شفقنا افغانستان- قرار است درهای مدارس ایران به روی 250 هزار کودک محروم از تحصیل افغانستانی باز شود. هفته پیش مسئولان سازمانهای مرتبط در نشستی در برج میلاد دور هم جمع شدند تا در اینباره گفتگو کنند. تصمیم به چنین اقدامی از جایی آغاز شد که رهبری ایران بر لزوم تحصیل کودکان افغانستانی در ایران تاکید کردند.
تحصیل دانشآموزان افغانستانی تا پیش از این موضوع بحثهای زیادی بوده است. با وجود موافقتها و مخالفتها در اینباره کودکان افغانستانی تا کنون و با همه موانع موجود در ایران تحصیل کردهاند اما در این میان نواقص و مشکلاتی نیز همواره وجود داشته و دارند.
سایت خبری فرارو درباره این مشکلات و نواقص گفتگویی داشته است با امیر هاشمی مقدم ، پژوهشگر حوزه افغانستان و دانشجوی دکترای انسانشناسی که متن زیر برگرفته شده از این گفتگوی ویژه است:
امیر هاشمیمقدم در ابتدا با انتقاد از این عملکرد مسئولین در قبال افغانستانیها گفت: نکته نخست در اینباره این است که شوربختانه تا رهبر انقلاب در این ماجرا ورود پیدا نکرد، مسئله تحصیل کودکان افغانستانی روند مشخصی نداشت و هر روز به یک شکل اجرا میشد. اما بههرحال مسئله این است که در کشور ما بسیاری از مسئولین و نهادها تا رهبر نکتهای را بیان نکنند، به آن مسئله توجهی ندارند.
وی ادامه داد: زمانی امکان تحصیل برایشان فراهم شده بود، مدتی وقفه پیش آمد، دوباره موانع برطرف شد، سال پیش هئیت دولت خبر از رایگان بودن تحصیل دانشآموزان افغانستانی داد و بنابراین رایگان ثبتنام کردند، اما به یکباره در وسط سال تحصیلی، مدارس به استناد بخشنامهای جدید از دانشآموزان افغانستانی طلب شهریهای دو برابر شهریه سال پیش کردند (با ضربالعجل عمدتاً سه چهار روزه)، اینکه اصولا چنین رفتاری عادلانه است یا نه، مورد توجه نبود.
ماجرای اخراج دانشجوی افغانستانی مقطع دکترا
وی با اشاره به وضعیت تحصیلی قنبرعلی تابش –دانشجوی دکترای افغانستانی شناختهشده، در ادامه اظهار کرد: مشکل اینجا است که ساز و کار مشخصی در اینباره نداریم و این مسئله بیش و پیش از اینکه به افغانستانیها لطمه وارد کند، به حیثیت خود ما لطمه میزند و همین نکته موج تبلیغاتی منفیای علیه کشورمان راه میاندازد.
شوربختانه پیگیری برخی ناعدالتیها علیه افغانستانیها در نظام آموزشی ما دشوار است. حتی در سطح آموزش عالی شما ببینید یک دانشجوی دکترا به نام قنبرعلی تابش را بدون هیچ دلیلی از دانشگاه اخراج میکنند. در برابر آن همه اعتراضی که رسانهها و خبرگزاریهای ایران، اعم از اصولگرا و اصلاحطلب نسبت به این رویداد کردند، تنها با جوابیهای پر از تناقض روبه رو میشویم. بعد هم قضیه فراموش شد و رفت به بایگانی تاریخ. اما اینها یک روز دوباره از بایگانی بیرون آمده و کارنامهمان مورد بررسی قرار میگیرد که چه کردیم.خب در چنین سیستمی اگر فردا یک دانشآموز افغانستانی را اخراج کنند، چگونه میشود پیگیری کرد؟
قنبرعلی تابش دانشجوی دکترا بود و درباره اخراجش روشنگری کرد. رسانههای ایرانی هم بهواسطه اینکه چهره شناختهشدهای بود، تمامقد پشت سرش ایستادند؛ اما نتیجه نداد.
هاشمی مقدم تصریح کرد: با این اوصاف به نظرم با اخراج سلیقهای یک دانشآموز یا تغییر دوباره مصوبات حتی ممکن است آب هم از آب تکان نخورد. این نخستین باری نیست که رهبری درباره تحصیل دانشآموزان افغانستانی دستور پیگیری میدهند. اما امیدوارم آخرین باری باشد که فقط مدتی توی بوق و کرنا میکنند و دوباره فراموش میشود.
