شفقنا افغانستان– حضرت آیت الله العظمی خویی در شرایط بحرانی سال ۱۳۵۰ که موج اخراج علما و طلاب علوم دینی از عراق توسط رژیم بعث شدت گرفت، تمام سعی خود را به کار بستند تا لطمه ای به حوزه هزار ساله نجف وارد نشود. ایشان در پاسخ به پیشنهاد نزدیکان برای سفر به خارج از عراق و انتقال حوزه، فرمودند: “تا وقتی فشار به آنجا نرسیده که من را بگیرند و به زور از نجف اخراج کنند، من این حوزه را حفظ خواهم کرد.” این فشارها برای سالیان متمادی ادامه داشت که در نهایت به شهادت جمع کثیری از فرزندان و منسوبین و شاگردان و نزدیکان ایشان منجر شد و با همه این هموم، ایشان استوار در دفاع از کیان حوزه نجف ایستاده بودند.
حیات علمی، کمالات نفسانی، خصلت ها و رنج های حضرت آیت الله خویی درگفت وگوی شفقنا با حضرت آیت الله فیاض، شاگرد برجسته ایشان
شاگرد برجسته آیت الله العظمی خویی گفت: یکی از برجسته ترین، مشهورترین و بزرگترین روحانیون و مجتهدان عظام قرن اخیر، حضرت آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی است که دوشادوش با مسیر علم، پیشرفت و رشد فکری مدرسه بزرگ نجف اشرف حرکت کرد و پرچم آن را با تالیفات گرانسنگ، تحقیقات و تدریس در زمینه های معارفی چون اصول، فقه، تفسیر و رجال به اهتزاز درآورد.
آیت الله العظمی شیخ محمد اسحق فیاض در گفت وگو با شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) با بیان اینکه «مانند آیت الله خویی را تاکنون ندیدهام» اظهار کرد: التزام به مذهب و وفای به عهد از ویژگیهای منحصر به فرد آیت الله خویی است. آقای خویی هر کس را به یاد می آورد، به نیکی و خیر از او یاد می کرد و این اخلاق را درباره دشمن خود نیز رعایت می کرد که چنین کاری، روحی بزرگ میخواهد.
این مرجع تقلید شیعه با بیان اینکه آیت الله خویی صفاتی داشت که در دیگری کمتر یافت میشود، ادامه داد: ایشان دشمنان زیادی داشتند و بر حوزه سیطره پیدا کردند و به دلیل همین تسلط ایشان بر حوزه، دشمنان زیادی پیدا کردند اما آقای خویی در برابر ناملایمات سکوت میکرد و حرفی نمیزد و از همینرو درجات بالایی یافت.
آیت الله فیاض با اینکه اگر انسان خدمت کند در دنیا و آخرت اجرش را از خدا میگیرد بیان کرد: بسیاری از کتب و تألیفات فعلی در حوزه متعلق به آیت الله خویی است.
او به نقل از آیت الله خویی گفت: کسی را در قبر فرد دیگری قرار نمیدهند؛ عمل انسان مهم است نه پدر و مادر، فرزند و هیچ کس دیگری. اینکه عمل انسان مهم است، همواره در لسان ایشان جاری بود.
این شاگرد برجسته آیت الله العظمی خویی با بیان اینکه «ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم» یادآور شد: آقای خویی به این رویه و مبحث اهتمام داشت و در مدرسه ایشان هزاران مجتهد و عالم رشد یافتند. تألیفات و خدمات آیت الله خویی در جاهای مختلف دنیا قابل مشاهده است و اینها توفیقات الهی است.
فیاض در بیان حیات علمی آیت الله العظمی خویی گفت: ایشان با دقت و توانایی در علوم به ویژه علم اصول و فقه غور و بررسی کرده و قواعد نظری و کاربردی آن دو علم را محکم کردند. استاد خویی در این زمینه نظریات متین و تازه ای را بنیان نهاد و با دیدگاه هایی مبتکرانه افق های جدیدی را پیش روی فقها در این دو علم گرانبها و شریف گشود و به واسطه ی آن به مقام رهبری بزرگ و استاد علما و مجتهدین حوزه های علمیه و دانشسراهای بزرگ علوم دینی نائل آمد.
او ادامه داد: آیت الله خویی درس های عالی خارج فقه و اصول را بر جمع کثیری از فضلا و افراد شایسته و بزرگوار تدریس می کردند؛ افرادی که تعداد آنها به حدود چهارصد و پانصد نفر می رسید. از ویژگی های بارز دروس ایشان در حوزه خارج فقه و اصول، نوآوری، تحقیق، تدقیق، شمولیت و ژرف نگری بود و بحث های ایشان از ویژگی هایی نظیر قوت استدلال، احاطه علمی به افکار علما و تحلیل و نقد آنها با روشی شیوا، دل انگیز و با بیانی اعجاب انگیز و فصیح همراه بود و همین موضوع نیز باعث شد از استادان و علمای بزرگ هم کیش و معاصر خود در حوزه علمیه نجف فراتر رفته و در زمینه جذب شمار بیشتر طلاب و فضلای شایسته و لایق گوی سبقت را از رقبای خود برباید. جلسه درس ایشان از شلوغ ترین جلسات به شمار می رفت. آیت الله خویی به حق قطب علمی و خورشیدی بودند که در بیش از نیم قرن پرتو افشانی می کرد و به حق به پیشوای حوزه علمیه نجف اشرف ملقب شد.
آیت الله فیاض بیان کرد: آیت الله خویی در حالی که تنها بیست و پنج سال داشت، تدریس خارج اصول را آغاز و آن را در هفت دوره کامل تدریس کرد. دوره هشتم را آغاز کرده بود که به دلایلی از ادامه آن بازماند. در هر دوره از جلسه درس ایشان صدها عالم و استاد برجسته فارغ التحصیل شد. ایشان درس خارج فقه را جز پاره ای از ابواب، در یک دوره کامل و در پرتو کتاب و سنت تدریس کردند علاوه بر آن خارج باب صلات و طهارت را طی یکبار جداگانه و خارج مکاسب شیخ انصاری را در دو دوره کامل تدریس کردند که تاآن زمان و در گذر ده قرن از جانب هیچ عالم و استادی چنین رخ نداده بود.
شاگرد برجسته آیت الله العظمی خویی، رمز این موفقیت بزرگ و توفیق عظیم را در چند نکته خلاصه کرد و گفت: نکته اول، توانایی فکری ذاتی ایشان بود؛ این امتیاز تاثیری زیاد در تشخیص قواعد و نظریه های عمومی و تکوین عمیق، دقیق و فراگیر آن در علم اصول و همچنین کاربرد دقیق تر، عمیق تر و شمولی تر این نظریات در علم فقه داشت.
دومین امتیاز آیت الله خویی، توانایی علمی برتر ایشان در زمینه تحلیل مسایل پیچیده و نظریات دشوار اصولی و فقهی به شیوه ای آسان و بلیغ و شیوا بود. به برکت همین توانایی علمی و توانایی های فکری وسیع ذاتی و پیشینه درخشان در علم اصول و فقه بود که آرا و نظریاتی بی نظیر ابداع کرد. از همین جا بود که شهید سید محمد باقر صدر شاگرد نابغه ایشان گفت: «مقام ثبوت آیت الله خویی از نظر علمی و نظری قوی تر و بزرگ تر از مقام اثباتشان است و این موضوع را برای هر فرد متخصص در این زمینه که خواهان گفت وگو و بحث با ایشان است، به وضوح آشکار می کند»؛ شهید صدر همچنین در مقاله ای درباره روابط عمیق خود با استادش امام خویی نوشت: «روابطه ی من با استاد، سند و سناد ما امام خویی جزو شریفترین و پاک ترین روابط در زندگی به شمار می رود. در محضر این استاد نور علم را یافتم و طعم معرفت را چشیدم. از بزرگترین نعمت هایی که خداوند به بشر پس از ایمان ارزانی می دارد، علم است و اگر بخشی از این علم را کسب کردم به واسطه ی امام خویی بود. من جز ثمره ای از ثمرات وجود و الطاف بزگوار ایشان و فرزندی از فرزندان معنوی ایشان نبودم».
آیت الله فیاض افزود: سومین امتیاز امام خویی این بود که در بحث و تدریس، تحلیل مسایل دقیق علمی و نظریات عمومی روش خاص خود را داشت و مسایل را با روشی دل انگیز، شیوا و بلیغ و با بیانی اعجاز آمیز و جذاب، فصیح و ادیبانه و مبتنی بر اصول و دلایل قطعی متقن مطرح می کردند. هماهنگی منظم و خلاقی بین طرح مسایل برقرار می کردند و بر مطالب و نظریات علمی تا اندازه ای سیطره داشتند که هیچگاه حتی در سخت ترین و پیچیده ترین مسایل زمام امور و رشته کلام از دستشان خارج نمی شد. ایشان در تحلیل همه مسایل و حل مشکلات مربوط به آنها و بیان آنها با ساده ترین شکل ممکن بسیار توانا بودند که این موضوع بر سیطره کامل ایشان بر مسایل علمی دشوار و پیچیده دلالت دارد.
او اظهار کرد: همه این ویژگی ها و امتیازات باعث شد تا آیت الله خویی بر دیگر معاصران خود برتری یابد. همه آن شایستگی ها و ویژگی های منحصر به فرد، باعث شد تا جلسات درسش شلوغ ترین و پربارترین جلسات باشد به طوری که کمتر شخصی پیدا می شد که جز به هدف استفاده از آن در این جلسات درس شرکت کند. از همین رهگذر می گوییم نود درصد شرکت کنندگان در جلسات درس ایشان، سخنانشان را به رشته ی تحریر در آوردند.
آیت الله فیاض گفت: این اوصاف باعث شد تا در رهگذر تاریخ رهبری حوزه علمیه نجف اشرف، صدها استاد و مدرس مطرح از کشورهای اسلامی مختلف به دست ایشان فارغ التحصیل شوند که نخبگانی از میان آنها اکنون در حوزه های علمیه مشهور نجف، قم و مشهد به مقام مرجعیت نائل آمده اند.
شاگرد برجسته حضرت آیت الله خویی در زمینه کمالات نفسانی و خصلت ها و فضایل ذاتی آیت الله العظمی خویی بیان کرد: سید نا الاستاذ امام خویی در کنار موهبت های علمی و نبوغ فکری ذاتی به کرامات نفسانی، خصلت ها و فضایل والا و برتر و ملکات نفسانی بزرگی نیز آراسته بودند و به واسطه ی همین ملکات نفسانی و نیروهای روحی و معنوی بود که توانستند بر هوای نفسانی و امیال گمراه کننده آن سیطره یابند چرا که داشتن چنین کرامات نفسانی، انسان را به سوی رویکردهای صحیح دینی رهنمون کرده و راه را برای رسیدن به قرب الهی و ایمان به او آسان می کند؛ علاوه بر این موانع را از بین برده، مقابله با هوی و هوس و امیال غریزی و انگیزه های شهوانی را آسان می گرداند و آن را تحت سیطره و غریزه دینی خود درمی آورد به همین دلیل آیت الله خویی، در سخنان خود صادق بوده و به وعده هایش وفا می کرد. در کردار و اعمال خود، همواره خشنودی خداوند و اخلاص را مطالبه می کرد. با هوی و هوس هایش مقابله می کرد، در اخلاق خود متواضع بود، هیچگاه دچار غرور نشد و ریاست و رهبری بر وی تاثیر نگذاشت و وی را فریب نداد.
