شفقنا افغانستان_اقتصاد نوپا و در حال رشد افغانستان و وجود نیروی کار جوان و خلاق باید از مبانی ابتدایی کارآفرینی آشنا بوده و با دانش و آگاهی محیط مناسب برای فعالیت را انتخاب کند. در این راستا شفقنا افغانستان با همکاری تیم های علمی و پژوهشی به دنبال آگاهی رسانی هرچه بیشتر به این آینده سازان کشور می باشد تا گروه های کار آفرینی و استارتاپ های افغانستانی بتوانند فعالیتی بهتر با توجه به محیط افغانستان داشته باشند.
برکسی پوشیده نیست که دنیای امروز مرهون پیشرفت علم دانش است و ملتی که پیش به سوی این صلاح گذاشت به پیشرفت نیز خواهد رسید. در فضای پراز جنگ، درگیری و خونریزی کشورمان، صدایی خوش تر از تشویق و ترغیب جوانان به علم آموزی و کارآموزی دلنشین تر نیست.
مطلب زیر نوشته ای از عنایت الله ایوبی جوان موفق و خلاق در ارتباط با کارآفرینی می باشد:
تعریف کارآفرینی چیست؟
کارآفرینی: (Entrepreneurship) واژه ای نسبتاً قدیمی است که از کلمه فرانسوی ” Entrepreneurs ” به معنای “متعهد شدن ” نشات گرفته است.
به فرآیند خلق ارزش جدید (مادی یا معنوی) از طریق یک تلاش متعهدانه با در نظر گرفتن ریسکهای ناشی از آن اطلاق میشود. واژه کارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن ۱۶ میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای اقتصادی خویش تشریح نمودهاند .یوزف شومپیتر )۱۹۳۴( فرایند کارآفرینی را ” تخریب خلاق ” مینامد. به عبارت دیگر ویژگی تعیینکننده در کارآفرینی همانا انجام کارهای جدید یا ابداع روشهای نوین در امور جاری است.
کلمه کارآفرین حدود سیصد سال قدمت دارد و نخستین کسانی که واژهی کارآفرین و مفهوم کارآفرینی را مورد توجه قرار دادند، اقتصاددانها بودند .کسانی مانند ریچارد کانتیلون و آدام اسمیت لغت کارآفرین را در قرنهای هفدهم و هجدهم میلادی به کار بردهاند.
تاریخچه کارآفرینی به یک قرن قبل بازمیگردد:
با وجودی که حدود سیصد سال است که برخی افراد کارآفرین نامیده میشوند، اما کارآفرینی به شکلی که ما میفهمیم، تنها حدود یک قرن است که مورد استفاده قرار میگیرد.
به عبارتی، اینکه کارآفرینی را یک علم بدانیم و اینکه عدهای در دانشگاهها متخصص کارآفرینی باشند و یا اینکه کسانی بخواهند بین کارمندی و کارآفرینی یک راه را انتخاب کنند و این انتخاب، به عنوان یک سوال جدی در مسیر شغلی به رسمیت شناخته بشود، یک اتفاق نسبتاً جدید و متعلق به یک قرن اخیر است.
اجازه بدهید در اینجا چند نکته را که در مقالات آکادمیک به آنها اشاره شده با هم مرور کنیم:
تعریف کارآفرینی از نگاه هوارد استیونسن:
هوارد استینوسن که زمانی مدیر انتشاراتِ دانشگاه هاروارد نیز بوده است، کارآفرینی را به صورت زیر تعریف میکند:
کارآفرینی تعقیب فرصتهاست. فرصتهایی که فراتر از منابعی هستند که امروز در دسترس داریم.
در تعریف استیونسن دو کلمه کلیدی وجود دارد. یکیفرصت جو بودن و جستجوی فرصتهای جدید و دیگری محدود نشدن به منابع در دسترس. شاید بتوان گفت در تعریف کارآفرینی از نگاه استیونسن، ساختن مسیرهای جدید در اقتصاد و محیط کسب و کار اهمیت ویژهای پیدا میکند.
اریک شورنبرگ در مقاله خود در نشریهیInc، به شوخی نقل میکند: تعریف کارآفرینی به روایت استیونسن را باید حداقل پنجاه تا صد بار بلند بخوانی تا مفهوم آن را متوجه شوی.
البته در ادامه تاکید میکند که این تعریف، بهترین تعریف کارآفرینی است که تا کنون ارائه شده است!
استیونسن در توضیح آنچه به عنوان تعریف کارآفرینی ارائه کرده است میگوید: فراموش نکنید که من در چه زمانی این تعریف را ارائه کردم.
