شفقناافغانستان- محسن روحیصفت؛ کارشناس ارشد مسائل افغانستان در نوشتاری با عنوان کارشناس ارشد مسائل افغانستان در روزنامه اعتماد نوشت؛ شوربختانه طی سالهای اخیر افغانستان سرزمینی برای تسویه حساب و رویارویی نیروهای مختلفی شده است که در این کشور به عنوان میدان جنگ با یکدیگر برخورد کردهاند. اکنون قدرتهای جهانی از یک سو با نمایندگی ایالات متحده امریکا و ناتو در خاک افغانستان حضور دارند و از سوی دیگر در بعد منطقهای برخی کشورهای دیگر که هر یک منافع خود را در افغانستان دنبال میکنند، روبهروی هم قرار گرفتهاند. هر یک از این قدرتهای منطقهای و جهانی به نوعی در حال تسویه حساب با دیگری هستند تا بتوانند منافع سیاسی خاص خود را کسب کنند. در درون خاک افغانستان نیز گروههای مختلفی هستند که با قدرتهای خارجی ارتباط دارند و به نوعی ابزار نیابتی قدرتهای خارجی برای رویارویی با قدرتهای دیگر شدهاند. تحولات اخیر در خاک افغانستان، به شکل ویژه در پی اعلام استراتژی جدید ایالات متحده امریکا در افغانستان روی دادهاند. استراتژی جدید امریکا بر این مبنا تعریف شده است که با افزایش فشار و رویارویی با پاکستان و گروههای وابسته یا همسو با این کشور در خاک افغانستان، بتواند سیاستهای خود را در افغانستان پیش ببرد. استراتژی جدید دونالد ترامپ در مورد افغانستان که بر اساس آن است که از یک سو فشارهای سیاسی به پاکستان افزایش پیدا کند و از سوی دیگر تعداد نیروهای نظامی و اختیارات درگیری فرماندهان نظامی افزایش یابد، این راهبرد جدید نهتنها باعث افزایش ثبات و امنیت در افغانستان نشده، بلکه عملا عامل تشدید نبرد و جنگ در خاک افغانستان شده و نتیجه عکس داده است. طی روزهای اخیر شاهد حملات متعددی از حمله به دفتر یک موسسه خیریه بینالمللی در جلالآباد، حمله به ساختمان وزارت کشور، حمله به هتل اینترکنتینانتال و حمله به پادگان فرقه ١١١ بودیم که تعداد زیادی شهروند افغان و تعدادی شهروند خارجی در آنها کشتهشدند. میتوان گفت که تمامی این حملات واکنش گروههای شبهنظامی و تندرو در خاک افغانستان به استراتژی جدید دونالد ترامپ بود، اما در این میان تنها دستهای که بیشترین آسیب را از این درگیری نیابتی و تسویه حسابها میبیند، مردم عادی و غیرنظامیان بیگناه افغانستان هستند. تنها امیدی که من به عنوان یک تحلیلگر مسائل افغانستان دارم این است که دولت و نیروهای نظامی و انتظامی افغانستان برای برقراری ثبات و امنیت روی پای خودش بایستد. دولت مرکزی افغانستان در کابل باید تنها به نقشهها، برنامهها و راهبردهایی اجازه اجرایی شدن بدهد که خودش تشخیص میدهد امنیت ملی این کشور را تامین میکند. تنها مرجع تصمیمگیری در مورد موثر و مفید بودن برنامههای اجرایی در افغانستان، فقط باید مردم این کشور و دولت به نمایندگی از مردم باشد، نه اینکه دولتی که در کابل استقرار یافته منتظر بماند تا کشورهای بزرگ و قدرتهای جهانی نقشه و راهبرد برای افغانستان ارایه بدهند.
دولت افغانستان نباید اجازه دهد، شهروندان بیگناه و ملت رنج کشیده افغانستان، قربانی نقشهها، راهبردها، تسویه حسابها و جاهطلبیهای کشورها و قدرتهای جهانی و منطقهای بشوند. با استمرار شرایط کنونی، هیچ چشماندازی برای صلح در افغانستان وجود نخواهد داشت. اگر در شرایطی قرار داشتیم که در صحنه نبرد افغانستان فقط دو بازیگر اصلی وجود داشتند، یعنی در یک سو جبهه دولت و در طرف مقابل نیروهای معارض قرار داشتند، میشد تصور کرد که امکان نوعی راهحل سیاسی و گفتوگو میان دو طرف وجود داشتهباشد. اما با کمال تاسف، صحنه امروز افغانستان بسیار پیچیدهتر از این شده است، بازیگران بیشماری در صحنه امنیت و ثبات افغانستان نقش بازی میکنند. عدهای در خارج افغانستان از بخشی از نیروهای مخالف، حمایتهای نظامی میکنند و در دولت هم صداهای بسیار متفاوتی در مورد کار با طالبان وجود دارد، هر چند در مجموع دولت کابل اعلام کرده است که آماده گفتوگو با طالبان و حتی مشارکت دادن طالبها در قدرت است، اما با اعلام استراتژی جدید امریکا، عملا چنین پیشنهادی از سوی کابل بیمعنی میشود. در ایام اخیر شاهد بودیم که شورای عالی صلح افغانستان که ریاست آن بر عهده کریم خلیلی، معاون پیشین رییسجمهور این کشور است، اجلاس بزرگی متشکل از ٧٠٠ نفر از بلندپایهترین علمای سراسر کشور برگزار کرد. این نشست با هدف زمینهسازی برای صلح و ایجاد فضایی مساعد برای همکاری میان مردم افغانستان در سراسر این کشور برگزار شد. اما زمانی که جنگ از سوی طرفهای خارجی و بدون دخالت مردم افغانستان تشدید میشود و فشارها افزایش پیدا میکند، چنین تلاشهایی از سوی شورای عالی صلح هم زیر سوال میرود. در عین حال حضور داعش را در افغانستان نباید فراموش کرد. برخی تحلیلگران معتقدند که امریکاییها حتی از قدرت گرفتن داعش در افغانستان با این انگیزه که این گروه تروریستی باعث کاهش نفوذ طالبان شود، حمایت میکنند. بر اساس استدلال این تحلیلگران، داعش گزینهای قابل قبول برای امریکاست چرا که به عنوان یک اهرم میتواند اهداف امریکا را در منطقه برای فشار و بیثباتی در کشورهای آسیای میانه، چین و ایران به اجرا دربیاورد. در نتیجه امریکا از هر طریق از کم کردن وزن طالبان به عنوان یک نیروی معارض در افغانستان حمایت میکند؛ آنچه امروز به نظر میرسد انگیزه قدرتهای خارجی، ایجاد صلح یا ثبات در افغانستان نیست بلکه تامین منافع منطقهای و جهانی است. در این میان تنها گروهی که آسیب و خسارت میبیند، مردم افغانستان هستند و قدرتهای خارجی به جای کاهش آلام و رنجهای شهروندان افغانستان، به دنبال تسلط و هژمونی آینده خود در منطقه هستند.