جمعه 10 حمل 1403

آخرین اخبار

برگزاری نماز سومین جمعه رمضان در مسجدالاقصی+ تصاویر

شفقناافغانستان- اداره اوقاف اسلامی بیت المقدس اشغالی از حضور...

ملاله یوسف‌زی: طالبان با سوءاستفاده از اسلام عمل شان توجیه می‌کند

شفقنا افغانستان - ملاله یوسف‌زی، برنده جایزه صلح نوبل،...

گشت‌زنی هواپیمای بی‌سرنشین نخست در نیمروز و اکنون در آسمان قندهار

شفقنا افغانستان - منابع محلی در قندهار از گشت‌زنی...

امریکا خواستار آزادی بدون قید شرط شهروندانش از زندان طالبان شد

شفقنا افغانستان - به ‌ادامه نگرانی‌ مایکل مک‌کال، رییس...

شیعه گراف/ پوستر سالگرد شهادت حضرت امام علی بن ابیطالب (ع)

شفقناافغانستان– شیعه گراف/ حضرت امام علی بن ابیطالب (ع): پوستر...

سه دختر فعال حقوق زن و برادرشان در کابل بازداشت شدند

شفقنا افغانستان - منابع می‌گویند که جنگ‌جویان طالبان سه...

شیعه گراف/ پوستر سالگرد شهادت حضرت امام علی(ع)

شفقناافغانستان– شیعه گراف/ حضرت امام علی بن ابیطالب (ع): پوستر...

دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان

شفقناافغانستان – دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان را...

اعمال اولیه شب قدر

شفقناافغانستان- حضرت محمد(ص) می‌فرمایند: «خداوند به امت من شب...

ممنوعیت ریش گذاشتن در ارتش انگلیس پس از یک قرن لغو شد

شفقناافغانستان- روزنامه تلگراف نوشت: ارتش انگلیس پس از گذشت...

امریکا: برای آزادی شهروندان خود از زندان طالبان از هر اهرمی استفاده می‌کنیم

شفقنا افغانستان - به ‌ادامه نگرانی‌ مایکل مک‌کال، رییس...

گشت‌زنی هواپیمای بی‌سرنشین ناشناس در آسمان قندهار

شفقنا افغانستان - منابع محلی در قندهار از گشت‌زنی...

طالبان ساخت قطعه چهارم راه آهن هرات-خواف را به یک شرکت روسی سپرد

شفقنا افغانستان - طالبان اعلام کرده‌اند که قرارداد ساخت...

طالبان در پسابند غور با حمله بر یک خانه دختری را ربودند

شفقناافغانستان- منابع محلی در غور می‌گویند‌ که طالبان یک...

طالبان 5 نفر را در قندهار در ملاءعام شلاق زدند

شفقناافغانستان- منابع محلی می‌گویند که طالبان پنج تن را...

طالبان ‏هفت نفر را در کابل و قندهار در محضر عام شلاق زدند

شفقنا افغانستان- دادگاه عالی طالبان از تطبیق حکم تعزیزی...

حباب ماهی، زشت ترین موجود دریایی+ویدئو

شفقناافغانستان _ ویدئو؛ عجایب خلقت/ حباب ماهی لقب زشت...

اربعین و تجربه تاریخی شیعیان برا ی تحول؛ نوشتاری از رضا احمدی

شفقنا افغانستان – رضا احمدی ،استاد تاریخ اسلام دانشگاه مفید درنوشتاری با عنوان «اربعین و تجربه تاریخی شیعیان برا ی تحول» که در اختیار شفقنا قرار داده آورده است:

11109imamhussain.org_.

چکیده:

تبدیل نظام خلافتی به نظام سلطانی موجب شد که خلافت اسلامی به حکومت خودسر تبدیل گردد. این خلافت خودسرابتدا تفسیر نو از اسلام اموی ارایه نمود که خلیفه را جانشین رسول خدا دانسته و اطاعت بی چون و چرا از او بر همه مسلمین واجب کرد. مخالفین خلیفه خارجان از دین هستند و باید با آنها برخورد شود.

شیعیان امامیه پس از پنجاه سال تجربه در عصرسه امام دریافتند که رویکرد سیاسی دیگر به اسلام جواب لازم را نمی دهد،ضروریست، استراتژی نوینی براساس تجارب پنجاه ساله تدوین گردد. اربعین نقطه عطف این رویکرد است. رویکرد فرهنگی در عصر امام سجاد (ع) آغاز گردید.

فرضیه :

شیعیان امامیه پس از عاشورای و اربعین سال۶۱ هجری قمری با ارزیابی تجربه­های تاریخی این مقطع به جمع بندی های جدیدی رسیدند و آن تغییر خط مشی سیاسی به فرهنگی بود. امام سجاد (ع) آغازگر این خط مشی نوین است.

سوالات این نوشتار به شرح زیر می باشد.

۱- تجربه های ماندگار نهضت امام حسین (ع) کدامند؟

۲- برخوردهای خلافت اسلامی با جریان های شیعه چگونه بود؟

۳- کارمامه مردم در رابطه حرکت اهل بیت در واقعه کربلا چگونه بود؟

برای پاسخ به سوالات و اثبات فرضیه نیازمند باز خوانی دوباره حوادث و اتفاق های سال شصت و شصت و یک هجری می باشیم.

مقدمه

اربعین:

اربعین در لغت به معنای چهلم است. بیستم صفرسال ۶۱ هجری قمری، چهلمین روز شهادت حسین بن علی (ع ) و یارانش است . همچنین بنا بر نقل، جابر بن عبدالله انصاری صحابی برجسته پیامبر اسلام به عنوان نخستین زائر حسین بن علی بود که در این روز وارد کربلا شده و زیارت اربعین را بجا آورده است.

در این موضوع روایات چند موجود است. روایت اول مربوط امام حسن عسکری می باشد در این روایت نشانه های مومن و شیعه را بیان می کند: «علامات المؤمنین خمس: صلاهُ الإحدی و الخمسین، و زیارهُ الاربعین، والتـَختم فی الیَمین، و تـَعفیرُ الجبین، و الجهر بِبِسم الله الرحمن الرحیم: علامات مؤمن پنج چیز است: اقامه پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز (هفده رکعت واجب و سی و چهار رکعت نافله)، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست و….(وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۰، ص۳۷۳، ح۱)

واژه چهل در بین مسلمانان اهمیت دارد، در روایات متعددى از پیامبر «ص» و معصومان آمده است: هنگامى که بنده به چهل سالگى مى رسد، خداوند به دو فرشته مراقب او مى گوید: ا زاین پس بر او سخت بگیرید و همه کارهاى کوچک و بزرگ و زیاد و کم را ثبت کنید. این روایات همه از این حقیقت خبر مى دهند که شخصیت انسان تا چهل سالگى شکل گرفته و از آن پس تحولات درونى در او سخت تر مى شود

عرفا نیز به عدد چهل در زمینه خودسازى اهمیت می دهند و براى این عدد در فعلیت یافتن استعدادهاى انسان و کامل شدن ملکات اخلاقى و پیمودن درجات معرفت تاثیرى ویژه قائل هستند.

عدد چهل یا اربعین، از موضوعاتى است که در قرآن و روایات از جایگاه ویژه ای برخوردار است و تاکنون کتاب هاى فراوانى درباره آن نوشته شده است. در قرآن کریم این واژه در چهارسوره آمده است و در آیه ۱۵ سوره احقاف، آیه ۲۶ مائده، آیه ۵۱ بقره، آیه ۱۴۲ اعراف می باشد. میقات چهل روز و چهل شبه حضرت موسى (ص) و واقعه چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل در این آیات آمده است.

راز عدد چهل: مفسران در ذیل هر یک از آیات پیشین درصدد بر آمده اند رازی متناسب با موضوع را براى عدد چهل بیان کنند. در آیه ۱۵ احقاف از کمال رشد انسان و چهل سالگى وى یاد شده است. بیشتر مفسران، کمال رشد را در ۳۳ سالگى مى دانند.

(جامع البیان مج ۱۳ ج ۲۶ ص ۲۲ )

در روایات متعددى از پیامبر(ص) و معصومان آمده است هنگامى که عمربنده به چهل سالگى می رسد، خداوند به دو فرشته مراقب او مى گوید: از این پس بر او سخت بگیرید و همه کارهاى کوچک و بزرگ و زیاد و کم او را ثبت کنید.( الخصال ج ۲ ص ۵۴۵ ) این روایات همه از این حقیقت خبر مى دهد که شخصیت انسان تا چهل سالگى شکل گرفته، و از آن پس، تحولات درونى در او سخت تر مى شود؛ البته در حدیثى دیگراز امام صادق(ع) نیز آمده که خداوند افراد چهل ساله را گرامى می دارد.( الخصال ج ۲ ص ۵۴۵ ) این روایت شاید دستورى اخلاقى براى رعایت احترام اشخاصى باشد که دارای عمرى چهل سال و بیش تر از آن هستند.

