شفقناافغانستان- حجتالاسلام والمسلمین رفعتی نایینی، سخنگوی حوزههای علمیه و استاد سطح عالی حوزههای علمیه ایران معتقد است: دو عامل موجب حرکت جامعه اسلامی به سمت به شهادت رساندن فرزند پیامبر اسلام گردید: یکی فتوحاتی که موجب شد خواص غنایم زیادی به دست آورند و دیگری مسلط شدن حکومت جائر بنیامیه.
رئیس مرکز تخصصی حقوق و قضای اسلامی ایران افزود: با توجه به نمونه شریح قاضی، قاضیای که دنبال مادیات باشد را میتوان خرید و در چنین فضایی بود که جامعه بهقدری تحت تاثیر تبلیغات مسموم حاکمان قرار گرفته بود که حکم خروج سبط پیامبر را علیه حکومت، دین و خلافت اسلام صادر شد.
مشاور عالی مدیر حوزه های علمیه میگوید: بعضی عزاداریها روح معنوی و معرفت اصیل را به عزادار منتقل نمیکند و تندروی و برخی روشهای نادرست عزاداریها، از قبیل قمهزنی در صدساله اخیر رواج پیدا کرده است. باید معرفت به حق و جایگاه امام حسین(ع) را در مجلس افزایش دهیم.
متن گفت وگوی شفقنا با حجتالاسلام والمسلمین رفعتی نایینی را می خوانید:
* چه اتفاقی در جامعه اسلامی میافتد که امام به مردم آن جامعه میگوید دین لقلقه زبان شما شده است و مخاطب این فرمایش امام چه کسانی هستند؟
میتوان دو عامل را عامل اصلی انحراف جامعه آن روز دانست که منجر به کشته شدن اباعبدالله شد. یکی همانطور که رسول خدا می فرماید حب الدنیا راس کل خطیئه، توجه به امور مادی، زراندوزی و اشرافیگری که بر اثر فتوحاتی که مسلمانها در دوره خلفا داشتند، این فتوحات سبب شد که خواص غنایم زیادی به دست آورند و زندگی اشرافی پیدا کنند و عوام هم به دنبال خواص حرکت کردند و زندگی مادی آنها را فریفت. با توجه به این مال اندوزی اصحاب پیامبر و خواص، آنها از مسیر دین منحرف شدند و حاضر نبودند برای دین جانفشانی کنند چون دنیای آنها پر از مادیات بود.
عامل دوم مسلط شدن حکومت جائر بنیامیه، یعنی معاویه و بعد هم فرزندش یزید بود. این دو که از فرزندان ابوسفیان بودند و پدرانشان سالیان سال با پیامبر و اصحاب پیامبر جنگیده بودند، حالا حاکم این جامعه شده بودند و هنگامیکه حاکم، ظالم و غیراسلامی باشد، جامعه را به سمت و سویی که میخواهد، حرکت خواهد داد چراکه الناس علی دین ملوکهم. لذا جامعه به سمت اهداف بنی امیه حرکت داده شد و فرهنگ بنیامیه حاکم شد؛ همان بنیامیهای که از اسلام ناب آنقدر فاصله میگیرد که نوه پیامبر و سرور جوانان اهل بهشت را خارجی، یعنی کسانیکه برحکومت خروج کردهاند و یاغی و ظالم و فاسد هستند، تلقی میکند جای تعجب نیست که امام حسین(ع) در سخنرانیاش برای مردم میفرماید: (من نه برای فساد قیام میکنم و نه برای ظلم؛ نه میخواهم شرارت کنم و نه بیهوده قیام میکنم و دنبال هوای نفس نیستم). این نشان میدهد که جامعه بهقدری تحت تاثیر تبلیغات مسموم حاکمان قرار گرفته که سبط پیامبر را خارج بر حکومت اسلام و خلافت اسلام و خارج از دین تلقی میکردند.
