده کرد و هم از مبانی دینی حفاظت کرد روبه رو هستیم.

* چرا در جهان اسلام این معرکه دین و مدرنیسم هنوز ادامه دارد؟

درخشه: تا حدودی در سوال قبلی اشاره کردم بخش اصلی بحث مربوط به مبانی است، بهر حال مبانی مدرنیسم با مبانی دینی سازگاری ندارد ولی بخشی هم می تواند به خاطر تفسیرها و قرائت هایی باشد که از دین و مدرنیته ارایه می شود بعلاوه نباید عملکرد غرب نسبت به مسلمانان را نیز فراموش کرد این عملکرد خشن و نازیبا بوده است و به تشدید بی اعتمادی فکری منجر شده است.

* پس راه حل رسیدن به مدرنیته چیست؟

درخشه: چرا اصرار دارید به دوره ای مشابه تجربه غرب برسیم؛ اصلا ضرورتی برای این مساله وجود ندارد خود غرب هم این دوران را پشت سر گذاشته و مسیر متفاوت تری را انتخاب کرده است مثلا امروزه در غرب نسبت به انحصاری بودن روش تجربی در معرفت اصراری وجود ندارد و قس علی لذا آنچه باید برای ما مهم باشد نه وصول به دوره ای مشابه مثل مدرنیته در غرب است بلکه مهم بازسازی تمدنی خودمان است که هم  نیازمند خلاقیت هایی است و هم  بهره گیری از ظرفیت هایی است که من معتقدم می توان و باید از بخشی از ظرفیت هایی جهان جدید مثل توسعه علمی و امثال آن بهره جست  و در کنار آنها از شاخص های دینی خودمان هم استفاده نماییم مثل اخلاق گرایی و اهمیت آن درشکل دهی به بنیان های تمدن در هر حال  جهان اسلام باید به این درک برسد  که می تواند  ضمن حفظ دین و مبانی دینی، از دستاوردهای بشری هم به خوبی استفاده کند.

*ما هنوز به تعریف درست نرسیدیم؛ کجای مباحث مدرنیته ضددینی است؟

درخشه: فکر می کنم توضیح کافی دادم  وقتی تاکید بر عقل خودبنیاد شود یعنی عقل جای خدا بنشیند و باید و نبایدهای زندگی بر اساس عقل مادون دین توضیح داده شود یا صرفا بگوییم راه معرفت، علم تجربی است و هیچ راه دیگری نیست (که البته توضیح دادم حتی این مساله دهه هاست در غرب هم زیر سوال رفته) یا حوزه اخلاق و سیاست منفک از یکدیگر تلقی شود و بعلاوه انسان محوری جای خدا را بگیرد این مسایل نمی تواند با مبانی دینی سازگار باشد. قاعدتا تاکید اسلام بر این است که اخلاق و سیاست قابل تفکیک نیستند ما در دین، سیاست اخلاقی داریم یا اینکه اسلام تاکید دارد که وحی یکی از راه های بنیادین معرفت است اساسا پیام الهی از طریق وحی به انسان رسیده است پس اگر منکر شود طبیعتا نمی تواند با مبنای دینی سازگار باشد چراکه کلا دین را رد می کند اما اگر بگوییم این چتر وجود دارد و در ذیل این چترِ دین، عقل را هم، تجربه علمی را هم به عنوان منبع تایید کنیم مشکلی به وجود نمی آید ما برای استنباط احکام دینی به عقل هم رجوع می کنیم و عقل را به عنوان راهی برای تنظیم روابط اجتماعی خود قبول داریم اما نه مبانی عقلی که کلا دین را کنار بگذارد این احکام  زیر چتر دین نمی تواند معنی دار شود یا اگر کسی بگوید که صرفا راه فهم در این هستی، تجربه است فوری ترین نتیجه آن نفی وحی می شود پس طبیعتا دین نمی تواند با این روش سازگار باشد اما می توانیم بگوییم که عقل هم یکی از راه هاست اما انحصارا تنها راه معرفت بشر نیست. بشر راه های دیگری هم برای فهم داشته و دارد. در این رابطه به نظر من در طول تاریخ، شیعه بسیار پر فروغ ظاهر شده و وجود بحث اجتهاد در فقه شیعه و در حوزه معرفتی شیعه، راه را برای توضیح دین در زمان ها و مکان های مختلف باز می کند وقتی قران می فرماید  «اسلام یگانه دین نزد خداوند است» یا می فرماید «لِیُظهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ» یعنی اسلام را بر سایر ادیان ظاهر می گرداند یعنی این دین قابل توضیح در زمان ها و مکان های متفاوت است پس حتما چنین قابلیتی در روش و معنی دارد که می تواند در دوره های مختلف کارا و کارساز باشد.

