شفقنا افغانستان-پس از یک دورهی موقت بدون تنش میان پاکستان و افغانستان، روابط میان دو کشور، بار دیگر به روال سابق، به دشمنی و بیاعتمادی بازگشته است. دفتر رییسجمهور افغانستان، اشرف غنی، در مصاحبهی مطبوعاتی اخیر خود گفته است که شبکهی حقانی هنوز پابرجاست و ادعاهای پاکستان مبنی بر تخریب زیرساختهای این گروه، صرفا تکرار همان ادعای ساختهشده توسط مقامات این کشور است که برای یک دهه، بارها گفته شده است. از سوی دیگر، پاکستان اصرار دارد که این گروه، دیگر از مناطق قبیلهای در پاکستان، عملیاتی را برنامهریزی و اجرا نمیکنند.
چند ماه قبل، رییسجمهور افغانستان با صراحت از پاکستان درخواست کرد تا صادقانه درجهت پیشبرد روند صلح در افغانستان تلاش کند و هر دو کشور، متقابلا، اذعان به همکاریهای فزایندهی دوجانبه کردند. وزیر داخلهی پاکستان ادعا کرد که «روابط میان افغانستان و پاکستان، هرگز بهتر از این نبوده است». پس از گذشت چند ماه و رخدادن یک سلسله حوادث قابل پیشبینی، افغانستان ادعا میکند که پاکستان، آنطور که باید، برای کنترل عناصر ویرانگر در افغانستان، تلاش نمیکند. درعین حال، پاکستان معتقد است که 80 درصد شورشها، از درون خود افغانستان سرچشمه میگیرند. از اینرو، علیرغم حضور یک رییسجمهور پشتون تحت حمایت اسلام آباد در حکومت افغانستان، کمبود اعتماد میان همسایگان، بار دیگر به ورطهی سقوط رسیده است.
اگرچه باتوجه به وزن تاریخی دخالتهای گستردهی پاکستان در افغانستان، هنوز مشخص نیست که تلاشهای پاکستان در پیشبرد و تشویق روند صلح در افغانستان، تا چه اندازه صادقانه است، اما شکی وجود ندارد که هر تلاشی در راستای آشتی و صلح –کوتاهمدت یا بلندمدت- از سوی پاکستان، احتمالا از طرف رهبری افغانستان، صرفنظر از زمینههای قومی آنها، با بدبینی مواجه خواهد شد. تلاش برای درک تاریخی که منشا چنین برداشتهایی نسبت به پاکستان در افغانستان شده است، میتواند به خلق ایدهای در این ارتباط که چرا تلاشهای آشتیجویانه از طرف پاکستان، با شک و تردید افغانها پاسخ داده میشوند، کمک کند.
روابط پاکستان با همسایهی غربی خود، افغانستان، به سرآغاز خوبی بازنمیگردد. افغانستان تلاش کرد تا از مبارزات علیه استعمار بریتانیا، بهعنوان بهانهای برای بازکردن بحث اعتبار خط دیورند استفاده کند؛ همچنین این کشور آغاز به طرح ادعاهای ارضی درارتباط با مناطق پشتوننشین پاکستان و حتا بخشهایی از بلوچستان کرد. علاوهبراین، افغانستان تنها کشوری بود که برای ورود پاکستان به سازمان ملل در سال 1947، رای مخالف داد. از آن زمان تاکنون، مرز میان پاکستان و افغانستان، بهخصوص در مناطق قبیلهای ولایت مرزی شمال غرب، همچنان پر خلل باقی مانده است.
در طول جنگ سرد و پس از آن، پاکستان از گروههای قومی مشخصی در افغانستان حمایت کرد که به اختلافات عمیق قومی در این کشور دامن زد. پس از خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان، سیاستگذاران پاکستانی تصور کردند که اسلامآباد، که در شکست شوروی در افغانستان، نقش اساسی بازی کرده است، حق دارد تا همچنان بهعنوان یک بازیگر برجسته باقی بماند و بنابراین میتواند بر آیندهی این کشور درجهت تامین منافع خود، تاثیر بگذارد.