هاشمیمقدم در پاسخ به این سئوال که آیا پس از تحصیل دانشآموزان افغانستانی در ایران، وضعیت کاری آنها چگونه خواهد شد و آیا آنها باید در ایران بمانند و یا به کشورشان بازگردند، گفت: از یکسو بایدی در کار نیست. آنها آزادند که به کشور خودشان باز گردند یا در ایران بمانند. اما در اینجا هم ما داریم خودزنی میکنیم. یعنی هزینه کرده و نیرو تربیت میکنیم، بعد آنها را دو دستی به کشورهای دیگر تقدیم میکنیم. در کشوری که بیشترین مهاجرت و فرار مغزها را دارد، اینکه تحصیلکردههای مهاجر و پناهنده را هم فراری بدهند امری کاملاً طبیعی است.
اتفاقا تا آنجا که میدانم یکی از شرایط پذیرش این افراد در دانشگاههای ایران این است که کارت اقامتشان باطل شده و با ویزای دانشجویی به تحصیل بپردازند. بنابراین وقتی پس از چهارسال یا بیشتر درسشان به پایان رسید باید برگردند کشور خودشان. هیچ کشوری چنین کاری نمیکند که ما میکنیم؛ باید از این نیرو که در ایران آموزش داده ایم استفاده کنیم و آنها را در بخش های مورد نیاز به کار گیریم و فرصت شغلی فراهم سازیم.
اتفاقا این هزینه کردنها برای دانشآموزان و دانشجویان افغانستانی نمایانگر سیاستهای کلی ما درباره این کشور و سایر کشورهایی است که کمک میکنیم. یعنی هزینه مادی میکنیم، خیلی هم هزینه میکنیم، اما چون برنامه مشخصی نداریم و یا سیاستهایمان غیراصولی است، همه آن هزینههایی که کردهایم نادیده گرفته شده و همان سیاستهای غیراصولیمان برجسته شده و علیهمان استفاده میشود.
کاری نکنیم که فاصله بین دو ملت ایران وافغانستان از یکدیگر زیاد شود
این پژوهشگر اجتماعی درباره تاثیر اقدام دولت در آموزش دانشآموزان افغانستانی بر روابط میان دو کشور گفت: بدونتردید اینکار میتواند گام مثبتی باشد؛ اما واقعیت شاید چیز دیگری باشد. از یکسو برخوردهای نامتعارف ما و از سوی دیگر کاربرد گسترده تئوری «بلاگردانی» در افغانستانیها دارد روز به روز فاصله را بیشتر و نگرانکنندهتر میکند.
بلاگردانی که «گیدنز» جامعهشناس به آن اشاره میکند، بهطور خلاصه اینگونه بیان میشود که وقتی یک جامعه با مشکلات درونی زیادی روبرو است، تقصیرات را به گردن یک عامل بیرونی میاندازد تا خود را تبرئه کرده باشد. مثلاً همان کاری که ما در بحث بیکاری نیروی کار ایرانی و انداختن تقصیر به گردن کارگران افغانستانی میشنویم. همین عامل در افغانستان هم بسیار شیوع یافته و امروزه بسیاری از مردم این کشور به دنبال رد پای ایران در همه مسائل و مشکلات داخلیشان میگردند.
وی در ادامه تصریح کرد: در این زمینه بیشتر نگاهها متوجه پاکستان است؛ اما گاهی ایران هم متهم میشود. شما ببینید وقتی عده ای ایران را در کنار پاکستان عامل بیثباتی این کشور میدانند یعنی فاجعه عمیقی شکل گرفته است. پاکستان به آشکارا هر بلایی سر این کشور آورده است. اما متاسفانه بسیاری از افغانستانیها در هر حادثهای از کاه کوه میسازند و ایران را متهم میکنند.
شرایط ایران را نباید با کشورهای پیشرفته و توسعه یافته درباره خدمات دهی به مهاجرین، مقایسه کرد
هاشمی مقدم درباره هزینهای که تحصیل دانشآموزان افغانستانی برای ایران ایجاد میکند، توضیح داد: در همین قضیه تحصیل دانشآموزان افغانستانی بههرحال بار این هزینه بسیار زیاد است و اگر در نظر بگیریم قرار است حدود 200 هزار دانشآموز که غیرقانونی در ایران هستند به 360 هزار دانشآموز دارای مدارک قانونی افزوده شود، میشود 560 هزار دانشآموز افغانستانی. هزینه هر سال تحصیل دانشآموز در مدرسه یک میلیون و هشتصد هزار تومان است که اگر ضربدر تعداد دانشآموزان افغانستانی کنیم، میشود بیش از هزار میلیارد تومان. برای کشوری چون ایران که خودش درگیر تحریمها است و مسائل اقتصادی بسیاری دارد، این ارقام قابل توجه است و به این سادگی نیست که ما در اینجا دربارهاش صحبت میکنیم. اما این نکتهای است که متاسفانه برخی دوستان افغانستانی به آن کمتر توجه دارند و معمولاً یکجانبه به قاضی میروند و مثال کشورهای توسعهیافته را به میان میآورند؛ حال آنکه نه ایران با آن کشورها قابل مقایسه است و نه تعداد پناهندگان و مهاجران در آن کشور به اندازه ایران است. این افراد به هزاران میلیارد بودجهای که در این سه چهار دهه صرف امور میلیونها همتبار و همزبان افغانستانی شده، اشارهای ندارند.
