سه‌شنبه 28 حمل 1403

آخرین اخبار

طالبان در نمایشگاه محصولات داخلی بمب بشکه‌ای خود را به نمایش گذاشت

شفقنا افغانستان - طالبان در نمایشگاه سه روز محصولات...

لیگ برتر انگلیس؛ چلسی ۶ _ ۰ اورتون

شفقناافغانستان- تیم فوتبال چلسی در هفته سی‌و سوم رقابت‌های...

لغزش کوه در پکتیا جان پنج عضو یک خانواده را گرفت

شفقنا افغانستان - مسوولان ریاست مبارزه با حوادث طبیعی...

نرخ اسعار؛ سه شنبه (28 حمل)

شفقنا افغانستان - نرخ اسعار در بازار مرکزی ارز...

سازمان ملل: 33 درصد از زمین‌های کشاورزی غزه نابود شده است

شفقناافغانستان- سازمان ملل از نابودی بخش‌های وسیعی از زمین‌های...

نرخ پول افغانی در برابر ارزهای خارجی/ 28 حمل 1403

شفقناافغانستان- ارزش پول افغانی در برابر ارزهای خارجی در...

کشته شدن 2 عضو یک خانواده بر اثر رانش کوه در کنر

شفقناافغانستان- مقام‌های محلی طالبان در کنر می‌گویند که رانش...

سنتكام: حمله انتحاری در میدان هوایی کابل در جریان روند تخلیه از افغانستان قابل جلوگیری نبود

شفقناافغانستان- فرماندهی مرکزی امریکا (سنتکام) با نشر یافته‌های یک...

سازمان جهانی صحت: 1200 نفر طی سه ماه گذشته بر اثر بیماری‌های عفونی در افغانستان جان باختند

شفقناافغانستان- سازمان صحی جهان (دبلیواچ‌او) در تازه‌ترین گزارش خود...

مسدود شدن راه های ارتباطی مرکز و والسوالی نورستان بر اثر رانش زمین و سیلاب

شفقناافغانستان- مقام‌های محلی طالبان در نورستان از بسته شدن...

4 کشته و زخمی بر اثر سیلاب در ننگرهار

شفقناافغانستان- مقام‌های محلی طالبان در ننگرهار می‌گویند که سیلاب...

طالبان: در یک سال گذشته 32 هزار و 205 جلد پاسپورت در ولایت غزنی توزیع شده است

شفقناافغانستان- مسئولان طالبان در اداره پاسپورت ‎غزنی از توزیع...

سیاره ای با دمای۲۲۰- درجه+ ویدئو

شفقناافغانستان- ویدئو؛ عجایب خلقت ؛ سیاره ای با دمای۲۲۰-...

مردی با چاقو به یک کشیش کلیسای آشوری در استرالیا حمله کرد

شفقناافغانستان- یک کشیش کلیسای آشوری در سیدنی استرالیا امروز...

مرز آبی عجیب+ ویدئو

شفقناافغانستان_ ویدئو؛ عجایب خلقت/ مرز آبی عجیب

شرکت متا شبکه اجتماعی تردز را در ترکیه تعطیل می کند

شفقناافغانستان- شرکت متا برای عمل به حکم موقت رگولاتور...

10 کودک بر اثر شیوع یک نوع بیماری جلدی در پکتیکا جان باختند

شفقناافغانستان- منابع محلی در پکتیکا از شیوع یک نوع...

حوادث ترافیکی در روزهای عید در افغانستان جان 50 نفر را گرفته است

شفقنا افغانستان - ریاست عمومی پولیس ترافیک طالبان می‌گوید...

طالبان: سطح تولید برق در کشور افزایش یافته است

شفقنا افغانستان - شرکت برق‌رسانی افغانستان (برشنا) زیر اداره...

گشایش خانه تجارت قزاقستان در هرات

شفقناافغانستان- مقام‌های محلی طالبان از سفر علیم‌خان یسین گیلدییف،...

شاهراه سمنگان – بلخ مسدود شد

شفقنا افغانستان - طالبان اعلام کرد که به دلیل...