آن زمان کارآفرینی چیزی شبیه اختلال شخصیتی و ریسک پذیری بیمارگونه بود و من تاکید داشتم تا سازندگی و فرصت جویی را به آن مفهوم اضافه کنم تا هر کسی میخواهد بتواند آینده خودش را در دایره کارآفرینان ببیند.
تعریف کارآفرینی از نگاه ریچارد کانتیلون:
ریچارد کانتیلون اقتصاددان فرانسوی-ایرلندی قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی، عصارهی اصلی کارآفرینی را در ریسک کردنمیداند.
او کارآفرینی را چنین تعریف میکند (منبع)
کسی که کسب و کاری را سامان میدهد و ریسک این کار را میپذیرد. به این امید که از این ریسک کردن، سودی به دست آورد.
تعریف کارآفرینی از نگاه ریچارد گوردون بتی:
گوردون بتی (Baty) در اوایل دهه هشتاد میلادی کتابی به عنوان کارآفرینی در دههی هشتاد (Entrepreneurship for the eighties) نوشت که البته با وجودی که مدت زمان زیادی از دههی هشتاد میلادی گذشته، هنوز آموزنده و خواندنی است.
بتی در کتاب خود بر یک واژه تاکید دارد: تمرکز بر اقدام.
او تفاوت کارآفرینان با سایر افراد جامعه را در این میداند که آنها قصد اقدام دارند. آنها به اقدام کردن و عمل کردنفکر میکنند.
آنها اگر جایی حرفی بشنوند، شکایتی داشته باشند، فرصتی ببینند، تهدیدی حس کنند، راهکار را در اقدام کردن میبینند و با خلق کسب و کار، میکوشند نسبت به آنچه دیدهاند و احساس کردهاند، عکسالعمل نشان دهند.
تعریف کارآفرینی از نگاه وسپر:
وسپر در کتاب خود تحت عنوان New Venture Strategies در توصیف و تحلیل کسب و کارهای جدید، به یک نکتهی مهم اشاره میکند و آن ارزش آفرینی است.
وسپر توضیح میدهد که کارآفرین کسی است که توانسته باشد ارزش ایجاد کند.
به عبارتی، وسپر از بین شرکت کوچکی که فقط برای پنج نفر شغل ایجاد میکند اما ارزش بسیار بالای اقتصادی ایجاد میکند و کسب و کاری که برای هزاران نفر شغل ایجاد میکند، اما ارزش آفرین نیست، مورد نخست را معیار کارآفرینی میداند.
او بین کارآفرینی و شغل آفرینی تفاوت و تمایز قائل است.
فرصت، ریسک کردن، ارزش آفرینی و تمرکز بر اقدام کلیدواژههای تعاریف بالا هستند که کارآفرینان با این واژهها قرابت بسیار نزدیکی داشته و اهمیت هرکدام از این موارد را به خوبی میدانند، چراکه در موقعیتهای متفاوت فرصتهای بسیای خلق میشوند که با دقت و تشخیص به موقع میتوان از آنها استفاده نمود.
همچنین در مواردی برخی فعالیتها از درصد موفقیت پایینتری برخوردارند اما نتایج خوبی به بار میآورند که در این شرایط با ریسک کردن و تلاش و دقت میتوان از این منافع استفاده نمود.
هر محصول و یا خدمتی زمانی میتواند موفق باشد که ارزش مناسبی برای مخاطب و یا اصطلاحا بازار ایجاد کند، پس یکی از شروط موفقیت کسب و کار ارزش آفرینی میباشد.
در شرایطی که یک کارآفرین قصد ارايه یک محصول و یا خدمت جدید دارد، در صورتی که بر اقدام خود تمرکز نداشته باشد، نمیتواند از تمام منابع و امکاناتی که در اختیار دارد، در جهت تکامل و ارائه به بازار استفاده کند که عمدتا کسب و کار کارآفرین را با شکست مواجه میکند.
تعریف کارآفرینی از دیدگاه ژوزف شومپیتر:
عصاره کارآفرینی در درک و بهره برداری از فرصتهاست.
البته شومپیتر به تدریج در سیاست هم ورود پیدا کرد و بعد از آن، تعریفهای بعدیاش کمی جنبهی کلانتر به خود گرفت. به عنوان مثال تاکید میکرد که کارآفرینان کسانی هستند که اقتصاد و سازمانها را زنده میکنند.