اربعین شهدای کربلا :

بیستم ماه صفر در تاریخ، به عنوان اربعین شهدای کربلا مشهور شده است. دو فرضیه در این رابطه وجود دارد.

۱- روزی که جابر بن عبدالله انصاری به زیارت قبر امام حسین(ع) آمده است.

۲- روزی که اسرای اهل بیت به کربلا رسیدند.

فرض دوم مورد تردید جدی می باشد. شیخ مفید(۴۳۱ه ق) آورده است «روز اربعین، روزی است که اهل بیت امام حسین(ع)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند و نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین(ع) وارد کربلا شد».

(محمد بن محمد بن نعمان، مسار الشیعه، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴، چاپ دوم، ص ۴۶.)

شیخ طوسی (۴۶۰ ه- ق )در «مصباح المتهجّد»و ابن اعثم (۳۱۴ه- ق) در الفتوح نیز همین مطلب را ذکر کرده‌اند. میرزا حسین نوری می‌نویسد: از عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی استفاده می‌شود که روز اربعین روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند. نه آنکه در آن روز به مدینه رسیدند. ( النوری، المیرزا؛ لولو و مرجان، تهران، فراهانی، ۱۳۶۴، ص ۱۵۴.)

در این میان سید بن طاوس در «لهوف»، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا ذکر کرده است. ایشان می‌نویسد:

«وقتی اسرای کربلا از شام به طرف مدینه بازمی­گشتند به راهنمای کاروان نعمان بن بشیرگفتند: ما را به کربلا ببر. بنابراین آن‌ها به محل شهادت امام حسین(ع) آمدند. سپس در آنجا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند …»

(حسنی، سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطوف، بیجا، مهر، ۱۴۱۷ه.ق، ص۱۱۴)

مرحوم شیخ عباس قمی هم داستان آمدن اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا بسیار بعید می‌داند.

(قمی، شیخ عباس؛ منتهی الامال، بی‌جا، مطبوعاتی حسینی، ۱۳۷۰، ج۱، ص ۵۲۵. )

از معاصرین ، استاد مرتضی مطهری نیز آمدن اسرای کربلا را در روز اربعین به کربلا، انکار کرده‌اند. شهید مطهری می‌نویسد:

«جز در کتاب لهوف که آن هم نویسنده‌اش در کتاب‌های دیگرش آن را تکذیب کرده و لااقل تأکید نکرده، در هیچ کتاب دیگری چنین چیزی نیست و هیچ دلیل عقلی هم این را تأیید نمی‌کند».

(مطهری، مرتضی؛ حماسه حسینی، تهران، صدرا، ۱۳۷۳، چاپ بیست و یکم، ج۱، ص ۳۰.)

رسول جعفریان می آورد: شیخ مفید در ارشاد، ابومخنّف در مقتل الحسین، بلاذری در انساب الاشراف، دینوری در اخبار الطوال و أبن سعد در الطبقات الکبری، اشاره‌ای به بازگشت اسرا به کربلا نکرده‌اند».

(جعفریان، رسول؛ تأملی در نهضت عاشورا، قم، نشر مورخ، ۱۳۸۶ش، ص ۲۱۶.)

مرحوم آیتی می‌نویسد: «جابر بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد کربلا شد و سنت زیارت اربعین امام به دست او تأسیس گردید».

(آیتی، محمد ابراهیم؛ بررسی تاریخ عاشورا، تهران، صدوق، ۱۳۷۲ه.ش، هشتم، ص۲۳۰-۲۳۱.)

فردی که به همراه جابر در این روز به کربلا آمده «عطیه بن سعد بن جناده عوفی کوفی» است. از روی نادانی و بی‌اطلاعی وی را غلام جابر گفته‌اند، در حالی که او یکی از بزرگترین دانشمندان و مفسران اسلامی است. وی از بزرگان تابعین و از شاگردان عبدالله بن عباس می‌باشد. و تفسیری در پنج مجلّد بر قرآن مجید نوشته و از راویان حدیث محسوب می‌شود». (همان ص ۲۳۲-۲۳۱.)

از مجموع اقول می توان دریافت که روز اربعین روزی است که اهل بیت امام حسین(ع) از شام به قصد مدینه حرکت کرده‌اند. در منابع دست اول مطلبی در خصوص ورود اسرای کربلا در روز اربعین به کربلا وجود ندارد.

تبیین تاریخی اربعین حسینی

درباره این مساله دیدگاه های مختلف و متضادی وجود دارد.هم از ناحیه ورود اهل بیت به کربلا و هم از عدم تناسب زمان با حوادث و حضور اهل بیت در اربعین سال ۶۱ هجری قمری است.

پس از انتقال اسرای اهل بیت به کوفه و اتفاق­های که در آن شهر کوفه بوقوع پوست، امکان بازگشت اهل بیت پس از چهل روز است یا خیر؟، اول فرستادن نامه عبیدالله بن زیاد به یزید جهت کسب تکلیف در باره اسرا است که حدود بیست روز و یا بیشتر طول کشیده است. مسئله دوم انتقال اسرا به دمشق است که همراه با جشن و پایکوبی و استقبال در شهرهای بین را به پاس پیروزی خلیفه مسلمین بردشمنانش بود. سوم مدت اقا‎مت اهل بیت می باشد. برخی ازمنابع، یک ماه و برخی دیگر یک ماه و نیم نوشته‎اند. بنابراین مدت زمانی که صرف کسب تکلیف از یزید و رفتن اهل بیت به شام و اقامت در آنجا و سپس بازگشت آنان شده است، با حضور در کربلا و ملاقات با جابر در روز بیستم صفر از جهت زمانی ناسازگار ندارد.

پس از واقعه کربلا و اتفاق های بعدی که آن منجر به عقب نشینی حکومت خودکامه یزیدی از مواضع گذشته اش شد درس های بسیاری نهفته ست. دربین سران حکومت اموی در رابطه باشهادت امام حسین اختلاف بوجود آمد، هریک دیگری را مقصر این واقع معرفی می کرد.

از مجموعه حوادث و اتفاق­های پیرامون، تجارب حاصل شد که شیعه امامی استراتژی نوینی برای آینده خود تدوین کرد.

درس ها و تجربه ها:

واقعه عاشورا سال ۶۱هجری معلول حوادث و اتفاقات مختلف سیاسی و اجتماعی دهه چهل هجری به بعد است. باز خوانی برخی از تجربه هایی که منتهی به خط مشی جدید شیعه امامی گردید، به شرح زیر می باشد.

تبدیل خلافت به سلطنت مطلقه

یکی از مهمترین حوادث تغییر نظام از خلافت به به حاکمیت سلطانی است. خلافت اسلامی از مغرب اقصی در افریقا تا مرزهای چین شامل ملت­ها و فرهنگ­های و تمدن­های متفاوت بود. نظام اسلامی بسیاری از سنت ها ی اداری و سازمانی و فرهنگی و ….را از ملت های متمدن زیر حاکمیت خود گرفت بود. زیرا آنها نسبت به شبه جزیره عربستان از تمدن شکوفاتر و درخشان تری برخوردار بودند.

معاویه در پی تغییر ساختار نظام سیاسی برآمد. در این دوره سه مدل حکومتی در دسترس معاویه بود. اول مدل عربی که مبین نظام خلافتی بود در این نظام نوعی مردم سالاری اشرافی و نظارت اشراف وجود داشت. نوع تکامل یافته تر نظام قبیلگی عربی بود که انتخاب رییس قبیله توسط اشراف قبیله صورت می گرفت. و از سویی خلافت و ریاست وراثتی نبود.

مدل دوم مربوط به رومیان بود، که به نظام امپراطوری شهرت داشت در این نظام هم نظارت اشراف در سنای روم بر امپراطور وجود داشت.

مدل سوم نظام پادشاهی ایرانیان است. این نظام سلطنت مطلقه و غیر پاسخگو و وراثتی بود.

(فیرحی، داود، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۲۰۳.)

معاویه برای تامین نظر خود مدل پادشاهی ایران را انتخاب کرد، زیرا وراثتی و غیر پاسخگو و مطلقه بود. او بر اساس همین مدل یزید را به جانشینی خود انتخاب کرد. این عمل معاویه هم خلاف سنت جاری خلافت اسلامی و نیز مخالف سنت عربی بود. بد ین خاطر او سعی بر توجیه مسئله داشت و بیعت گرفتن از شخصیت های مهم را در عصر حیات خود داشت پس از درگذشت معاویه در سال ۶۰هجری بنابر وصیت او باید از چهارتن فرزندان صحابه، حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالرحمان ابی بکر، عبدالله بن باید بیعت بیعت گرفته شود تا پایه حکومت یزید استوار گردد.

