شفقناافغانستان-حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در سلسه نوشتارهایی با عنوان « انتخاب از سُفره خوبِ خدا » به تفسیری ساده ازچند آیه هرجزء قرآن پرداخته است؛ او درتفسیر جزء بیست وسوم آورده است :
جبرگرائی برای فرار از وظیفه
وإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿یس /۴۷﴾ و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا به شما روزى داده انفاق کنید کسانى که کافر شده اند به آنان که ایمان آورده اند مى گویند آیا کسى را بخورانیم که اگر خدا مى خواست [خودش] وى را مى خورانید شما جز در گمراهى آشکارى [بیش] نیستید ..
شاید شما هم شنیده باشید ؛ که به فردی گفته میشود؛ به فلان شخص کمکی نمایید. پاسخ میدهد اگر خدا میخواست و صلاحش بود ، خدا خودش مشکل او را حل میکرد !
عجبا ؛
چقدر این تفکر بی اساس و دور از عقلانیت است .
گذشته از اینکه ؛
دنیا محل آزمایش ها و کم ویازیادی هاست ، و نیز موطنِ حس وظیفه داشتن ، و انجام وظیفه است ،
خوب است بدانید ؛
ریشه این تفکر ناصواب که اگر خدا میخواست خودش انجامش میداد ، مانند این است که هر حرکت زشت و خیانت باری که شخص ظالمی انجام میدهد را ، به خدا نسبت دهیم (معاذالله) !
این همان تفکر غلط و منحط “جبر گرائی” است که انسان را از “اختیار” و نیز “مسئولیت” جدا ساخته و آدمی را ، بی اراده و اختیار میداند .
این تفکر باطل ؛ هم بزرگترین الحاد واهانت به خدای متعال است ، و هم شدیدترین حرمت شکنی نسبت به انسان است ، چرا که اراده و اختیار و شخصیت آدمی را مورد انکار قرار میدهد .
و چقدر این تفکر انحرافی به اسلام و مسلمین ضربه زده و میزدند.
بر اساس همین تفکر غلط ، بنی اسرائیل در دروان گذشته ؛ قتل انبیاء را خود مرتکب شده بودند را ، به خدا نسبت دادند و نیز بعدها بنی امیه ؛ قتل حضرت حسین (ع) را به خدا نسبت دادند !!
“قلب سلیم” و عنایت خدا
وإِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ . ﴿صافات/۸۳﴾ و بى گمان ابراهیم از پیروان نوح است ، آنگاه که با دلى پاک به [پیشگاه] پروردگارش آمد…
نکته اول ؛
با اینکه مقام ملکوتی حضرت ابراهیم از جناب نوح بالاتر است ، اما در این آیه به احترام شیوخیت و سن حضرت نوح ، ابراهیم بعنوان پیروان ایشان معرفی شده .
این خود درس بزرگی است که گرچه مثلا برادر کوچکتر از جهت شخصیت و علم و یا معنویت از برادر بزرگتر ، سبقت گرفته باشد ، اما احترام بزرگتر باید محفوظ ماند.
دوم ؛
عظمت ابراهیم به “قلب و باطن” اوست .
پس معیار در امور معنوی و ملکوتی ؛ طهارت و سلامت قلب است و نه چیز دیگری .
پس هرچه سلامت و نورانیت قلب بیشتر باشد ، قطعا بیشتر مورد توجه خدای متعال است.
سوم ؛
بنابر احادیث اهلبیت(ع) ؛ قلب سلیم ، قلبی است که از تمام آفات نفسانی مانند بغض و کینه و حسد و… و نیز تمام آفات فکری مانند شبهات اعتقادی و یا اعتقادات سُست و یا خرافات و… ، پاک باشد .
و ابراهیم دربالاترین درجات این معنا ، جا دارد.
بازگشت ایمان و یا کفر به “عبد” و نه به “معبود”
إنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى… ﴿زمر/۷﴾ اگر کفر ورزید خدا از شما سخت بى نیاز است و براى بندگانش کفران را خوش نمى دارد و اگر سپاس دارید آن را براى شما مى پسندد . و هیچ بردارنده اى بار [گناه] دیگرى را برنمى دارد…
دو موضوع اساسی در این مطرح است :
یکم ؛
بازگشت ایمان و عبادت و شکر و خیر و خوبی ، همگی به خود انسان است ، همانطوریکه بازگشت کفر و الحاد و ناسپاسی و شر و پلید بودن ، به خود آدمی است.
پس سوال اینکه ؛ مثلا خدا از نماز و روزه ما چه منفعتی میبرد که واجب نموده ، از اصل سوال باطلی است ، چون تمام اعمال بازگشت بخود عامل دارد نه دیگری .
دوم ؛
نه تنها اعمال مثبت و یا منفی انسان به خدا بازگشت ندارد ، بلکه به هیچ انسان دیگری هم ، بازگشت ندارد.
مگر امکان دارد ؛ معلول به غیر از علت خود ، استناد پیدا کند؟!
انتهای پیام
www.af.shafaqna.com