شفقناافغانستان-چند روز گذشته صحرا مانی، فلمساز در صفحهی فیسبوکش مطلبی در مورد رفتار زشت و ناپسند مسئولان دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه کابل نوشت. اعتراض او در میان فرهنگیان انعکاس گستردهای داشت.
صحرا مانی از گروگانگیری تالار دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه کابل توسط «باندبازهای بیهنر» اعتراض کرد.
واقعیت این است که در دانشگاه کابل بروکراسی و یک سیستم فرسودهی آموزشی به شکل مستبدانه و ظالمانه حکومت میکند. این سیستم فرسوده مجال هر نوع خلاقیت را از دانشجویان سلب کرده است. سیستم اداری دانشگاه کابل چندان دست و پا گیر است که دانشجویان و فرهنگیان به سختی میتوانند برنامههای فرهنگی را در این دانشگاه برگزار کنند. هیچ دانشجویی در دانشگاه کابل بی آن که دانشکدهی مربوطش ضمانت کند، نمیتواند به تالارهای این دانشگاه دسترسی داشته باشد. دست فرهنگیان بیرون از دانشگاه از تالارهای آن هم کوتاه است. این نخستین باری نیست که فرهنگیان از وضعیت ناخوشایند دانشگاه کابل شکایت میکنند. دانشجویان دانشگاه کابل نیز همواره از وضعیت دانشگاه کابل ناراض بودهاند. رفتار کارمندان دانشگاه با دانشجویان هنوز هم رفتاری ارباب- رعیتی است. چندی پیش زهرا خاوری، دانشجوی دانشگاه کابل در خوابگاه این دانشگاه خودکشی کرد. دلیل خودکشی او هم سختگیری بیش از حد یکی از استادانش با وی خوانده شد. انتظار میرفت که مسئولان دانشگاه کابل باری از خودشان بپرسند «چه چیزی زهرا را به کشتن داد؟» و تغییری هرچند اندک در وضعیت دانشگاه بیاورند، اما چه آرزوی عبثی.
دانشگاه کابل در این سالها به مرکزی از تولید مواد درسی سرشار از غلط محتوایی و املایی شده است. این مرکز دانشجویانی تربیه میکند که یاد میگیرند درسها را خط به خط حفظ کنند و در امتحانات کلمه به کلمه روی برگهی امتحان بنویسند. دانشجویان دانشگاه کابل هیچ انگیزهای برای خلاقیت و هیچ میلی برای آموختن ندارند. آنها تنها برای گرفتن سند و در نهایت برای به دست آوردن یک شغل به دانشگاه میآیند. ظرفیتهای جوانانی که برای استادی در دانشگاه درخواست میدهند هم توسط نظام وزارت تحصیلات عالی پس زده میشوند.
همین چند روز پیش بود که طغیان ساکایی، استاد دانشکدهی زبان و ادبیات دانشگاه کابل در اعتراض به وضع یکی از دانشکدههای دانشگاه نوشت: «قابل درک است که چرا استاد واصف باختری نتوانست شامل این دانشگاه شود؟ چرا دکتر مهدی را اجازهی ورود به این دانشکده ندادند و چرا دکتور آرزو را نگذاشتند اینجا تدریس کند؟» طغیان ساکایی همچنان نوشته بود: «استاد سرور همایون در اثر این وضعیت سکته کرد.»
همین چند روز پیش بود که طغیان ساکایی، استاد دانشکدهی زبان و ادبیات دانشگاه کابل در اعتراض به وضع یکی از دانشکدههای دانشگاه نوشت: «قابل درک است که چرا استاد واصف باختری نتوانست شامل این دانشگاه شود؟ چرا دکتر مهدی را اجازهی ورود به این دانشکده ندادند و چرا دکتور آرزو را نگذاشتند اینجا تدریس کند؟» طغیان ساکایی همچنان نوشته بود: «استاد سرور همایون در اثر این وضعیت سکته کرد.»
آقای ساکایی در پایان پستش به شکل عاجزانهای نوشته بود: «دلم بسیار گرفته است. این پست را از سر فشار بسیار نوشتم. ببخشید که وضعیت در خانهی ما چنین است.»
روایت صحرا مانی از دانشگاه کابل هم مثل روایت طغیان ساکایی اندوهبار است. صحرا مانی نوشته است: «پای پیاده و فلم در دست، زیر آفتاب سوزان کابل به دنبال یک سالن نمایش میگردم تا فلمم را برای مردمم نمایش دهم.» به قول صحرا فلم او در جشنوارههای برتر دنیا نمایش داده شده است، تمام تکتهای سالنهای نمایش در روز نمایش فلم او فروخته شد، استقبال بینظیری از فلم صورت گرفت، مقالههای زیادی در موردش نوشته شد، در مجلهی نیویورکتایمز از فلم صحرا مانی به عنوان یکی از ١۵ فلم برتر دیدبان حقوق بشر یاد شد. با این حال، صحرا مانی میگوید این فلم بیشتر از هر جای دنیا برای مردم افغانستان ساخته شده است و آنها باید این فلم را ببینند.
