نگارنده: ملک شفیعی
اخیرن شورای عالی جنش روشنایی بمناسبت اولین سالگرد فاجعه قتلعام تظاهرات جنبش روشنایی در دهمزنگ از مردم خواسته اند که دوباره به خیابانها بریزند. این درصورتی است که در طی همین یکسال گذشته چندین تظاهرات بزرگ در داخل و خارج کشوربرگزار شده است و اگر قرار باشد صدایی بجایی برسد و اعتراضی اعلام گردد، گردیده است . در واقع می توان سال گذشته را سال تظاهرات مردم هزاره دانست. سالی که تمام انرژی فکری، مالی و زمانی مردم در گیر سازماندهی، برگزاری و صحبت راجع به تظاهراتهایشان شد. آنهم در عصری که زمان با سرعت زیادی در حال تغییر است و جریانهای زیادی بشدت در حال کار عملی و ملموس بنفع خودشان هستند. دعوت از مردم برای تظاهرات دیگر آنهم بمناسبت سالگرد فاجعه یک تظاهرات دیگر آیا برگشت به نقطه اول و قرار دادن انرژی و توان مردم در یک چرخه تظاهرات دیگر برای زمان نامعلوم دیگری نیست؟ اگر قرار باشد سازمان و یا جریانی کاری برای مردم انجام دهند آیا وسیله دیگری غیر از خیابان آمدن وجود ندارد، شیوههای که هزینههای کمتر اما اثرات ماندگارتری برای مردم داشته باشند؟ و آیا فکر دیگری بجز از تظاهرات برای گرامیداشت از اولین سالگرد بیشمار قربانیان جنیش روشنایی در دهمزنگ وجود ندارد؟
بنظر میرسد این فراخوان بیش از آنکه هدف اولیه جنبش روشنایی را تعقیب کند با استفاده از احساسات مردم در پی اهداف دیگری باشد. همانگونه که در جریان ایم تب و تاب زد و بندهای سیاسی در افغانستان دوباره در حال شکل گیری است و بسیاری جریانها بخاطر انتخابات پیش روی پارلمانی و ریاستجمهوری در حال مانور دادن و نشان دادن قدرت مردمی خویش اند.
حال، سوال اینست که از کجا معلوم تا این فراخوان بجای اینکه در راستای اهداف اولیه جنیش روشنایی باشد برای اهداف دیگری سازماندهی نشده باشد. آنهم در شرایطی که هیچ ضمانتی برای امنیت جان مردم وجود ندارد. جانهای مفتی که از دست میدهیم بی آنکه دستاورد محسوس داشته باشیم. مشهور کردن چند نفر و رساندن آنها تا جایگاهی که بتوانند با جریانهای فرصت طلب داخلی زد و بند شخصی نمایند آن دستاوردی نیست که مردم خواسته باشند.
بنظرمیرسد الان زمانی باشد که حرف بزنیم و نگذاریم در سکوت مردم ودر سکوت تعداد زیادی از فعالین اجتماعی که نگران وضعیت مردم اند اتفاقهای بیفتد که نمیخواهیم. الان زمان و شرایط مناسبی است که از شورای عالی جنبش روشنایی پرسیده شود تا نتیجه یکسال فعالیت خویش را تشریح نمایند و بجای صدور بیانیههای صرف، دورنمای کارهای آینده خویش را روشن بسازند.
البته لازم است یاد آوری گردد که تفاوت زیاد بین جنبش روشنایی با شورای موسوم به شورای عالی جنش روشنایی وجود دارد. جنبش روشنایی مانند جنبش تبسم یک حرکت مردمی خود جوش بود که خواست پیام وصدایی را بجاهایی که باید برساند رساند. این جنبش ها صاحب نداشتند و ندارند و بنا براین از آن مردم بودند و هستند اما شواری موسوم به شورای عالی جنبش روشنایی شامل تعداد معدودی از افرادی است که با استفاده از وضعیت پیش آمده، خویش را صاحب اختیار یک جنبش اجتماعی مردمی می دانند و هی پشت سرهم از جیب مردم هزینه می کنند، فراخوان و بیانیه صادر می کنند و گاهی مردم را به نافرمانی مدنی و گاهی به تظاهرات دعوت می کنند.
زمان زمانیاست که باید بپرسیم این تشکیلات از کجا مشروعیت کسب می کند و با چه سازوکاری برای مردم تصمیم می گیرد. باید بپرسیم که چه افرادی و با چه سابقه فعالیتی وارد این تشکیلات می گردند و آنان چه اهدافی را دنبال می نمایند و چه ضمانتی است اگر فردا در بحبوحهی زد و بند انتخاباتی معلوم گردد که تعدادی از آنها به جاهای دیگری وابسته نباشند و دستاورد مردم را برده به جیب کسان دیگری نریزند؟
لازم میدانم یاداوری کنم که این مطلب فقط در پی ایجاد پرسش است و به ضد و یا به نفع هیچ فرد و یا جریان دیگری نوشته نشده است. اینجانب بیش از هرکس دیگری خوشحال می شوم که اگر مردم دارای یک تشکیلات و مرکز تصمیم گیری مشخص و البته دموکرات گردند. سازمان و تشکیلاتی که سیستم و ساختار اداری آن برای همه معلوم باشد و ضمانتهای اجرایی برای کار تک تک اعضایش وجود داشته باشد. سازمانی که بجای هزینه دایمی از جیب مردم در پی کار برای مردم باشد. من و شاید صدها و هزاران فرد دیگری از چنین سیستمی دفاع کنیم حتی اگر اعضای آن همین فعالین فعلی جامعه باشند.
انتهای پیام
www.af.shafaqna.com