مساجد تریبون خلافت اموی:

امام حسین (ع) از بیعت با یزید سر باز زد و خود را به شهر امن «مکه» رساند. از سال چهل که حضرت علی (ع) به شهادت رسید و امام حسن (ع) از خلافت کناره گرفت، معاویه خلیفه بلامنازع جهان اسلام شد. او بدعت لعن را در جهان اسلام گذاشت. او طی فرمان حکومتی به همه مساجد و خطیبان فرمان دادند که لعن برعلی (ع) را پس از هر نماز گفته شود.

پس از مرگ سعد ابی وقاص، معاویه بر فراز منبر، علی علیه السلام را لعن کرد و به فرماندارانش نیز دستور داد تا حضرت را لعن کنند. (ابن عبد ربه در کتاب العقد الفرید جلد ۴، صفحه ۳۳۵.)

برنامه، لعن على(ع) و خاندان وى به صورت یک شعار حکومتی درآمد و هفتاد هزار منبر در عصر امویین در سراسر کشور اسلامى نصب شد و بر فراز آن ها، على(ع) را لعن مى کردند.

(الغدیر، ج ۱۰، ص ۲۶۶).

این شعار رمز پیشرفت در حکومت اموی بود هرکس بیشتر به آن اهمیت می داد مورد توجه دستگاه خلاف واقع می شد و زمینه رشد دستیابی به مناصب آب و نان دار برابش فراهم می شد. عمده مساجد در جهان اسلام در دست حکام اموی بود. علمای درباری با تفسیری اموی ارایه دادند. در این بین شبکه عظیم مساجد و ائمه جمعه و جماعت وابسته به خلافت اموی در جریان رویاروی امام حسین (ع) و یزید پشت سر یزید ایستادند و فتوای شریح قاضی را تایید کردند.

جعل احادیث، قرائت اموی از دین

جعل حدیث، یکی از حوادث مهم تاریخ اسلام است. پیشینه این رویداد به دوره پس از رحلت رسول خدا(ع) باز می گردد. در این دوره عده­ای از مسلمانان باانگیزه­ها و دلایل گوناگون و در زمینه های محتلف، سخنانی را به دروغ به پیامبر(ع) نسبت دادند که از آنها به احادیث جعلی نامیده می شود. جعل با انگیزههای گوناگون صورت می گرفت. انگیزه­هایی مثل موجّه سازی حکومت­ها، حفظ قدرت و موقعیت اجتماعی و …… دست به جعل می زدند.

معاویه پیوسته اصرار داشت که روایاتى در نکوهش مقام امیرمؤمنان على(علیه السلام) جعل کند و این کار را آن قدر ادامه داد که کودکان شام با آن خو گرفتند و بزرگ شدند و بزرگسالان به پیرى رسیدند. هنگامى که پایه هاى بغض و عداوت نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) در قلوب محکم شد، سنّت زشت لعن و سبّ مولا على(علیه السلام) را به دنبال نمازهاى جمعه و جماعت و بر منابر، در همه جا، حتّى در محل نزول وحى یعنى مدینه رواج داد.( الغدیر، ج ۲، ص ۱۰۱-۱۰۲.)

«جاحظ» نقل مى کند که معاویه در پایان خطبه نماز، با کلماتى زشت ، على(علیه السلام) را مورد سبّ و لعن قرار مى داد و آنگاه همین جملات را طىّ بخش نامه اى به همه بلاد اسلامى فرستاد، تا خطباى جمعه! نیز هماهنگ با او این گونه آن حضرت را لعن نمایند. ) ابن ابى الحدید ج ۴، ص ۵۶.)

همچنین نقل شده است که معاویه در قنوت نماز خویش على، حسن و حسین(علیهم السلام) را لعن مى کرد.

) تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۵۲)

ابن ابى الحدید معتزلى مى نویسد: «به دستور معاویه خطبا در هر آبادى و بر فراز منبرها، على(علیه السلام) را لعن مى کردند و به (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۱، ص ۴۴.)

علی (علیه السلام) در زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با وی دشمنی ورزید [نعوذ بالله] و قبل از مرگش اراده کشتن پیامبر را داشت ، و رسول خدا از این قضیه آگاه شد . پس از رحلت پیامبر ، با ابوبکر بیعت نکرد تا او را به اجبار آوردند ، با عمر از درِ ستیز وارد شد که نزدیک بود عمر گردنش را بزند ، از عثمان بدگویی کرد تا او را به قتل رسانید ؛ ولی خدا در قرآن برای هر کشته‌ای ولی و خونخواهی قرار داده است ،‌ و معاویه ولی عثمان بود ؛ پس اگر تو و برادرت را بکشیم سزاوار خواهد بود ، به خدا سوگند خون فرزندان علی نزد ما از خون عثمان بهتر نیست ،‌ خداوند پادشاهی و نبوت را در شما قرار نداده است .

(خوارزمی مقتل الحسین ، ج۱ ،‌ ص۱۷۰ .)

حاکمان بنی امیه قبل از عمر بن عبد العزیز ، به علی دشنام می دادند ؛ و وقتی که عمر به ولایت رسید از این کار دست کشید .

(الطبقات الکبری ، محمد بن سعد ، ج۵ ، ص۳۹۳.)

ازمیان براشتن مخالفان

پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری قمری فرزند وی یزید بر مسند حکومت نشست و در اولین اقدام تصمیم گرفت از کسانی بیعت بگیرد که در زمان حکومت پدرش، از بیعت سرپیچی کرده بودند. یزید بن معاویه به والی خود در مدینه (ولید بن عتبه بن ابی سفیان) نامه ای نوشت و او را امر کرد بدون هر گونه درنگ از امام حسین(ع) بیعت بگیرد.

ولید نیز همان شب حضرت را فراخواند و ضمن اعلام مرگ معاویه، درخواست یزید برای گرفتن بیعت از امام کرد. حضرت مهلت خواستند که با موافقت ولید همراه شد. مدینه ناامن شده بود؛ از این رو حضرت(ع) تصمیم به ترک مدینه گرفت و همان شب یعنی ۲۸ ماه رجب ـ مدینه را به قصد مکه ترک کردند. (شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج ۲، ص۳۴.)

حضرت بیش از ۴ ماه در این شهر اقامت داشتند و در این مدت با بسیاری از بزرگان ساکنان مکه و زائران بیت ا… الحرام دیدار و با آنها گفتگو کرد. دراین شهر دو خطر امام را تهد ید می کرد، یزید و دستگاه حاکم و رقیب ایشان عبدالله بن زبیر هر دو امام را زیر نظر داشتند. وقتی امام در مکه ساکن بود سیل نامه های اهل کوفه به مکه روان بود و ایشان را به سوی خود می خواندند.

ناامنی در شهر امن، روز به روز بیشتر می شد. حضرت برای حفظ شان و حرمت خانه خدا، تصمیم گرفتند حج را به عمره مفرده تبدیل کنند. و قبل از اینکه خون ایشان ریخته شود، خانواده راهی عراق شدند. حکومت فاسد یزید برای از میان برداشتن مخالفانش حاضر بود خون امام در مراسم حج بریزد.

پاسخ عملی به دعوت کوفیان:

آنگاه که اهل کوفه فهمیدند که معاویه فوت کرده ، حسین بن علی از بیعت امتناع ورزیده و به مکه کوچ نموده در منزل سلیمان بن صرد خزائی انجمن کردند. سلیمان گفت شما شیعان او و پدرش هستید اگر می دانید که او را یاری می کنید به او نامه بنویسید و اگر سستی به خود راه می دهید او را فریب ندهید. همگی گفتند ما یاریش خواهیم کرد و خودمان را فدای او می کنیم .

نامه های اهل کوفه چندین بار به سوی امام ارسال شد . حضرت نامه ها را خواند. نمایندگانی برای ارزیابی اوضاع واحوال مردم کوفه فرستاد. نمایندگان با مشاهد جو شهر متعجب شدند. گزارش خود از استقبال مردم به امام نوشتند. امام مصصم به رفتن به کوفه شد و بلکه وظیفه خود می دانست تا به در خواست اهل کوفه پاسخ دهد و این سیره اهل بیت بود.

همه قربانی مطامع حاکمان اموی

نظامی که سیاست را و اقتصاد را مذهب را و هنر را، و فلسفه و اندیشه را ، و احساس را و اخلاق را و بشریت را، همه را ابزار دست می کند تا انسان ها را قربانی مطامع خود کند و از همه چیز پایگاهی برای حکومت ظلم و جور و جنایت بسازد – همه گروههای مردم و همه ارزش های انسانی محکوم شده است.( شریعتی،علی، حسین وارث آدم،۲۰۱.)