* در جامعه اسلامی چه اتفاقی میافتد که حاکم به ظاهر اسلامی، دین را ابزار قرار میدهد و مردم هم فریب این بازی را می خورند؟ مولفههای چنین جامعهای چیست؟ و آیا تطبیق این مولفهها بر زندگی امروز مسلمانان سراسر دنیا، ممکن است؟
تطبیق آن بر این دوره و عبرت گرفتن از آن، از یک جهت ممکن است و آن هم عبارت از فاصله گرفتن از اهلبیت است. مردم بلافاصله بعد از وفات پیامبر، از ولایت و اهلبیت دور شدند و به وصیت رسول خدا عمل نکردند و در این بیستوپنج سال خانه نشینی امیرالمومنین کسی نمیآید درخانه ایشان، جز تعداد انگشتشمار که اینها اصحاب خاص امیرالمونین بودند. برای اولین بار در تاریخ اسلام درگیری داخلی در زمان حکومت امیرالمومنین رخ میدهد و مردم به قدری نسبت به ولایت بیگانه هستند که همانهایی که روزی با او بهعنوان خلیفه بیعت کردهاند، پیمانشکن میشوند. وقتی ولایت و امامت را قبول نکردند بهراحتی میشود جامعه را منحرف کرد به سوی اینکه شیطان ولایت پیدا کند. اگر ولایت ائمه و اهلبیت را میپذیرفتند، متصل میشد به ولایت خداوند. اما اگر ولایت اهل بیت را کنار گذاشتند، منجر میشود به ولایت طاغوت. و این نوع از ولایت را قرآن از قبل پیشبینی کرده که (اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات) لذا جامعه نورانی تبدیل میشود به جامعه ظلمانی و برمیگردد به همان وضعیت قبل از اسلام و چه طاغوتی بزرگتر از معاویه و یزید. همین است که امامحسین(ع) میفرماید: دین شده لقلقه زبان شما و حقیقت اسلام در میان شما نیست.
* اینکه شخصی مثل شریح قاضی این ظلم را در حق ولی خدا انجام میدهد چه آموزهای برای کسانی که در مصدر و شغل قضاوت مشغول هستند، میتواند داشته باشد؟
قاضیای که دنبال مادیات باشد را میتوان خرید. شریح قاضی دنبال دنیای خودش بود. یزید، کیسههای زر را برای او فرستاد و او هم حکم بهخروج امامحسین(ع)، علیه دولت یزید را صادر کرد. تکاثر در اموال سبب می شود افراد طغیان کنند ولو اگر آن فرد، قاضیای باشد که حکم قضاوتش توسط حضرت علی، البته بر اثر اصرار بعضی افراد، صادر شده است.
از جامعه ما به عنوان جامعهای که مناسبتها و شعائر دینی و عزاداری و نمودهای ظاهری دین در آن زیاد است، انتظار میرود آسیب های اجتماعی کم باشد، ولی گویا اینطور نیست و ناهنجاریهای متعددی دیده میشود و غالبا دادگاههای ما پر است.
* دلیل این امر چیست؟
در اینجا دونکته قابل توجه است. اولا بسیاری از این آسیبهای اجتماعی که ما درجامعه دچارش هستیم غالبا از قشری نیست که متدین و پیرو مکتب امام حسین(ع) هستند . اگر سری به پروندههای دادگاههای ما بزنید میبینید که اینها کسانی هستند که کمتر انس دارند با مجالس عزای امام حسین(ع) و زیارت کربلای امام حسین(ع). خود حضور در مراسم امام حسین(ع) آموزههایی دارد که سبب میشود آسیبهای اجتماعی کمتر شود. نکته دوم این است که ما هرجا که به سبک زندگیای که امام حسین(ع) از ما خواسته، عمل نکنیم دچار آسیب اجتماعی خواهیم شد. سبک زندگی امام حسین(ع)، سبکی است که مشی امام حسین(ع) را شکل داده و از آن تعبیر می شود به مکتب. اگر ما به آموزههای عاشورا و نهضت امام حسین(ع) و اصحاب و یارانش توجه کنیم، حتی با وجود شبکههای اجتماعی گاها مخرب، بهقدری متحول میشویم و سبک زندگی ما عوض میشود که کمتر دچار آسیبها شویم. رهبر انقلاب درباره شهید حججی فرمود او با وجود همین شبکهها و فضای مجازی به آن مقام دست یافت. کسیکه به مجلس امام حسین(ع) بیاید و به آموزههای مکتب او عمل کند، بیمه میشود. هرجا که بر اساس معرفت و شناخت مکتب امام حسین(ع) عمل کردیم، کمترین آسیب را درجامعه داشتیم.