صحرا مانی به همین دلیل تلاش کرده است فلمش را برای مردم افغانستان نمایش دهد و با این آرزو به دانشگاه کابل سر زده است. او نوشت: «امروز بعد از مدتها پرس و پال برای یافتن بهترین مکان به بخش سینمای دانشکدهی هنرهای زیبا مراجعه کردم. در همین دانشکده من به مدت دو سال و به صورت رایگان و بدون هیچ چشمداشتی سینما تدریس کردم، نه با مواد درسی تکراری بلکه با اطلاعات روز و با همان روشی که خودم در لندن تحصیل کرده بودم.
انتظار داشتم همکاران سابقم با فلمی که محصول افغانستان است و من با دست خالی چهار سال عمرم را صرف ساختنش کرده ام، برخورد بهتری داشته باشند. به من گفتند ما برنامههای دیگری داریم و وقت نداریم برای نمایش فلم تو.» صحرا مانی با اصرار گفته است که سالن این دانشگاه معیاری ساخته شده و باید در خدمت فلمسازها باشد، مگر چند فلم در سال در افغانستان ساخته میشود که شما وقت ندارید؟ او گفته است: «حد اقل دو ساعت را به من بدهید، بگذارید فلم را برای دانشجویان نمایش دهم. بگذارید اینجا به محل گفتوگو و نقد تبدیل شود. گفتند دانشجویان امتحان دارند، وقت ندارند فلم شما را ببینند.»
صحرا مانی در ادامه سراغ رییس بخش سینمای دانشکدهی هنرها رفته، جریان را برایش تعریف کرده و خواستار همکاری شده است: «جواب ایشان این بود: برای سالن باید پول بدهید.»
در شرایطی که حکومت افغانستان زمین افغانفلم را به سفارت بریتانیا فروخته است و تمامی سالنهای سینمایی در کابل در وضعیت رقتباری به سر میبرند و غیر قابل استفاده هستند، دانشگاه کابل باید به محل نمایش فلمهای سینماگران افغانستان و گفتوگو در مورد این آثار بدل شود. این از مسئولیتهای دانشگاه کابل است.
از بیشتر از ۱۶ سالن سینما در کابل، اکنون فقط ۵ سالن در ظاهر فعالیت دارند. این سالنها هم در اختیار فلمسازان جوان قرار داده نمیشوند. این سینماها بیشتر مشغول پخش فلمهای پاکستانی و هندی اند و در بهترین وضعیت بر دروازهیشان قفل زده میشود. در چنین شرایطی دانشگاه کابل و به ویژه دانشکدهی هنرهای زیبا مسئولیت دارد که گفتوگوهایی را در مورد فلمهای محصول افغانستان و وضعیت سینماهای افغانستان راه بیندازد. تالارهای دانشگاه کابل باید در دسترس تمام فرهنگیان این سرزمین باشد. اگر دانشگاه کابل میخواهد به روزگار درخشان خودش بازگردد و هویت خود را احیا کند باید در میان فرهنگیان افغانستان و جامعهی دانشگاهی افغانستان پل بزند. این دانشگاه بدون همکاری فرهنگیان نمیتواند خودش را احیا کند.
دانشگاه کابل پیش از درگیری جنگهای داخلی تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی به عنوان یکی از معتبرترین مراکز اکادمیک منطقه و همچنین از دانشگاههای معتبر دنیا شناخته میشد.
این دانشگاه با بسیاری از کشورهای اروپایی، امریکایی و آسیایی برنامههای دوجانبه و چندجانبهای را به منظور تبادل استاد، دانشجو و اشتراکگذاری مواد درسی اجرا میکرد و جوانانی از کشورهای فلسطین، ایران، پاکستان و هند برای ادامهی تحصیل در آن هزینه میکردند و به افغانستان سفر میکردند.
مسئولین دانشگاه کابل باید پاسخ بدهند که برای احیای هویت این دانشگاه در هژده سال گذشته چه کارهایی کردهاند؟ تنها نبود امنیت و جنگ بهانهی کافی برای کوتاه کردن دست فرهنگیان و دانشگاهیان از امکانات دانشگاه کابل نیست. کشورهای کمککننده و دولت افغانستان سالنهای دانشگاه کابل را نساختهاند که مأمورین این دانشگاه بر دروازهی آن قفل بزنند و بر چوکیهای آن بخوابند. دانشگاه کابل کندک نظامی نیست که بر دروازهی آن دهها پولیس را مقرر کردهاید که مانع ورود فرهنگیان شوند. چرا نباید مردم اجازه داشته باشند که در صحن دانشگاه وارد شوند و با فضای اکادمیک پایتخت رفت و آمد و مراودت داشته باشند.
م. آزادی-هشت صبح
انتهای پیام
www.af.shafaqna.com