شهید قلب تاریخ است:

همچنانکه قلب به رگها خشک اندام، خون حیات و زندگی می دهد. جامعه ای که رو به مردن می رود، جامعه ای که فرزندانش ایمان خویش را به خویش از دست داده اند، و جامعه ای که به مرگ تدریجی گرفتار است، جامعه که تسلیم را تمکین کرده است، جامعه که احساس مسئولیت را از یاد برده است ، و جامعه ای که اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است، و تاریخی که حیات و جنبش و حرکت و زایش بازمانده است، شهید همچون قلبی به اندام­های خشک مرده بی رمق این جامعه، خون خویش را می رساند و بزرگترین معجزه شهادت اینست که به یک نسل ، ایمان جدید به خویشتن را می بخشد. (حسین وارث آدم،ص ۲۰۵)

قربانی شدن مردم بنام مذهب

آنچه در اسلام سرنوشت همه چیز را عوض کرد آغاز شد، نابود شدن همه ارزش ها، مرگ روح اسلامی و بالاخره قربانی شدن مردم بنام مذهب، اولین بار است که همه به یاری علمای مذهب، اسلام ابزار توجیه دستگاه و هرچه دستگاه می کند و می شود.

اینان به نام خدا و دین خدا، به جان خلق افکندند: یکی از این دو سرطان مرجئه بود، اینان ظاهرا عالم اسلامی و روحانی اند. متکلم اسلامند، عالم دینند، ائمه حمعه و حماعت هستند. (همان،ص ۱۴۴.)

اسقبال باشکوه و روگردانی:

نامه های متعددی از کوفه به امام رسید. شخصیت های ذی نفوذ از یزید رو گردانده و به امام رو آورده بودند. امام حیسین در یک حرکت مدبرانه سفیر خود را برای تحقیق به کوفه رساند تا از صحت و سقم مسئله تحقیق نماید.

حضرت مسلم در کوفه با چنان استقبال گرمی روبرو گردید که پیش از آن تصور نمی رفت، وقتی شور و هیجان مردم را دید نامه ای به این مضمون نوشت « راهبر کاروان هیچ گاه به مردم خود دروغ نمی گوید. مردم این شهر یک صدا و یک دل پیرو تو و گوش بفرمان تو هستند، باید هرچه زودتر بدین سو حرکت کنی. (شهیدی،جعفر، پس از پنجاه سال، ۱۴۷.)

پس از این نامه امام برای رفتن به کوفه مصرتر شد. فرستادگان یزید خود را به کوفه رسانده بودند تا امام حسین در هنگام حج او را ناگهانی ترور کنند.

حاکمیت اموی از تجمع به دور مسلم وحشت زده شدند. بامداد آن شب پسر زیاد به مسجد رفت چنانکه از پدرش آموخته بود با خطبه کوتاه و کوبنده که روحیه چنان مردم بی فکر و زودباور اثری عمیق و آنی می­نهاد، آنان را بیم داد که اگر نافرمانی کنند از ایشان نخواهد گذشت و اگر گوش به فرمان باشند از بخشش های او بهره مند خواهند شد. تاکتیک رعب بالسیف و تطمیع، مردم را دور مسلم پراکنده کردند، مسلم و هانی را دستگیر شدند و پس از کشته شدن آنها، عبیدالله دستور داد ریسمان به پای هر دو نعش ببندند و در بازارهای کوفه بگردانند. چه بسا کشندگان مسلم برای خوش خدمتی و رهانیدن خود از اتهام طرفداری از مسلم، جسد ها را در کوچه و بازار می گردانند.

یادها و خاطره ها از مکه تا کربلا:

سفراز مکه تا کربلا سرشار از درس ها و آموزه ها و ظرافت­هایی زیادی است. فاصله ۱۵۰۰ کیلومتر طی ۲۴روز طی کردند.

روز دوم محرم سال ۶۱ هجری برابر با ۱۱ یا ۱۲ مهر سال ۵۹ شمسی ، امام با کاروان و یاران و همراهان به کربلا رسید ، دراین فاصله مسایل و اتفاق های بسیاری در بین راه به وقوع پیوست. اخبار کوفه همه را متعجب کرده بود. عده ای به امید رسیدن به چیزی همراه کاروان شهادت شدند. رخدادهای بین را آنها را وحشت زده کرد.یکی از این رخدادها ملاقت ابا عبد الله الحسین(ع) با فرزدق شاعر عرب بود. مذاکراتی میان وی و امام صورت گرفت ، این بیت را به فرزدق نسبت داده اند :

«لقیت الحسین بارض صفاح / علیله الیلامق و الدرق »؛ حسین را در سرزمین صفاح دیدار کردم که قبایی بر تن و سپری بر دوش افکنده است.»

فرزدق از شهادت مسلم بن عقیل خبر داد. لحظه سخت برای امام حسین و کاروان که در این راه باید خوبان فدا شوند.

فرزدق به امام گفت : «اندکی تأمل کنید قلب های مسلمین با شماست ولی شمشیر آن ها با پسر معاویه است .

این طیعت جوامع استبداد زده است که در فضای خشونت، وحشت جرعت­ها خمیده می شود و همه را به جمعیتی نظارگر یا پیاده نظام جورتبدیل می کند .امام حسین (ع) به نصیحت او اعتنا نکرد».

درمنزل هفتم، عیون که دارای چشمه سار بود، با زائران و مسافران بصره درباره فساد حکومت اموی ، حقانیت خویش و اهل بیت (ع) و حرکت به سوی کوفه سخن گفت .

* منزل دهم ،حاجر، امام نامه ای به کوفیان نوشتند و به سفیر خویش ، قیس بن مُسّهر صیداوی سپرد تا به برزگان کوفه ( سلیمان بن صرد خزاعی ، مسیب بن نجبه ، رفاعه بن شداد ، و عبد الله بن و ال ) برساند .

در: منزل زَرود ، حوادث مهم زهیر بن قین بجلی که بارگاه مجلل و با شکوهی در آن منزل داشت به امام حسین پیوست. در منزل زباله که آبگاه های مهم و حادثه ساز در مسیر امام حسین (ع) منزل زباله بود. طوایفی از بنی اسد زندگی می کردند . در این منزل خبر شهادت عبد الله بن یقطرو شهادت قیس بن مسهر صیداوی به کاروان رسید. خبر بی وفایی و پیمان شکنی مردم کوفه به امام رسید. عبیدالله با ایجاد رعب، وحشت همه از دور مسلم پراکنده کرد. کاروان امام سختی اتفاق های پیشرور را دریافتند. آنانی که می­خواستند حساب خود را از امام جدا کنند، به حرکت در آمدند . بدنبال فرصت بودند تا به راه خود بروند.

در منرل شرافت امام فرمان داد که مشک ها را پر کنند و آب ذخیره نمایند که میهمانانی تشنه در راه خواهیم داشت. همه از خود می پرسیدن مهمان کیست؟

درمنزل ذوحُسَم، اولین دیدار با سپاه حر روبرو بود امام در این منزل سخنرانی های مهم و روشنگرانه ای ایراد فرمودند . منزلگاه ذو حسم به دلیل هراس و نگرانی کودکان در مواجهه با سپاه حر ، امام زنان و کودکان در کنار ذوحسم پناه داد و در فاصله بر پایی نماز ظهر و عصر در این پناهگاه بودند .سپاهیان عبیدالله مسیر حرکت را تحت نظر داشتند، حرکت کاروان در زیر سایه نظامیان به سوی کوفه در حرکت بود. منزل بیست و ششم، نینوا بود.

آنانی که پشیمان شدند:

جبهه حق مسیر مشکلات و سختی های خود را دارد. عده ای خاص توان همراهی با آن را دارند. اکثریت از این راه گریزان هستند زیرا دشمن هیچگونه رحم و مروتی ندارد. چون با کوچکتر غفلت موجب از دست رفتن قدرت و ثروت بود. بدین خاطر مخالفین و منتقدان خود با هر وسیله­ای نابود و سرکوب می کند. آنان که حقیقت را در یافته و از یاری آن شانه خالی می کنند پس از مدتی همیشه بر این مسئله حسرت می خورند که چرا حضور پیدا نکردند.

درمنزل‌ قصر بنی‌ مقاتل‌ امام‌ با «عبدالله‌ بن‌ حر جعفی‌» ملاقات‌ کردند و از وی‌ خواست‌ که‌در این‌ سفر همراه‌ او باشد ولی‌ او قبول‌ نکرد و از امام‌ خواست‌ تا اسب‌ و شمشیر او را بپذیرد.حسین‌ (ع) دیگر اعتنایی‌ به‌ او نکرد. پس‌ از حادثه‌ عاشورا وی‌ پیوسته‌ تأسف‌ می‌خورد که‌چرا چنان‌ توفیق‌ بزرگی‌ را از دست‌ داده‌ است‌. سلیمان بن صرد خزایی صحابی بزرگ سه امام اول شیعه است که به دلیل شک و کندی در تشخیص حق، به جهاد در رکاب سیدالشهداء(ع) در کربلا نرسید؛ گرچه بعدها رهبر قیام توابین در خون‌خواهی حسین(ع) شد و به شهادت رسید وی همیشه از فرصت از دست رفته حسرت می خورد.