* با توجه به کثرت عزاداری برای امام حسین(ع) در جامعه ما، چرا این عزاداریها گاهی تاثیر سابق را ندارد و گویا اخلاقیاتی که در جامعه جاری بود کمرنگ شده است؟ آیا دلیل آن به نوع عزاداریها مربوط است یا دلایل دیگری دارد؟
عزاداریهای ما باید متحول شود. عزاداریای ارزش دارد که موجب معرفت ما به امام حسین(ع) شود و درباره عزاداری و گریه کردن بر امام حسین(ع) و گریاندن چقدر برایش ثواب ذکر شده؛ همه اینها منوط به شرطی است که عبارتست از عارفا بحقه. لذا معرفت به حق و جایگاه امام حسین(ع) را مجلس باید افزایش دهیم. اگر عزاداریهای ما فقط کار ظاهری و صوری باشد و معرفت عزادار را نسبت به امام حسین(ع) و عشق او را به امام بیشتر نکند، تاثیر مثبت و ثواب ندارد. بعضی عزاداریها روح معنوی و معرفت اصیل را به عزادار منتقل نمیکند. لذا باید عزاداریها آسیب شناسی شود و شاهد تحولی بهتر در عزداریهای سالار شهیدان باشیم.
* اگر مداحان، بهخصوص با مداحیهای گاها احساسی و غیر صحیح، در انتقال مفاهیم اصلی و صحیح واقعه عاشورا، به مردم و جوانان، جای روحانیون را بگیرند، چه آسیبهایی به جامعه، عزاداریها و حتی روحانیون ممکن است وارد شود ؟
درگذشته بهویژه قبل از انقلاب مداحان مجلس را آماده میکردند تا منبری بالای منبر برود و مجلس آماده شود. اخیرا این روند تغییر کرده و در واقع منبری و سخنران مجلس را آماده میکند و و مجلس را تحویل مداح میدهد، در حالکه این درست نیست. مداح باید به وظیفه خودش عمل کند و مداحی کند، همچنانکه منبری هم باید وظیفه خودش را انجام بدهد و تبلیغ دین و مکتب امام حسین(ع) را بکند. اگر هرکس در حیطه وظایف خودش عمل کرد این مجلس، مجلس خوبی میشود. لذا در سخنرانیها باید مردم را با سبک زندگی و مکتب امام حسین(ع) بیشتر آشنا کنند. حتما مجالس باید همراه با وعظ باشد و این را روحانیون فاضل میبایست عهدهدار بمانند و مداح هم قبل یا بعدش به مداحی بپردازد؛ نه اینکه مداح جای سخنران بنشیند همانطور که سخنران جای مداح را نباید بگیرد.
* اگر غیر از این شد چه آسیبی به جامعه میرسد؟
آنوقت مجلس عزاداری، دیگر بصیرتافزا نخواهد بود و عزادار نسبت به مکتب و مرام امام حسین(ع)، آنچه که باید کسب کند را کسب نمیکند.
* وقتی این جایگاه مهم روحانیت کمرنگ شود چه اتفاقی ممکن است برایش بیفتد؟
فاصله گرفتن مردم از روحانیت و رهبران دینی در واقع، فاصله گرفتن از طبیب روحی است، فاصله گرفتن از هادیان جامعه است و رفته رفته جامعه منحرف میشود.
