شفقنا افغانستان_حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در سلسه نوشتارهایی با عنوان « انتخاب از سُفره خوبِ خدا » به تفسیری ساده ازچند آیه هرجزء قرآن پرداخته است؛ او درتفسیر جزء دوم تا پنجم آورده است :
بسم الله الرحمن الرحیم
(۲)انتخاب ازسفره قرآنیِ ماه خوبِ خدا
جزء دوم :
مورد اول ؛
هر انسانی”حق” را میشناسد
الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ…. ﴿۱۴۶﴾
اهل کتاب همان گونه که پسران خود را مى شناسند او [=محمد] را مى شناسند…
بله ؛ از خصوصیات “کلام حق” و یا “راه حق” و یا “موضعگیری حق” و یا “قضاوت حق” و یا “دفاع از حق” و خلاصه هر حقی ، این است که با ذره ای که انسان به درون خویش فرو رود و آن رابدون هیچ حب و بغض و گرایشی ، بررسی کند ، حق بودنش قابل تشخیص است،مانند شناخت انسان از فرزندش .
پس چرا ما در زندگی و جامعه اینقدر مبارزه با “حق” و کتمانِ حق را میبینیم؟!
مورد دوم ؛
روحیات مثبت خودرا ماندگار کنیم
ولِکُلٍّ وِجْهَهٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ ….﴿۱۴۸﴾ و براى هر کسى قبله اى است که روى خود را به آن مى گرداند ، پس در کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى گیرید ….
هر یک از ما انسانها به مقتضی ژن و خانواده و یا درس و کتاب و یا جامعه و یا عوامل دیگر ؛ دارای یک روحیاتی هستیم ، یکی به کسب علاقه مند است و تمام فرصت خود را برای آن میگذارد و دیگری در درس خواندن و دیگری در هنر و ورزش و….
بیاییم از هرچه که در روح و روحیات ما جا کرده ، استفاده بهینه کرده و آن را برای خدا قرار داده و همان را وسیله قرار دهیم برای نیکی به آدمیان و رفع نیاز آنان .
در اینصورت است که روحیاتِ گذارای خود را ماندنی کرده و در آخرت میهمانش میشویم.
مورد سوم ؛
از تعصبات فاصله گیریم
?وإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ ﴿۱۷۰﴾ و چون به آنان گفته شود ازآنچه از خدا نازل شده پیروى کنید ، مى گویند نه بلکه از چیزى که پدرانمان بر آن بوده اند، پیروى مى کنیم! آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمیکرده و به راه صواب نمى رفته اند [باز هم در خور پیروى هستند] (۱۷۰)
?تعصب بسیار خطرناک و دامنه اش بسیار وسیع است .
تعصب ؛ یعنی محدود کردن حق به یک فرد و یا یک گروه که انسان با آنان مرتبط باشد و یا منفعتی در آنجا داشته باشد و بر حمایت خود از آن ، اصرار ورزد . و در مقابل حقِ واقعی را بی اعتنا بوده و با آن مقابله کند .
تمامِ زشتی “تعصب” در دو وصف آمده و قرآن اشارت دارد ، و آن اینکه ؛ متعصبان بی خرد و منحرف هستند !
(جزء ۳ )
فقیر نمایان
?للْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لَا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا.. ﴿۲۷۳﴾ صدقات براى نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده اند، و نمى توانند (براى تأمین هزینه زندگى) در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتندارى، فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مى پندارد. آنها را از سیمایشان مى شناسى. با اصرار، (چیزى) از مردم نمى خواهند…..
از مصائب روزگارمان ؛ قصه اسفناک فقر و فقراء است .
چه زیبا قرآن به مددمان آمده و فقیر واقعی را از فقیر ساختگی و فقیرنما متمایز ساخته .
فقیر واقعی :
اولا؛علت فقرش؛ رفتار و اهداف دنیوی و زیاده طلبی و ربا و نزول و وام های سودیِ پی در پی نیست ، بلکه مسیر حرکت اقتصادیش “فی سبیل الله” بوده نه “فی سبیل الشیطان” .
ثانیا ؛ توان حرکت اقتصادی نوئی را ندارد ، پس آدمهای تن پرور و بی خاصیت اگرهم فقر دامنشان را بگیرد مقصر اول و آخر خودشان هستند.
ثالثا ؛ فقیر واقعی آبرومند است و خود و شرائط ظاهری زندگی اش را ملعبه ای برای اخاذی نمیکند.
رابعا ؛ فقیر واقعی هیچگاه به اصرار مردمان را سر کیسه نمیکند ، و عدم اعانت دیگری، مجوزی برای اصرار و اهانت او نمیشود.
درحالیکه فقیرنمایان، همه این خصوصیات منفی را دارا میباشند!