مردم کوفه از یاری نکردن امام بسیار پشیمان شدند. هنگامی که اسیران اهل بیت(ع) را وارد کوفه کردند، مرد و زن به حال آنان گریه می کردند. امام سجاد(ع) ـ که سخت شگفت زده شده بود ـ فرمود: اگر اینان بر ما گریه می کنند پس چه کسی ما را کشت. همان ها بودند که از عبدالله بن عمر درباره حکم خون پشه سؤال کردند که اگر بر لباس بود پاک یا نجس است، در پاسخ آنان گفت: ببینید از من درباره خون پشه می پرسید، در حالی که فرزند پیامبر خدا را کشتند در حالی که درباره او و برادرش شنیدم که پیامبر می فرمود: «هما ریحانتان من الدنیا». عجیب این جا است: آنان که خون عزیزترین انسان های روی کره زمین را بی باکانه می ریزند چگونه از خون پشه که بر بدن یا لباس اصابت کرده می پرسند.

فتوای قضات و درباری :

تاریخ پر از حکایت قاضیانی است که به جهت دلبستگی به قدرت، ثروت و خوشایند حاکمان، احکامی صادر می کردند که بیشتر به دستگاه حاکمه تقرب یابند.

فتوایى منسب به شخصى فقیه، مجتهد، مفسر، ملا و قاضى خلفاى راشدین بوده است. وقتی عبیدالله بر شهر کوفه مسلط شد شریح به حلقه مشاورین عبیدالله پیوست. وقتی که عبیدالله از شریح در این زمینه سؤال می کند «حکم و قضاوت تو در مورد فرد خارجی که علیه خلیفه رسمی مسلمین شورش کند و آرامش جامعه اسلامی و مسلمین را بر هم بزند، چیست؟ شریح-بدون توجه به منظور زیاد از فرد خارجی و عدم درک شرایط زمانی و کنجکاوی در مورد علت چنین سؤالی از طرف ابن زیاد- پاسخ می دهد که اگر فرد خارجی علیه اسلام و خلیفه شرعی اسلام شورید، جهاد فرد فرد مسلمین با او واجب است و اگر فرد طاغی در این شورش کشته شود، خونش مباح می باشد.

پس چون امام حسین فردی خارجی است و علیه خلیفه مسلمین قیام کرده است و طبق گفته شریح و دیگر مجتهدین، هر فردی علیه خلیفه شرعی اسلام قیام کند، جهاد با وی واجب است و اگر فرد طاغی در این نبرد کشته شد، خون او مباح است و اگر مسلمان غازی کشته شد، جزء شهیدان محسوب می شود و وعده او بهشتی است که قرآن وعده داده است.

قضات درباری ابزار سرکوبی هستند که در دست عمله قدرت به هر جهتی که به خواهند می چرخانند و حتی فتوای خارجی بودن امام حسین را می دهد.

بافت نیروهای خلافت اموی:

عبیدالله پس از کنترل فضای کوفه، نیروهای کوفه که برای رویاروی با امام حسین به کربلا گسیل داشت. آنها چند گروه بودند:

۱- آنانی که از ترس عبیدالله، با سپاه عمر بن سعد از کوفه بیرون آمدند ولی در بین راه پا به فرار گذاشتند.

۲- هواداران حزب اموی،عمربن سعد، شمر بن ذی الجوشن، حصین بن نمیر، شبث بن ربعی.

۳- عده‏ای هم از دشمنان اهل بیت که قصد انتقام از خاندان امیرمؤمنان را داشتند.

۴- مرعوب شدگان سیاست عبیدالله، که اجبارا یا اختیارا برای جنگ با امام حسین بسیج شده و برای این که پرونده سیاهی برای آنان تشکیل نشود حاضر به رفتن کربلا شدند. آنها جمعیت عظیمی بودند.

۵- غافلان و بی‏خبران، که اهل بیت را نمی شناختند و نه خبری از خلیفه جدید داشتند. تحت تاثیر تبلیغات سوء و فتوای قضات علیه امام حسین ـ که وی بر ضد خلیفه مسلمانان قیام نموده و از دین خروج کرده ـ با این انگیزه در کربلا شرکت جستند.

در تحلیل بافت باند اموی که در مقابل امام حسین ایستاده بودند در می یابیم که هریک درای نیت خاص به خود بودند. عبیدالله شخص معتقد و فدایی حاکمیت امویان بود ، عمر سعد، شخصیت کوفی مذبذب و دو دل هم می خواست از مواهب قدرت پول و منصب داشته باشد و هم با امام حسین رویارو نشود. شمر بن ذوالجوشن از فدایان فرصت طلب خلافت بود که بدنبال نشان دادن اطاعت گری خود بود تا به قدرت تقرب یابد و بدین خاطر به هرکاری برای خوشایند حاکمیت اموی دست می زدند.

بعد از ظهرعاشورا که جنگ پایان یافت، شمر بن ذی الجوشن و آن ده نفری که بدن امام حسین را زیر سم اسب گرفتند در انتظار جایزه از عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه بودند. ( لهوف، ص۱۱۵.)

امامی را که خارجی نامیدند:

فتوای حاکم شرع وابسته به دربار دمشق می نویسد، «امام حسین (ع) که برعلیه حاکم مسلمین قیام کرده و موجب تفرقه شده است خارجی است.» این مفتی به همراه دستگاه تبلیغاتی که هفتاد هزار مسجد وامام جمعه و جماعت، قاری قرآن و محد ث با پول بی حساب بیت المال، امام را خارجی معرفی می کردند.

چنانچه عمرو بن الحجاج برای تحریک مردم به جنگ با امام حسین در روز عاشورا فریاد می‏زد: قاتلوا من مرق عن الدین و فارق الجماعه؛ بجنگید با کسی که از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان بیرون رفته است. هنگامی که عمرو بن حجاج متوجه شد که سپاهیانش به طور مخفیانه به سپاه حسین علیه‏السلام ملحق می‏شوند، فریاد زد: «ای اهل کوفه! از امیر خود اطاعت کنید و همراه جماعت باشید، و در کشتن کسی که از دین خارج شده (حسین)! و با امام (یزید) مخالفت کرده، به خود شکی راه ندهید.»

عمرو بن الحجاج در اولین روزهای جنبش کوفه همراه چند نفر دیگر چون: شبث بن ربعی، حجار بن ابجر و…، نامه ای برای امام حسین (ع) نوشت، و آن حضرت را به کوفه دعوت کرد!

وی در روز هفتم محرم سال ۶۱ هـ.ق به دستور «ابن زیاد» با ۵۰۰ نفر سوار، به کنار رود فرات آمد و میان حسین (ع) و یارانش با آب فرات مانع شد و در واقع، آب را بر روی آنان بست .

(تذکره الخواص ص۲۴۷)

مردمی چند چهره:

کوفه مهمترین پایگاه شیعه در تاریخ بود. اکثر قیام های شیعیان از این شهر آغاز شده است. چه عاملی موجب شد که این مردم با یک چرخش تمام، سوابق درخشان خود را ـ که در جنگ جمل و صفین و نهروان نشان داده بودند ـ زیر پا گذارده و به جنگ فرزند رسول خدا، بشتابند. آنها هزاران نامه و طومار نوشته و امام حسین(ع) را به کوفه دعوت کردند و برخی در نامه ها به تعداد نیروهای آماده دفاع اشاره کرده که تعدادشان یک صد هزار نفر است. برخی دیگر نیز ضمن دعوت از امام نوشته بودند که اگر به دعوت آنها پاسخ مثبت ندهد، فردای قیامت شکایت او را به نزد پیامبر خدا خواهند نمود.

آنها با نماینده امام بیعت کردند، ولی پس از تهدیدهای و خشونت عریان عبیدالله ـ با یک چرخش عجیبی و با یک عقب نشینی مفتضحانه ای ـ نه تنها مسلم بن عقیل را تنها گذاردند، بلکه همان دست های بیعت کننده، در کربلا ـ علیه امام حسین ـ تبدیل به شمشیر شد. در دل آنها چیزی می گذشت که بر زبانشان جاری نمی شد. آنها کسانی بودند که وصف کاملشان بر زبان فرزدق آمده است که در پاسخ امام حسین(ع) ـ که از وضعیت مردم کوفه ـ پرسیده بود، گفت: قلوبهم معک و سیوفهم علیک؛۱ قلب هایشان همراه تو، ولی شمشیرهایشان علیه تو بسیج شده است. (بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۶۵.)