جبهه مقاومت: حملات ایران علیه اسرائیل دفاع مشروع بود

شفقنا افغانستان - جبهه مقاومت ملی افغانستان حمله ایران...

چامسکی: تفکر استالینی ریشه در حکومت شوروی داشت/ از فروپاشی شوروی خوشحال شدم چون باعث رهایی مفهوم سوسیالیسم شد

شفقناافغانستان- «س. ج. پولیچرونیو» در وبسایت چپگرای «تروث آوت» نوشت:

اکنون که سرمایه داری جهانی و نئولیبرالیسم که همراه همیشگی اش شده است سراسر جهان را به قبضه خود درآورده است، بازنگری برخی از سنت های رادیکال بزرگ در قرنهای ۱۹ و ۲۰، خصوصا آنارشیسم و کمونیسم، شدیدا مفید است. این سنت ها نمایانگر چه اعتقاداتی هستند؟ تفاوت های اصلی شان چیست؟ آیا کمونیسم شوروی یک سوسیالیسم اصیل بود؛ یا یک نوع سرمایه داری حکومتی استبدادی بود؟ «نوام چامسکی» در این مصاحبه اختصاصی با «تروث آوت» دیدگاه های خود درباره آنارشیسم، کمونیسم، و انقلاب ها را با ما در میان می گذارد، به این امید که نسل جدید فعالان نسبت به تاریخ غفلت نورزند و همچنان با پرسشگری درباره راهبردهای ایجاد تغییر در عرصه اجتماعی کلنجار بروند.

 

نوام، از اواخر قرن ۱۹ تا اواسط یا حتی اواخر قرن ۲۰، آنارشیسم و کمونیسم در سراسر جهان غرب و البته در آمریکای لاتین و بخشهای خاصی از آسیا و آفریقا، جنبش های زنده و مهمی به حساب می آمدند. با این وجود، گویا چشم انداز سیاسی و ایدئولوژیک جهان در فاصله سالهای دهه ۱۹۸۰ شدیدا دگرگون شده است، و اگرچه مقاومت در مقابل سرمایه داری همیشه و همچنان وجود دارد، این مقاومت بسیار منطقه ای و بخش بخش شده است و فاقد دیدگاه جامعی است که راهبردهای ایجاد یک نظم اجتماعی اقتصادی جدید را به دست بدهد. چرا آنارشیسم و کمونیسم در آن زمان رونق یافتند، و چه عواملی باعث شد آن ایدئولوژی های عظیم به عقاید حاشیه ای تبدیل شوند؟

چامسکی: به نظرم، اگر دقیق تر نگاه کنیم، می بینیم در دوره های دگرگونی و اغتشاش، که – به قول «گرامشی» – امر قدیمی رو به زوال است و امر نو هنوز پدیدار نشده است اما چشم اندازهای امیدبخشی در بر دارد، جنبش هایی سرزنده و اساسی که به دنبال دموکراسی رادیکال بوده اند و اغلب عناصری از اندیشه و مشارکت آنارشیستی و کمونیستی داشته اند به راه افتاده اند. بنابراین، در آمریکای اواخر قرن ۱۹، که سرمایه داری صنعتی حاکم بر آن قصد داشت کشاورزان و صنعتگران مستقل را به یک پرولتاریای صنعتی تبدیل کند، و مقاومت تند و تیز فراوانی برانگیخت، یک جنبش کارگری قوی و ستیزنده برخاست که خود را به این اصل متعهد می دانست: «آنها که در کارخانه ها کار می کنند باید صاحب کارخانه ها باشند». در کنار آنها جنبش گسترده ای از کشاورزان رادیکال به راه افتاد که هدفش رهایی کشاورزان از چنگال بانکداران و سوداگران بود. دوره مهم استعمارزدایی [در جهان سوم] هم شاهد پیدایش جنبش های رادیکال متنوعی بود، و موارد فراوان دیگری هم هست، از جمله دهه ۱۹۶۰. دوره نئولیبرال که از دهه ۱۹۸۰ بدین سو را در بر گرفته است، دوره ی پسرفت و حاشیه ای شدن بخش عمده ای از جمعیت جهان بوده است، اما آن «موش کور انقلابی قدیمی» مارکس هیچگاه خیلی توی زمین فرو نرفته است و در جاهایی سر بر می آورد که انتظارش را نداریم. اینکه می بینیم در آمریکا کسب و کارها و شراکت هایی با مالکیت کارگران گسترش یافته است، اگرچه کاملا آنارشیستی یا کمونیستی نیست، خود دارای ظرفیت تغییرات رادیکال و دراز دامن است.

