شفقناافغانستان-حمله تروریستی روز چهارشنبه 10 جوزا فاجعه ای آفرید که در آن بیش از 100 نفر شهید و بیش از 400 نفر زخمی شدند. این فاجعه یادآور فاجعه خونین میدان شهدای روشنایی و حوادث مشابه آن است که در دوران حکومت پس از طالبان به وجود آمده است.
بی گمان، حکومتها در خصوص پدید آمدن بعضی از این فجایع نقش داشت، اما نسبت به برخی دیگر از این وقایع تلخ نقشی نداشته است. یکی از حوادثی که بر اثر نابخردی های مستقیم حکومت پدید آمد، فاجعه خونین میدان شهدای روشنایی بود که علت اصلی کشاندن مردم به مسلخ نابودی، انحراف خط برق از مسیر اصلی آن بود. در این گونه موارد، دست حکومت در پدید آمدن فاجعه به وضوح نمایان است. اما برخی از این حوادث ناخواسته و بدون اراده دولت رخ می دهد، مثل انفجارهایی که در روزهای عادی به وقوع می پیوندد مثل فاجعه روز چهارشنبه 10 جوزا.
برخی با داعیه خونخواهی خواستار سرنگونی حکومت اند. معلوم است که سرنگونی حکومت وضعیت را بدتر از وضعیت موجود خواهد کرد و کشور را به عهد طالبان یا به روزگار مجاهدین برخواهد گرداند. در روزگاری که مجاهدین حکومت دست نشانده شوروی را برداشتند، تنها یک قوم قدرت عمده را بدست گرفتند و دیگران را به حاشیه عافیت راندند و گفتند اکنون حق ماست که بر دیگران فرمان برانیم!
این گروه قومی به جای عدالت، قلدری را ابزار مناسب برای شکستن انحصار تاریخی قدرت می دانستند و با زبان حال می گفتند: قدرت باید نوبتی باشد، در طول تاریخ پشتونها حکومت کردند، اکنون نوبت ماست که حکومت کنیم. این حکومت انحصاری، تمامی نیروهای مجاهدین را کنار زد و با آنها ستیزه جویی کرد تا سرانجام کابل به میدان جنگ تبدیل گردید. قانون اساسی حکومت خودخوانده مجاهدین مذهب تشیع را به رسمیت نشناخته بود. برای حذف شیعیان از عرصه سیاست و قدرت فاجعه افشار را از خود به یادگار گذاشت!
طالبان که در نتیجه انحصارطلبی دولت قومی مجاهدین ظهور کرد، بساط این حکومت را جمع کرد و به یک گوشه افغانستان کنار نهاد، قانون ضدانسانی و ضداسلامی را اعمال و دنبال می کرد که همه را- به جز مردان پشتون – تهدید می کرد. شیعه رافضی و مستحق مرگ یا تغییر مذهب بود. زنان در حصار برقعی بودند که هرگز جهان را مستقیم نمی دید و نقشی در سرنوشت اجتماعی و سیاسی کشور نداشت.
طالبان در مزار و بامیان و یکاولنگ و جاهای دیگر بیش از ده هزار هزاره و شیعه را به جرم هزاره بودن و شیعه بودن از دم گلوله گذراندند و یا با کارد و شمشیر سربریدند.
حکومت کنونی به لحاظ ساختار و قانون مشکلی ندارد. روش رسیدن به قدرت انتخابات است و هیچ منعی به لحاظ قانونی برای افراد و اتباع کشور وجود ندارد. همه مذاهب و اقوام در قانون اساسی آن رسمیت دارد. در آموزش مذاهب مختلف تدریس می شود.
کم کاری های حکومت باید مورد پرسش و مواخذه قرار گیرد، اما نباید برخی با شعارهای احساسی مردم را تشویق به اسقاط حکومت کند. چرا که اسقاط حکومت یعنی بازگشت به گذشته، گذشته ای که تصویرهای فجایع افشار، مزار، بامیان و یکاولنگ جاهای دیگر در تابلوی آن نقش بسته است و به لحاظ کمی و کیفی فجایع حکومت مجاهدین و طالبان بسیار فراتر و جانکاه تر از فجایع کنونی است.
حکومت باید به خواسته های مشروع و قانونی مردم تن دهد و مردم نیز در کنار حکومت بایستند و به جای معاندت، بایستی معاضدت کنند تا حکومت بی کفایت،ضعیف و فاسد به حکومت باکفایت، نیرومند و صالح تبدیل گردد.
با سقوط حکومت برای اقلیتهای قومی و مذهبی هیچ تغییر مثبتی رخ نخواهد داد و حاصلی جز فلاکت و ندامت در پی ندارد.
در سقوط حکومت هیچ بهشت موعودی در انتظار ملت نخواهد بود.
نویسنده:علی اکبر شریفی رهگذر
انتهای پیام
www.af.shafaqna.com