شفقناافغانستان- بهدنبال سفر دو مقام بلندپایه امنیتی به پاکستان برای ارایۀ شواهد مبنی بر مدیریت و برنامهریزی حملات اخیر در کابل از خاک پاکستان، اخیرن هیاتی از پاکستان به سرپرستی معاون وزارت خارجه آن کشور وارد کابل گردید تا پیرامون ادعای افغانستان با مقامات این کشور بحث و تبادل نظر کنند.
مقامهای افغانستان که به پاکستان سفر کرده بود، ظاهرن خوشحال به نظر میرسند که توانستهاند پاکستان را به اعتراف واداشته و این موضوع را دستآورد این سفر میدانند. پاکستان اما به دلیل فشارهای روزافزون ایالات متحده امریکا بر آن کشور به شدت در تلاش است با استفاده از هر گزینۀ ممکن از شدت این فشارها را کاسته و با ایجاد شرایط مصنوعی مبنی بر همکاری با دولت افغانستان در جهت استقرار صلح در این کشور، بحث قطع حمایت مالی و لوژیستکی پاکستان از طالبان و گروههای منسوب به داعش را پوشیده و دستناخورده نگه دارد.
دولت ما شاید بر این موضوع وقوف داشته باشد، اما چیزی که سخت تاسفبرانگیز است فقدان ظرفیت دپلماتیک در دستگاه سیاستگذاری خارجی ما در برخورد با پاکستان میباشد. پاکستان در فرایند منازعه چهل ساله افغانستان بر تمامی حوزههای حساس زندگی ما اشراف کامل یافته است و عوامل آن کشورنیز در سطوح مختلف نظام، سیاست، امنیت و اقتصاد کشور راه یافته است که در صورت لزوم میتواند سبب بروز مشکل و دردسرهای بسیار گردد.
دولت ما نه تنها در عرصههای یادشده اشراف کامل امنیتی ندارد، بلکه دستگاه سیاستگذاری خارجی ما تا هنوز نتوانسته با فهم و تحلیل استراتیژی پاکستان در قبال افغانستان، رویکرد متناسب و موثر دیپلماتیک در برخورد با رفتار پاکستان تعریف نموده و با استفاده از آن شرایط و جایگاه مناسب دیپلماتیک را برای افغانستان فراهم نماید.
دولت پاکستان بهخصوص اداره استخبارات ارتش این کشور، روانشناسی و علایق عاطفی مردم افغانستان را به خوبی میداند و با استفاده از همین فهم پروژههای متعدد استخباراتی را به منظور ادامه جنگ و ایجاد بیثباتی در افغانستان به پیش برده است.
در افغانستان اما نه در دستگاههای امنیتی ما و نه هم در دستگاه دیپلماسی، متخصصین مطالعات پاکستان وجود دارند که با استفاده از دادههای فکری فراهمشده در مورد پاکستان، نگرش و رفتار سیاسی افغانستان نسبت به آن کشور تعریف و تدوین گردد.
از همین رو دولت ما با ذهن خالی و در مواردی هم با اطلاعات سبک با پاکستان مواجه میشود که برایند این مواجهه تا هنوز نتوانسته است در راستای تامین ثبات و استقرار صلح در افغانستان موثر واقع گردد.
واقعیت این است که پاکستان یکی از مدیران ارشد رهبری منازعات چهل ساله در افغانستان است و استراتیژی امنیتی و سیاسی آن کشور نسبت به افغانستان مبتنی بر تضعیف، ویرانی و نابودی این کشور تعریف و تدوین شده است.
سالهای جهاد که قداست جنگ و جهاد پردههای سنگینی بر روی چشم وخرد کثیری از رهبران سیاسی و مردم افغانستان آویخته بودند، نخستین مرحله استراتیژی پاکستان در مورد افغانستان به انجام رسید. پس از پیروزی مجاهدین یکی از قدرتمندترین ارتشهای منطقه با تسلیحات پیچیده و مدرن آن به کام نابودی رفت.
از آن سالها تا اکنون کوچکترین تغییری در نوع نگاه پاکستان نسبت به افغانستان به وجود نیامده و اگر هم تغییری در کار باشد، نخست مستلزم اعمال فشار از طرف ایالات متحده و سایر کشورهای همسو با افغانستان بر آن کشور میباشد و دوم، مستلزم طرح و تدوین پالیسی مبتنی بر آگاهی و خردورزی در حوزه سیاستگذاری افغانستان نسبت به پاکستان میباشد.
نشانههایی که در حوزۀ سیاست ایالات متحده امریکا نسبت به پاکستان قابل رویت میباشد، ظاهرن فشارهای قابل توجهی بر پاکستان وارد آمده است، اما پاکستان نیز از یک طرف از امکانات قابل توجه لابیگری در سطح بینالمللی برخوردار میباشد و از طرف دیگر با توجه به ظرفیت بازیگری که در حوزه تعاملات سیاسی در افغانستان دارد، به آسانی به خواستههای ایالات متحده امریکا و افغانستان تن در نخواهد داد.
پاکستان جز زبان فشار هیچ زبان دیگری را نمیفهمد و از همین رو استفاده از هر زبان دیگر در برخورد با پاکستان سودبخش نخواهد بود.
هرگاه دولت ما بتواند شرایط اعمال فشار بیشتری از جانب دوستان و متحدان این کشور بر پاکستان فراهم نماید، امکان استقرار صلح در افغانستان بیشتر خواهد گردید. در غیر آن پاکستان همان است که با رویای بربادی افغانستان به خواب میرود و با آروزی دیدن ویرانی افغانستان از خواب برمیخیزد.
هادی میران