 

آنارشیسم و کمونیسم شباهت های نزدیکی با هم دارند، اما از زمان «مارکس» و «باکنونین» [آنارشیست روسی] تاکنون دشمنان خونی یکدیگر هم بوده اند. آیا تفاوت های این دو صرفا مربوط به راهبردشان برای انتقال از سرمایه داری به سوسیالیسم می شود یا اینکه دیدگاه هایشان درباره طبیعت انسان و روابط اقتصادی و اجتماعی هم متفاوت است؟

چامسکی: به نظرم وضع پیچیده تر است. اینطور است که مارکسیسم ضد بلشویک چپ اغلب خیلی به سندیکالیسم آنارشیستی نزدیک بوده است. مارکسیست های چپ معروف، مثل «کارل کروش»، با انقلاب آنارشیستی اسپانیا خیلی همدل و همراه بودند. «دنیل گوئرین» در کتابش به نام «آنارشیسم» تنه به تنه مارکسیسم چپ می زند. نوشته های «لنین» در دوران چپگرایی اش در اواسط سال ۱۹۱۷، خصوصا اثرش با نام «دولت و انقلاب»، نوعی رنگ و بوی آنارشیستی داشت. قطعا بر سر تاکتیک ها و موضوعات بسیار اساسی تر اختلافاتی داشته اند. نقد «انگلس» بر آنارشیسم نمونه ای مشهور از این اختلافات است. «مارکس» درباره جامه پسا سرمایه داری حرف چندانی برای گفتن نداشت، اما لب اصلی تفکرش درباره اهداف بلندمدت به نظر کاملا قابل تطبیق با گرایش های اصلی تفکر و عمل آنارشیستی است.

 

برخی سنت های آنارشیستی که تحت تاثیر «باکونین» هستند، خشونت را وسیله ای برای ایجاد تغییر در عرصه اجتماعی می دانند و استفاده از خشونت را تبلیغ می کنند، حال آنکه دیگر آنارشیست ها، که تحت تاثیر «پیتر کروپتکین» [آنارشیست روسی] هستند، گویا نه تنها خشونت را از نظر سیاسی ناکارامد می دانند بلکه آن را از نظر اخلاقی هم غیر قابل دفاع می دانند. سنت کمونیستی هم بر سر استفاده از خشونت، حتی در موقعیت هایی که شرایط برای انقلاب آماده به نظر می رسد، دچار اختلاف و دودستگی است. آیا انقلاب های اجتماعی می توانند بدون خشونت رخ دهند؟

چامسکی: نمی دانم چطور می شود یک جواب کلی به این سوال داد. قطعا وقتی گروهی در حال تلاش برای تسلط بر قدرت و امتیاز طبقاتی هستند، باید در مقابلشان مقاومت کنیم، گاهی حتی با استفاده از زور. شاید زمانی فرا برسد که استفاده از خشونت در مقابل قدرت طلبی را مجاز کند. خشوت قطعا آخرین تیر در ترکش است.