خود امام نیز در بین راه به شخصی فرمود: این نامه های اهل کوفه است و خود آنها قاتلان من می باشند.

هدف وسیله را توجیه می کند:

خلافت اموی که خود را جانشین رسول خدا معرفی می کردند به اعمالی دست می زد که هیچ سنخیتی با روح و حتی ظواهر دینی ندارد. هدف حفظ قدرت و سرکوب منتقدانش بود. در این راه از هر ابزاری استفاده می کرد. روز هفتم محرم آب بر اهل بیت بسته شد. در حالیکه در سیره اهل بیت توجه به حقوق انسان هاست.

آنگاه که کاروان حسینی، شب را در منزلگاه شَراف به سر بردند، بامداد، امام (ع) دستور داد ظرف­ها و مشک­ها را پر از آب کرده

به راه خود ادامه دهند. هنگام ظهر یکی از همراهان تکبیر گفت. سپاه هزار نفری به فرماندهی حر بن یزید ریاحی روبرو شدند، اما معلوم بود که در حال حاضر قصد جنگ ندارند امام ع آثار تشنگی و رنج فراوان را در چهره های سپاه حر مشاهده نمود، و به یاران فرمود از آبی که همراه دارند آنها و حیواناتشان را سیراب کنند.

این سیره انسانی در جنگ بدر و صفین شاهد هستیم که پیامبر اسلام پس از باز پس گیری چاه های آب از مشرکین مکه ، مانع دسترسی آنها به آب نشدند. علی (ع) در جنگ صفین با معاویه آب را در اختیار سپاه معاویه می گذاشت.

آگاه بخشی و افشای چهره خلافت اموی:

توده­های بی­خبر همشیه ابزار دست قدرتمندان و اسیر دستگاه تبلیفاتی آنها هستند. امام برای خنثی کردن دستگاه تبلیغاتی دشمن در هر فرصت سعی داشت اذهان آگاه کند. امام در اولین رویاروی با سپاه حر فرمود:

اى مردم! این اتمام حجتى است در پیشگاه خداوند و مسلمانان حاضر، من خود به سوى دیار شما نیامدم مگر آن که نامه هاى شما به دستم رسید و فرستادگانتان به سویم آمدند و گفتند: به سوى ما بیا چرا که ما پیشوایى نداریم بدان امید که خداوند به وسیله تو ما را در مسیر هدایت گرد آورد. اگر همچنان بر دعوت خود باقى هستید که اکنون آمدم. بنابراین، اگر با من پیمان و میثاق هاى محکم مى بندید به گونه اى که مایه اطمینان خاطرم گردد، با شما وارد شهرتان مى شوم و اگر چنین نکنید و از آمدنم به این دیار ناخشنودید به مکانى که از آنجا آمده ام باز مى گردم.

( ارشاد مفید، ص ۴۲۷.)

(همه شما مى بینید که چه پیش آمده است، مى بینید اوضاع زمانه دگرگون و نامشخّص شده، خوبى آن روى گردانیده و با شتاب درگذر است، و از آن جز اندکى همانند ته مانده ظرف ها و زندگى پستى همچون چراگاه دشوار و خطرناک، باقى نمانده است. آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگیرى نمى گردد، در چنین شرایطى بر مؤمن لازم است شیفته دیدار پروردگارش (شهادت) باشد. به یقین من مرگِ (در راه حق) را جز سعادت، و زندگى در کنار ستمگران را جز ننگ و خوارى نمى بینم).

( تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۰۵)

«إِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدّینُ لَعِقٌ عَلى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانوُنَ»؛ (مردم بندگان دنیایند، و دین همانند چیز خوش طمع و لذیذى بر زبانشان است که تا آنگاه که زندگى شان (به وسیله آن) پر رونق است، آن را نگه مى دارند، ولى هنگامى که به بلا (در امر دین) آزموده شوند، تعداد دین داران اندک گردند).( مقتل الحسین خوارزمى، ج ۱، ص ۲۳)

(اى مردم! من فرزند دختر رسول خدایم، ما به ولایت این امور بر شما (امامت بر مسلمین) از این مدّعیان دروغین که در میانتان به ظلم و ستم و تجاوز رفتار مى کنند سزاوارتریم. اگر به خدا اعتماد کنید و صاحبان حق را بشناسید، مایه خشنودى خداوند است و اگر ما را ناخوش داشته و حقّ ما را نشناسید و عقیده شما برخلاف آن باشد که در نامه هایتان نوشته اید و فرستادگانتان گفتند، از نزد شما باز مى گردم.

امام در روز عشورا چند باردر میدان جنگ سپاه عمر سعد را مورد خطاب قرار داد:

اى مردم! به من بگوئید من چه کسى هستم؟ آنگاه بخود آئید و خویشتن را نکوهش کنید، و ببینید آیا کشتن و هتک حرمت من براى شما جایز است؟ مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر من فرزند وصى و پسر عموى پیغمبر شما نیستم؟ مگر من پسر کسى نیستم که او پیش از همه مسلمانان ایمان آورد؟ و پیش از همه، رسالت پیامبر را تصدیق کرد؟

آیا حمزه سید الشهداء، عموى پدر من نیست؟

آیا جعفر طیار عموى خود من نیست؟

مگر شما سخن پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را درباره من و برادرم نشنیده‏اید که فرمود: این دو، سروران جوانان اهل بهشتند؟

امام با این سخنان می خواست آنها آگاه سازد تا آلت دست امویان نشوند و با نردبان آنها بالا نروند یه اتمام حجت پرداخت.

سپاهیان خدا و حمله به خیام اهل بیت:

تاریخ پر از اتفاق­هایی است که به نام دین دست به هولناکترین جنایت دست می یازند. گروه های تکفیری عصرما نمونه ای از این ادعاست.

هنگامی که عمر بن سعد، فرمانده کل سپاه عبیدالله بن زیاد، با دریافت نامه شدیداللحن عبیدالله احساس خطر کرد و با آمدن شمر بن ذی الجوشن به کربلا، وی را رقیبی برای فرماندهی خویش می دید، با دستپاچگی تمام و بدون اطلاع قبلی، در عصر روز تاسوعا (نهم محرم) فرمان حمله عمومی به سوی خیمه گاه امام حسین(ع) را صادر کرد.

وی با گفتن: “یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری”، «ای سپاهیان خدا بر اسبان سوار شوید و بهشت را به شما بشارت می دهم.» سپاهیان خود را وادار به هجوم سراسری کرد و تلاش نمود تا کردار و رفتار خود را بایسته جلوه دهد و روحیات متزلزل سپاهیان خویش را تقویت کند، تا مبادا در نبرد با فرزندزاده رسول خدا(ص) دچار حیرت و سستی گردند.( منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج۱، ص ۳۳۷.)

نیروهای مقابل امام خود را سپاهیان خدا می دانستند و در سپاه آنها نماز جماعت و قرائت قران برقرار بود.

آنها روز خوشی نخواهند دید:

برخی آورده اند که امام حسین(ع) به عمر بن سعد فرمود: مرا می کشی و گمان می کنی که عبید اللّه ولایت ری و گرگان را به تو خواهد داد! به خدا سوگند که گوارای تو نخواهد بود و این عهدی است که با من بسته شده است و تو هرگز به این آرزوی دیرینه خود نخواهی رسید! پس هر کاری که می توانی انجام ده که بعد از من روی شادی را در دنیا و آخرت نخواهی دید.

( سفینه البحار، ج ۲، ص ۲۷۰.)

از فردای شهادت امام حسین (ع) کشندگان و اهل کوفه روز خوش ندیدند. از فردای عاشورا نزاع بین عبیدالله ، عمرسعد و شمر و یزید آغاز شد. هیچ یک به هدف خود نرسیدند و روز خوشی ندیدند.

ذلت خواهی برای امام:

حاکمان مستبد و تمامیت خواه در مواجهه با مخالفان خود یک کلمه می خواهند آن اطاعت بی چون و چرا و بیان ندامت خواری برای در برابر آنهاست. عبیدالله بن زیاد می خواست برای خوش رقصی از امام حسین برای یزید بیعت بگیرد. بدین خاطر امام را بین کشته شدن و بیعت مخیر کرد.

امام حسین (ع) در روز عاشورا خطاب کوفیان گفت «اگر باور نمی کنید که من زاده ی دخت پیامبر هستم، به خدا سوگند که بین شرق و غرب عالم، به جز من برای دختر پیغمبر، فرزندی نیست. آیا کسی را از شما کشته ام که می خواهید قصاص کنید؟! آیا مالی را از چنگ شما ربوده ام؟!» پاسخی نشنید. آن گاه از سپاه کوفه را یکی یکی نام برده و گفت: «ای شبث بن ربعی! ای حجاربن ابجر! ای قیس بن اشعث! آیا شما برای من نامه ننوشتید و مرا دعوت نکردید؟! و در نامه تان چنین نوشته نبود: میوه های ما رسیده، باغ های ما سبز و خرم، درختان ما باروند. بیا که لشکری آماده در انتظار توست؟

آنان منکر شدند و گفتند: چنین نامه ای ننوشتیم. حسین گفت: «به خد ا قسم نامه را نوشتید. اکنون اگر مرا نمی خواهید، بگذارید که به هر نقطه ی زمین بخواهم بروم».

