شفقنا افغانستان- شاید چهارده سال پیش کسی تصور نمیکرد که بار دیگر افغانها برای یافتن نان و حفظ زندگیشان سیلآسا مهاجر شوند. چرخ روزگار اما بر وفق مراد مردم نچرخید و سیل مهاجران از قریهقریه کشور جاری شد. مردم اگر پیش از آن ایران و پاکستان را اهداف خود انتخاب میکردند، پس از سقوط طالبان استرالیا و کانادا را و اکنون اروپا را اهداف خود انتخاب کردهاند/میکنند.
پایان امارت سیاه طالبان، آغاز نوید امکان انسانیزیستن در کشور بود. چه کسانی که در خارج از کشور مهاجر بودند و چه کسانی که در داخل کشور زندگی میکردند، همه به آیندۀ درخشان و زندگی انسانیای چشم دوخته بودند که هرگز میسر نشد. از زمانی که عبدالرحمان خان بخشی از مردم را مجبور به مهاجرت کرد، تاکنون سلسلۀ مهاجرت از هم نگسسته است. مهاجرت در زمان داوود خان بیشتر به دلایل اقتصادی صورت میگرفت؛ اما پس از آن بخش بزرگی از مردم افغانستان مجال آن را نیافتند تا در کنار خانوادههایشان زندگی کنند و از گرسنگی هم نمیرند. در کنار مسأله اقتصادی، در زمان حکومت خلقیها و پرچمیها، کسانی بودند که به دلایل سیاسی مهاجر شدند. خاد در آن زمان کشتار بیحدوحصری را راه انداخت و این امر زندگی را برای کسانی که ایدئولوژی آنها را نمیپذیرفتند، تنگ کرد. سقوط حکومت نجیبالله برای اکثر قریب به اتفاق افغانها، یک آرزوی شیرین و یک رؤیای بینظیر بود.
او میتوانست با فساد بهصورت جدی مبارزه کند، از حیفومیلشدن میلیاردها دالر جلوگیری کند و اقتصاد کشور را رشد دهد. وقتی کشوری با اقتصاد بهتر میداشتیم و حکومت کمتر فساد میکرد، امروز افغانهای کمتری ـچه در داخل کشور و چه در خارج کشورـ تن میفروختند و نان میخریدند. از سوی دیگر، حکومت وحدت ملی در پی انتخابات ناکام ۱۳۹۳ با مدیریت سؤ حکومت آقای کرزی، ایجاد شد. بنابراین، در بهقدرترسیدن غنی و عبدالله، اگر در یکطرف مردم بودند، در سوی دیگر حکومت آقای کرزی ایستاده بود. اینهمه، حکومت وحدت ملی را به بار آورد و سؤمدیریت این حکومت، مهاجرتهای بیحدوحصر را؛ مهاجرتهایی که برای مهاجر نه نان تأمین کرد و نه جانش را حفظ کرد.
مردم بیصبرانه مرگ حکومت داکتر نجیب را به انتظار نشستند و خوشبختی خود را در فردای آن مرگ میدیدند و چشم دوخته بودند که مرگ نجیب و حکومتش را جشن بگیرند. حکومت محکوم به سقوط نجیبالله سقوط کرد و مردم مرگ آن را مشاهده کردند، اما سراب خوشبختی آنها خشکیده بود و مجاهدین مصیبهای بهمراتب بیشتر را برای مردم رقم زدند. یکی از بدترین مصیبتها و نتایج جهاد و سقوط حکومت نجیبالله، کاهش نان و افزایش ناامنی بود. میلیونها افغان برای رسیدن به نان و نجات از ناامنی، ناگزیر به مهاجرت شدند. انسانهای زیادی در مسیرهای قاچاقی به سمت پاکستان و ایران جان باختند، ولی به نان و امنیت نرسیدند. بازگشت مهاجران به کشور، یکی از برنامههای حکومت سیزدهساله آقای کرزی بود. وزارت امور مهاجرین و عودتکنندگان برای تشویق مهاجران به بازگشت، بستههای کمکی و زمین وعده داد. این وعدهها و روزنۀ امید به سوی زندگی بهتر و انسانیتر در کشور، بخشی از مهاجران را به کشور برگرداند، اما دیری نپایید که ناامنی و بیکاری و در نهایت بینانی، آنها و بخشی دیگر از شهروندان کشور را ناگزیر به انتخاب مهاجرت کرد.