البته نگاه شومپیتر به کارآفرینی صرفاً در این تعریف خلاصه نمیشد. او ابعاد کارآفرینی را فراتر از مفهومِ فرصت جویی و فرصت پروری میدید. شومپیتر به رابطه بین کارآفرینی و نوآوری توجه ویژه داشت. او پنج شیوه نوآوری را مد نظر داشت:
معرفی یک کالای جدید
به کار گیری یک شیوهی جدید برای تولید یک محصول قدیمی
ایجاد یک بازار جدید برای یک محصول موجود
کشف و بهکار گیری یک منبع جدید برای تامین مواد اولیه
ایجاد یک ساختار جدید برای یک صنعت موجود
او چنان دقیق به ویژگیهای کارآفرینان و شیوههای عملکرد آنها میپردازد که امروزه در نوشتههای آکادمیک، گاهی به جای اصطلاح تعریف کارآفرینی توسط شومپیتر از اصطلاح کلیترِ کارآفرین شومپیتری استفاده میکنند تا تمام آنچه او مد نظر داشته حفظ شود و از قلم نیفتد (منبع)
کارآفرین کیست؟
با وجودی که کلمه کارآفرین و مفهوم کارآفرینی ساده و قابل درک به نظر میرسد، اما میتوان گفت که تعریف دقیقی از کارآفرین و کارآفرینی که مورد اتفاق نظر همگان باشد وجود ندارد.
البته به نظر میرسد صفتهای زیر، از جمله صفتهایی هستند که به کارآفرینها نسبت داده میشوند:
خلاقیت
پیشرو بودن
آینده نگاری (ساختن آینده)
آینده نگری (پیش بینی آینده)
جرات ریسک کردن
ارزش آفرینی
ایجاد اشتغال
خلق ثروت
دانشگاهیان در مقالات کارآفرینی، فرد کارآفرین را چگونه تعریف میکنند؟
پیتر دراکر، پدر علم مدیریت، کارآفرین را کسی میداند که فعالیتی را با سرمایه اقتصادی خودش شروع میکند، ارزشها را تغییر میدهد و در محیط اطراف خود تحول ایجاد میکند و به سمت بهتر شدن میبرد.
بنابـر تعریف واژه نامه دانشگـاهی وبستر : کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره هـای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی ، اداره و تقبل کند.
ژوزف شومپــیتر، کارآفرین را نیــروی محرکــه اصلی در توسعه اقتصادی می داند و می گوید: نقش کارآفرین، نوآوری است . از دیدگاه وی ارائه کالایی جدید ، ارائه روشی جدید در فرآیند تولید ، گشایش بازاری تازه ، یافتن منابع جدید و ایجاد هرگونه تشکیلات جدید در صنعت و… از فعالیت های کارآفرینان است. کـرزنر نیز کـه از استــادان اقتصاد دانشگاه نیویورک می باشد کارآفرینی را این گونه تشریح می کند : کارآفرینی یعنی ایجاد سازگاری و هماهنگی متقابل بیشتر در عملیات بازارها.
کارآفرین سازمانی: کسی که تحت حمایت یک شرکت ، محصولات ، فعالیتها و تکنولوژی جدید را کشف و به بهره داری می رساند.
کارآفرین (مستقل) : فردی که مسئولیت اولیه وی جمع آوری منابع لازم برای شروع کسب و کار است و یا کسی که منابع لازم برای شروع و یا رشد کسب و کاری را بسیج می نماید و تمرکز او بر نوآوری و توسعه فرآیند ، محصول یا خدمات جدید می باشد. به عبارت دیگر ، کارآفرین فردی است که یک شرکت را ایجاد و اداره می کند و هدف اصلی اش سود آوری و رشد است . مشخصه اصلی یک کارآفرین، نوآوری می باشد.
ویژگیهای شخصیتی کارآفرینان : دیوید مک کللند از استادان روانشناسی دانشگاه هاروارد آمریکا که اولین بار “نظریه روانشناسی توسعه اقتصادی” را مطرح نمود ، معتقد است که عامل عقب ماندگی اقتصادی در کشور های در حال توسعه مربوط به عدم درک خلاقیت فردی است. بنابر عقیده ایشان با یک برنامه صحیح تعلیم و تربیت می توان روحیه کاری لازم را در جوامع تقویت نمود ، به گونه ای که شرایط لازم برای صنعتی شدن جوامع فراهم آید.
کارلند و همکارانش اهم ویژگیهایی را که در مورد کارآفرینان مورد بررسی واقع و تایید شده بودند، جمع آوری نمودند که اهم آنها عبارتند از:
– نیاز به توفیق؛
– تمایل به مخاطره پذیری؛
– نیاز به استقلال؛
– کارآفرینان دارای مرکز کنترل درونی هستند؛
– خلاقیت.