* در پدید آمدن این وضعیت روحانیت قصوری داشته است؟
به نظر من بعضی از هیئتها در این زمینه قصور داشته اند.
* آزادی و اختیاری که امام حسین(ع) به یارانش در انتخاب و اختیار بین ماندن و یاری رساندن به امام و یا ترک معرکه میدهد، چه آموزههایی را میتواند برای ما داشته باشد و آیا امام با این عمل در پی انتقال مفهوم خاصی به یاران و تاریخ بودهاند؟
آموزههای متعددی دارد. یک درسش برای افرادی است که میمانند و آن این استکه توجه داشته باشند که خودشان این راه را انتخاب میکنند و هیچ اجباری در کار نیست و اگر کسی را اجباری به جبهه ببرند و کشته شود ارزشی ندارد. امام حسین(ع) خواست بفهماند آنانکه با من ماندند و در کربلا بهشهادت رسیدند، هیچ اجباری بالای سرشان نبود و به اصطلاح رودروایسی نداشتند و با اخلاص خودشان این راه را انتخاب کردند و خالصانه ایثار کردند. لذاست که می فرماید که من یارانی وفادارتر از یارانم در عالم سراغ ندارم. این که از خط مشی امام حسین(ع) به عنوان مکتب یاد میشود به لحاظ اینست که آموزه های این خط مشی بسیار فراوان است؛ البته نه به معنای اینکه حضرت دین دیگری آورده است و مکتب امام حسین(ع) همان مکتب شیعه و همان اسلام ناب محمدی است. من از چند مورد از آموزههای عاشورای امام حسین(ع) را فهرستوار عرض میکنم: خدامحوری، احیای دین، مبارزه با بدعت ها و بدعت ستیزی، عزت خواهی برای جامعه، نهراسیدن از مرگ، جهاد در راه خدا، اصلاحگری، امر به معروف و نهی از منکر، اتمام حجت در جامعه و تاریخ، ترسیم الگوی دینداری ، افشای ظالم و جائر، عشق به خدا، شهادت طلبی، اخلاص، عمل به تکلیف، وفا، فتوت و جوانمردی، غیرت، صبر و استقامت، شجاعت، ایثار، جهاد با نفس، بیمه کردن تشیع، ابقای دین اسلام، توجه به حقوق مردم.
* زمینههای تندرویها در عزاداری که چهره خشنی از اسلام و شیعه را ممکن است به سایر مردم دنیا منتقل می کند، چیست؟
این تندرویها و برخی روشهای نادرست عزاداریها، از قبیل قمهزنی در صدساله اخیر رواج پیدا کرده است. این کارها اگر تا صد سال پیش وهن نبود، امروزه با آمدن وسایل ارتباط جمعی وهن شیعه و عزاداری و مکتب امام حسین(ع) است. ما هیچ روایتی نداریم که بر اساس آن بگوییم قمه زدن یک عزاداری خوب و سنتی است. بلکه عزاداری سنتی همان است که من بکا او ابکی او تبکی. چه کسی در مصیبت پدرش یا فرزندش قمه میزند؟ آنچه درروایات داریم این است که همانطور که در مصیبتهای خودتان عزاداری میکنید، برای امام حسین(ع) عزاداری کنید.
* چه زمینه هایی باعث بوجود آمدن این انحراف شده؟
باید به پیش از صد سال پیش برگردیم. یقینا کسانیکه در ابتدا دچار این انحراف در عزاداری یا به تعبیر شما تندروی در عزاداری شدند، نیتشان این نبوده که وهنی ایجاد کنند. بلکه اینها از حالت عادی خودشان منقلب میشدند و خودشان را زخم میکردند. رفته رفته این تبدیل به یک سنت در عزاداریها شد و برخی هیئتها بهجای اینکه سینه بزنند، شمشیر را بر سرزدند. بر اثر همین تندروی که فرمودید و درست هم هست، این کارها تبدیل به سنت در عزاداریها شد.