 

تو در نوشته هایت همواره این دیدگاه را مطرح کرده ای که اتحاد جماهیر شوروی هیچگاه یک حکومت سوسیالیستی نبود. آیا با این نگاه موافقی که شوروی یک «حکومت کارگری ناقص الخلقه» بود یا اینکه آن را یک جور سرمایه داری حکومتی می دانی؟

چامسکی: اصطلاحات در گفتمان سیاسی اینقدر مرزهای دقیقی ندارند. در شوروی آن زمانی که شوراهای کارخانه ای را نابود کردند، یعنی همان اوایل، دیگر به سختی می شد اثری از یک «حکومت کارگری» مشاهده کرد. [شوراهای کارخانه ای نوعی سازمان های سیاسی و اقتصادی برای کارگران بودند که با استفاده از آن مکان کار خود را بطور جمعی کنترل می کردند.] سیستم شوروی همان خصوصیات نظام سرمایه داری مثل کار در قبال دستمزد را داشت، بنابراین به نظرم می توان آن را از برخی جنبه ها یکجور سرمایه داری حکومتی استبدادی دانست.

 

در برخی حلقه های کمونیستی، تمایزی را بین لنینیسم و استالینیسم قائل می شوند، حال آنکه کمونیست های ارتدوکس تر می گویند اتحاد شوروی با به قدرت رسیدن «نیکیتا خروشچف» تدریجا با سوسیالیسم خداحافظی کرد. اگر ممکن است در مورد این دو مسئله ی مشاجره برانگیز توضیح بده، خصوصا در مورد تفاوت هایی که ادعا می کنند بین لنینیسم و استالینیسم وجود دارد؟

چامسکی: اگر از من بپرسی، زمان خداحافظی با سوسیالیسم را خیلی زودتر می دانم، در همان زمان «لنین» و «تروتسکی»، دست کم اگر منظور از سوسیالیسم کنترل حداقلی کارگران بر فرایند تولید باشد. تخم استالینیسم در همان سالهای نخست بلشویکی حاضر و آماده بود، و دلیلش هم تا حدی بخاطر اقتضائات جنگ داخلی و تجاوز خارجی، و تا حدی بخاطر خود ایدئولوژی لنینیستی بود. استالینیسم در دوران استالین فاجعه بار شد.

 

بلشویک ها در مواجهه با آن چالش ها و تهدیدهایی که پس از کسب قدرت رویارویشان شد، چه چالش های داخلی و چه تهدیدهای خارجی، آیا هیچ گزینه دیگری غیر از متمرکز ساختن قدرت، تشکیل یک ارتش، و دفاع از انقلاب اکتبر با چنگ و دندان داشتند؟

چامسکی: به نظرم، بهتر این است که بپرسیم آیا بلوشیک ها هیچ گزینه دیگری برای دفاع از قدرت خود داشتند یا نه. نیروهای بلشویک با استفاده از آن ابزارها، دستاوردهای انقلاب مردمی اکتبر را ویران کردند. آیا راه جایگزینی هم وجود داشت؟ به نظرم بله، وجود داشت، اما این پرسش ما را به حوزه ای دشوار و جنجالی می کشاند. مثلا، امکانش بود که بجای بی اعتنایی به افکار «مارکس» در سالهای متأخرش که از ظرفیت انقلابی دهقان های روسی حکایت داشت، این طرز فکر را دنبال می کردند و بجای به حاشیه راندن سازمان های خودجوش و فعالان دهقانی، حمایتشان می کردند. مثال دیگر اینکه می توانستند بجای تضعیف شوراهای کارخانه ای به تقویت آن بپردازند. اما همه این حرفها سوالات متعددی پیش می کشد، هم از لحاظ حقایق تاریخی و هم از لحاظ گمان پردازی درباه احتمالات، مثلا، درباره ایجاد یک ارتش سرخ منظم و کارامد، تشکیل نیروهای چریکی در مقابل تاکتیک های نظامی متعارف، جنگ سیاسی در مقابل جنگ نظامی، و خیلی دیگر مسائل.

 

آیا با این حرف موافقی که بازداشتگاه های جمعی و دیگر جرایم هولناکی که در دوران حکومت «استالین» رخ داد، اگر «لنین» یا «تروتسکی» به جای او در قدرت بودند رخ نمی داد؟

چامسکی: شدیدا شک دارم که اگر «لنین» یا «تروتسکی» در قدرت بودند جرایم دیگری غیر از این جرایم مرتکب می شدند.