فیاض گفت: زمانی که بین شاگردان خود حاضر می شود، همانند یکی از آنها بود، حق خواه و تسلیم حقیقت از هر فردی بود. در رفتارش بسیار مودبانه رفتار می کرد و به اهل علم و فضل احترام می گذاشت و با آنها نشست و برخاست داشت. امام خویی هرگز کسی را دست کم نمی گرفت. در طول حضور من با ایشان در حدود «سی و پنج سال»، هیچگاه درباره فردی با وجود داشتن مواضع منتقدانه و خصمانه بد سخن نمی راند بلکه حتی به خوبی از او یاد می کرد چنین مواضعی تنها به این دلیل بود که وی خود را به غرایزی نظیر دین، ایمان، تقوا اخلاص در عمل، صفات نیکو، کرامات والا و برتر و ملکات نفسانی مجهز کرده بودند.
او بیان کرد: من به قطع معتقدم که صفای نفس ایشان، نیکویی درون، خلوص نیت در اعمال مادی و معنوی و ایمان راسخ به خداوند متعال از یک طرف و صفات نیک، اخلاق فاضل و کرامات والای نفسانی از طرف دیگر یکی از دلایل توفیق بزرگ امام خویی و موفقیت ایشان به شمار می رفت.
آیت الله فیاض درباره رنج های آیت الله العظمی خویی از جانب نظام دیکتاتوری صدام بیان کرد: آیت الله خویی پس از وفات امام حکیم مرجع عالیقدر شیعه، منصب مرجعیت عالی شیعه در نجف اشرف را عهده دار شد و رنج و سخنی های ایشان از سوی سردمداران نظام سرنگون شده آغاز شد؛ زیرا رژیم با بهانه های مختلف و اتهامات گوناگون روزانه به حوزه علمیه حمله می کرد. آنگاه که رژیم حاکمه، امام حکیم را تحت حصر خانگی قرار داده بود و از ملاقات های حضوری وی جلوگیری کرد، اقدامات سرکوبگرانه رژیم صدام علیه حوزه علمیه به اوج خود رسید.
او افزود: حضرت آیت الله خویی هفته ای یکبار با امام حکیم ملاقات می کرد و پس از وفات ایشان، رژیم صدام به اعمال سرکوبگرایانه و حملات خود به حوزه علمیه و اعمال فشار بر سید خویی افزود. فشارها و حملات و سخت گیری ها علیه حوزه علمیه از سوی رژیم عراق در ایام جنگ به اوج خود رسید. به همین دلیل از حوزه علمیه جز اصول و نمادهای معنوی آن چیزی باقی نماده بود. در واقع هدف شوم رژیم صدام، تخریب کامل حوزه علمیه بود اما به این هدف شوم هرگز نرسید. چنین موضوعی دو دلیل داشت؛ اولین دلیل عنایت و فضل الهی و برکت صاحب این مکان مقدس و عنایات امام زمان (عج) بود. دومین دلیل نیز شکیبایی ها و بردباری های استاد خویی بود؛ ایشان همه سختگیری ها و فشارهای رژیم صدام را به روش های مختلف سرکوبگرایانه که گاهی با اعدام اطرافیان و گاهی با فشار بر فضلای حوزه علمیه و قتل، حبس، آوارگی و تبعید صورت می گرفت، بارها تحمل کرد. با وجود آن همه سرکوب ها و فشارها، همانند کوهی ستبر در راه صیانت از حوزه علمیه نجف اشرف مقاومت و شکیبایی به خرج داد.
آیت الله فیاض بیان کرد: سختگیری ها و فشارهای رژیم سرنگون شده صدام علیه امام خویی به این هدف بود که ایشان علیه نظام سخنرانی کند و از این سخنرانی به عنوان بهانه ای برای تخریب کامل حوزه علمیه بهره ببرد یا اینکه ایشان از نظام و مشروعیت آن حمایت کند تا به این طریق روح حوزه که به آیت الله خویی متکی بود، زیر سوال ببرد. این در واقع خلق و خوی علمای عظام ماست که خودشان را در راه حفظ و صیانت از حوزه علمیه و جایگاه دینی آن و هیبت و استقلال آن در همه امور اقتصادی، آموزشی و دینی از دست حکومت ها و نظام های ستمگر فدا کنند زیرا حفظ حوزه در واقع حفظ و صیانت از دین است.
آیت الله فیاض درباره برخی از نظریات مبتکرانه حضرت آیت الله خویی در زمینه علم فقه و اصول نیز گفت: آیت الله خویی اندیشه ژرف و سلامت ذوق و همینطور دقت نظر و بیان زیبا و فصیح را در کنار یکدیگر جمع آورد؛ ایشان از موهبتی استثنایی و نوعی توانایی علمی والا برخوردار بودند. در زمان آیت الله خویی، جنبش علمی تجلی یافت و امام خویی کسی بود که این جنبش را گسترش داد. ایشان فردی متعمق و ژرف اندیش با تاثیراتی عمیق بودند؛ به خوبی می دانست چگونه مسایل دشوار و قواعد پیچیده را از جوانب مختلف مطرح کرده و به کار ببرد. مهارت علمی و نبوغ فکری وی در ارائه و مطرح کردن مسایل دشوار و پیچیده، چگونگی بیان آنها، بررسی دقیق و سریع و بررسی آنها از همه جوانب و در نهایت ارائه راه حلی دقیق و جوابی متقن و مستند به آنها با روشی جذاب و بلیغ نهفته بود. آیت الله خویی در حل هرگونه مساله ای با هر پیچیدگی و ابهامی توانا بودند. علم از منبر ایشان سرچشمه گرفته و فوران می شد.
او ادامه داد: آیت الله خویی در زمینه جدل و مناقشه یدی طولانی داشت و به واسطه کیفیت فهم و بررسی دقیق و همه جانبه مسایل و چگونگی پاسخ به مسایل رقبا و حل و فصل آنها، توانایی والا و مهارتی فنی و برتر در این زمینه از خود نشان داد. بنابراین هرگاه در حل مسایل بر وی ایراد گرفته می شد، از روشی دیگر بهره می گرفت که همه اینها از پیشینه ای درخشان و توانایی علمی وافر حکایت می کرد و بیانگر این موضوع بود که ایشان مجهز به پتانسیل های علمی غریزی و هوشی سرشار است.
آیت الله فیاض در ادامه توصیف ویژگی های آیت الله خویی گفت: سزاوار است در حقش گفته شود «با وجود اینکه در مقام اثبات به بالاترین درجه رسید اما مقام ثبوتش قویتر و فراتر از مقام اثباتش بود». بهترین دلیل سخنان علما و فضلای حوزه علمیه درباره دروس و سخنرانی های آیت الله خویی، و شور و شوق آنها برای حضور در بحث ها و جلسات درس ایشان و بهره برداری از افکارشان، فارغ التحصیل شدن جمع کثیری از بزرگان، اندیشمدان، نوآوران و عالمانی از محضر ایشان است که امروزه زمام تحصیلات عالی فقه و اصول را در حوزه های علمیه جهان اسلام به دست گرفته اند به طوری که افکار ارزشمند و آرای دقیق و نظریات عمیق اصولی و فقهی ایشان از جنبه نظری و کاربری (همانند گردش زمین به دور خود) محور بحث های آنهاست. افتخار به این ثمره عظیم و دستاورد بزرگ او را کفایت می کند.
او در پایان بیان کرد که آیت الله خویی گام های پرباری به جلو برداشته و وارد میدان ابداع شد و چشمه های نوآوری اش شروع به جوشیدن گرفت و افکاری درخشان و نظریات جدیدی را در بحث های اصولی و فقهی ابداع کرد.
در تکمیل این گفت وگو از کتاب خاطرات حضرت آیت الله فیاض نیز بهره برده شده است.
——————————————
پدر از لسان فرزند/گفت و گوی خواندنی با فرزند حضرت آیت الله العظمی خویی/ مرجعی استوار بر صیانت از حوزه ی نجف اشرف
حجت الاسلام والمسلمین سید صاحب خویی، فرزند حضرت آیت الله العظمی خویی همچنین از نگرانی های پدر بزرگوارش درباره مشکلات دینداری در نسل های بعدی >شیعیان مهاجر به کشورهای غیرمسلمان یاد می کند و یکی از دلایل تاسیس موسسات و مدارس اسلامی در کشورهای غربی توسط پدر را همین نگرانی های آن مرجع عالیقدر عنوان می کند و کمبود مدارس شیعی در کشورهای غربی را از معضلات امروز شیعیان مهاجر می داند.
او که سرپرستی موسسات و مدارس آیت الله العظمی خویی در خارج از ایران را بر عهده دارد یکی از بهترین راهها برای آشنایی نسل جوان با معارف شیعی را تاسیس مدارس و همچنین تشکیل بنیادهای فرهنگی فعال می داند که بتوانند در کشورهای غربی اثرگذار باشند.
به گزارش خبرنگار شفقنا، حضرت آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی در ۱۵ رجب ۱۳۱۷هجری قمری (۲۸ آبان ۱۲۷۸ هجری شمسی) در شهرستان خوی در ایران دیده به جهان گشودند و در طول حیات پربارشان بیش از ۸۰۰ مجتهد عالیقدر در عالم اسلام از محضر ایشان بهره بردند. از جمله شاگردان برجسته ایشان که به درجه اجتهاد نایل شدند، میتوان به آیات عظام سید علی بهشتی، میرزا علی فلسفی، سید علی حسینی سیستانی، شیخ حسین وحید خراسانی، شیخ محمد اسحاق فیاض، حاج آقا تقی قمی، سید محمد صادق روحانی، شیخ بشیر نجفی، سید محمد روحانی، میرزا علی غروی، شیخ مرتضی بروجردی، سید محمد باقر صدر، میرزا جواد تبریزی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، سید محمد حسین فضلالله، شیخ آصف محسنی، سید ابوالقاسم کوکبی و شیخ محمد تقی بهجت اشاره کرد.
آیتالله العظمی خویی تألیفات ارزشمندی داشته اند که از میان آنها میتوان به مجموعه کتب تقریرات فقهی ایشان که بیش از ۵۰ جلد است و تالیفات متعدد اصولی و همچنین در زمینه علم رجال به معجم رجال الحدیث در ۲۴ جلد و در زمینه تفسیر به کتاب ارزشمند البیان فی تفسیر القرآن و در زمینه عقائد ارجوزه ای در ۹۰۰ بیت که در ۳ جلد شرح شده است اشاره کرد.
ایشان علاوه بر این آثار مکتوب، مراکز متعدد فرهنگی، تبلیغی و خدمات اجتماعی نیز تأسیس کردند که مدرسه و کتابخانه حضرت آیت الله العظمی خویی در مشهد، مجموعه مدینه العلم در قم، کتابخانه و دارالعلم در اصفهان و مدرسه دارالعلم آیت الله العظمی خویی در نجف اشرف از جمله این مراکز هستند. همچنین موسسات و مدارس اسلامی در شهرهای لندن، منچستر، سوانزی، پاریس، نیویورک، مونترئال، بمبئی، اسلام آباد، بانکوک، پاتالونگ و دیگر نقاط جهان تاسیس نمودند که در تبلیغ مذهب تشیع در سراسر جهان نقش تاثیرگذاری ایفا کردهاند.
این مرجع عالیقدر شیعه در روز شنبه، ۸ صفر ۱۴۱۳ (۱۷ مرداد ۱۳۷۱) در سن ۹۴ سالگی در نجف اشرف رحلت نمودند و در جوار حرم مطهر حضرت علی بن ابیطالب (ع) به خاک سپرده شدند.