به طور خلاصه کارآفرین به کسی گفته میشود که علاوه بر برخورداری از خلاقیت بالا، دارای روحیهی خطرپذیری است و میتواند برای حل مشکلات دنیای امروز راهکارهای عملی و مبتکرانه ارائه دهد. انسانهای کارآفرین موجب ظهور مشاغل جدید میشوند و میتوانند با تشخیص زودهنگام فرصتهای رشد، نیرو و نشاط تازهای به تشکیلاتی که سالها از عمرشان میگذرد ببخشند.
کارآفرینی درونسازمانی چیست؟
این روزها، کارآفرینی به بخش جداییناپذیر مشاغل سازمانی تبدیل شده است. به فعالیتهای کارآفرینی در داخل شرکتها یا تشکیلات بزرگتر، کارآفرینی درونسازمانی (intrapreneurship) گفته میشود. این نوع کارآفرینی زمینهساز تأسیس شرکتهای اشتقاقی یا اِسپین-آف (spin-off) خواهد شد، به این معنی که بخشی از یک شرکت به کسبوکار مستقل تبدیل شده و در زیرشاخهی شرکت مادر فعالیت میکند. امروزه، شرکتهای بسیاری به پتانسیل سودآوریِ فعالیتهای کارآفرینی درونسازمانی پی بردهاند. برای مثال، گوگل به کارمندانش اجازه میدهد ۲۰ درصد اوقات کاریِ خود را به توسعهی پروژههای مبتکرانه اختصاص دهند.
«تخریب خلاق» و «نوآوری تدریجی» چیست؟
«تخریب خلاق» (creative destruction) و «نوآوری تدریجی» (Incremental innovation) دو مفهوم مهم در مبحث کارآفرینی به شمار میروند که در ادامه، هر یک از آنها را با ذکر مثال معرفی میکنیم.
جوزف شومپیتر، اقتصاددان آمریکایی، میگوید:
کارآفرین کسی است که میخواهد و میتواند هر ایده یا طرح جدیدی را به یک نوآوری موفق تبدیل کند.
شومپیتر مفهوم تخریب خلاق را در علم اقتصاد مطرح کرد. این مفهوم برگرفته از آموزههای مارکس بوده و بر نوآوری اقتصادی و چرخهی کسبوکار دلالت دارد. شومپیتر معتقد بود تفکر خلاق موجب رشد اقتصادی مداوم و بلندمدت میشود. به عبارت دیگر، طراحی محصولات جدید و ابداع شیوههای نوینِ انجام کار نقش بسزایی در رونق کسبوکار دارند و به دلیل فروش بیشتر موجب پویایی اقتصادی خواهند شد. در فرآیندهای صنعتی، روی کار آمدن یک محصول جدید میتواند به قیمت کنار گذاشته شدن محصولات قدیمیتر تمام شود و به همین دلیل است که شومپیتر از تفکر خلاق به عنوان یک فرآیند تخریبگر یاد میکند. گوشیهای آیفون نمونهای از محصولاتی هستند که با این زمینهی فکری به بازار عرضه شدند.
نوآوری تدریجی
در نوآوری تدریجی، تحولات بزرگ نتیجهی فرعی نوآوریهای کوچک دانسته میشوند. به بیان دقیقتر، نوآوری تدریجی یعنی ابداع روشهای جدید به منظور افزایش بهرهوری فرآیندهای در جریان. فعالیتهای مبتنی بر نوآوری تدریجی به دنبال بهبود فرآیندهای تولید هستند. تویوتا از جمله تولیدکنندگان برتر صنایع خودروسازی است که در فرآیندهای تولید بر نوآوری تدریجی تأکید دارد و از سیستم تولیدِ به هنگام (just-in-time) استفاده میکند. در این سیستم، تولید فقط بر اساس نیاز، در زمان نیاز و به تعداد نیاز انجام میشود. کاهش تولید ضایعات، افزایش هماهنگی میان بخشهای مختلف تولید، جلوگیری از اتلاف هزینه و در نتیجه، افزایش بهرهوری در طولانیمدت نمونههایی از پیامدهای سیستم تولید به هنگام است.
امیدواریم از این مقاله استفاده لازم را برده باشید.
در مقالههای بعدی منتظر بررسی موارد بیشتری درباره کارآفرینی باشید.
منابع:
مرکز کارآفرینی دانشگاه علم و صنعت
karafarini.ir
motamem.org
انتهای پیام
www.af.shafaqna.com