 

نظرت درباره انقلاب مائو چیست؟ آیا چین در دوره ای یک حکومت سوسیالیستی بود؟

چامسکی: «انقلاب مائویی» یک پدیده پیچیده بود. یک عنصر مردمی قوی در مارکسیسم چینی اولیه وجود داشت، که «موریس مایزنر» در کتاب روشنگرش به آن پرداخته است. پژوهش برجسته «ویلیام هینتون» با عنوان «فانشن» وهله ای از تغییر انقلابی عمیق را با دقت زیر ذره بین قرار می دهد، که تاثیرش نه فقط در فرایندهای اجتماعی، بلکه در ذهنیت و آگاهی دهقان ها هم بود، و در نتیجه اش اعضای حزب اغلب در مقابل کنترل مردمی تسلیم می شدند. بعدا نظام تمامیت خواه مرتکب جرایم هولناکی شد، خصوصا آن پروژه «یک گام بزرگ رو به جلو» با آن آمار مرگ و میر عظیمش، که به ده ها میلیون بالغ شد. علی رغم این جرایم، همانطور که «آمارتیا سن» و «ژان درز» اقتصاددان نشان می دهند، از زمان استقلال چین تا سال ۱۹۷۹ که اصلاحات «دنگ» شروع شد، برنامه های چین در بخش سلامت و توسعه روستایی جان ۱۰۰ میلیون نفر را نجات داد، و این نکته را در مقایسه با کارنامه هند در همان دوره نشان می دهند. اینکه کدام یک از این رخدادها مربوط به سوسیالیسم می شود بستگی به این دارد که این اصطلاح درب و داغان را چطور تفسیر می کنیم.

 

کوبا در دوره کاسترو؟

چامسکی: برای ارزیابی تحولات کوبا از زمان استقلالش در ژانویه ۱۹۵۹، نباید این نکته را نادیده بگیریم که کوبا تقریبا از همان لحظه اول در معرض حملات شریرانه ی ابر قدرت جهانی [یعنی آمریکا] بود. سال ۱۹۵۹ هنوز به پایان نرسیده بود که هواپیماهای مستقر در «فلوریدا» بمباران کوبا را آغاز کردند. ماه مارس که فرا رسید، برنامه ای مخفیانه برای سرنگونی دولت کوبا تصویب شد. دولت نوپای «کندی» تجاوز به خلیج خوکها را صورت داد. شکست این حمله چیزی همچون تشنج عصبی در واشنگتن ایجاد کرد، و «کندی» جنگی را به راه انداخت تا، به قول «آرتور شلزینجر» که مورخ و از دستیاران نزدیک «کندی» بود، «هرچه بلا در جهان است» بر سر کوبا بیاورد. این اقدام اصلا مسئله کوچکی نبود، و یکی از عواملی بود که منجر به بحران موشکی شد، بحرانی که «شلزینجر» به درستی خطرناک ترین لحظه تاریخ قلمداد می کند. پس از آن بحران، جنگ تروریستی از سر گرفته شد. همزمان، تحریم های نابودگری را هم بر کوبا تحمیل کردند، که تلفات عظمیمی در کوبا به بار آورد. هزینه های تحریم تا همین امروز ادامه دارد، که عملا همه کشورها مخالفش هستند.

زمانی که کمک های روسیه متوقف شد، «کلینتون» تحریم ها را شدیدتر کرد، و چند سال بعد، [قانون] «هلمز-برتون» باز هم بر شدت آن افزود. اثرات آن قطعا خیلی وخیم بوده است. «سلیم لمرانی» در پژوهشی جامع به آن پرداخته است. آنچه از همه طاقت فرسا تر بود، تاثیر تحریم ها بر نظام سلامت کوبا بود، که تدارکات اساسی پزشکی را در اختیار نداشت. کوبا، علی رغم فشارها، یک نظام سلامت قابل توجه به وجود آورد، و کارنامه ی بی سابقه ای در انترناسیونالیسم پزشکی دارد؛ همانطور که نقشی اساسی در رهایی آفریقای سیاه و براندازی رژیم آپارتاید [در آفریقای جنوبی] ایفا کرد. البته موارد جدی نقض حقوق بشر در کوبا رخ داده است، اگرچه ابدا قابل مقایسه با استاندارد نقض حقوق بشر در کشورهای تحت کنترل آمریکا در آن منطقه یا حکومت های امنیتی تحت حمایت آمریکا در آمریکای جنوبی نیست. و بی شک، وخیم ترین موارد نقض حقوق بشر در کوبا در سالهای اخیر در «گوانتانامو» رخ داده است، که در اوایل قرن ۲۰ به زور سرنیزه به چنگ آمریکا افتاد و آمریکا هم حاضر به پس دادنش نیست. روی هم رفته، کوبا یک ماجرای پیچیده است، و ارزیابی اش با توجه به شرایط پیچیده ای که از سر گذرانده است آسان نیست.