حجت الاسلام و المسلمین سید صاحب خوئی، فرزند حضرت آیت الله العظمی خویی در گفت و گو ی اختصاصی با خبرنگار شفقنا درباره شیوه رفتار و گفتار، نفوذ علمی و جایگاه وی در نجف اشرف، نگاه ایشان به مسایل اختلافی مسلمانان و دقت این مرجع تقلید در رعایت حقوق افراد در قالب نقل خاطراتی از زندگی با ایشان و همچنین وضعیت اجتماعی شیعیان درعصر امروز و نحوه تعامل با جوامع غیرشیعی و غیرمسلمان سخن گفته است.
شیعیان همواره از تندروی و حوادث تروریستی فاصله داشته اند
وی در گفتوگو با خبرنگار شفقنا (سایت همکاری های خبری شیعه) با اشاره به وضعیت شیعیان در کشورهای مختلف تصریح می کند: حضور شیعیان در کشورهای اروپایی پس از انقلاب اسلامی ایران،جنگ خلیج فارس، جنگ داخلی لبنان و حمله اتحاد جماهیر شوروی سابق به افغانستان، افزایش چشمگیری یافت.
او با بیان اینکه حوادث فوق عامل اصلی مهاجرت شیعیان از ملیتهای مختلف ایرانی، عراقی، افغان و لبنانی به کشورهای اروپایی و بخصوص انگلیس شد، اظهار می کند: با توجه به اینکه شیعیان از نظر اجتماعی و سیاسی در کشورهای اروپایی در اقلیت بودند، نمیتوانستند به عنوان یک گروه و مذهب مشخص معرفی شوند، لذا در چارچوب محدود بین خود تعامل برقرار کردند و همین مساله باعث شد تا مراکز سنی که از نظر جمعیتی اکثریت را در اختیار داشتند خود را به عنوان نماینده اسلام و مسلمانان معرفی کنند.
فرزند آیت الله العظمی خویی بیان کرد که حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و انفجارهای سال ۲۰۰۵ در لندن، توجه غربیها را به این نکته جلب نمود که از میان مذاهب اسلامی شیعیان همواره از تندرویها و حوادث تروریستی فاصله داشته اند، و همین امر سبب شد تا شیعیان نیز به عنوان یکی از محورهای اصلی در تعامل بین مسوولین دولتی و موسسات اسلامی شناخته شوند و بتوانند در تصمیم گیریهای کلان ایفای نقش کنند.
سید صاحب خویی خاطرنشان می کند: اگرچه وضع شیعیان بعد از آن دو اتفاقی که افتاد، به خاطر روشن شدن موضع شیعیان و عدم دخالت شیعیان در حوادث تروریستی و حرکات افراطی، بهبود یافت اما از یک دیدگاه دیگر شیعه ها جزئی از مسلمانان هستند و بعد از اتفاقات رخ داده، متاسفانه به وجهه مسلمانان در کشورهای غربی که آمریکا هم جزئی از آنهاست از نظر اجتماعی و عمومی و مردمی آسیب وارد آمد.
او با اشاره به تلاش شیعیان برای حفظ ویژگیها و آرمانهای شیعه در کشورهای غربی تصریح می کند: مسوولان مراکز اسلامی، رهبران و سردمداران جامعه تشیع تمام تلاش خود را در سالهای اخیر به کار بردهاند تا نسلهای بعدی مهاجران به کشورهای غربی را از هضم شدن در فرهنگ غرب باز دارند؛ البته با مشکلات بسیاری نیز مواجه شدند اما علی رغم همه مشکلات تا اندازه ای به اهداف خود رسیدهاند.
فرزند آیت الله العظمی خویی یکی از دلایل تاسیس موسسات و مدارس در کشورهای غربی توسط پدر در سال ۱۹۸۹ را نگرانی ایشان از آینده نسلهای بعدی مهاجرین عنوان می کند و می گوید: ایشان معتقد بودند، نسل های اولیه که مهاجرت کردند به اجبار و به خاطر شرایط کشورهای خودشان مهاجرت کردند لذا ریشه های مذهبی و تعلقات و آشنایی کافی را با اصول و مذهب دارند اما نسل های بعدی به دلیل آزادی موجود در غرب و همچنین وسایل ارتباط جمعی و رسانه ها و تأثیرات منفی که فرهنگ غرب می تواند بر ذهن نوجوان بگذارد، احتمال دارد متاثر از این فرهنگ و دچار بحران هویت شوند.
او کمبود مدارس شیعی در کشورهای غربی را از معضلاتی می داند که شیعیان در تاسیس آنها باید اهتمام بیشتری بورزند، و در واقع تنها راه حفظ هویت اسلامی و مبانی اعتقادی برای نوجوانان همین مدارس هستند.
فرزند آیت الله العظمی خویی با تاکید بر اینکه در عین حال حضور در غرب می تواند برای فرزندان و نسل های بعدی شیعیان تأثیرات مثبتی نیز داشته باشد، تصریح می کند: با توجه به امکانات موجود در کشورهای پیشرفته، شیعیانی که در اینجا هستند، شرایط بدی نخواهند داشت، البته اگر این ها تلفیق شود، یعنی این امکانات با حفظ هویت شیعی و اسلامی بهاصطلاح جمع شود.
شیعیان از نطر تعداد کمتر ند اما افراد شاخص بسیاری را معرفی کرده اند
هنوز پارلمان شیعی به نتیجه نرسیده است
او با اشاره به وضعیت و جایگاه اجتماعی شیعیان در دانشگاهها، تولیدات علمی و تخصص های گوناگون آنها بیان می کند: شیعیان نسبت به سایر مسلمانان از نطر تعداد کمترند اما افراد شاخص بسیاری در زمینههای مختلف معرفی کرده اند.
وی به راهحلهای موجود برای بهبود وضعیت شیعه و به ویژه نسل دوم و سوم در کشورهای اروپایی نیز اشاره و خاطرنشان می کند: همانطور که پیش از این اشاره شد، یکی از بهترین راهها برای دسترسی مردم به معارف شیعی، تاسیس مدارس و نهادهای آموزشی است.
حجت الاسلام و المسلمین سید صاحب خویی با اشاره به ظرفیت هایی که برای نهادهای مدنی در جوامع غربی وجود دارد، تصریح می کند: میتوان از نهادهای مدنی استفاده کرد و قدرتمندتر به مسایل وارد شد. البته پیش نیاز چنین حضوری وحدت و همفکری بیشتر شیعیان است.
وی با بیان اینکه در لندن فعالیت های زیادی صورت گرفت تا یک مجلس و یک پارلمان به نام پارلمان شیعی یا مجلس شیعی تشکیل شود اما در عمل به نتیجه نرسید، اظهار می کند: متاسفانه به دلیل طرز تفکرها و به اصطلاح دیدگاه های متفاوت سیاسی، قومیتی و ملیتی، اینگونه اقدامات هنوز به نتیجه نرسیده است.
آیت الله العظمی خویی تمام تلاششان بر حفظ حوزه ی علمیه ی نجف اشرف بود
فرزند آیت الله العظمی خویی در پاسخ به پرسشی در رابطه با دیدگاههای پدر بزرگوارش نسبت به جایگاه و منزلت حوزه علمیه نجف بیان می کند: ایشان در سه دهه آخر دوران زندگیشان سختی های بسیاری کشیدند و فشارهای زیادی از طرف بعثیان به ایشان وارد شد زیرا حوزه علمیه نجف اشرف با سابقه متجاوز از هزار سال بزرگترین حوزه علمیه جهان تشیع بود و سابقه طولانی از شخصیتهای علمی، مراجع تقلید و تولید علم و تألیفات داشت لذا ایشان در مواضعی که اتخاذ می کردند همواره این نکته مد نظرشان بود که نمی خواستند بعدها در تاریخ ثبت شود که حوزه با سابقه علمیه نجف اشرف در حیات ایشان تعطیل شد لذا تلاششان را به کار می بردند تا این حوزه علیرغم تمام فشارها و مشکلات باقی بماند.
وی یادآوری می کند: آیت الله العظمی خویی در شرائط بحرانی سال ۱۳۵۰ که موج اخراج علما و طلاب علوم دینی از عراق توسط رژیم بعث شدت گرفت، تمام سعی خود را به کار بستند تا لطمه ای به حوزه هزار ساله نجف وارد نشود. ایشان در پاسخ به پیشنهاد نزدیکان برای سفر به خارج از عراق و انتقال حوزه، فرمودند: “تا وقتی فشار به آنجا نرسیده که من را بگیرند و به زور از نجف اخراج کنند، من این حوزه را حفظ خواهم کرد.” این فشارها برای سالیان متمادی ادامه داشت که در نهایت منجر به شهادت جمع کثیری از فرزندان و منسوبین و شاگردان و نزدیکان ایشان گردید و با همه این هموم ایشان استوار در دفاع از کیان حوزه نجف ایستاده بودند.
از منظر سیاسی در مورد مسائل ایران تفاوت نظرهایی وجود داشت
نماز بر پیکر شهید مصطفی خمینی را ایشان خواندند
حجت الاسلام و المسلمین سید صاحب خوئی در پاسخ به سوالی در مورد ارتباط آیت الله العظمی خویی با سایر مراجع در آن زمان می گوید: در حیات ایشان مراجعی نظیر آیات عظام سید عبدالهادی شیرازی، سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی و آیت الله خمینی در نجف حضور داشتند، این مراجع همواره تلاش میکردند تا در شرایط مناسب دیدار و جلساتی داشته باشند؛ حتی وقتی که آقای خمینی به عراق آمدند از طرف ایشان مورد استقبال قرار گرفتند. همچنین ایشان شهادت سید مصطفی را به آیت الله خمینی تسلیت گفتند و مراسم نماز میت را برگزار نمودند. البته از نظر سیاسی، تفاوتهایی بین مراجع آن روز وجود داشت که این تفاوت بیشتر میان آیتالله خمینی و دیگر آقایان در رابطه با مسایل ایران بود.
او ادامه می دهد: انقلاب ایران در شرایطی رخ داد که فشارهای داخل عراق هم زیاد بود. بعد از وقوع جنگ هم از طرف دولت عراق به ایشان فشار وارد شد که علیه جنگ حرف بزنند اما مرحوم آقا ابتدا فرمودند که من در این مسایل دخالت نمی کنم. آنها هم که آمده بودند به آقا عرض کردند که شما به عنوان یک مرجع تقلید، نظرتان نسبت به جنگ بین دو برادرمسلمان چیست؟ اگر رد یا تأیید می کنید بنویسید، آقا فرمودند که شما وقتی جنگ را شروع کردید نظر من را جویا نشدید که حال در مورد توقف آن نظرمن را می پرسید.
کثرت شاگردانی که به اجتهاد رسیدند یا به مقام مرجعیت رسیدند از افتخارات ایشان است
نصیحت می کردند اما هیج وقت نظرشان را اجبار نمی کردند
به شدت در امور وجوه شرعیه حساسیت و دقت داشتند
وی در توصیف جایگاه علمی پدر بیان می کند: از افتخارات ایشان کثرت شاگردان و تربیت آنهاست که به درجه اجتهاد رسیده بودند و بعد از ایشان جزو مراجع به حساب میآمدند.
او در ادامه درباره سلوک و زندگی آیتالله العظمی خویی و توجه ایشان به بیت المال و مراقبت های شخصی از نظر زهد، اخلاق و برخورد با همسر بیان می کند: بنده از کودکی در خانواده روحانیت بزرگ شدم و هزاران طلبه و روحانی دیدم لذا معتقدم وقتی کسی اسم خود را روحانی می گذارد و ملبس به این لباس میشود، همه حرکات، گفتار و کردار وی باید متناسب با مفهوم روحانیت باشد زیرا همه رفتارهای وی زیر ذره بین است و در افکار و عقاید دیگران تاثیر خواهد داشت.