زمانی که عوامل پاکستانی موفق به نفوذ کافی در کابل نشدند، پاکستان به فکر بهرهبردن از قدرتی نوظهور افتاد: طالبان. کسانی که در اسلامآباد مسئول بررسی سیاست افغانستان بودند، طالبان را بهعنوان فرصتی دیدند که میتواند منافع پاکستان را بهتر از سیاستهای قبلی که شامل حمایت از دشمنی مجاهدین می شد و تنها نتیجهاش درماندهکردن پاکستان بود، تامین کند. بنابراین، طالبان برای پاکستان، به منزلهی نیرویی بود که میتواند افغانستان را متحد کرده و درعینحال، آن را نزدیک به پاکستان نگه دارد. استیلای طالبان در افغانستان، تنها باعث تخریب بیشتر دولت افغانستان گشت که پیش از آن نیز ویران شده بود؛ و منجر به این امر شدکه تخم نفرت نسبت به پاکستان، بیش از پیش در کشور پاشیده شود.
سیاستِ پس از 11 سپتامبر پاکستان، که بیشتر تصویر خصمانهای از این کشور در افغانستان بهنمایش گذاشت، تاحدی متناقض بود. اسلامآباد، تا حد زیادی به همان گستره، به رویکرد پیش از 11 سپتامبرش ادامه داد. پاکستان، درحالیکه پس از حملات آمریکا به افغانستان، به صراحت با قطع روابط با طالبان موافقت کرده بود، مخفیانه به حمایت از آنها ادامه داد.
در افغانستانِ پس از 11 سپتامبر، با سلطهی اتحاد شمال در کابل، که از لحاظ تاریخی یکی از حیاتیترین موارد دخالتهای پاکستان باقی ماند، و با نفوذ هرچه بیشتر هند در افغانستان، تاثیر پاکستان بهتدریج کاهش یافت. پاکستان، همواره از اینکه همسایهی غربیاش افغانستان، روابط نزدیکی با هند داشته باشد، نگران بود. از دیدگاه اسلامآباد، فرض بر این بوده که نفوذ استراتژیک هند در داخل افغانستان، خصومت کابل با پاکستان را افزایش میدهد و این هم خطر محاصرهی پاکستان را بیشتر میکند و هم باعث بالارفتن احتمال تبانی و توطیه میشود. درهرصورت، این امر برای منافع پاکستان خطرآفرین است. بنابراین، پاکستان تلاش میکرد تا نفوذ هند در افغانستان را محدود کند و درپی ایجاد دولتی در کابل بود که حامی منافع آن باشد –یا حداقل فعالانه با آن منافع مخالفت نکند.
با حضور رییسجمهوری پشتون در حکومت، پاکستان دوباره تلاش کرد تا روابط خود را با کابل تازه کند اما تا حد زیادی با شرایطی که پاکستان تعیین میکرد. درحالیکه طالبانِ افغانستان، به سیل بیامانی از حملات انتحاری در کابل ادامه دادهاند، پاکستان همواره دولت افغانستان را برای دور دوم نشستها برای مذاکره با طالبان تشویق کرده است. شکافهای داخلی طالبان پس از مرگ ملا عمر، و این امر که رهبران سرخوردهی طالبان به دولت اسلامی میپیوندند، مسئلهی مخالفان افغانستان را پیچیدهتر کرده است. این وضعیت امنیتی بغرنج، چالشهای بیشتری بر روند صلح تحمیل میکنند. افغانستان، به تکرار گفته است که اکثر حملات در کابل، از پاکستان هماهنگی شدهاند؛ اما پاکستان همزمان با رد این ادعاها، چنین اظهاراتی را محکوم کرده است.
درمیان تمام این چالشها، و علیرغم تلاشهای ظاهرا صادقانهی پاکستان بر حلوفصل مشکلات امنیتیِ دوجانبه، احتمال اندکی وجود دارد که وزن تاریخی مداخلهی پاکستان در افغانستان، بهزودی فراموش شود. علاوهبراین، اگر هر دو کشور واقعا میخواهند پلی بر شکافهای بیاعتمادی دوجانبه بزنند، باید تلاش بیشتری برای حل نگرانیهای امنیتی یکدیگر انجام بدهند. زمان آن رسیده است که پاکستان و افغانستان، چشماندازی فراتر از «بازی تقصیر» داشته باشند.
منبع: دیپلمات
عمر جمال و حافظ الرحمان هادی
مترجم: معصومه عرفانی-روزنامه اطلاعات روز
انتهای پیام
www.af.shafaqna.com