 

بطور کلی، از نظر تو فروپاشی آنچه اصطلاحا «سوسیالیسم عملا موجود» خوانده می شد، رخداد مثبتی بود، و اگر مثبت بود، چرا؟ این فروپاشی چه نفعی به حال چشم انداز سوسیالیستی داشته است؟

چامسکی: وقتی اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، من مقاله ای نوشتم و آن رخدادها را یک پیروزی کوچک برای سوسیالیسم دانستم، نه فقط بخاطر سرنگونی یکی از ضد سوسیالیستی ترین حکومت های جهان، که برای کارگران حقوق کمتری نسبت به کارگران غربی قائل بود، بلکه ضمنا بدین خاطر که واژه «سوسیالیسم» را از بند همسایگی با استبداد شوروی رهانید. سوسیالیسم هم در سیستم های تبلیغاتی شرق و هم غرب با شوروی یکی دانسته می شد، در شرق به این دلیل که می خواستند از تقدس این واژه به نفع خود استفاده کنند، در غرب به این دلیل که می خواستند این مفهوم را لوث کنند.

حرف من درباره آنچه که بعدها «سوسیالیسم عملا موجود» نامیدند این بوده است که حکومت شوروی از همان آغاز تلاش کرده است انرژی مردم خود و ستمدیدگان دیگر نقاط جهان را بکار گیرد و در خدمت کسانی درآرد که جوش و خروج مردمی در روسیه ی سال ۱۹۱۷ را محملی برای کسب قدرت خود کردند.

سوسیالیسم، از آغاز به معنی رهایی کارگران از شرّ استثمار بوده است. همانطور که «آنتون پنکوک» نظریه پرداز مارکسیست گفته است، «این هدف محقق نشده است و تحققش هم با جایگزینی یک طبقه حاکمه جدید بجای بورژوازی امکان پذیر نیست»، اما صرفا «با ریاست خود کارگران بر فرایند تولید» امکان پذیر است. ریاست تولیدگران بر فرایند تولید، اساس سوسیالیسم است، و مسیر دستیابی به این هدف در هر وهله از تلاش انقلابی در طول تاریخ و برحسب تغییر شرایط دائما دگرگون شده است. این تلاش های انقلابی هم برای مقابله با مخالفت تند و تیز طبقات حاکمه ی سنتی و هم برای مقابله با «روشنفکران انقلابی» بوده است که سرمشقشان اصول رایج لنینیسم و مدیریت گرایی غربی است. اما عنصر اصلی آرمان سوسیالیسم یک چیز بیشتر نیست: انتقال ابزارهای تولید به مالکیت عمومی تولیدگران و در نتیجه تبدیل آن به مایملک اجتماعی افرادی که خود را از استثمار اربابانشان رهایی داده اند، و این را قدمی اساسی به سمت حوزه ای وسیع تر از رهایی انسانی می دانند.