وی با یادآوری خاطرهای بیان می کند: اوایل سال ۱۳۵۲ که جهت ادامه تحصیل همزمان در حوزه و دانشگاه، قصد عزیمت از عراق به ایران را داشتم اما مرحوم آقا تمایل داشتند که بمانم و تحصیلاتم را در حوزه نجف ادامه دهم. من علاقه مند به دانشگاه بودم و ایشان با توجه به روحیه ای که داشتند هیچ وقت مساله ای را اجبار نمی کردند و تنها در فرصت هایی که پیش می آمد نصیحت می فرمودند. یک روز از خدمت ایشان از کوفه به نجف می آمدیم و آقا میرزا جواد هم در ماشین بودند. آقا نصیحت می کردند که از سفر منصرف شوم. مرحوم آقا میرزا جواد گفتند چرا اینقدر از این جوان تقاضا می کنید، آقا فرمودند که من می خواهم با علاقه این کار صورت گیرد و نمی خواهم به اجبار و اکراه او را وادار به کاری کنم، زیرا کار با اجبار و اکراه نتیجه مطلوب ندارد. زمان رفتن به ایران برای خداحافظی خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم که آیا من حساب و کتابی خدمت شما ندارم، زیرا ایشان برای اعضای خانواده ماهیانه ی خیلی کمی را تعیین فرموده بودند که به بنده ماهی نیم دینار میرسید اما این پول نزد خود مرحوم آقا بود لذا ایشان فرمودند که چرا حساب و کتاب داریم و شما ۵۰ دینار پیش من پول دارید اما ۱۰ دینار آن خمس می شود و ۴۰ دینار مابقی را یا میتوانم الان پرداخت کنم یا حواله بدهم که در ایران ۸۰۰ تومان بگیری؛ ابتدا من با قضیه احساسی برخورد کردم و کمی ناراحت شدم که ایشان به جای اینکه کمک بیشتری به من بکنند، ۱۰ دینار خمس از من کم می کنند، اما متوجه شدم که اینها همه درس است و حساب و کتابی دارد که با پسرشان اینچنین برخوردی می کنند.
سید صاحب خویی با اشاره به حساسیت و دقت ایشان در امور وجوهات شرعیه می گوید: به یاد دارم روزی ایشان بسیار آشفته بودند و حتی ناهار هم میل نکرده بودند، وقتی سبب را جویا شدم فرمودند که مسافری مقداری وجوهات شرعی در پاکتی آورده و ۵ دینار در این پاکت است که مشخص نیست بابت چیست، آن روز تمام سعیشان را کردند تا آن مسافر را بیابند و مورد ۵ دینار را مشخص کنند
هرگز کینه ی کسی را به دل نگرفتند
بسیار خوش خلق بوده و به صله ی رحم اهتمام داشتند
حق دختران در انتخاب همسر و ادامه ی تحصیل
فرزند آیت الله العظمی خویی در پاسخ به سوالی نسبت به شاخصه های اخلاقی ایشان،به خاطرهای دیگر نیز اشاره می کند و می گوید: مرحوم آقا یک روز مرا خواستند و نصیحتم فرمودند. پرسیدند که شما فکر می کنید این مقامی که الان به آن رسیده ام در اثر و نتیجه چه بوده است؟ من عرض کردم نتیجه نبوغ و جد و جهد و کوشش و تلاش و زحماتی که کشیده اید و تحصیلاتی که کرده اید و… است. همه اینها را که گفتم؛ فرمودند من معتقدم که به خاطر اینها نیست بلکه نتیجه دو خصلت من است: یکی التزامم به صله رحم و دوم اینکه هرگز کینه کسی را در طول زندگی به دل نگرفته ام. هر کس که به من بد کرد نه تنها در صدد مقابله با او بر نیامدم بلکه به او خوبی کردم. بعد هم مثال هایی در رابطه با التزام به صله رحم بیان فرمودند.
وی با بیان اینکه ایشان بسیار خوش خلق بودند و ما در مراوده خانوادگی هیچ مشکلی نداشتیم می افزاید: به دختران اجازه میدادند که همسر آیندهشان را خود انتخاب کنند، می گوید: طبیعی است که انتخاب با دخترهاست ولی اذن ولی را ضروری می دانستند. می پرسیدند که این مورد هست و خودشان هم نظرشان را می گفتند. وی همچنین با ادامه تحصیل دختران مخالف نبودند و دختران را به مدرسهای که خواهر آقای سیدمحمدباقر صدر ۴۰-۵۰ سال قبل در نجف تاسیس کرده بود، میفرستادند.
دعوت به عدم تفرقه در میان مسلمین
تسلط به مبانی علمی و فقهی اهل تسنن
او به برخورد آیت الله العظمی خویی با اهل تسنن نیز اشاره و اظهار می کند: اهل تسنن می آمدند خدمت ایشان و منطقی و علمی مسایل را با آنها مطرح می کردند. ایشان در اکثر بیانیه ها در مشکلات و اختلافاتی که در کشورهای اسلامی رخ می داده است به عدم تفرقه توصیه و به آیه واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا استناد می کردند.
او در ادامه به یاد می آورد: در یکی از سفرها، یکی از مفتیان اهل تسنن در مناظرهای که برگزار شده بود، به ایشان گفتند که شما خیلی خوب به مبانی علمی و فتوای اهل تسنن آگاهی دارید. آقا نیز در جواب گفتند که من می توانم بگویم که بیشتر از ابو حنیفه مبانی فقهی شما را بلد هستم.
فرزند آیت الله العظمی خویی می افزاید: آقای تیجانی در تالیفاتش ذکر می کند که از یکی از عوامل مؤثر در استبصارش ملاقات وی با مرحوم آقا و مباحثات مطرح شده بوده است. همچنین یکی از افتخارات آقای طنطاوی، شیخ الازهر این بود که خود عنوان می کرد که دو سال شاگرد آقا بوده است و وقتی مرحوم آقا درس تفسیر می دادند، ایشان استاد دانشگاه بصره بوده، از بصره به نجف می رفته که در درس تفسیر مرحوم آقا شرکت کند.
تألیفات علمی ایشان به عنوان مرجع در حوزه های علمیه است
حافظه ی فوق العاده
اعتقاد کامل به نظم در امور
وی با اشاره به تألیفات آیت الله العظمی خویی به خبرنگار شفقنا می گوید: تألیفات علمی ایشان به عنوان مرجع در حوزه های علمیه مطرح است و همه آراء به نظریات ایشان ختم می شود. الان محور حوزه ها نظریات ایشان است. خاطرم هست که در برنامه سیمای فرزانگان در ایران که راجع به بزرگان بحث بود، آقای معرفت می گفتند، در مباحث علمی در حوزه قم فصل الخطاب مناظره علمی نظریات آقای خویی است. حتی علیرغم گذشت ۲۰ سال از رحلت ایشان، هنوز هم رساله عملیه ایشان چاپ میشود و خیلی از شیعیان بر تقلید ایشان باقی هستند و نیاز به رساله های عملیه ایشان احساس می شود.
وی در نقل قولی از آقای سیدمحمد مهدی خلخالی بیان می کند: به گفته وی، آقا حافظه فوق العاده ای داشتند زیرا قبل از درس یک چند دقیقه ای مطالعه می کردند و تشریف می آوردند. ایشان از آقا پرسیدند که شما با ۳-۴ دقیقه مطالعه چه چیزی دستگیرتان می شود که نیم ساعت درس می دهید؟ آقا در جواب فرمودند که من این مطالب را پخته ام، اکنون مثل کسی می مانم که غذا را پخته و قبل از مصرف کمی گرم می کند و با همین چند دقیقه یک مرور می شود والا از نظر پختن، مطلب پخته و آماده است چراکه به گفته شاگردانشان مطالب علمی مثل مومی در دستشان بود که می توانستند آن را به هر شکلی که می خواهند در بیاورند.
فرزند آیت الله العظمی خویی در ادامه با تاکید بر اینکه پدر بزرگوارشان اعتقاد کامل به نظم در امور و کارهای مؤسساتی و سازمانی داشتند، می گوید: ایشان چندین اقدام عملی در این زمینه کردند که مهم ترین آنها این بود که از دوره حیات ایشان قاعده ای در نجف وضع شد و ایشان اولین کسی بودند که مساله شهریه دادن به طلبه ها را در نجف نظام مند کردند و تاکید داشتند که طلبه ها باید امتحان بدهند تا رتبه علمی آنها مشخص شود و متناسب با آن رتبه برایشان شهریه وضع شود زیرا در آن زمان همه طلبهها ولو آنهایی که مشغول به تحصیل نبودند، شهریه میگرفتند. هرچند که حملات زیادی هم علیه ایشان صورت گرفت و برخی از افراد قصد جانشان را کردند اما این یک کار بسیار بزرگی در حوزه نجف بود که برنامه رتبه بندی علمی را شروع کردند.
در تقریض توجه به مطلب داشتند نه نویسنده
وی یادآوری می کند: آیت الله فیاض می فرمودند که من وقتی آمدم نجف، طلبه ای جوان بودم و در درس آقا حاضر می شدم. تقریرات را نوشتم و خدمت آقا آوردم. ایشان گرفتند که مطالعه کنند. به جهت جوان بودن من، بعضی اشخاص در حوزه به مرحوم آقا فشار وارد می کردند تا بر تقریرات من تقریضی ننویسند اما ایشان در مقابل همه این شخصیت های علمی، مقاومت میکردند و میفرمودند که من کاری ندارم نویسنده کیست. من به عنوان مطلب نگاه می کنم و تقریضی را که می نویسم بر مطلب می نویسم؛ البته خود مرحوم آقا نیز این موقعیت را داشته اند، چون در سن جوانی، اجود التقریرات مرحوم میرزای نایینی را نوشتند.
التزام به نماز شب زیارت و قرآن
مکرر به هنگام تلاوت قران اشک می ریخنند
فرزند آیت الله العظمی خویی با اشاره به آداب نماز شب و زیارت های آیت الله خویی نیز تصریح می کند: زیارتشان مرتب برقرار بود و در مناسبت ها به حرم حضرت علی (ع) و کربلا مشرف می شدند. برای نماز شب هم این التزام را داشتند. هر روز صبح نیز به تلاوت قرآن گوش می کردند، من چندین بار شاهد بودم که وقتی تلاوت گوش می کردند، اشک می ریختند. ایشان حتی در سنین آخر عمر شریفشان از هر فرصتی برای حفظ کلام الله مجید بهره می جستند.
—————————————
آیت الله شاه آبادی در گفت وگو با شفقنا: آیت الله خمینی اهانت به آیت الله خویی را اهانت به اسلام، قرآن و امام زمان (عج) می دانست
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) – آیت الله حاج آقا نصر الله شاه آبادی در خصوص نظر امام خمینی(ره) نسبت به آیت الله خویی و اهانت هایی که در آن زمان از سوی برخی تندرو یا غافل متوجه ایشان می شد، گفت: امام خمینی(ره) اهانت به آیت الله خویی را اهانت به امام زمان می دانستند و آیت الله خویی هم معتقد بودند که همت آیت الله خمینی نباید از بین برود.