سال پیش هئیت دولت خبر از رایگان بودن تحصیل دانشآموزان افغانستانی داد و بنابراین رایگان ثبتنام کردند، اما به یکباره در وسط سال تحصیلی، مدارس به استناد بخشنامهای جدید از دانشآموزان افغانستانی طلب شهریهای دو برابر شهریه سال پیش کردند (با ضربالعجل عمدتاً سه چهار روزه)، اینکه اصولا چنین رفتاری عادلانه است یا نه، مورد توجه نبود.
بیبرنامگیهای مسئولین و رنجشهایی که برخی ایرانیان در قبال مهاجران به وجود میآورند، در زمینه کارها و تلاش های مثبتی که انجام شده،همه آنچه ریسیده شده را پنبه میکند. این وظیفه انسانی و همسایگی ما است که هر آنچه در توان داریم را در اختیار همتباران و همزبانانی بگذاریم که از سر ناچاری به اینجا پناه آوردهاند. از وضعیت کنونی و سطح خدماتی که دریافت میکنند هم راضی نیستیم و تلاش داریم هر روز بیشتر و بهتر شود؛ اما بیانصافیها و نادیده گرفتنهای همین سطح خدمات و به جای آن تمرکز بر روی مشکلات و موانع هم گاهی دلسرد کننده است.
گرفتن پول از دانش آموزان افغانستانی تصمیمی اشتباه و انتقاد آور است
این پژوهشگر به تصمیمگیریهای اشتباه در زمینه آموزش به کودکان افغانستانی اشاره کرده و اظهار کرد: در واقع بخشی از این مشکل هم به شیوه تصمیمگیری ما مربوط است. آموزش و پرورش در سالهای گذشته هم که قرار بود ثبتنام این دانشآموزان را به صورت رایگان انجام دهد، در برابر مبالغ دویست سیصد هزار تومانیای که مدارس از پدر و مادر این دانشآموزان دریافت میکردند، سکوت میکرد. توجیه مدارس و آموزش و پروش این است که این پول از پدر و مادر دانشآموزان ایرانی هم در قالب خودیاری به مدارس دریافت میشود و بنابراین هیچ تبعیضی در کار نیست.
این سخن گرچه درست است، اما باید توجه داشت کودکان افغانستانی به نسبت کودکان ایرانی از خانوادههایی به مراتب فقیرتر هستند و بنابراین همین چندصدهزار تومان هم برای آنها قابل توجه است. در کنار این، باید به اثر سوءتبلیغاتی این امر هم توجه داشت. ما در قبال یک میلیون و هشتصد هزار تومان هزینهای که هر سال برای دانشآموز افغانستانی در مدرسه صرف میشود، با دویست هزار تومان که تقریباً حدود ده درصد کل هزینه است، ویژگی رایگان بودن آن را از بین میبریم و انتقادها را متوجه خود میکنیم.
در کنار هم بودن دانش آموزان افغانستانی و ایرانی، بسیاری از باورهای نادرست درباره مهاجرین را از بین می برد
امیر هاشمی مقدم در انتها گفت: در پایان بد نیست اشاره کنم علیرغم همه منفیبافیها، سودمندی این حرکت را هم دور از نظر ندارم. ریشه بسیاری از باورهای نادرست درباره گروههای انسانی دیگر به دوری و ناشناخته بودنشان باز میگردد. بنابراین هرچه بیشتر دانشآموزان افغانستانی و ایرانی در کنار یکدیگر به سر ببرند، بیشتر با هم آشنا شده و آن باورهای نادرستی که در ذهن هر دو گروه، به ویژه ایرانیها شکل گرفته فرو میپاشد.
در این میان وظیفه معلمان را هم نباید نادیده گرفت. آموزش همزیستی مسالمتآمیز و درک دوسویه بر دوش معلمان است. در برخی از کشورهای غربی برای معلمانی که دانشآموزانی از فرهنگها و کشورهای دیگر دارند، دورههای آموزش خاصی برگزار میشود تا شیوه برخورد با آن دانشآموزان و نیز مدیریت بهتر کلاس را فرا بگیرند. گمان میکنم بد نباشد دستکم دورههایی چند ساعته برای معلمان ایرانی نیز برگزار شود و یا دستکم جزوههایی در این زمینه تهیه و بین معلمان توزیع گردد.
انتهای پیام