شفقنا افغانستان- با توشیح قانون جدید تحصیلات عالی توسط رییس جمهور باعث عکس العمل های مثبت و منفی در جامعه شده است، در این راستا “دکترحسینی بیانی راد” در نوشتاری که در صفحه فیس بوک خود تحت عنوان”تجربه نا کام، اما این بار در زمینه تحصیلات عالی(نکته های به مناسبت قانون جدید تحصیلات عالی )” پرداخته که به شرح زیر می باشد:
• یکم؛ دانشگاه مکانی است که انسانها با ورود به آن باید از “ترس” رها شود و یا به قول ماکس وبر از “باغ جادویی و رمز و راز آلود” خارج گردد. دانشگاه، آزمایشگاهی برای “افسون زدایی” از جهان، خارج شدن ذهن انسان از خیالبافی با کمک دانش و معرفت است، نه محلی برای گوش دادن به مبلغان سنت و حاملان و راویان “تحجر” که سودای ایمان “تورکومادایی” شان را به نام دانش و علم به محصلان عرضه می کنند.
دانشگاه جایی است که در آن باید تغییراتی در حوزههای ادراکی، شناختی، ارزشی و گرایشهای انسانها، قابلیت ها و باورهای آنان نسبت به جهان پیرامونی و محیط اجتماعی شان ایجاد شود و حاصل این شناخت های جدید و باورهای تازه کسب شده، منجر به رفتارهای اجتماعی مطلوب در جامعه ی افغانستان گردد. عناصری که به لحاظ فکری و قوه ی شناختی با ورود به دانشگاه و حین فراغت از تحصیل عاید حال یک محصل باید گردد و به خصوص در دپارتمانهای علوم انسانی و اجتماعی، تغییرات و صلاحیت های ذیل است: آمادگی محصلان برای قبول و پذیرش تجربیات تازه؛ برخورد با عقاید آزاد و آگاهی از اختلاف آنها با یکدیگر؛ توجه ذهنی شان به حال و آینده تا به گذشته؛ احترام به دیگران؛ اعتقاد به علم و تکنولوژی و اثرات مثبت آن در زندگی انسانها و در آخر احترام به برابری و رعایت حقوق دیگران. با تأسف که در مراکز آموزشی ما، و نه اساتید و معلمان تمایل به انتقال این ارزش ها دارند و نه می توانند در طول آموزش این نگرش ها و ارزشها را، به دانشجویان منتقل کنند و محصلان نیز، نه برای پذیرش تجربیات تازه و نه برای مواجهه ی درست وانسانی با عقاید دیگران و نه برای یادگیری ارزشهای انسانی مثلی احترام به دیگران ، عدالت و برابری و رعایت حقوق دیگران قدم به دانشگاه می گذارند، بلکه برای توجیه باورها و عقاید سنتی، قومی و قبیله ای خود و برخورد “کین توزانه” با آرا و عقاید دیگران و برای زیرپا گذاشتن حقوق دیگران وارد دانشگاه می شوند و با شارژ شدن همین ذهنیت ها و باورهای نا درست نیز محیط دانشگاه ها را ترک می کنند.
• دوم؛ در طی دهه ای گذشته، روحیه ای وصف ناپذیری در بین خانواده ها و فضای بی نظیری در تاریخ افغانستان به سوی علم آموزی ایجاد شده است. به درستی هم اگر مردم افغانستان میخواهند از این حالت سترونی خارج شوند و به شکوفایی علمی و تمدنی برسند، آموزش تنها راهی است که جامعه-ی ما ر ا در این راستا کمک خواهد کرد.
آموزش و تحصیلات به خصوص مقاطع بالاتر و عالی در هر جامعه ی زمینه ی تحرک اجتماعی قشر تحصیلکرده هر جامعه را به دنبال دارد و یک نوع منزلت اجتماعی در جامعه به حساب می آید، موتور محرکه توسعه، آبادانی و باعث ارتقای فکر، فرهنگ و هنر جامعه می گردد. اما آیا در کشورما این مسئله صادق است و آیا دانشجو و محصل افغانستانی که با تمام مرارت های زندگی شخصی، خانوادگی و وضعیت نابسامان اقتصادی و امنیتی کشور از خانواده و ولایت خود برای تحصیل و آموزش راهی و آواره ی شهرهای دیگر و پایتخت با تمام مشکلات و آب و هوای خفه کننده و غیر قابل تحمل کابل می شوند، نیز چنین اثر و کارکردی را دارد؟ به نظر می رسد، این نوع علم آموزی و تحصیلات فقط و فقط باعث رنج بیشتر خود و خانواده های آنان می شود و معلوم نیست محصلان با فراغت از این رشته ها به چه میزانی توانایی علمی کسب کرده و درپی آن، زمینه ی شغل و کار در جامعه پیدا کنند، به دلیل آن که، نظام آموزشی و کادرهای علمی بسیاری از دانشگاه های دولتی و خصوصی از سرمایه ی علمی که پاسخگوی نیازهای فکری جوانان باشد محروم اند و به هر میزانی که دانشجویان عمر، جوانی و فرصت طلایی شان را در کلاس اساتیدی که ریاکارانه مدعی کرسی تدریس علم و ارایه ی مباحث علمی اند، صرف کنند، جز فرجامِ هولناک و بی سرنوشتی عاید شان نخواهد گردید و جز آینده ی “ابرآلود” در افق آینده ی سرنوشت شان، چیزی دیگری را رقم نخواهد زد و در عوضِ یک آینده ی درخشان، هر روز با رفتن به این کلاس ها، سرنوشت شان روز به روز و بیشتر و بیشتر به “جهان سایه ها” و بی سرنوشتی کشانیده خواهد شد.