حسین برای کار دیگری حرکت می کند. کاری که نه گریز است، نه انزوا است، نه تسلیم است، نه ترک مبارزه سیاسی برای آغاز مبارزه سیاسی برای آغاز مبارزه فکری و علمی و فقهی و اخلاقی و امور خیریه و نه قیام نظامی است. عصری است که اندیشه ها فلج شده اند، وفاداران تنها هستند، پارسایان گوشه گیرند، جوانان یا مایوس یا فروخته شده و زبان ها را بریده اند، لب ها را دوخته اند، و همه پایگاه های حقیقت را بر سر وفاداران ویران کرده اند. (همان، ۱۵۴.)

امام‏ حسین‏(ع‏) در یکی از خطبه‏هایش روز عاشورا بیان فرمود، خطبه‏ای با آغاز «تبا لکم ایتها الجماعه…» که چون همان روز نیز اصرار داشتند آن حضرت را به تسلیم و بیعت وادارند، حضرت نپذیرفت و حیات ذلت‏بار در سایه حکومت‏یزید و ابن زیاد را با کرامت دودمان ‏پیامبر و شرافت زندگی مؤمنانه منافی دانست و سر دو راهی مرگ شرافتمندانه یا زندگی‏ ذلیلانه، «شرافت ‏شهادت‏» را برگزید: «الا و ان الدعی بن الدعی قد ترکنی (رکزنی) بین‏السله و الذله، و هیهات له ذلک منی، هیهات منا الذله، ابی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون‏ و حجور طهرت و جدود طابت و انوف حمیه و نفوس ابیه ان یؤثر طاعه اللئام علی مصارع ‏الکرام‏»[۱] .

(نفس المهموم، ص ۳۱ .)

وصیتی برای بازماندگان

آنگاه که همه شهیدان با شمشیر ستم و فریب بر زمین افتادند، امام حسین (ع) به خواهرش فرمود: یا اخیّه لا یذهبنّ حلمک الشّیطان .خواهرم ! (( مواظب باش شیطان حلم و بردبارى ترا از تو نگیرد. ))

زینب گفت : پدرم و مادرم فداى تو کاش من فداى تو مى شدم آماده شهادت شده اى ؟ حسین علیه السلام ناراحت شد و اشک در چشمانش ‍ حلقه زد و فرمود: از اینکه راه چاره بر تو مسدود گـشتـه و تـن به مرگ داده اى بیشتر قلبم را جریحه دار و جانم را مى سوزاند. امام حسین(ع) گفت: یا اخـیّه اتـّقـى اللّه و تـعـزّى بعـزا الله و اعـلمـى انّ اهل الارض یموتون و انّ اهل السّماء لا یبقون و انّ کلّ شى ء هالک الاّ وجهه …

(( خـواهرم از خـدا بتـرس و شکیبایى و بردبارى پـیشه کن و بدان که اهل زمین مى میرند و اهل آسمان هم باقى نمى مانند و همه چیز و همه کس ‍ نابود مى شود مگر خـداى که به قدرت لایزال خود مخلوق را آفریده و برانگیخته مى شوند و به سوى او باز مى گردند و او تنها فرد واحد و بى همتائى است که مرگ ندارد، جد و پدر و مادرم از مـن بهتـر بودند و رفتند و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم براى من و هر مسلمان دیگرى الگو و اسوه است ، و بدینگونه او را دلدارى مى داد و به او فرمود: خواهرم ترا سوگند مى دهم و باید قسم مرا تحقق بخشى که وقتى من به شهادت رسیدم گریبان چاک نزنى و رخ نخراش.

این وصیت چنان در پرچمدار کربلا زینب تاثیر گداشت که صلابتش استبداد اموی را در هم شکست.

زنی که تاریخ ساز شد

هجرت از مدینه تا کربلا به رهبری حسین و هجرت از کربلا تا دمشق با زینب است. صبر، اخلاص، طهارت و آن همه عظمت های ناشناخته او مانده است و گوهرهای نهفته ، از گوشه خانه متروک و در بسته فاطمه در گوشه مدینه بیرون آورد و بر کعبه گذر کرد و در پهنه باز صحرا، ورود بر عرصه زمان بر وجدان تاریخ عرضه کرد و آنچه که در آین خانه پنهان مانده بود و در توفان توطئه و تبلیغات و عربده جویی­های قدرت طلبان و جنایتکاران، انکار شده بود. (حسین وارث آدم، ۱۸۶.)

زینب رسالت پیام شهیدان، پیام شهیدان زنده خاموش را به دوش گرفته است، زیرا پس از شهیدان او بجا مانده است که باید زبان کسانی باشد که تیغ جلادان، زبانشان برده است. اگر خون پیام نداشته باشد، در تاریخ گنگ می ماند و اگر یک خون پیام خویش را به همه نسل ها نرساند، جلاد شهید را در حصار زمان محبوس می کند. اگر زینب پیام را به تاریخ بازنگوید، کربلادر تاریخ می ماند.

(همان، ص ۲۰۶.)

آنگاه که امام بر خاک تفیده کربلا فرود آمد، زینب برخواست و رسالت حسین را بر دوش گرفت. کاروان اسیران را رهبر شد. همه چیز به زینب ختم می شد. در کوفه رو دروی عبیدالله ایستاد و چونان پدر سخن گفت. مردم کوفه را دید که می گریند، جوابی در خور آنهها داد. او پناه همه بود. در مسجد دمشق در مقابل یزید چنان سخن آورد که پوشالگی دستگاه اموی فرو ریخت.

غارگری دشمن

پس از اینکه امام و یارانش را به شهادت رساند، کوفیان به خیمه زنان کودکان بی دفاع حمله ور شده و غارت کردند، یکی از اهل کوفه به فاطمه (دختر امام حسین) هجوم برده، گوشواره اش را از گوش او وحشیانه کشید، به گونه ای که گوش او را پاره کرد. فاطمه دید که آن مرد کوفی به شدت گریه می کند، پرسید چرا گریه می کنی؟ گفت چگونه نگریم در حالی که مشغول غارت دختر رسول الله می باشم؟ فاطمه گفت: خوب پس مرا رها کن، پاسخ داد بیم آن را دارم که اگر من نبرم دیگری ببرد!!( بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۶۹.)

زجر زنان و کودکان

زنان و کودکان کاروان اهل بیت تا ظهر عاشورا و هنگامه شهادت امام حسین علیه السّلام یکسری جنایات را به چشم خود دیدند. عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از این که امام را به شهادت رساند، حمله به خیام وغارت و آتش زدن خیمه ‌ها و آزار و اذیت زنان و کودکان شروع کرد.اثاثیه و لباس ها و شتران را به یغما بردند. ( مقتل ابی مخنف)

دختران رسول خدا ( ص) از خیمه ‌ها بیرون آمده و می ‌گریستند و در فراق عزیزان خود شیون و زاری می ‌نمودند. ارتش اموی سر مست پیروزی و برای خوش خدمتی به عبیدلله و یزید در جلو چشم زنان و کودکان بر اجساد شهدا اسب دواندند. ( شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم ، ص ۴۸۵.)

این عمل خبر از عمق دشمنی آنها بر امام حسین داشت. عمرسعد در روز ۱۱ محرم دستور حرکت از کربلا به سوی کوفه را می ‌دهد و زنان و کودکان را بر شتران بی‌ جهاز سوار کردند. در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسراء را از قتلگاه عبور دهند تا درس عبرتی برای تاریخ باشد و کسی بخلاف امر مستبد گام برندارد.

قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌ کنم لحظه ‌ای را که زینب دختر فاطمه سلام ‌الله علیها را از کنار کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل می‌ نالید … و امام سجّاد علیه ‌السّلام می ‌فرماید: … من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه ‌ام تنگ شد و به اندازه ‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم برآید و عمه ‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بی ‌تابی نکنم.

(لهوف سید بن طاووس)

اما این مدعیان جانشینس پیامبر اسلام هیچ سنخیتی با آن حضرت ندارند. پیامبر اسلام پس از فتخ خیبر اسرای یهودی را به بلال سپرد تا آنها را از منطقه دور کند، او زنان را از کنار اجساد کشته شدگانشان عبور داد. زنان گریه و شیون کردند، حضرت محمد (ص) از این واقعه خبر دار شد. بسیار متاثر شدند و بلال را مورد عتاب قرار داده و گفتند: مگر در وجود تو رحم از میان رفته که زنان را بر کشته های آنان عبور دهی؟

(زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام، ص ۵۲۴.)