آیت الله شاه آبادی در خصوص حضور خود در حوزه و ورود به نجف اشرف در گفت وگو با خبرنگار شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)، اظهار کرد: دوره ای که ما وارد حوزه شدیم و به عنوان طلبه این راه را انتخاب کردیم، در حقیقت ۱۲ سال طول کشید. در واقع از سال ۱۳۲۲ تا سال ۱۳۲۸ ما مشغول تحصیل در حوزه بودیم که از نظر هوش و استعداد از بقیه کم نمی آوردیم و لذا خیلی سریع پیش رفتیم از نظر ادبیات، معنای بیان و سطح فقه و اصول و همچنین فلسفه خوب پیشرفت کردم. مثلاً در درس معنای بیان، مرحوم سید مهدی لواسانی از بزرگانی بود که در میان ادبا بسیار معروف بودند و خیلی از بزرگان از شاگردان ایشان بودند یا مرحوم سید کاظم عصار در فقه و اصول یا مرحوم آیت الله حسن تهرانی در ادبیات و فلسفه بسیار مطرح بودند. مرحوم عصار در دانشگاه هم تدریس می کردند، به اندازه ای این مرد ساده زیست بود که اصلاً کسی فکر نمی کرد که استاد دانشگاه است. مرحوم ابن الدین حاج عباس تهرانی از شاگردان مرحوم آخوند بود که کفایه تدریس می کردند. آیت الله هدایت الله گلپایگانی و مرحوم نجف آبادی نیز از دیگر اساتید مدرسه سپه سالار بودند. شروع طلبگی من از مدرسه مروی بود و بعد از آن به مدرسه سپه سالار رفتم. معالم را در مدرسه مروی نزد مرحوم زهیر الدین یاد گرفتم، ایشان از نجف آمده بود و بشارت مغنی و لمعتین را در مدرسه مروی خواندیم که از مرحوم تهرانی نیز تقاضا کردیم برای ما مطول بگوید یک مقدار مطول را پیش ایشان گرفتیم و باقی آن را نزد مرحوم لواسانی تحصیل کردیم، رسائل را نیز در مسجد هفت تن نزد آقا سیدحسن علول آبادی یاد گرفتیم که بسیار هم خوب تدریس می کردند تا سال ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ ما تمام سیر مسیر را تمام کردیم.
او در ادامه تصریح کرد: می توان گفت آن موقع حوزه تهران خیلی قوی بود، البته در قم نیز درس آیت الله بروجردی و آیت الله حجت را فرا گرفتیم؛ همچنین درس آیت الله خوانساری را نیز درک کردیم اما مدرسه سپه سالار و مروی بسیار فعال تر بودند، حوزه تهران به لحاظ درسی تأمین بود، همه اساتید تهران هم آماده و هم خبره بودند. اواخر ۱۳۲۹ ما وارد نجف اشرف شدیم، به نجف خیلی علاقه داشتم اما اجازه نمی دادند، البته اخوی هم مخالف بودند و می خواستند ما را داماد کنند و حتی مقدمات آن را هم فراهم کردند اما چون من راه قاچاقی رفتن را پرسیده بودم، از ازدواج منصرف شدم و بالاخره قاچاقی به نجف رفتم. مرحوم آیت الله سید محمد روحانی که هم دایی زاده ما بود و هم داماد اخوی ما و هم فردی دانشمند، زیر نظر ایشان ادامه تحصیل را شروع کردیم و یک دوره فشرده کفایه را پیش ایشان خواندیم. در سال ۱۳۳۰ تقریباً ایشان ما را ارجاع داد به مرحوم آیت الله العظمی خویی. درس آیت الله سید محمود شاه آبادی و سید حسین حمامی و درس آیت الله حکیم و حلی را نیز رفتیم. آیت الله حلی عرب بود اما فارسی تدریس می کرد، برعکس آیت الله خویی که ایرانی بود و عربی درس می داد. درس آیت الله حمامی خیلی مرتب بود ولی محتوای آن کم بود اما درس آیت الله حلی گرچه کم می گفت، اما مفید بود.
آیت الله شاه آبادی در مورد درس آیت الله حلی گفت: هم کلاس های ایشان پر محتوا بود و هم آماده اشکال و جواب بودند. آخر برخی ها درس را می گفتند اما پای اشکال و جواب نمی نشستند، بعضی ها بعد از درس حوصله سوال و جواب نداشتند درس آیت الله حلی بسیار شلوغ می شد. برای درس آیت الله حکیم باید به طرز درس گفتن ایشان مثل مرحوم آیت الله شاهرودی عادت می کردیم و تمرین می کردیم، تا با ادبیات ایشان آشنا شویم درس آیت الله خویی عربی فصیح بود و با اینکه تازه وارد نجف شده بودم اما درس را خوب می فهمیدم و این برای من خیلی راحت تر بود اما عربی آیت الله حکیم خیلی سنگین بود و این شد که دیگر نرفتم.
شاه آبادی در خصوص دلیل انتساب مرجعیت اعلی به آیت الله خویی به شفقنا گفت: با وجود اینکه فضلای بسیاری در حوزه نجف حضور داشتند البته قبل این دوره هم نجف بسیار پر بار بود و افرادی از جمله میرزا نائینی، آیت الله اصفهانی، مرحوم آیت الله غروی اصفهانی و آیت الله شیرازی از بزرگان آن علم بودند و مرحوم آیت الله سید حسن اصفهانی، میرزا نائینی و آیت الله غروی اصفهانی از کسانی بودند که اداره حوزه بر عهده ایشان بود، بعد از اینها طبقه بعدی شاگردان مرحوم قاضی عراقی، مرحوم میرزا نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی که هرکدام مراتب خود را داشتند، شما ببینید آیت الله حکیم اواخر دوره مرحوم آخوند را درک می کند یا آقای اصفهانی، اما آیت الله خویی عمر سنش اصلاً نمی رسد که کلاس آیت الله آخوند را درک کند اما به هر حال بزرگان حوزه دارای مراتبی می شوند. درک آن موقع نیز بعد از اینکه مرحوم اصفهانی به رحمت خدا رفت به هر حال باید یکی باشد که به مرحوم اصفهانی نزدیک تر باشد و آن شخص حاج آقا حسین قمی و حاج آقا بروجردی و آیت الله حکیم هستند که این سه نفر مقام ایشان را درک کرده بودند، حال هرکدام به اندازه خود.
آیت الله شاه آبادی افزود: هم بیان آیت الله خویی خوب بود و هم طلبه از آن فایده می برد، یعنی واقعاً درس را می فهمید، مرحوم خویی بسیار فصیح صحبت می کردند. آن روزی که آیت الله خویی اعلام تعطیلی درس می کرد خواهی نخواهی درس ها تعطیل می شد.
او تصریح کرد: وقتی آیت الله حکیم مرجع تقلید بود و مقلد داشت، آیت الله خویی نصف ایشان مقلد داشتند البته بعد از فوت آقای حکیم بیشتر شد، گاهی اوقات آدم فکر می کند اگر مخالفتی با فردی کند آن فرد را از کاری می اندازد اما گاهی علت ترقی فرد همین مخالفت من می شود یکسری مخالفت ها هم در بالا رفتن آیت الله خویی کمک کرد و ایشان بعدا مقلدان بسیاری یافت و تراز اول شد.
او گفت: حتی در هندوستان، اروپا و آفریقا هم اگر روحانی وجود دارد، درس آیت الله خویی را رفته بوده و شاگرد ایشان بوده است، یعنی نوع درس دادن آیت الله خویی در مرجعیت ایشان تأثیر فراوانی داشته است، لذا آیت الله خویی سال ۱۳۲۰ شاگرد پروری می کردند و آن ها می رفتند در جای جای ایران و حتی در کشورهای چون هند و پاکستان پخش می شدند، بنابراین نام آیت الله خویی غریب نبود و اتفاقاً خیلی آشنا بود. مرحوم خویی به دلیل تلاش و گستردگی فعالیت های فقه و اصول بسیار شناخته شده هستند و شخصیت علمی ایشان ذوابعاد است که کمتر به آن ها توجه شده است.
آیت الله شاه آبادی اظهار کرد: آیت الله خویی دارای یک استعداد فوق العاده بود یادم هست یک روز ایشان مریضی پیدا کرده بودند و در اثر اشتباه خودشان، خیلی وضع بدی داشتند تا دکترها آمدند و ایشان صحت پیدا کردند ایشان فرمودند” من به دخترم گفتم اگر پدرت مرد، نشین بگو فقه و اصولم از بین رفت.. پدرت مهندسی بلد بود بنایی بلد بود، اختراعات داشت و…” در واقع هم همینطور بود ، در بحث رجال هم ایشان ۲۲ جلد کتاب نوشتند اواخر نیز مشغول حفظ قرآن و تحصیل زبان انگلیسی بودند ایشان ترکی و هندی بلد بودند و همواره در هر حال علم آموزی بودند و با خط لاتین هم آشنا بودند.
او در ادامه گفت: در نوفل لوشاتو از امام سوال کردم حکم اهانت به آیت الله خویی چیست؟ خدا می داند که امام اخم های خود را در هم کردند و گفتند: “اهانت به آیت الله خویی، اهانت به اسلام و اهانت به قرآن و اهانت به امام زمان (عج)است” به ایشان گفتم “چرا شما جلوی این اتفاق را نمی گیرید” که ایشان در یکی دو جا به برخی تشر رفتند که چرا دست از سید بر نمی دارید.آیت الله خمینی اهانت به آیت الله خویی را اهانت به امام زمان (عج) می دانستند و آیت الله خویی هم معتقد بودند که همت آیت الله خمینی نباید از بین برود.
آیت الله شاه آبادی در ادامه گفت: برخی خیال می کنند حفظ حوزه که وجه آیت الله خویی با آن شناخته می شد، کار راحتی بوده و ایشان اصلاً انقلابی نبوده اند. ایشان هم اگر حوزه را رها می کردند، دیگر چیزی نمی ماند یکی از سرمایه های تشیع، حوزه نجف است، تمام اساتید قم از نجف هستند حوزه قم روی همین کتب آیت الله خویی می چرخد. اگر حوزه نجف اهمیت پیدا کرد، اهمیت تشیع است و این عظمت نجف و برکت امیرالمومنین (ع)است که علم از منشأ آن پخش می شود.
آیت الله شاه آبادی در پایان گفت و گو با شفقنا بیان کرد: آیت الله خویی به عنوان اینکه امام جماعت هم بوده اند بیشتر با نمازگزاران و کسبه ارتباط داشتند، اما این که مرد اجتماع باشد، نه این گونه نبود و بیشتر انس ایشان با همان طلبه ها و روحانیون بود. اما تا دنیا دنیاست مثل آیت الله خویی نخواهد آمد، مگر این که باز خداوند عالمی در جهان قرار دهند که فردی جامع از هر جهت هم از نظر تقوا هم اعلمیت و هم اجتماعی بودن و هم از لحاظ افکار بوجود آید.
———————————————
منهج فقهی و سیاسی حضرت آیت الله خویی در گفت و گوی شفقنا با آیت الله اشرفی شاهرودی / در فقه و اصول از بارزترین نمایندگان تفکر شیعی بودند/ شاگرد خویی هستم اما در رجال روش بروجردی را می پسندم
شفقنا افغانستان – همزمان با سالروز درگذشت آیت ا… العظمی خویی، از مراجع بزرگ شیعه، شفقنا با استادی به گفتگو نشست که از شاگردان این مرجع عالیقدر به شمار آمده و سابقه ۱۷سال حضور در درس ایشان را داشته است. آیت ا… اشرفی شاهرودی که اکنون در مشهد، مدرس برجسته مدرسه حضرت آیت ا… العظمی خویی است، در این گفتگو از ویژگیهای فکری استاد خویش سخن و به برخی سئوالات درباره منش سیاسی ایشان نیز پاسخ گفت.
به عنوان نخستین سوال، اندکی درباره سلوک شخصی و علمی آیتالله خویی برای ما بگویید.
