شفقنا افغانستان- در اولین ساعات حمله طالبان به مرکز شهر فراه تصاویر سربازی که به چنگ طالبان افتاده، همرسانی شد. سرباز اسیری که دستهایش به پشت بسته است، ولی لب به سخن نمیگشاید.
به گزارش شفقنا به نقل از بی بی سی، تصویر همرسانی شده این سرباز نشان میدهد که این سرباز با یونیفورم پلیس ملی افغانستان توسط افراد طالبان از یک اتاق کم نور بیرون آورده میشود.
افراد طالبان از همدیگر میپرسند که این کیست. بعد از خود سرباز می پرسند که کی است؟ سرباز اسیر دست طالبان یا لب به سخن نمیگشاید یا اینکه صدایش در میان هلهله افراد طالبان شنیده نمیشود.
سکوت و نگاه او به سمت دوربین نشاندهنده نگرانی عمیقش از آینده نامعلومی است که برایش رقم خورده.
گفتوگوی بیشتر نا مفهوم میان گروه طالبان ادامه مییابد، ولی یکی میگوید که “با راکت (آر.پی.جی) بزنید” و صدای فرد دیگری شنیده میشود که میگوید “همهای جنگ را همین نفر کرد.”
قهرمان جنگ شهر فراه
دیروز این سرباز به قهرمان جنگ فراه تبدیل شد. کاربران شبکههای اجتماعی با همرسانی نوار تصویری او واکنشهای متفاوتی را ایجاد کردند.
ریحانه یوسف، شاعر افغانستان درباره این سرباز نوشته “سرباز عزیزم! وقتی دیوار سنگرت در فراه فرو میریزد، دیوارغرور من در چاردیواری خانه نیز فرو میریزد.”
او نوشته “سرباز عزیزم! میخواهم بدانی که بعد تو من در کوچههای شهر مملو از جنایت کابل و فرزندان سرسپردهای فراه در کوچههای فراه هنوز میجنگیم. برای روز پیروزی میجنگیم که تو هرگز آنرا نخواهی دید و شاید من و شاید تعدادی از جوانانی که امروز کوچههای فراه را سنگر مقابله با تجاوز ساختهاند.”
باقی سمندر فعال مدنی نیز نوشته که سربازی بنام محمد موسی، فرزند تاج محمد از ولسوالی اناردره ولایت فراه، با سر خود در فراه بازی کرد و حماسهاش جاودانه شد.
او نوشته است که این سرباز بعد از ۵ ساعت اسارت در بند طالبان، تیرباران شد.
سرباز قهرمان کی بود؟
داوود جان، فرزند سربازی که قهرمان جنگ شهر فراه شد، میگوید که پدرش در شهر فراه اسیر و تیرباران نشده است. او میگوید پدرم بیشتر از دو ماه پیش در فرماندهی پلیس اناردره ولایت فراه توسط طالبان اسیر شد.
در ۲۱ حوت/اسفند سال گذشته دیرهنگام شب طالبان به گونه گروهی به مرکز ولسوالی اناردره ولایت فراه حمله کردند و برای ساعاتی کنترل آنرا در دست گرفتند.
به گفته فرزند این سرباز، محمد موسی ساعتها در فرماندهی پلیس ولسوالی در مقابل طالبان جنگید و بعد در ساختمان همین فرماندهی توسط طالبان اسیر و چند ساعت بعد کشته میشود.
او میگوید که “ما یک روز خبر نداشتیم. شب جنگ بود و در تمام روز خبری از پدرم نبود. هرکس حکایت متفاوت داشت. یکی میگفت پدرم با فرمانده پلیس از محل رفته و در نهایت تصاویرش نشر شد که در چنگ طالبان است. ما هم مطمئن شدیم که او توسط طالبان اسیر شده است.”
فرزند این سرباز میگوید یک روز بعد به سراغ پدرم رفتم. جنازه بیجان او را ساعت ۸صبح در یک باغ پیدا کردم. جسدش سوراخ سوراخ شده بود، با گلوله و بارچه. استخوانهای دستش نیز شکسته بود که نشان میداد ساعتها او را شنکجه کردهاند.
انتهای پیام