اولین اعتراض در کوفه

اسرای کربلا را در استقبال به کوفه رساندد . عده ای از زنان کوفه به گریه و زاری پرداختند. امام سجاد و زینب سخنانی گفتند و در عجب بودند. در نزدیکی دار الاماره محلی برای اسرا تعیین کردند.روزی ندای نماز جماعت داده شد و مردم در مسجد اعظم کوفه اجتماع کردند. ابن زیاد به منبر رفت و گفت: سپاس خدای را که حق را آشکار و امیرالمؤمنین، یزید، و پیروان او را یاری نمود و دروغ‌گوی پسر دروغ‌گو، حسین بن علی، و شیعیان او را کشت.

در این هنگامی که عبدالله عفیف از صحابه سخن ابن ‌زیاد را شنید. در میان سخنرانی عبیدالله برخاست، او پیر ونابینا بود گفت: ای پسر مرجانه! دروغ‌گو و پسر دروغ‌گو تو و پدرت و آن کسی که تو را والی کوفه کرد و پدر او. ای پسر مرجانه آیا فرزندان پیامبران را می‌کشید و سخن راستگویان را می‌گویید؟! (تاریخ طبری، ابن جریر، ج۴، ص۳۵۱.)

ابن‌ زیاد خشمگین گردید و گفت: گوینده چه کسی بود؟

عبدالله گفت: من بودم ای دشمن خدا! فرزندان پاک -رسول خدا- را که خداوند آنها را از هرگونه آلودگی پاک و منزّه گردانیده می‌کشی و به گمانت هنوز مسلمانی! به دادم برسید! کجایند فرزندان مهاجر و انصار که از این ناپاک، که رسول خدا (ص) او و پدرش را لعن کرد، انتقام بگیرند.( ارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۷. )

این سخن بر خشم ابن‌ زیاد افزود و رگ‌های گردنش باد کرد و گفت: وی را نزد من آورید. مأموران به سوی وی شتافتند و دستگیرش نمودند. این اعتراض لذت پیروزی را در ذائقه آنها تلخ کرد. این آغاز یک شکست است .

عبدالله عفیف را به شهادت رسانند. ( لهوف، ص۲۲۷ .)

بازگشت جاهلیت در لباس دین

پس از شهادت امام حسین(ع) آنگاه که یزید سر امام را دید به نشاط آمد و به یاد کشته شدگان بنی امیه افتاد که کجاید تا ببنید چگونه از بنی هاشم انتقام گرفته ایم .

یزید که ذوق شعری داشت اشعاری بدین مضمون گفت:

ای کاش پیران و گذشتگان قبیله من که در بدر کشته شدند، زاری کردن قبیله خزرج را از دم نیزه و شمشیر می دیدند.

از شادی فریاد می زدند و می گفتند: ای یزید دستت درد نکند.

مهتران و بزرگان آن ها را کشتیم تا با کشتگان ما در بدر برابر گردید.

خاندان هاشم با سلطنت بازی کردند، نه خبری از آسمان آمد و نه وحی نازل شد.

من زاده خندف نیستم اگر از فرزندان احمد(ص) در مقابل آنچه به ما کردند انتقام نگیرم.

این اشعار نشانه بازگشت به جاهلیت عربی در لباس دین است . خلیفه و امام مسلمین چنین نگاهی به مسایل پیرامونش دارد.

جشن و پایکوبی که دوام نیافت:

به دستور عوامل حکومتی بنی امیه و یزید شهر دمشق را به هنگام ورود اسیران آذین بندی کردند، سهل بن سعد ساعدی از جمله کسانی است که آذین بندی شهر و سرور و شادی مردم را به هنگام ورود اهل بیت مشاهده و توصیف کرده‌است.

روز ورود: براساس نقل‌های تاریخی، ورود سرهای شهیدان به شام در روز اول صفر بوده‌است. در این روز اسیران را از باب توما یا دروازه ساعات وارد شهر کرده و در ورودی مسجد جامع، بر سکویی که محل نگه‌داری اسرا بود جای دادند.

( ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۹-۱۳۰)

پس از ورود و اسکان اسرا طی یک جلسه به یزید گزارش دادند:ماموران پس از آن که اسیران را در شهر شام چرخاندند، به قصر یزید آوردند. حر بن قیس به نمایندگی از سایر ماموران، جریان واقعه کربلا را به یزید گزارش داد.

یزید پس از شنیدن گزارش دستور داد کاخ را تزیین کرده، بزرگان شام را به حضور طلبید دستور داد اسیران را به قصر وی وارد کنند. گزارش‌ها حاکی از آن است که اسیران را در حالی‌که با طناب به هم بسته بودند، وارد مجلس کردند. در این هنگام فاطمه بنت الحسین گفت:‌ای یزید شایسته است دختران رسول خدا(ص) اسیر باشند؟ در این هنگام حاضران از شنیدن این جمله متعجب شدند. دیدن این صحنه موجب ابتدا اهل خانه یزید گرستند.

یزید در حضور اسیران سر امام را در ظرف طلا گذاشته و با چوب دستی به آن می‌زد. وقتی سکینه و فاطمه دختران امام حسین این صحنه را دیدند چنان فریاد زدند که زنان یزید و دختران معاویه صدا به شیون و زاری بلند کردند.

بعضی از حاضران به این رفتار یزید اعتراض کردند. از جمله یحیی بن حکم برادر مروان بن حکم که یزید با مشت به سینه وی زد.ابوبرزه اسلمی نیز اعتراض کرد که به دستور یزید از مجلس اخراج شد.( انساب الاشراف، ج۳، ص.۴۱۶ )

امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) در حضور یزید و بزرگان بنی امیه به تنویر افکار عمومی اقدام به سخنرانی کردند. این سخنان فضای جلسه که قرار بود وسیله اقتدار یزید شود به ضررش تمام شد. یزید شهادت امام را متوجه عبیدالله کرد، عبیدالله هم اتفاق را به گردن عمرسعد و شمر می انداخت. این سنت در حکومت مستبد و غیر پاسخ گو وجود دارد که اتفاق های ناگورا را به گردن زیر دستان و کارهای خوب را به اسم خود تمام می کنند.

خون امام حسین و یارانش ابتدا یزید را از میان برداشت و ناامنی در خلافت بنی امیه افتاد. قدرت از دست فرزندان ابوسفیان خارج کرد. تک تک کسانی که درکربلا نقش داشتند توسط مختار قصاص شدند. در پایان حکومت بنی امیه با شعارانتقام خون حسین از بنی امیه موجب بسیج علیه آنها و سقوط حاکمیت اموی در سال ۱۳۲هجری قمری گردید.

جمع بندی:

در این نوشتار در پاسخ به سوالات تحقیق، تجربه های تاریخی قبل از اربعین را جمع شده است و دریافتم که تبدیل نظام خلافتی به نظام سلطانی غیر پاسخ گو موجب شد خلافت اسلامی به حکومت خودسر تبدیل گردد. این خلافت خودسرابتدا تفسیر نو از اسلام اموی ارایه نمود که خلیفه را جانشین رسول خدا دانسته و اطاعت بی چون و چرا از او بر همه مسلمین واجب دانسته است. مخالفین خلیفه خارجین از دینه است و باید برخود نمود.

خلافت سلطانی با بهر گیری از ظرفیت جعل حدیث برای بنی امیه مشروعیت و مخالفت علیه آن را حرام اعلام کرد. بنی امیه پایگاه های دینی چون هزاران مسجد و هفتاد هزار منبر ، ائمه جمعه و جماعت و محدثین ، قاریان قران را با پول در خدمت اهداف بنی امیه در آوردند. بوسیله دین و پول اکثریت جامعه را با خود همراه کرده بودند.با بهره گیری از عقیده دینی مردم مسلمان اهداف خود را پیش می بردند.

تجارب سه امام برای شیعه وجود داشت، توده های مردم که ابراز وفاداری می کردند در بزنگاه­ ها، صحنه را خالی کرده و بلکه به صفوف دشمن می پیوستند. خشونت عریان خلافت با منقدین موجب می شد همان نیروهای اندک طرفدار امامان در رویاروی با خلافت مستبد از دست بروند و در رویاروی نابرابر نیروهای جبهه آسیب می دیدند.

پس باید استراتژی دیگری تبیین شود تا شیعیان را از این فتنه های پیشرو نجات داده و در زمینه های فرهنگی که نیاز عصر و خود شیعیان بود فعال شوند تا اندیشه های تشیع از تحریف و غلو در امان ماند و زنده و ماندگار و پویا گردد.

انتهای پیام

اخبار مرتبط