اول شریعت وبعد طریقت
قلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۳۱﴾ بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد….
در روزگار مدرن امروزی ما همانطوریکه برخی به سیم آخر زده و از کل معنویت و عبادت دست شسته اند ، عده ای مدعی “طریقت و حقیقت” شده و خود را بی نیاز از دستورات شرع و شریعت میدانند و داعیه شان این است که “معنویت” آدمی را کفایت میکند!
نه خیر ؛ هر مقصدی در این عالَم ، مسیری دارد و مسیر معنویت ؛ شریعت و احکام نورانی پیامبر (ص) است .
بر مقامات معنوی امامان خرده مگیریم
أنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ…. ﴿۴۹﴾ [عیسی گفت] من از گل براى شما [چیزى] به شکل پرنده مى سازم آنگاه در آن مى دمم پس به اذن خدا پرنده اى مى شود و به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مى بخشم و مردگان را زنده مى گردانم و شما را از آنچه مى خورید و در خانه هایتان ذخیره مى کنید خبر مى دهم…
دریغ از یک جو انصاف !
در عصر اخیر ما ائمه اطهار (ع) مورد هجمه از دو سوی شده اند :
یک سوی محبیینی هستند که با تندروی های بی خردشان ، برای شبهه و یا تهمتِ ادعای اولوهیت جاده صاف کن هستند و با نقل احادیث ضعیفی که با تعقل هماهنگ نیست ، گمان میکنند ذکر معجزات و کرامات امامان را میکنند!
و ازسوی دیگر برخی امروزی هایی که دوست دارندژست روشنفکرنمایی داشته باشند و میآیند ومقام کرامتی و علم غیبی امام (ع) را منکر میشوند و مثلا زیارت جامعه کبیره را ساختگی معرفی میکنند.
در آیه بالا ادعای عیسی را به وضوح میبینید و ما چیزی غیر از این برای امامان (ع) قائل نیستیم.
جزء ۴
مورداول؛
انتخاب دوست و مَحرم اسرار
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَهً مِنْ دُونِکُمْ لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ… ﴿۱۱۸﴾ اى کسانى که ایمان آورده اید دوست و همراز مگیرید، [آنان] از هیچ نابکارى در حق شما کوتاهى نمى ورزند آرزو دارند که در رنج بیفتید دشمنى از سخنشان آشکار است و آنچه سینه هایشان نهان مى دارد بزرگتر است در حقیقت ما نشانه ها[ى دشمنى آنان] را براى شما بیان کردیم اگر تعقل کنید (۱۱۸)
یکی از اشتباهات بزرگ انسان در زندگی فردی یا اجتماعی و حتی بین المللی در این است خیلی زود با افراد اُنس میگیرد و اسرار شخصی و خانوادگی و یا مدیریتی و یا کشوری را به او منتقل میکند.
درحالیکه که انسان میتواند ظاهرسازی او را در فحوای کلامش ببینید و البته این شناخت نیاز به تعقّل دارد و این عقل از دقت ها و مشورتها و تجربه ها قابل کسب است.
در دوست یابی ، بشدت احتیاط کنیم.
مورد دوم ؛
تقوای قرآنی چیز دیگری است ..
للْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۳۴﴾ متقین در فراخى و تنگى انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى برند و از مردم در مى گذرند..
امروز برخی کوته نظران تقوا را فقط در محراب و منبر و مسجد و جمعه و اعتکاف و تسبیح و ذکر و شعار میدانند.
درحالیکه در منطق قرآن نشانه ها و معیارهای تقوا چیز دیگری است .
۱)تقوا درارائه زمینه ی رشد به دیگران است؛ چه امور مالی و چه غیر مالی مثل اینکه اگر دیدیم یک مدیر شایسته ای وجود دارد،اگرما جا را برای او بازکنیم تا مورد استفاده قرار گیرد،حتما “ما اهل انفاق” هستیم و با تقوا.
۲)تقوا در ادب گفتاری است و تعادل رفتاری ، چقدربی اخلاقی است که در برابر تنش ها آدمی زبانش و رفتارش بشدت تلخ و گزنده شود.
۳) گذشت کردن از نارسائیهای دیگران به تقوا معنا میدهد،خصوصا آنانکه در قدرتندو یا از نظر سن برتری دارند؛واجب است اهل گذشت باشند و عفو خودرامشروط به هیچ شرطی مکنند.
امام حسین بالاترین گذشت رادر عفو از سوی صاحبان قدرت،میداند.
اینها باتقوایان هستند نه دیگران.
مورد سوم ؛
نفاق در چه محیطی بیشتر میشود ؟
ولِیَعْلَمَ الَّذِینَ نَافَقُوا وَقِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِیمَانِ یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا یَکْتُمُونَ ﴿۱۶۷﴾ به منافق گفته میشود بیایید در راه خدا بجنگید میگویند اگر جنگیدن مى دانستیم مسلما از شما پیروى میکردیم آن روز آنان به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان به زبان خویش چیزى مى گفتند که در دلهایشان نبود….