من از سال ۱۳۳۶ که برای ادامه تحصیل به نجف اشرف رفتم تا ۱۳۵۳ که در این شهر بودم مرتبا در درس ایشان شرکت میکردم. در این مدت چند خصلت را در ایشان دیدم؛ نخست اینکه آدم بسیار بیآلایشی و بیتکلفی بود، بر عکس بزرگان دیگری که خودشان را بزرگتر از دیگران می دیدند، ایشان بسیار ساده و برخوردش با اشخاص بسیار دوستانه و صمیمانه بود. خصلت دوم، اهتمام شدیدی بود که ایشان در تمام دوران عمر به مطالعه و بررسی و تحقیق داشتند. این ویژگی در دوران جوانی و تحصیل ایشان بیشتر بود. از دوستانشان شنیده بودم که ایشان گاه تا اذان صبح در مسئلهای به مباحثه میپرداختند بدون اینکه متوجه وقت شوند. اهتمام ایشان به مسائل علمی به حدی بود که کارهای شخصی و خانوادگی هم مانع آن نمیشد، چون همسر عاقل و فهمیدهای داشتند که در رشد و تکامل ایشان سهم عمدهای داشت. ایشان از وقت خودشان بهترین استفاده را میکردند. سومین خصلت، حافظه بسیار قوی ایشان بود. کمتر کسی را دیدم که در سنین کهنسالی مثل ایشان مستحضر باشد. درسی را که چهار پنج سال پیش گفته بودند در خاطر داشتند. با توجه به اینکه علوم ما علوم نظری و تتبعی است و کمتر در حافظه میماند، اما ایشان درسها را دقیق در حافظه داشتند. ویژگی چهارم ایشان پرهیز شدید از شنیدن غیبت و بدگویی بود. مجلس ایشان پیوسته مجلس علمی بود و همیشه به مباحثه و مذاکره میپرداختند و در مجلسشان هیچ گاه مسائل عادی مطرح نبود.
شیوه تدریس و سیره علمی آیتالله خویی در کلاس چگونه بود؟ استحضار و حافظه ایشان چه نتیجهای در کلاس داشت؟
ایشان درس را معمولا به عربی القا میکردند، چون فضلای عرب در درس ایشان زیاد شرکت داشتند. به جز یکی دو استاد دیگر، بقیه اساتید درس را به فارسی میگفتند. ایشان بر اثر تسلطی که به مسائل داشتند خیلی وقت را به ذکر نظرات دیگران و نقد و بررسی آنها نمیگذراندند، بلکه به روش مرحوم آخوند در کفایه، مطلبی را که از نظر خودشان منقح و بررسی شده بود مطرح میکردند و معلوم بود که ایشان از قبل نظرات و انتقادها را در نظر داشتند. با آنکه مدت درس ایشان کوتاه بود و حدود ۳۰ تا ۳۵ دقیقه یا نهایتا ۴۰ دقیقه میشد، مطلب زیادی را القا میکردند، چرا که هر بحثی را که میگفتند معلوم بود به جوانب مختلف نظرات دیگران توجه دارند. گفتار ایشان متقن و محکم بود. درس ایشان ماحصل خوبی داشت و شاگردان همه نکات را دریافت میکردند. شاگرد در درس ایشان با همه جوانب نظرات آشنا میشد و با اتقان کامل درس را فرا میگرفت.
ممیزه چارچوب نظری ایشان در مقایسه با دیگر فضلا چه بود؟ علاوه بر شیوه تدریس، سطح مطالعات، حافظه قوی و … چه شاخصه اصلی علمی را میشود برای ایشان برشمرد؟
مشخص بود ایشان پخته حرف میزنند. گاه استادی خیلی مطالعه کرده است و حرفهای لازم را میگوید، اما ماحصل خوبی به مخاطب نمیرسد چرا که مطالب را خوب دستهبندی و طبقهبندی نکرده است. بسیاری از اوقات دیگران خوب مطالعه و بحث میکردند، اما چیزی به دست مخاطب بهویژه مبتدیان نمیرسید. نکته بارز آیتالله خویی این بود که مبتدیان نیز به خوبی مطالب ایشان را درک میکردند و آنهایی هم که چندین سال در درس ایشان بودند از درس استفاده میکردند. ایشان اگر مسئلهای را مطرح میکردند همه جوانب را بررسی کرده بودند. در القای مطلب نیز بسیار زیبا سخن میگفتند. به درستی مقدمه میآوردند و به درستی استنتاج میکردند و مطالب را سنجیده و مرتب القا میکردند. در ذکر مقدمات و استنتاج از بحث بسیار قوی بودند و سخنشان نه اطناب ممل داشت و نه ایجاز مخل.
آیا این انسجام فکری و بیانی و تبحری که در بیان داشتند نتیجه تفکر ایشان بود؟ آیا میتوانیم ایشان را از بارزترین نمایندگان تفکر شیعی در دوره خودشان بدانیم؟
در رشته فقه و اصول بله. میتوان این را ادعا کرد که در دوره خودشان نفر اول بودند. بعدها که ایشان در رجال وارد شدند نیز ید بسیارطولایی در این شاخه نشان دادند. کمتر کسی میتواند در شاخه های مختلف این گونه صاحب نظر جلوه کند. در رجال خوب کار کرده و خیلی تتبع کرده بودند. وقتی انسان بتواند در رجال صاحبنظر شود و بتواند تکتک افرادی را که در اسناد روایات قرار دارند بشناسد خیلی مهم است. این نتیجه حافظه قوی ایشان و مطالعه ایشان و بیدارخوابیهای ایشان بود. ایشان در رشته های دیگر مثل تفسیر هم یلی بودند. همین مختصر تفسیری که نوشته بودند جالب بود. ایشان در مقدمات دیگر مثل نحو و لغت و … اطلاعات خوبی داشتند، ولی در سه علم شاخص بودند؛ فقه و اصول و رجال.
این تفسیر مختصری که نوشتند گویا قرار بوده مقدمه تفسیر قرآن باشد که ایشان از ادامه این کار منصرف شدند؟
ایشان میگفتند من این را نوشتم تا منهج تفسیری را نشان دهم. ایشان میگفتند تفسیر قرآن به خود قرآن باید باشد و میشود از برخی آیات برای تفسیر آیات دیگر استفاده کرد. ضمنا مطالبی را به عنوان مقدمه در آن تفسیر آورده بودند که جالب بود. ایشان در آن مقدمه در اعجاز قرآن صحبت کرده بودند. منکر نسخ آیات قرآن بودند و قرائات مختلفی را که دیگران ادعا کرده بودند ایشان منکر شده بودند. همچنین منکر تحریف قرآن بودند و میگفتند نسخه موجود قرآن برنامه خود پیامبر اکرم بوده است. مقدمات جالبی را آورده بودند و تنها اکتفا به تفسیر سوره حمد کردند. ایشان در صحبتها میگفتند هدفم از این کار این بود که منهج تفسیری را نشان دهم که قرآن را باید به خود قرآن تفسیر کرد. ایشان از ادامه تفسیر به خاطر گرفتاریهای دروس دیگر و بعد هم مرجعیت منصرف شدند.
در تقسیمبندی مکاتب فقهی میتوانیم ادعا کنیم مکتبی فقهی به نام ایشان داریم؟
اگر منظور از مکتب منهج یا راه و روشی برای استنباط احکام باشد، بله. منهج یعنی روشی که در استنباط احکام داریم. اصولیون از مقدمات تصدیقیه و مبادی برهان در استنباط احکام استفاده میکنند. ایشان جزو اصولیون بودند و همین روش را داشتند ولی نسبت به دیگران مثلا در مقایسه با آیتالله میلانی کمتر علم اصول را به کار میگرفتند. ایشان اکتفا میکردند به روایاتی که از نظر سند از نظر ایشان موثق بود، یعنی راویان در سلسه سند همه موثق باید میبودند و بهوسیله رجالیون اوایل یعنی قرون دوم و سوم تأیید میشدند. این روش منحصر به ایشان بود. بعد از شیخ انصاری کسی زیاد دنبال علم رجال نبود. همه روایاتی را که در کتب اربعه شیعه نقل میشد مدرکی برای استنباط احکام قرار میدادند ولی ایشان این منهج را به هم زدند و روی علم رجال تاکید کردند. قبل از ایشان میرزای نایینی و آسیدابوالحسن و آخوند و شیخ انصاری زیاد دنبال توثیق رجال روایات نیودند. آیتالله بروجردی نیز به علم رجال اهتمام داشتند اما باز هم شدتی که آیتالله خویی داشتتند ایشان نداشت. آیتالله خویی کسی بودند که این منهج را احیا کردند و آن را مورد استفاده قرار دادند.
این روش یا منهج پس از ایشان ماندگار شد؟
بله. یکی از افتخارات ایشان این است که این منهج پس از ایشان در نجف و قم و مشهد پا گرفت و توسط شاگردان ایشان ادامه یافت و شد یک اصل.
الان در میان شاگردان ایشان کسی هست که شاخصتر باشد و روش فقهی ایشان را به همان قوت ادامه داده باشد؟
آیتالله سیستانی این روش را خوب ادامه داده و به آن پای بند است. آیتالله وحید هم همین گونه است. ما هم همین روش را داریم، اما ممکن است اندکی تفاوت پیش بیاید. من به شدت ایشان پایبند به رجال نیستم و معتقدم علم رجال در نهایت ظنونی بیش نیست. من با آنکه شاگرد خویی هستم اما روش بروجردی را بیشتر میپسندم و به کار میبرم. اگر وثوق به روایت پیدا کردیم برای ما ارزشمند است. این مقدار را باید قبول کرد که آن بیتوجهی مطلقی که پیش از آیتالله خویی به رجال میشد الان از بین رفته است و رجال شدیدا در استنباطها قرار میگیرد.
آینده این منهج فکری را چگونه می بینید؟ آیا بسترش در حوزه ها فراهم است که در آینده این روش را ادامه دهند؟
طبعا همین طور است. از آنجا که ما دوازده وصی بحق پیمبر را پذیرفتیم و آنها را معادن وحی الهی و علومشان را منتهی به علم پیامبر میدانیم، حدود پنجاه برابر اهل سنت روایات معتبر داریم. به همین دلیل بعضی اخباریون اعتراض میکنند که علم اصول ساخته و پرداخته اهل سنت است و ما که این همه منابع روایی داریم چه احتیاجی به اصول داریم. سنیها برای استنباط احکام منابعی را مثل قیاس و استحصانات یا اجماع صحابه، قول اهل مدینه و قول تابعین را به عنوان مدارک استنباط احکام استفاده میکردند. این مسئله منجر به فضاحتی میشد بهویژه برای هویپرستان. به همین دلیل اهل سنت از قرن پنجم باب اجتهاد را بستند و تنها به قول چهار تن اعتماد کردند. اما ما این طور نیستیم. این منبع بزرگ که توسط ائمه در اختیار ما قرار گرفت به همت بزرگان شیعه که توانستند آن را به صورت جوامع جمع کنند، منجر شد به اصول استنباط احکام الهی. البته کتب دیگر هم زیاد است. صاحب وسایلالشیعه تا هفتاد کتاب را به عنوان مستند احکام شیعه از میان قدما استخراج و خدمت بزرگی به فقه شیعه کرد. بنابراین ما در هر صورت روش اهل سنت را حجت نمیدانیم. آن غنای ما را آنها ندارند. فقهای شیعه با داشتن این مستندات و مدارک اصلی از این مدارک تجاوز نمیکنند. منتها کیفیت استنباط از روایات فرق میکند. گروهی فقط به روایات معتبر استناد میکنند. دستهای دیگر میگویند که اگر روایتی از نظر سند معتبر نباشد اما ما وثوق به صدور آن داشته باشیم آن را مورد اعتنا قرار میدهیم. بنابراین استنباطها شاید متفاوت شود. اما اینکه بگوییم خدای نکرده فقه جواهری از بین برود و چیز دیگری در بیاید، هرگز آن طور نخواهد شد. اصول را ائمه در روایات آوردهاند و فقهای ما از آن اصول فروع را استنباط میکنند. مثل احکام جدید که در زمان پیامبر (ص) وجود نداشته است.
