شفقنا افغانستان- در طول قرن گذشته، حوادثی که در آسیای مرکزی و جنوب آسیا اتفاق افتاد، افغانستان مرکز حوادث خوب اما غالبا بد بوده است. جای تعجب نیست که مشکلات و راه حلهای مرتبط با دستیابی به یک توافقنامه صلح با گروه طالبان از سوی افراد ذیربط در این زمینه متفاوت است.
پیشرفتهای قابل توجهی در سه سال گذشته صورت گرفته است. دولت رئیسجمهور غنی توانست دامنه مشورتهای مربوط به روند صلح را گسترش دهد. ظاهرا در نهایت همه موافقت کردند که صلح را به افغانستان بیاورند.
با اینحال، چالش واقعی در نظر گرفتن منافع هر فرد است که با رسیدن به یک توافق چه کسی و چه مقدار نفع میبرد. اما نکته کلیدی این مقاله، بررسی روند صلح غنی و بحث در مورد مشکلات ذاتی سیاست او است.
چه کسی این روند را رهبری میکند؟
اول، رئیسجمهور غنی باید دامن زدن به مشکلات اجتماعی در حال حاضر را بهعنوان یک ابزار سیاسی و فنی متوقف کند. طرح توسعه استبدادگرای او شامل عناصر لازم برای شکل گرفتن یک راه حل نیست.
غنی برای ارزش دادن به پروژههای اصلی اقتصادی خود نیاز به حمایت از آزادیهای سیاسی و تحول سازمانی دارد، نه اینکه حقوق و آزادیها را به منظور توسعه اقتصادی محدود کند.
یکی از راههای انجام این کار بیرون شدن از متخصص و نخبه بودن است و تلاش کند تا شهروندان عادی را در روند صلح سهم بدهد. اگر غنی میخواهد با حمایت مردم از سیاستهای صلح خود لذت ببرد، این بسیار مهم است که وی دیدگاهها و استدلالهای مختلف از جمله کسانی که تاکنون نتوانستهاند دیدگاه کارشناسانه خود را در مورد مشکل گروه طالبان مطرح کنند، مورد توجه قرار دهد.
در وضعیت کنونی که فاصله میان دولت و ملت در حال افزایش است، غنی و تیمش در مرداب تخصصگرایی گیر مانده و همچنین پیشبینی نیازهای آنها، ممکن نیست که یک گزینه سیاسی مناسب برای صلح پایدار باشد.
مسئله این است که روند صلح از سوی گروه کوچکی از نخبگان سیاسی و آموزش دیده غرب در ارگ رهبری میشود که فاقد درک درست از چارچوب اجتماعی و سیاسی کشور هستند. آنها بدون در نظر داشت تعریف و ایجاد توافق شهروندان در مورد مشکلات، تصمیم خود را پیشاپیش گرفتهاند.
راه حل غنی برای برقراری صلح با گروه طالبان مانند راه حلی است که با گلبدین حکمتیار جنگجوی سابق انجام داد؛ اما وابستگی گروه طالبان به گروههای تروریستی دیگر و اعتقادات ایدئولوژیکی آنها که هیچ جایی را برای مشوره عمومی نمیگذارد، نادیده گرفته شده است.
رئیسجمهور غنی و تیم او در مورد مسئله گروه طالبان که در هسته آن یک گروه بنیادگرای قومی و مذهبی که با پیشرفت و تنوع مخالف و به شدت ناراحت هستند، متوجه نیستند. هدف کلی سیاست صلح غنی باید به جای مشروعیت دادن به راه حل از پیش تعیین شده، تقویت دموکراسی باشد.
آنچه که این روند را رهبری میکند؟
تقریبا دو دهه میشود که گروه طالبان علیه حکومت افغانستان مصروف درگیریهای مرگبار هستند و بارها حکومت را دستنشانده و غیر مسلمان که از سوی یک کشور کافر اشغال شده، خوانده است.
واقعیت این است که گروه طالبان در سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ علیه دولت رئیسجمهور برهانالدین ربانی مخالفت کرد و جنگید؛ دولتی که بر مبنای تفسیر سختگیرانه اسلام و اصول شریعت تأسیس شده بود و این نشاندهنده آرمانهای قومی است. گروه طالبان با دولت ربانی مبارزه کرد؛ نه به این خاطر که آنها میخواستند زندگی افغانها را بهبود بخشند بلکه پشتونها در قدرت قرار نگرفته بودند.
حتی امروز، باور به اینکه گروه طالبان از تطبیق شرایط اولیه خود صرفنظر کند، دشوار است. اصلاح قانون اساسی به یک نسخه بنیادگرا و همچنین خروج نیروهای خارجی، شرایط اولیه گروه است؛ اما هدف نهایی نیست.
از رفتار گذشته و حال گروه طالبان میتوان نتیجه گرفت که آنها برای چیزی کمتر از یک وعده کامل که دستورات قدیمی احیا شود و تمام گروههای قومی بدون قید و شرط باید به گروه قومی پشتون تسلیم شود، جنگ را متوقف نخواهد کرد. خوشبختانه نظم اجتماعی و سیاسی پس از طالبان، تبدیل شدن یک چنین وضعیت وحشتناک را به واقعیت کاهش داده، اگر کاملا از بین نبرده باشد.
گروه طالبان تصمیم گرفتند تا آتشبس را تمدید نکند؛ زیرا هنوز امکان ایجاد یک سیستم سیاسی انحصاری وجود ندارد. با خواستههای زیاد، شرایط مذاکره بدون پیش شرط و خروج نیروهای بینالمللی در حال حاضر روی میز قرار دارند. یکی از آنها تعجب برانگیز است که پس از توافق، برای متوقف کردن کشتن مردم چه امتیازاتی میدهد.
چیزی که لازم است؟
راه حلهای ارائه شده از سوی رئیسجمهور غنی، نقطه عزیمت خوبی است. با اینحال، آنها گزینههای سیاسی کافی و قابل قبول نیستند. نهادهای قانونگذار که غنی بیشتر به آن اعتماد دارد، میتوانند برای رسیدن به برخی از سطحهای رسمی مورد استفاده قرار گیرند؛ اما پیشنهاد صلح به گروه طالبان تنها زمانی میتواند مشروع و قابل اجرا باشد که دموکراسی پس از طالبان و نظم انتخابات پس از سال ۲۰۱۴ میلادی را کمک و تقویت کند.
ترجمه: احمدضیا علیجانی