منافق ؛
۱) اهل توجیه کردن، است.
۲) در درون به کفر و زشتی ها نزدیکتر است تا ایمان و اخلاق.
۳)اهل ظاهرسازی و فریب عوام الناس است.
به نظرم ؛
این خصوصیات منفی در حکومت اسلامی بیشتر رواج پیدا میکند تا در حکومت های لائیک .
چرا که آدمیان دو رو با این حربه هابهتر میتوانند در میدان های ریاست و ثروت، معرکه گیری کنند.
علامت وجود چنین بیماری در جامعه طبق بیان امام صادق(ع) ؛در “ضعف باورها” میباشد.
آیا شما در جامعه “ضعف باورها” را میبینید؟
(جز ۵)
شهوات پایان ندارد..
واللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیمًا ﴿نساء۲۷﴾خدابالطفش به شما توجه میکند؛ و آنان که از شهوات پیروی می کنند می خواهند شما [در روابط جنسی از حدود و مقرّرات حق] به انحراف بزرگی دچارنمایند.
غضب و شهوت دو نیروگاهی است که باید در تعادل باشد ، اولی برای دفاع است و دومی برای جذب است.
در آیه توجه به شهوت شده و اظهر مصادیق آن ، شهوت جنسی است.
شهوت جنسی اگر مورد کنترل نباشد تبدیل به “نیروگاه شیطانی” شده و
کمترینش نابودی انسان در این موارد است:
۱-تخریب شخصیت
۲- نابودی تحصیل
۳- بی نصیب بودن از شغل مناسب و درآمد سالم
۴-مشکل در تشکیل خانواده در آینده
۵-بروز اختلافات جدی در بین زوجین
۶- نداشتن فرزندان سالم و موفق
۷-بیماری جسمی (ایدز) و روانی (پرخاشگری و ضعف اعصاب)
۸- آلوده شدن فرزندان جامعه
۹- به تباهی رفتن همسر
و..
تازه اینها عوارض ظاهری و دنیوی “بی عفتی” و “پاکدامن نبودن” است .
انفجاری که شهوترانان در امور شرعی و الهی خود ایجاد میکنند ، قصه مفصل دیگری است!
این است که خدا میفرماید “میلا عظیما” !
نه تنها شمای جوان مواظب باش بلکه شمای میان سال هم مواظب باش . این رذیله سن و سال نمیشناسد.
گناه نکنیم … همین وبس
إنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیمًا ﴿نسا/۳۱﴾ اگر از گناهان بزرگ دوری کنید، گناهان کوچکتان را از شما محو می کنیم، و شما را به جایگاهی ارزشمند و نیکو وارد می کنیم.
چقدر آدما دنبال دستورالعمل هستند و یا دنبال ذکر و وِرد برای استجابت دعایشان و به هر دری میزنند .
غافل از اینکه قرآن حرف اول و آخر را زده و اینکه “گناه کبیره” نکنید.
گناه کبیره آن است که برای آن شدت عذاب گفته شده.
امام صادق (ع) این موارد را شمرده اند :
۱- قتل نفس
۲- عاق والدین
۳- رباخوری
۴- بازگشت به کفر و شرک
۵- تهمت ناموسی زدن
۶- مال یتیم خوری
۷- فرار از جنگ
۸- زنا
۹- جادو کردن
۱۰- قسم بدروغ به نام خدا
۱۱- ندادن زکات
۱۲- شرب خمر
۱۳- ترک نماز
۱۴- شهادت خلاف واقع
۱۵- قطع ارتباط با خویشاوندان.
اگر این امور را واقعا ترک کنیم وعده الهی بر این است که ؛ گناه کوچک بخشیده میشود و به جایگاه ارزشمند معنوی و ظاهری خواهیم رسید.
پس اقدام کنیم از همین ماه مبارک ، بسم الله
راه حل قرآنی برای حل اختلاف خانوادگی
وإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِنْ أَهْلِهَا…﴿نسا/۳۵﴾اگر از جدایی و ناسازگاری بیم داشتید، داوری از خانواده مرد، و داوری از خانواده زن [برای رفع اختلاف] برانگیزید …
جوانان عزیز که از شروع زندگی تان دیری نگذشته ، اگر از تفاوت سلیقه با همسرتان رنج میبرید ، راه حل ماجرا این است ؛ یک فرد امین و عاقل از سوی شما و یکی هم از سوی همسرتان انتخاب کنید و قصه را بررسی نموده و راه حل ارایه کندو شما هم به آن پای بند باشید .
وعده الهی بر حل همه نابسامانی هاست.