آیتالله خویی در حوزه مسائل سیاسی نگرش ویژهای داشتند؟ میشود نظر سیاسی خاصی را از آرای ایشان استخراج کرد؟
ایشان از اشخاصی بودند که در دوره اول بعثیها وارد میدان سیاست شدند و در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی از همه قویتر و تندتر و خیلی با شور و نشاط بیشتری حتی از مرحوم امام وارد صحنه شدند اما یک مرتبه عقب نشینی کردند و در جلسهای خصوصی گفتند ما آنچه را که هدف غایی و نهایی است نمیتوانیم به دست بیاوریم بنابراین قیام ما نتیجه مطلوب را نخواهد داشت و میگفتند بالاخره سر ما کلاه میرود. این مسئله از دیرباز در شیعه مطرح بوده است. امام حسن (ع) سکوت کرد و امام حسین (ع) قیام کرد و پیغمبر فرمود: الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا. این منهج همیشه بوده است. این دو بینش در سیره ائمه بوده و بر همین اساس نظرات بزرگان همیشه برای ورود به مسائل سیاسی متفاوت بوده است. آیتالله خویی اول شدیدا وارد شدند و خودشان میگفتند: از نجف رفتم نزد حاجآقا حسین قمی در کربلا که جهاد کنم اما بعدها فهمیدم که به آن نتیجهای که ما میخواهیم و خدا و پیغمبر (ص) میخواهند نمیرسیم و نباید به آن شدت وارد شویم. آقای شاهرودی هم میگفت بر ما فقط واجب است که اتمام حجت کنیم و کاری به دیگر مسائل نداشته باشیم. در مقابل این نظر، مرحوم امام بود که آن طور ادامه داد و حرکتش منجر به انقلاب اسلامی شد.
منش سیاسی آیتالله خویی در حد انتقاد و پیشنهاد و نصیحتگرانه بود؟
اول حالت جهاد بود ولی بعدها میگفتند جهاد و خونریزیهایی که ما مسئولش باشیم در پیشگاه خدا نتیجهای مطلوب نخواهد داشت. البته دیگران را هم تخطئه نمیکردند.
————————————-
فقیه استوار/ اعلمیت آیت الله خویی همچنان به قوت خود باقی است/ معیار اعلمیت در مواردی مورد کم توجهی واقع شده است/ گفت گوی شفقنا با استاد سید فاضل میلانی
استاد حوزه و دانشگاه دکتر سیدفاضل میلانی، رییس کالج بین المللی مطالعات اسلامی، استاد حقوق و فلسفه اسلامی در کالج اسلامی لندن و مسوول امور مذهبی و فرهنگی بنیاد آیت الله العظمی خویی در لندن است. میلانی متولد ۱۹۴۴ شهر مقدس کربلاست که علوم اسلامی را زیر نظر آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی و آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی فرا گرفته است.
مسوول امور مذهبی و فرهنگی بنیاد آیت الله العظمی خویی در لندن به دقت آیت الله العظمی خویی در بررسی، تجزیه، تحلیل مسایل اجتهادی، فقهی و همچنین موشکافی کامل مسایل و احضار نظر ایشان با دلیل و برهان اشاره کرد و گفت: همت ایشان منحصر و مخصوص حوزه علمیه نجف نبود بلکه ایشان به وسعت تأسیس مؤسسات فرهنگی برای نشر معارف اسلام بین جوانان در کل دنیا اهمیت بسیاری میدادند و ایشان در برابر تمام مشکلات آن زمان تحمل و مقاومت نشان میدادند تا حوزه هزار ساله نجف از بین نرود.
سید فاضل میلانی در گفتوگو با خبرنگار شفقنا (پایگاه بینالمللی همکاریهای خبری شیعه)، در مورد وجه تمایز آیت الله العظمی خویی نسبت به سایر علما و علت ماندگاری نام ایشان گفت: به مناسبت ۲۱ سال ارتحال مرحوم آیت الله العظمی خویی چند نکته بسیار جالب قابل ذکر است. نکته اول دقتی که مرحوم استاد در بررسی، تجزیه و تحلیل مسایل اجتهادی در اصول فقه و علم رجال داشتند. گاهی ایشان نظرات تمام استادان قبل خود را مطرح میکردند و به گونهای آن نظرات را بیان میکردند که شنونده حدس میزد یا خیال میکرد که حتماً ایشان با آنچه که استادان گذشته اظهار داشته اند، موافق خواهند بود یا آنها را تأیید خواهند کرد، اما بعد از آنکه مطلب را کاملاً تجزیه و تحلیل میکردند نقاط ضعف آن نظرات را یکی پس از دیگری، با تشخیص خود و دلیل و برهان مطرح میکردند. البته ناگفته نماند که تمام علما و مراجع ما از این مزیت برخوردار هستند، اما موشکافی مسایل اصولی، فقهی و همچنین مسایل رجال در حد کاملتر آن در مرحوم استاد آیت الله العظمی خویی قابل مشاهد بود.
بعد از موشکافی کامل مسایل با دلیل و برهان اظهار نظر می کردند
او با اشاره به اینکه نظر آیت الله خویی در مورد مسایل متفاوت، با دلیل، برهان و قاطعیت بود، تصریح کرد: ایشان هرگز در یک مساله اصولی و فقهی فقط اکتفا به نظر گذشتگان نمیکردند بلکه بعد از موشکافی کامل مسایل اظهارنظر میکردند و هر زمانی که مطلبی را ارائه میکردند با دلیل و برهان بود و بسیار به این موضوع مقید بودند. در رساله و کتابهای ایشان کاملاً دیده میشود که نظر ایشان در مورد موضوعی هرگز با فرض و گمان یا ترجیح نبود بلکه تمام مسایل را با دلیل و برهان تأیید یا رد میکردند و به عبارت دیگر نظر ایشان به شکل قاطع بود چرا که طبق آیه قرآن وقتی حکمی را به خدا نسبت میدهیم باید آنقدر پای آن محکم و استدلال بسیار متینی در بین باشد که به مرحله یقین رسیده باشد و اگر انسان بخواهد به مجرد ظن، گمان و احتمال عمل کند و نظری را بدهد از مصادیق افترا خواهد بود و خداوند این را نکوهش و رد کرده است. به طور مثال در علوم رجال های مختلف مانند رجال شیخ طوسی، رجال علامه، رجال تشیع، رجال نجاشی همه این شخصیتهای بزرگ در حد اعلا کوشش کردند که مقیاس اعتماد، اطمینان و رفاقت راوی را برای ما احراز کنند، چرا که در غیر این صورت معنا ندارد که ما روایتی را از امام صادق (ع) قبول کنیم در حالی که اطمینان کامل به درستی، رفاقت و راستگویی راوی نداشته باشیم. ما در زمان زندگی نکردیم و طبیعتاً زمانی که کسی تصویری را از هزار، هزار و دویست یا هزار و سیصد سال قبل به ما منعکس میکند، باید آنقدر در نقل این تصویر دقیق و عالیترین درجات امانتداری را رعایت کرده باشد که اطمینان داشته باشیم این سخنان از معصوم به ما رسیده است و در آن زمان برای ما حجت میشود. شناسایی و دقت آیت الله خویی در مورد این موضوع در ۲۴ جلد منجر به نوشتن “رجال الحدیث” شده که ایشان نظرات خود را در خصوص یکی از راویان و روابط تشخیص صحیح از ضعیف، ملاکهایی را بیان کردند که همه آن ملاکها علمی، مستند و دقیق بود.
در مطالعه دارای پشتکار کم نظیری بودند
میلانی در ادامه گفت و گو با شفقنا به پشتکار کم نظیر آیت الله خویی در مطالعه اشاره کرد و افزود: مرحوم آیت الله خویی از تقریرات میرزای نایینی “الورس تقریرات” را نوشتند یا شیخ محمد کاظمینی و مرحوم سیدحسین اصفهانی تقریراتشان نوشته شده است، اما شاگردان مبرزی که تقریرات درس آیت الله خویی را نوشتند مثلاً مرحوم آیت الله العظمی میرزا علقای عربی ۱۰ جلد کامل تقریر را نوشتند و هر باب و فصل آن مبانی استدلال بسیار مهمی در آن بوده است و مرحوم آیت الله مرتضی بروجردی نیز دهها جلد را به عنوان مستند نوشتند. مرحوم سیدعلی شاهرودی پدر سید محمود شاهرودی در قسمتی مباحث اصول اولیه را نوشتند و ایشان گفتند که ۲۰ سال تمام در محضر درس شرکت کردم و یک روز هم به دلیل مریضی یا مسافرت ایشان غایب نکرد و این خود موضوع بسیار مهم است. طبیعی است که در زندگی افراد، روزی پیش بیاید که انسان ناخوش است، مشکل یا مسافرتی برای او پیش میآید و کسی که ۲۰ سال در درس استاد حاضر باشد و یک روز هم غیبت نداشته باشد، بسیار ارزشمند است.
او ادامه داد: آیت الله شیخ محمد اسحاق فیاض تقریرات اصول مرحوم آیت الله خویی را در ۵ جلد به نحو مفصل نوشتهاند، اما تا به حال حدود ۶۰ جلد از تقریرات درس ایشان حساب شده است. شاگردان مبرزی که اغلب آنها به مرحله مرجعیت رسیدند و از مراجع بزرگ هستند و شخصیت علمی مورد قبولی در بین مجامع و بین حوزهها شناخته شدهاند و این در واقع حاکی از دقت نظر استاد بوده است که چنین شاگردانی را تربیت کرده است. از جمله مراجع بزرگی که در قم داریم حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی از بهترین شاگردان مرحوم آیت الله خویی بودند یا آیت الله فیاضی، آیت الله العظمی سیستانی و همچنین بقیه علما در کشورها و شهرهای مختلف ایران، عراق، هند، پاکستان، سوریه، لبنان و … همه شاگردی ایشان را کردند و همین مطلب حاکی از پشتکار کم نظیر آیت الله خویی است.
رییس کالج بین المللی مطالعات اسلامی به مباحثههای آیت الله خویی و آیت الله محمدهادی میلانی اشاره و اظهار کرد: مرحوم آیت الله العظمی محمدهادی میلانی هم درس و هم مباحثه با مرحوم آیت الله العظمی خویی بودند و مرحوم آیت الله خویی به واسطه آیت الله فیاض و همچنین همسر آیت الله العظمی میلانی این جریان را نقل کردند که به کرات اتفاق میافتاد که آیت الله میلانی و آیت الله خویی بعد از اتمام درس میرزای نایینی که معمولاً بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد بود، میآمدند و در راه مشغول مباحثه بودند و چون منزل آیت الله میلانی سر راه منزل آیت الله خویی بود، این دو بزرگوار در جلو در منزل آیت الله میلانی ایستاده و مشغول مباحثه میشدند و مطالبی را که استاد گفته بود با هم به بحث و تبادل نظر میپرداختند، به نحوی که چند مورد اتفاق افتاده بود که تا اذان صبح هنوز جلوی در ایستاده بودند و مطالب مختلفی را تأیید یا بر نقض آنچه که استاد فرموده، رد و بدل میکردند و استراحت نداشتند که این حاکی از پشتکار این دو بزرگوار است. ۶ جلد از درسهای مرحوم آیت الله میلانی، پدر بزرگ بنده در مشهد منتشر شده و ۲ جلد دیگر آن به نام “محاوراه فی الامامیه” قرار است چاپ شود، همچنین ایشان در تمجید حافظه، دقت نظر و مباحثه ایشان با آیت الله خویی مطالبی را برای ما تعریف میکردند.
