حامد کرزی ۱۳ سال رییسجمهور این کشور بود. یکی از وظایف ایشان این بود که در این سرزمین دولتسازی کند. رسانههای خارجی و افغانهای برگشته از غرب که در دولت حامد کرزی وظیفه اجرا میکردند، از او به عنوان یک دولتساز نام میبردند. زلمی خلیلزاد سفیر پیشین امریکا در افغانستان در کتاب خاطراتش نوشته است که درسالهای ماموریت او ۲۰۰۲-۲۰۰۵ حامد کرزی دولتسازی میکرد و «جنگ سالارهایی» مثل جنرال دوستم، اسماعیلخان و پادشاهخان زدران، مانع او میشدند. آقای کرزی در آن سالها در مصاحبههایش میگفت که او میخواهد تمام فرماندهان محلی خلع سلاح شوند و نهادهای دولتی و رسمی، مثل اردو و پولیس ملی، جای آنان بگیرند. او در آن سالها خواستار حضور بیشتر ناتو در روستاها بود تا از قدرت «جنگسالارها» کاسته شود.
حالا پس از ۱۵ سال هزینههای گزاف مالی و انسانی برای ساختن «دولت» در جغرافیایی به نام افغانستان، رییسجمهور پیشین این کشور میآید و میگوید اشکالی ندارد که طالبان چند ولایت را تسخیر کنند. آقای کرزی فراموش کرده است که وقتی چند ولایت را طالبان بگیرند، آن گاه تکلیف اصل حاکمیت دولت بر تمام جغرافیای کشور، چه میشود؟
آیا یک گروه مسلح ولو که تمام اعضای آن شهروندان افغانستان باشند، حق دارند که بخشی از کشور را در اشغال خود درآورند و نظام طالبانی را در آن برقرار کنند؟ آیا مثلا دولت اسپانیا اجازه میدهد که شورشیان باسک، بخشی از این کشور را اشغال کنند. آیا پاکستان که آقای کرزی بیشتر از هرکس دیگری از آن کشور شناخت دارد، اجازه میدهد که مثلا گروهی در روستاهای سند ایجاد شود و بعد بیایند کراچی را اشغال کنند. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، آیا ارتش پاکستان از تمام نیروی زرهی، هوایی و موشکی خود برای اعادهی حاکمیت دولت در آن شهر استفاده نمیکند.
آقای کرزی مگر به یاد ندارد که ارتش پاکستان برای برقراری نظم در برخی از شهرهای آن کشور روزها در یک محدودهی معین جغرافیایی حکومت نظامی اعلام میکند. مگر کرزی نمیداند که هند در بخشهایی از ایالت کشمیر این کشور که آشوبزده است، مقررات نظامی برقرار کرده است. نیروهای نظامی هند در ایالت کشمیر، صلاحیت دارند تا در جاهای معین برخلاف قانون فدرال این کشور، برخی از مظنونان به تروریسم را در روزها در بازداشت نگهدارند.
همهی اینها بهخاطر این است که نهاد دولت در تمام جغرافیای یک کشور مسلط باشد. کرزی حتما این موضوع را میداند اما این روزها تب طالبدوستی او به حدی بلند است که وی را به رفتارهای ناشیانه وادار کرده است. همین حامد کرزی در سال ۲۰۰۲ اعلام کرد که اگر پادشاهخان زدران خود را دولت انتقالی تسلیم نکند، از نیروهای ایتلاف میخواهد که مناطق زیر کنترول او را بمباردمان کند. استدلال کرزی در آن زمان این بود که دولت باید به تمام جغرافیای افغانستان مسلط باشد، نه اینکه اشخاص و گروهها به عنوان یک نیروی موازی، بخشی از جغرافیای کشور را در کنترول خود در آورند. کرزی به روایت زلمی خلیلزاد میخواست که جنرال دوستم را در سال ۲۰۰۴ بازداشت کند. اما تب طالبدوستی کرزی که در سالهای اخیر به شدت بلند شده است و او را وادار کرده تا نهاد دولت را که با قربانیشدن هزاران انسان افغان و خارجی بر پا شده، پشیزی ارزش ندهد.
شاید حامد کرزی تصور میکند که طالبان روزی به دلیل طالبدوستی او، وی را به عنوان رهبر خود برمیگزینند. اما این خواب و خیالی بیش نیست. طالبان همان طوری که دکترنجیب را اعدام کردند، اگر دستشان برسد، حامد کرزی را هم اعدام میکنند. طالبان پدر کرزی را در اوج قدرتشان کشتند. برادرش را زمانی که در منزلش بود به قتل رساندند و به یقین که به خود او هم رحم نمیکنند.
کرزی باید بداند که اظهارنظرهای طالبانیاش، ناشیگری محض است و هیچ سودی برایش ندارد. کرزی با این نوع اظهار نظرها از سیاست افغانستان تجرید میشود. او دیگر ربط خود را با سیاست افغانستان از دست خواهد داد. کسانی که به منزل او رفتوآمد دارند، شاید از این به بعد رفتوآمدهای خود را محدود کنند.
انتهای پیام