بیش از ۲۰۰هزار افغان فقط در یکسال گذشته به اروپا مهاجر شدند. حکومت وحدت ملی، بااستعدادتر از حکومت سیزدهساله آقای کرزی در مهاجرکردن مردم ظاهر شد. وقتی مردم در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۳ به تیمهای «اصلاحات و همگرایی» و «تحول و تداوم» رأی دادند، از سر عشق به صدای نازک غنی و دریشیهای لشم عبدالله نبود؛ آنها به وعدههای اشتغالزایی، تغییر در دسترخوان و تأمین امنیت که از سوی این تیمها داده شده بود، رأی دادند تا دیگر مجبور نباشند برای بهدستآوردن نان و سیرکردن شکم خود و خانوادههایشان، «افغان کثافت» ایرانیها را بشنوند و رنج مهاجرت و دوری از وطن و خانواده را تحمل کنند. وقتی وعدههای اشتغالزایی به بیکاری و فقر بیشتر تبدیل شد، دیگر چشمانداز روشنی برای زندگی در کشور باقی نماند. کسانی که توان تأمین مصارف مهاجرت را داشتند، رخت خود را بربستند و کسانی هم که به هردلیلی تاکنون در کشور ماندهاند، سودای زندگی بهتر در خارج از مرزهای افغانستان را در سر دارند. اینهمه بلاهت در نتیجۀ سؤمدیریت و سؤاستفاده رهبران حکومت اتفاق افتاد.
یکی از بدترین مصیبتها و نتایج جهاد و سقوط حکومت نجیبالله، کاهش نان و افزایش ناامنی بود. میلیونها افغان برای رسیدن به نان و نجات از ناامنی، ناگزیر به مهاجرت شدند. انسانهای زیادی در مسیرهای قاچاقی به سمت پاکستان و ایران جان باختند، ولی به نان و امنیت نرسیدند. بازگشت مهاجران به کشور، یکی از برنامههای حکومت سیزدهساله آقای کرزی بود. وزارت امور مهاجرین و عودتکنندگان برای تشویق مهاجران به بازگشت، بستههای کمکی و زمین وعده داد. این وعدهها و روزنۀ امید به سوی زندگی بهتر و انسانیتر در کشور، بخشی از مهاجران را به کشور برگرداند، اما دیری نپایید که ناامنی و بیکاری و در نهایت بینانی، آنها و بخشی دیگر از شهروندان کشور را ناگزیر به انتخاب مهاجرت کرد.
گزارش تازۀ بیبیسی در مورد تنفروشی مردان مهاجر در کمپهای یونان، دل هرصاحبدلی را میآزارد و وجدان هرصاحبوجدانی را خدشهدار میسازد. اگر اندک وجدان و احساس مسئولیتی در رهبران حکومت وحدت ملی وجود داشته باشد، باید آنها از این وضعیت بشرمند و حداقل بازیهای مزخرف تقسیم قدرت را پایان دهند. گزارش بیبیسی نشان میدهد که برخی از نوجوانهای افغان در کمپهای یونان به دلیل اینکه حق کار و تأمین مخارجشان را ندارند، مجبور میشوند حتا در بدل ۲ یورو تنفروشی کنند. این رنج و مصیبت، بهایی است که مردم از انتخاب غنی و عبدالله میپردازند. نقش آقای کرزی نیز در این تنفروشیها اندک نیست. او میتوانست با فساد بهصورت جدی مبارزه کند، از حیفومیلشدن میلیاردها دالر جلوگیری کند و اقتصاد کشور را رشد دهد.
علی نظری-روزنامه جامعه باز
انتهای پیام