در اندیشه تأسیس مؤسسات فرهنگی برای نشر معارف اسلام بین جوانان بودند
او در مورد اهمیت تأسیس مؤسسات فرهنگی برای نشر معارف اسلام از نظر آیت الله خویی به شفقنا گفت: نکته سوم این است که آیت الله العظمی خویی به وسعت تأسیس مدارس و مراکز در کل دنیا اهمیت بسیاری میدادند. بسیاری از مراجع، یک مدرسه یک کتابخانه یا یک حسینیه تأسیس کردند و در واقع یک یا دو اثر بارز و مهمی از خودشان به جا گذاشتند، اما مرحوم آیت الله خویی بسیار به فکر تأسیس مؤسسات فرهنگی برای نشر معارف اسلام بین جوانان در کل دنیا بودند و در واقع همت ایشان منحصر و مخصوص حوزه علمیه نجف نبود، بلکه توسعه و افق وسیعتری داشت لذا در ۲۶ سال قبل یعنی ۵ سال قبل از رحلت ایشان زمانی که بنده برای کسب دکتری از دانشگاه آکسفورد به لندن آمده بودم و بعد از اینکه مدارس طلبگی و تحصیلات علمی را به مرحلهای رسانده بودم، خدمت ایشان نامهای نوشتم که در لندن نیازی به تأسیس مرکزی برای فعالیت است، ایشان نامهای بسیار تشویق آمیز نوشتند که “مدتهاست در فکر تأسیس مراکزی در اروپا و خارج از کشورهای اسلامی برای نجات دادن جوانان از اینکه در مسیر ذلالت و انحراف قرار بگیرند، هستم و حال که تو آمادگی خود را برای این کار اعلام کردی، دریچهای برای تحقق بخشیدن به آروزهای دیرینه اینجانب باز کردهای” و مؤسسه آیت الله خویی در لندن و شعبه دیگر آن در نیویورک، فرانسه، پاکستان، تایلند، کانادا، سوریه، لبنان و در هندوستان تأسیس شد.
او ادامه داد: در هندوستان مرکز بسیار مهم و بزرگی پی ریزی شد که ۸۵ درصد از ساختمان ساخته شده بود که آیت الله خویی فوت شدند و این حاکی از این است که اهمیت دادن به گسترش فرهنگ تعالیم اسلام و مذهب تشیع و دفاع از مذهب حق، به بیان علمی و جنبه عاطفی فقط در مستحکمتر کردن مباحث اعتقادی از نظر ایشان و بقیه علما بسیار مهم است، لذا فکر میکنم که این سه نکته امتیاز اضافی آیت الله خویی نسبت به بقیه مراجع است، البته همه مراجع نمایندگان امام زمان (عج) در عصر غیبت هستند و وظیفه نظارت بر کل مردم مسلمان و شیعه دارند.
با وجود همه مشکلات آن دوره در حفظ حوزه نجف بسیار تلاش کردند
مسوول امور مذهبی و فرهنگی بنیاد آیت الله العظمی خویی در لندن در مورد دلیل تعلق خاص آیت الله خویی به حوزه نجف گفت: دو سال قبل از انقلاب ایران موفق به زیارت عتبات شدم، فشار صدام و صدامیان بر حوزه علمیه نجف و بیرون کردن تمام بیگانگان و به اصطلاح ایشان ایرانیان و پاکستانیها زیاد بود، زمانی که به زیارت آیت الله خویی رفتم و این سوال را از ایشان پرسیدم که “بسیاری از ارادتمندان و شاگردان حضرتعالی میگویند که چرا شما با این همه فشار در نجف ماندهاید و کوچ نمی کنید” در حالی که در آن زمان شایع شد احتمالاً اگر ایشان به ایران کوچ کنند نه در قم بلکه در اصفهان یک حوزه بسیار مهمی را دایر میکنند، این شایعات تقریباً در سال ۱۳۵۵-۱۳۵۶ در ایران مطرح شد. آیت الله خویی در پاسخ به این سوال گفتند “نمیخواهم حوزهای را که هزار سال قبل به دست شیخ طوسی بنیانگذاری شده، در تاریخ ثبت شود که به دست ابوالقاسم خویی به پایان یافت.” یعنی وظیفه خود میدانستند که تمام مشکلات را تحمل کنند و این حوزه هزار ساله با مقاومت و تحمل سختیها از هم نپاشد، ممکن است حوزه محدود و ضعیف شود و به دلیل فشارهای بسیار، بازده آن کم شود ولی از بین نرود.
در برابر نسبت های ناروایی که به ایشان می زدند عکس العمل نشان نمی داد
میلانی درباره سلوک شخصی و اخلاقی آیت الله خویی به شفقنا اظهار کرد: آیت الله خویی نسبت به کسانی که به ایشان بی مهری میکردند، سعه صدر، تحمل و اغماض بسیاری داشتند و همین مساله شایان تقدیر بود، ایشان هرگز نسبت به کسی کینهای بر نمیداشتند و تا میتوانستند جز محبت و حمل بر صحت و مردمداری عمل نمیکردند. نسبتهای ناروایی به آیت الله خویی در جریانهای مختلف سیاسی، اجتماعی و تاریخی زده شد، اما ایشان در مقابل این افراد خم به ابرو نیاوردند و عکسالعمل نشان ندادند.
او افزود: سیدمحمد تقی خویی، فرزند آیت الله خویی که در حادثه تصادف ساختگی بین نجف و کربلا به درجه شهادت رسید، اولین مدیر مؤسسه آیت الله خویی بود و زمانی که در لندن بودم، ایشان رابط مستقیم ما در امور اجرایی با آیت الله خویی بود. قبل از اینکه ایشان در سانحه تصادف از دنیا بروند نقل کردند که گاهی نامههایی به آیت الله خویی میرسید که نمیگذاشتند به دست ما برسد، چرا که سایر نامهها اگر جریانی یا استفتاء بود جواب میدادند اما آیت الله خویی نمیگذاشتند کسی به هیچ وجه از این دست نامهها مطلع شود. مرحوم تقی خویی گفتند “یک بار توانستم متوجه یکی از این نامهها شوم و در این نامه دشنام و حرفهای زشت بود و آیت الله خویی میگفتند این نامهها را نگه میدارم که در روز قیامت مظلومیت من در مقابل این مسایلی که گفته میشود، ثابت شود.” این یک خصوصیت و ویژگی اخلاقی ایشان بود.
خویشتن داری در شخصیت ایشان کاملاً مشهود بود
او خویشتنداری را یکی دیگر از ویژگیهای بارز آیت الله خویی عنوان کرد و افزود: همه ما آدمهایی هستیم که زود به خشم میآییم، ناراحت میشویم و گاهی عکس العمل حاد نشان میدهیم، ولی ایشان تا میتوانستند خویشتن داری می کردند. فرمایش امیرالمؤمنین در نهج البلاغه این است که میفرمایند “ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف لکاد العفیف ان یکون ملکا منالملائکه” امیرالمومنین مقایسه میکنند بین مجاهدی که در راه خدا کشته شده و به درجه شهادت رسیده و کسی که میتواند انتقام بگیرد و در زمانی که میتواند غضبناک و عصبانی باشد، اما خویشتن داری کند. امیرمؤمنین میفرمود “اصلاً مجاهدی که در راه خدا به درجه شهادت رسیده به درجه کسی که خویشتن دار باشد نمیرسد” امیرالمومنین میفرماید و لکاد “العفیف ان یکون ملکا منالملائکه” نزدیک است که خویشتندار از فرشتگان مقرب الهی باشد که این در بسیاری از بزرگان ما مشاهده شده است و در مورد آیت الله خویی کاملاً مشهود بود.
اعلمیت آیت الله خویی همچنان به قوه خود باقی است
مسوول امور مذهبی و فرهنگی بنیاد آیت الله العظمی خویی در لندن در مورد اینکه بعد از آیت الله خویی تا چه حد موازین در حوزه فقه شیعی رعایت شده، تصریح کرد: شاخصه علمیت، تقوا و عدالت بسیار مهم است، یعنی در مقام استنباط، اجتهاد و به دست آوردن احکام از منابع اصلی؛ از همه دقیقتر، با استعدادتر و خبرهتر باشند و این را ما در زندگی معمولی خود داریم یعنی اگر کسی عمل جراحی قلب لازم داشته باشد و بسیار خطرناک باشد به سراغ هر جراح قلبی نمیرود بلکه سعی میکند بهترین جراح قلب را انتخاب کند و این یک امر طبیعی است از این رو اگر در مسایل دینی و حکم خدا میخواهیم وظیفه خودمان را به نحو احسن عمل کرده باشیم، طبیعی است که باید به اعلم مراجعه کنیم و این اعلمیت بسیار مهم است این اعلمیت در آیت الله خویی به گونهای بود که حتی کسانی که الان در مرحله اعلمیت شمرده میشوند و کسانی که حی و حاضر هستند، هیچکدام جرأت نمیکنند که بگویند ما صفت اعلمیت را از آیت الله العظمی خویی برده باشیم و اعلمیت آیت الله خویی به قوه خود باقی است و شاخص دوم تقوا و عدالت در حد اعلاست و در شخصیت یک مجتهد اعلم و کسی که در مرتبه مرجعیت قرار میگیرد، این دو به دست به دست هم میدهند.
بعضا اعلمیت، تقوا و عدالت در مقابل مدیریت دچار کم توجهی شده است
میلانی در پایان گفت و گو با شفقنا به ارجحیت قرار دادن اعلمیت، تقوا و عدالت بر مدیریت تأکید کرد و گفت: اما آنچه که در دوران اخیر در بین شیعیان و جوامع شیعی منتشر شده، کافی نیست بلکه مدیریت و مدبر بودن، آگاهی به مسایل زمان، آگاهی به مسایل روز و توانایی روبه رو شدن با مسایل سیاسی، نحوه دیگری به خود گرفته است. دو شاخصه اعلمیت، عدالت و تقوا معیارهای ثابت بود، اما در زمان حال این دو شاخص در مقابل معیار سوم که مساله مدیریت و مدبر است، یک مقداری دچار بی توجهی شده است. مثلاً اگر افرادی در گوشه و کنار دنیا و در ممالک اسلامی پیدا شدند که در فقاهت و اجتهاد، مقداری تخصص ندارند ولی فعالیتهای اجتماعی، روشن بینی، جهان بینی و مدیریت و توجه به مسایل زمانشان خیلی خوب است و این سبب میشود که عدهای این طور تصور کنند که اگر شاخص اول و دوم کمرنگتر شد، عیبی ندارد و شاخص سوم مهمتر است و اگر این تفکر پیش برود ممکن است در کل بنیاد علمی و اجتهاد ضعف و سستی دست بدهد، اما امیدواریم با عنایت امام زمان (ره) مولا و سرپرست حقیقی کل این تشکیلات و مرجعیت آن دو شاخصه مهم اعلمیت، عدالت و تقوا ضعیف نشود.
* یادآورمی شود این گفت و گوها برگزیده ای از گفت و گوهای گذشته شفقنا درباره شخصیت حضرت آیت الله العظمی خویی است که پیشاپیش به شکل مجزا منتشر شده بود.
انتهای پیام