* بر اساس دیدگاه برخی کارشناسان، انسان در دنیای مدرن برای برون رفت از بحران های معنوی خود به دین نیاز دارد. با این گزاره موافقید؟

درخشه: به عبارت دیگر بشر خصوصا انسان غربی همه راه هایی که بتواند بر طبیعت مسلط شود و از لذایذ دنیا بهره مند شود را طی کرده است ولی بحران روحی و روانی بشر حل نشده است ممکن است به آسایش رسیده باشد ولی به آرامش نرسیده است. دین آسایش بشری را رد نمی کند حتی خدا در قرآن می فرماید «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا» «بگو چه کسی زینت‌های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی‌های پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو اینها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده‌اند».ضمن تایید این بحث، بحث آرامش انسان را هم مطرح می کند چون صرفا آسایش انسان مطرح نیست زیرا سعادت انسان در منظر دینی سعادت دو بعدی است هم آرامش این جهانی است و هم آرامش آن جهانی  در واقع سوال این است که آیا امروزه انسان به ارامش رسیده است؟ به سعادت رسیده است؟ قاعدتا پاسخ مثبت نخواهد بود و اینجاست که نیاز به معنویت خودش را آشکار می کند.

*  آیا آرامش این جهانی حاصل شدنی است؟

درخشه: این بحث محل تأمل است  و در این زمینه بحث  گسترده ای انجام پذیرفته است البته خداوند در قرآن می فرماید که انسان را در رنج آفریده است و در احادیث ما هم آمده است که این جهان دار قرار نیست بلکه دار عبور است  اما در عین حال سعادت اخروی هم به عمل انسان در این جهان بستگی دارد  و انسان مومن که در مسیر الهی حرکت کند  در این جهان هم سعادت مند است و به آرامش این جهانی هم دست پیدا می کند زیرا به اطمینان می رسد و این ویژگی مومن و انسان باورمند و اولیا الهی است   از همین رو است که برای انسان مؤمن، صفت مطمئنه را می آورد و در قرآن خطاب به این چنین انسانی می فرماید  «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً» اى نفس مطمئنه، یعنی نفسی که به اطمینان و آرامش رسیده است خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد. یعنی انسانی که آرامش پیدا کرده است انسانی است که فرا آسایش دارد یعنی صرفا به آسایش این دنیا بسنده نکرده است و در همین دنیا راهی را انتخاب کرده که به سعادت رسیده و آرامش وجودی پیدا کرده است همین آرامش هم در دنیا و هم در جهان آخرت می تواند میسر باشد که البته به نوع عملکرد، نحوه اندیشیدن و رویکرد انسان به این جهان بستگی دارد. دین یک رویکرد کاملا خدا محورانه و مقصد محورانه تبیین می کند تا انسان را به کمال و سعادت برساند پس اسلام هم بحث آسایش انسان را مطرح می کند، بحث عدالت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را و هم سعادتمندی را تبیین نموده است موضوعی که می توانیم آن را به  «زندگی خوب» تعبیر نماییم در چنین زندگی، انسان مومن عزت مند است و اساسا قرآن کریم آن را برای مومن توضیح داده است آنجا که در قرآن می فرماید که عزت برای خدا، پیامبر و مؤمنین است پس مومنین باید در این جهان هم عزت داشته باشند.

* مراتب عزیز بودن در دنیای مدرن چیست؟

درخشه: عزت مندی مراتب مختلفی دارد هم به لحاظ معنوی و حیثیتی و مادی و غیره و البته یکی از مراتب آن، این است که شما از لحاظ اقتصادی هم وضعتان خوب باشد شاید مقصود این وصیت امیر المومنین به فرزندشان که می فرماید ایاک و الفقر این مهم را توضیح می دهد بنابراین اسلام با آسایش انسان در این جهان و مهیا نمودن آن نه تنها موافق است بلکه بر آن تاکید هم دارد ولی همه هویت و مقصد دین این نیست بلکه غایت آن کمال و سعادت اصلی است که اطمینان خاطر و آرامش ابدی را به ارمغان آورد.

* آیا مدرنیته می تواند چنین آرامشی را برای انسان به ارمغان آورد؟

درخشه: نه هرگز. ممکن است آسایشی را برای انسان فراهم کرده باشد ولی آسایشی که پر از اضطراب، دغدغه گرفتاری و بحران های متعدد است و فارغ از آرامش البته باید جنبه های مثبت این آسایشمندی را لحاظ نماییم و اخذ کنیم ولی از سوی دیگر لازم است که بر روی اطمینان بخشی و آرامش روحی انسان تاکید کنیم.

در پرسش های قبلی مفصلا توضیح دادم دوره مدرنیته در غرب هم پایان یافته است و رویکرد های جدیدی مسایل انسان جدید را توضیح می دهد ولی باید بپذیریم که این بحث هنوز هم در جوامع اسلامی وجود دارد، در ایران هم معرکه سنت و مدرنیته در بیش از یک قرن تا یک و نیم قرن اخیر  وجود داشته است و من پیش بینی می کنم در آینده هم همین وضعیت استمرار داشته باشد و پرسش های مربوط به آن ذهنیت همه ما را درگیر خود کند  ولی باید تاملات جدی تری جایگزین آن شود تا از آن عبور کنیم و در نهایت بتوانیم بر مبنای اصولی که خود دین برای ما توضیح داده است از تجارب و دستاوردهای جهان جدید  استفاده نماییم؛ من فکر می کنم اصل اجتهاد شیعه می تواند و لاجرم باید منتهی به ارائه راهی در این خصوص شود یعنی تفسیری اجتهادی از دین ارایه گردد که در عین حفاظت از مبانی اعتقادی دین بتواند مناسبات و مقتضیات جدید انسان را ضمن بهره مندی از عقل و تجارب بشری توضیح دهد.

 

گفتگو از فهیمه ابراهیمی- شفقنا

انتهای پیام

اخبار مرتبط