آیا این تیم که  با پیروزی با سوئد خود را به جمع چهار تیم برتر جام رساند. شایسته این میزان ستایش است؟ ابتدا نتایج آنها را مرور کنیم؛

آنها ابتدا به زحمت تیم تونس را دو بر یک بردند و سپس به تیم ضعیف و نگون بخت پاناما شش گل زدند. بعد از این دو برد، موتور رسانه‌های انگلیسی روشن شد. این نتیجه را بهترین شروع تاریخ دانستند و هری کین را که در این دو بازی پنج گل زده بود را در حد گری لینه‌کر و  حتی رونالدوی برزیلی بالا بردند.

واقعیت این است اگر به جای انگلیس، هر تیم اروپایی دیگر هم با این دو حریف بازی می‌کرد، شش امتیاز می گرفت البته با این تفاوت که احتمالا کارش با تونس گره نمی‌خورد. همانطور که بلژیک به راحتی تونس و پاناما را گلباران کرد.

انگلیسی‌ها وقتی در بازی سوم به بلژیک باختند از این شکست هم حماسه ساختند و آنرا یک باخت مصلحتی و نتیجه درایت ساوتگیت دانستند.

انگلیسی‌ها سرمست از صعود شیرین‌شان از تکرار قهرمانی گفتند؛ آنهم با دو برد مقابل تونس و پاناما و باخت به بلژیک.

آیا اگر سوانسی یا شفیلد یونایتد هم در این گروه به جای انگلیس حاضر می‌شد نتیجه‌ای متفاوت می‌گرفت؟ احتمالا ازبکستان یا فنلاند هم شانس کسب شش امتیاز در این گروه را داشتند.

بزرگ کردن نتایج انگلیس توسط هواداران و رسانه ها ادامه پیدا کرد. این تیم در یک هشتم نهایی به زحمت و با ضربات پنالتی کلمبیا را برد و در دیدار یک چهارم نهایی هم مقابل یکی از ضعیف‌ترین تیم های حاضر در این مرحله، سوئد پیروز شد.

انگلیس رسیدن به نیمه نهایی را بیش از هر چیزی مدیون مسیر راحتی است که مقابلش قرار گرفته است. این تیم اگر در مرحله حذفی به برزیل می خورد الان با چه وضعیتی به خانه برگشته بود؟

صعود به مراحل بالای جام و نتیجه گرفتن در دیدارهای حذفی همیشه با بخت و اقبال هم همراه بوده است. همانطور که آلمان با سود بردن از یک مسیر راحت خود را به فینال ۲۰۰۲ رساند.

همین انگلیس در ادوار قبل با تیم‌های به مراتب بهتری حاضر بود و تسلیم قرعه سخت یا ضربات پنالتی شد. آیا تیمی با بزرگانی مثل شیرر، اوون، لمپارد، بکام، اسکولز، جرارد، رونی و… اگر در همین مسیر بود حالا در نیمه نهایی حاضر نبود؟

واقعیت این است که انگلیس تا اینجای کار یک مدعی پوشالی بوده که توسط رسانه های این کشور تبدیل به یک غول شده است.

این رویه البته همواره از سوی رسانه های انگلیسی دنبال شده است. فراموش نمی کنیم که آنها پس از پنالتی بکام به آرژانتین در جام جهانی ۲۰۰۲ چه هیاهویی راه انداختند.

یک پنالتی که خیلی بد زده شده بود را آنچنان بزرگ کردند که با گل جادویی مارادونا در جام جهانی ۱۹۸۶ مقایسه شد!

بزرگ کردن دستاوردهای کوچک این بار هم تکرار شده است. از تیمی با کیفیت متوسط که تا اینجای کار اصلا محک نخورده آنچنان تمجید می‌شود گویی با برزیل رویایی دهه هشتاد و یا هلند عصر کرویف روبرو هستی.

این تیم تا اینجای کار خوش شانس بوده و شاید در ادامه هم با خوش شانسی فینالیست شود. اما همه می دانند که در تاریخ هرگز اثری از این تیم های با قامت حداکثر متوسط باقی نمی ماند.

شاگردان ساوتگیت اگر مانند اسلاف خود در ضربات پنالتی می‌باختند و در همان یک هشتم نهایی حذف می‌شدند هم اکنون با برچسب یک بازنده تمام عیار در تعطیلات به‎ سر می‌بردند.

تیم ساوتگیت، تیم جوان و یکدستی است که شاید در اینده تیم خوبی هم بشود این تیم خوش شانس بوده و تیم‌های ۱۹۹۸، ۲۰۰۲ و ۲۰۰۶ از این بخت برخورددار نبود.

و اما هری کین

انگلیسی‌ها به کاپیتان خود افتخار می‌کنند. او با شش گل در صدر جدول گلزنان جام جهانی قرار دارد و به قهرمان این روزهای جزیره تبدیل شده است. حال بیاییم گلهای کین را مرور کنیم؛ سه پنالتی و یک گل قاچاقی به پاناما.

آیا با مارادونا یا پله طرف هستیم؟ نه با هری کینی که از شش گل خود پنج گل به تونس و پاناما زده و یک پنالتی به کلمبیا.

آیا تمام شش گل او به اندازه تک گل لیونل مسی در این جام زیبا بود؟

فوتبال ورزش بی رحمی است. مسی به عنوان یک بازنده در خانه نشسته و هری کین در ژست یک قهرمان وارد نیمه نهایی شده است.

نود

انتهای پیام

www.af.shafaqna.com