شفقنا افغانستان- تعدادی از نمایندگان مردم غزنی برای دیدار با والی این ولایت تقاضای جلسه کرده بودند، بعد از چندین بار پیام و پیام بازی بالاخره جناب والی مردم را به حضور پذیرفت اما بعد از دقایقی وقتی با اعتراض سخنگوی مردم مواجه شد جلسه را با خشم و قهر ترک کرد.
به گزارش خبرگزاری شفقنا افغانستان، حجت الاسلام علیزاده مالستانی که بعنوان سخنگوی مردم در این جمع حضور داشته است در این باره نوشت : درواکنشی که دیروز درتالار ولایت به والی صورت گرفت، برای حد اکثر یک عمل مثبت بود، و عده ای منتقد بودند که چنین برخوردی نباید باوالی می شد. بعض دوستان درکمنتی که گذاشته بودند تذکرداده بودند که واکنش شما دربرابروالی چندان خوب نبوده است.
اصل قضیه ازین قراراست که دیروز نمایندگان و ملاهای مساجد، نمایندگان جامعه مدنی، بعض اعضای شورای ولایتی و نمایندگان احزاب حدود تقریبا 200 نفردرمسجد محمد مصطفی برای مذاکره و تصمیم گیری دررابطه با نا امنی ها و سقوط پوسته ها، گرد آمده بودند و ازوالی خواهان ملاقات شدند، ازطرف والی برای نمایندگان پیام می رسید که والی صاحب وقت ندارد، دررابطه با مسائل امنیتی می خواهد جلسه داشته باشد. گفتیم صحبت مانیز درهمین رابطه است. گفت ساعت 10 و نیم بیایید. دروقت موعود درتالار ولایت حضور یافتیم. والی صاحب با معاون، قوماندان امنیه و رئیس امنیت ملی نیز آمدند.
جلسه با تلاوت آیات قرآن شروع شد. سپس جناب اقای فکرت گفتنی هارا بازبان نرم بیان کرد. بعد آقای حبیبی بازبان تند تر و مستند تر مسائل مورد نظررا بیان داشت.
این حقیر که به عنوان سخنگوی انتخاب نشده بودم، به عنوان« موشتک رو» پشت تریبون رفتم، گفتم بیایید شف شف نگوییم، شفتالو بگو ییم. درتمام نا امنی ها، کشارهای ناحق، سقوط پوسته ها و ولسوالی ها دست مستقیم دولت، والی صاحب، قوماندان امنیه و امنیت ملی دخیل است. ما چشم داریم می بینیم، گوش داریم می شنویم، عقل داریم می فهمیم که گرفتاری های ما، کاردولت است.
دولت باید متوجه خود باشد که کارد به گلو رسیده و کاسه صبر لبریزشده است، مردم تصمیم خودرا می گیرند، باز دولت گلایه نکند. همین قدر کوتاه گپ خودرا تمام کردم.
بعد قوماندان امنیه پشت استیز رفت، یک گپ های نامربوط تقریبا تهدید امیز را گفت.و درضمن گفته شد که والی صاحب وقت ندارد.
من گفتم چه گفتی قوماندان صاحب؟. راه های مان مسدود شده هرشب پهلوی خانه ای ما جنگ است، بگو چه تدبیر سنجیدی تا مردم درامن و راحتی زندگی کنند؟برای چه هستید شما؟ والی صاحب میگه من وقت ندارم، مگرکار ضرورتر ازینکه ما می گوییم هست؟
دراین زمان والی رفت پشت استیژ، من پیش روی استیژ ایستاد شدم گفتم اول قوماندان جواب مرا بگوید، بعد شما صحبت کنید. والی گفت، نه اول من گپ می زنم. من وی را گپ زدن نگذاشتم. ایشان خِشمِ کرد بیرون شد، گفتم برو هرکجا که می روی.
بعد رفتیم به مسجد حضرت علی( پلان3) بعضی سراین حقیر انتقاد کرد که می گذاشتی والی گپ خودرا می گفت، گوش می دادیم چه می گوید؟ گفتم هیج چی نمی گفت، مثل قوماندان صاحب گپ می زد، نه ازان خوب تر. بعد درضمن اینکه دیر صحبت کردیم که یک تصمیم جدی اتخاذ کنیم، ارطرف والی کسی گپ می زد که شما به کدام کاری اقدام نکنید، مسئله ازطریق مذاکره حل می شود.
انتهای پیام