علم و سوادی که دانشگاه های افغانستان بنام دانش، به خورد دانشجویان می دهد، شبیه”سرگرمی های پشمکی” می ماند که دانشجو را با صرف وقت و هزینه به امید و خیال عالم شدن، ابله تر می سازد. بسیاری از این رشته ها فقط و فقط برای کسب در آمدهای اقتصادی برای متولیان آموزشگاه ها و رضایت خاطر ، “پرستیژ اجتماعی” و یا بالا بردن میزان حقوق مأموری دولت و یا مؤسسات برای دانشجویان، کاربردی دیگری ندارند. قصه علم آموزی و با سواد شدن در کشور ما، بیشتر شبیه کنیزکی درباری می ماند که صرفا مناسب کسب لذت است نه ثمر دهی و تناسل. این در حالی است که دغدغه ی علم امروز، عمل و فرایند ثمربخشی است، نه رضایت خاطر فکری. غایت علم به معنای تجربی اش، تأثیرگذاری، عمل، کشف امور خاص و گره گشایی از مشکلات جامعه است و رسالت حقیقی آن، بهبود و تسهیل زندگی مردم است. بنابراین، آیا در بسیاری از رشته های که در دانشگاه-های افغانستان، جذب دانشجو می شود، با چنین اهدافی صورت می گیرد؟ آیا در قدم اول زمینه ی کاری و شغلی دانشجویان را پس از فراغت در جامعه مهیَا می سازد و در قدم بعد، به چه میزانی این رشته ها برای جامعه کاربردی است و گره از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گشاید؟ و نهایتا اینکه، به چه میزانی رشد علم و ارتقای جایگاه علمی جامعه افغانستان را در سطح منطقه و جهان بالا می برد؟ اینها نمونه های از مسایل و مشکلاتی است که دست اندرکاران تحصیلات عالی افغانستان و متولیان دانشگاه ها و مراکز آموزشی بیشتر به آن فکر کنند و راه برون رفت از آن را بیابند.
• سوم؛ جنگ های طولانی در کشور و مهاجرت تعدادی زیادی از خانواده های افغانستانی را در پی داشته است. این مهاجرت ها و دوری از وطن با تمام تلخی ها و مشکلات روانی و اجتماعی که پیامدی هر مهاجرتی است، یک اثر مثبت و کارکرد پنهان و مطلوبی را نیز برای فرزندان این خانواده-ها در پی داشته و آن سواد و علم آموزی فرزندان این خانواده ها است. حال که سی واندی سال از آغاز این مهاجرت ها می گذرد، بسیاری از فرزندان این خانوداه¬ها یا مراحل بالای علمی را به اتمام رسانده-اند و یا در حال اتمام آن هستند. بسیاری از این فارغ التحصیلان برگشتند به افغانستان، ولی نظام شبه-کاستی تحصیلات عالی افغانستان که خود متأثر از نظام بیمار اجتماعی آن است نه تنهااز این قشر تحصیل کرده استقبال کردند، بلکه سعی کردند در دانشگاهها و مراکز علمی هم جذب نگردند. البته به این حد هم اکتفا نکردند. وقتی تعدادی از این فرهنگیان، در سدد ایجاد مراکز آموزش خصوصی بر آمدند و خواستند از این طریق به علم آموزی فرزندان آینده وطن شان که سالها است محروم از سواد و علم آموزی اند، کمک و یاری رسانند و از این طریق خود نیز با کار علمی و فرهنگی زندگی خود و خانواده¬های شان را تأمین نمایند، با ایجاد ممانعت های واهی راه شان را سد کردند و بستند.
در آخر، امیدوارم قانون جدید تحصیلات عالی، بتواند قدری مثمر ثمر به حال فرزندان جویای تحصیل و آموزش کشور ما قرار گیرد و دست اندر کاران امور، با مدیریت درست و با استفاده از ظرفیتهای این قانون در جهت جذب اساتید و نیروهای علمی با توان علمی بالاتر بدون نظر داشت ویژگی های سمتی، قومی و منطقه ای افراد، بتوانند قدمی در این راه بردارند تا شاید بهبود نسبی در این وضعیت تأسف بار آموزش افغانستان بوجود آید. البته من زیاد خوش بین نیستم؛ زیرا قوانین زیادی را ما تسوید کردیم و توشیح شد اما به مفاد آن نه تنها عمل نکردیم که عامدانه و با لجاجت تمام، تمام قد در مقابل اجرایی شدن آن ایستادیم.
بر خلاف نگاه خوش بینانه دوستان، من آینده روشنی برای آن نمی توانم تصور کنم اگرچه معتقدم از جایی باید شروع کرد.
شما چه فکر می کنید دوستان؟؟؟.
انتهای پیام
www.af.shafaqna.com