روشنفکران لنینیست دستور کار متفاوتی داشتند. هویت آنها مطابق با همان چیزی است که مارکس «دسیسه کارانی» می خواند که «فرایند رو به جلوی انقلابی را مصادره به نفع مطلوب خود می کنند» و آن را به سمت اهداف سلطه گرانه ی خود تحریف می کنند. «بنابراین آنچه از همه بیشتر هراسش را دارند، آگاهی فکری بیشتر کارگران درباره منافع طبقاتی شان است»، که از جمله شامل سرنگونی بوروکراسی سرخ می شد، که «باکونین» هشدار پیدایشش را داده بود، و نیز ایجاد سازوکارهایی برای کنترل دموکراتیک بر فرایند تولید و زیست اجتماعی. از نظر لنینیست ها، توده ها را باید سفت و سخت کنترل کرد، حال آنکه سوسیالیست ها تلاش می کنند به نوعی نظم اجتماعی دست یابند که دیگر نیازمند تحکم نیست و تولیدگرانش آزادانه «برای طیب خاطر خود کار می کنند» (مارکس).

ناسازگاری لنینیست ها با مهم ترین اصول سوسیالیسم از همان آغاز هویدا بود. در روسیه ی انقلابی، شوراها و کمیته های کارخانه ای در قامت ابزاری برای مبارزه و رهایی پدید آمد، که معایب زیادی داشت، اما ظرفیت فراوانی هم داشت. «لنین» و «تروتسکی»، به محض کسب قدرت، سریعا مشغول تخریب ظرفیت رهایی بخش این ابزارها شدند، سلطه ی حزب [کمونیست] را تحکیم کردند، که در عمل سلطه ی کمیته مرکزی و رؤسای آن بود؛ دقیقا همانطور که «تروتسکی» سالها قبل پیش بینی اش را کرده بود، همانطور که «رزا لوکسمبورگ» و دیگر مارکسیست های چپگرا در آن زمان هشدار می دادند، و همانطور که آنارشیست ها همیشه متوجهش بوده اند. نه فقط توده ها، بلکه حتی حزب باید در معرض «کنترل شدید از بالا» باشد، این اعتقاد «تروتسکی» بود و با همین اعتقادات از یک روشنفکر انقلابی به یک کاهن حکومتی تبدیل شد. رهبران بلشویک پیش از کسب قدرت، ادبیاتشان خیلی شبیه ادبیات همان مردمی بود که از پایین درگیر نزاع انقلابی بودند، اما اهدافشان کاملا متفاوت بود. این از پیش هم مشخص بود و پس از کسب قدرت در اکتبر ۱۹۱۷ کاملا عیان شد.

«ئ. ه. کار» که مورخی همدل با بلشویک ها بود می نویسد «تمایل خودبخودی کارگران برای سازماندهی کمیته های کارخانه ای و مداخله در مدیریت کارخانه ها از انقلابی نشأت گرفته بود که کارگران را مصمم کرد ابزارآلات تولیدی کشور متعلق به آنهاست و خودشان امکان مدیریت آن را طبق تشخیص خود بر حسب منافع خود دارند».

اما کاهن های حکومتی حواسشان بیشتر جمع بود، و فورا دست بکار تخریب کمیته های کارخانه ای شدند و شوراها را به ابزاری برای سلطه خود بدل کردند. لنین در ۳ نوامبر در «پیش نویس حکم مدیریت کارگران» اعلام کرد نمایندگانی که برای مدیریت بر این بخش ها انتخاب شده اند باید «جهت حفظ شدیدترین حد از نظم و انضباط و جهت حفاظت از دارایی ها به حکومت پاسخگو» باشند. با به پایان رسیدن سال، لنین خاطرنشان کرد «ما از مدیریت کارگران به سمت ایجاد شورای عالی اقتصاد ملی گذر کردیم»، که هدفش «جایگزینی و مصادره ابزارآلات تحت کنترل کارگران» بود (کار). یکی از منشویک هایی که فعال در اتحادیه های صنفی بود با تأسف می گفت: «اصل تفکر سوسیالیسم در مفهوم کنترل کارگران نهفته است». رهبران بلشویک همین تأسف را در عمل ابراز داشتند، البته با ویرانی اصل تفکر سوسیالیسم.

 

منبع: Truthout / C.J. Polychroniou

ترجمه: شفقنا

انتهای پیام

www.af.shafaqna.com

اخبار مرتبط