جمعه 31 حمل 1403

آخرین اخبار

سرقت ۷۰ کیلوگرام تریاک و مقداری پول نقد و طلا در فراه

شفقناافغانستان- منابع محلی در فراه می‌گویند که «دزدان مسلح»...

نظارت طالبان بر شرکت‌های مخابراتی در کابل

شفقناافغانستان- وزارت مخابرات و تکنالوژی معلوماتی طالبان گفته که...

دیدار و گفتگوی رییس یوناما و وزیر خارجه هند در مورد افغانستان

شفقناافغانستان- دفتر هیات معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان...

بانک مرکزی طالبان ۱۶ میلیون دالر را به لیلام می گذارد

شفقناافغانستان- بانک مرکزی طالبان اعلام کرد روز (شنبه، ۱...

وزارت صحت غزه: تعداد شهدای حمله اسرائیل به مرز ۳۴ هزار نفر رسید

شفقناافغانستان- وزارت صحت غزه از افزایش تعداد شهدا به...

هشدار زلزله شناس هلندی به احتمال وقوع یک زلزله ویرانگر در روزهای آتی

شفقناافغانستان- موسسه تحقیقاتی هلند برای فعالیت های لرزه ای...

این مرد بیمار 300 کیلویی ۱۰ سال خانه اش را ترک نکرده است+ ویدئو

شفقناافغانستان- اداره امور غیرمترقبه روسیه اعلام کرد: اورژانس مسکو...

باشگاه یوونتوس به پرداخت ۱۰ میلیون یورو به رونالدو محکوم شد

شفقناافغانستان – رونالدو با حکم دادگاه ۱۰ میلیون یورو...

پاکستان شبکه اجتماعی «ایکس» را مسدود کرد

شفقناافغانستان- وزارت داخله پاکستان، در سند مکتوبی به دادگاه...

احتمال بارندگی و سیلاب در 29 ولایت پیش‌بینی شد

شفقنا افغانستان - وزارت ترانسپورت و هوانوردی زیر اداره...

سازمان ملل: اکثریت شهروندان افغانستان قادر به تأمین نیازهای اولیه شان نیستند

شفقنا افغانستان - ایندریکا راتواته، معاون دفتر هیأت معاونت...

جام ملت‌های آسیا؛ تیم فوتسال افغا‌نستان در برابر ایران باخت

شفقنا افغانستان - تیم ملی فوتسال افغانستان در اولین...

سفر یک گروه 7 نفره گردشگران روسی به پنجشیر

شفقنا افغانستان - مسئولان محلی طالبان در ولایت پنجشیر،...

فروریختن یک دیوار در کنر 26 نفر را زخمی کرد

شفقنا افغانستان - مسئولان محلی طالبان در ولایت کنر،...

امریکا: مشروعیت طالبان با کنار گذاشتن زنان به دست نمی‌آید

شفقنا افغانستان - ودانت پاتل، معاون سخنگوی وزارت خارجه‌...

پاکستان دو پایگاه نظامی در نزدیکی مرز ایران و افغانستان را به آمریکا واگذار کرد

شفقنا افغانستان - معاون نمایندگی وزارت امور خارجه طالبان...

سازمان ملل سال گذشته ۴۷۰ کیلومتر کانال‌ آب در افغانستان ساخته است

شفقنا افغانستان - برنامه جهانی غذا از ساخت نزدیک...

ساکنان جاغوری غزنی با هزینه شخصی شان مکتب می‌سازند

شفقنا افغانستان - منابع محلی در ولسوالی جاغوری غزنی...

برگزاری مانور نظامی روسیه و تاجیکستان در امتداد مرزهای افغانستان

شفقنا افغانستان- روسیه و تاجکستان تمرینات مشترک نظامی را...

ریشه ها و دلایل تخریب قبور ائمه بقیع

شفقنافغانستان- حاکمان نجد و حجاز می خواهند حریت و...

نرخ پول افغانی در برابر ارزهای خارجی/30 حمل 1402

شفقناافغانستان- ارزش پول افغانی در برابر ارزهای خارجی در...

یونیسف: از ابتدای جنگ غزه تا کنون حدود 14 هزار کودک کشته شدند

شفقناافغانستان- مدیر اجرایی سازمان یونیسف اعلام کرد:« بیش از...

21 نفر بر اثر طوفان و بارندگی شدید در امارات و عمان جان باختند

شفقناافغانستان- به گفته‌ی مقام‌ها در عمان و امارات متحده...

جهادی های آنها، جهادی های ما / مقاله‌ی تفصیلی «تام انگلهارت» درباره‌ی جنایات مسلحانه در جامعه‌ی آمریکا

شفقنا افغانستان- «تام انگلهارت» از مشهورترین فعالان حوزه‌ی نقد سیاست خارجه‌ی آمریکا و مدیر وبسایت انتقادی TomDispatch است. او در یادداشتی در این وبسایت، به آمار کشتارهای مسلحانه در داخل آمریکا و مقایسه‌ی آن با خطرات احتمالی داعش پرداخت است.

aaaaaa

به گزارش سرویس ترجمه شفقنا در بخشی از این یادداشت آمده است:

 

خطرات واقعی (و مسلحانه‌ی) زندگی آمریکایی

این پاراگراف را یک اقدام بازدارنده در باب منفجر شدن در آمریکا قلمداد کنید. در حینی که این گزارش را می نویسم، صبورانه در انتظار دور بعدی کشتارهای نومیدکننده در این کشور هستم. و من ایمان دارم. قبل از اینکه کارم تمام شود، یک آدم «خودسر» آمریکایی عصبانی – یا به قولی دچار اختلال روانی – و کاملا مسلح، یک نفر را (یا تعدادی افراد را)، و احتمالا خودش (یا خودشان) را نیز، در گوشه ای به گلوله خواهد بست. شک نکنید. این موضوع آخرین پاراگراف من خواهد بود. آن را، با بد شگونی، همچو چیزی قلمداد کنید که در حینی که این یادداشت درباره‌ی آشوب مسلحانه‌ی آمریکا را می ‌خوانید، در انتظار شماست.

مسئولان امنیت ملی و سیاستمداران مدتهاست با صدایی گوشخراش این پیام را در گوش ما خوانده اند که «بزرگترین خطر» برای آمریکایی ها، جنبشی افراطی و جهادگرا مستقر در مکانی هزاران مایل دورتر است و ویدئوها و پیام های رسانه ای که پیروانش تولید می کنند و باعث می شود نزدیک جلوه کند. ضمن توجه به این مسئله، بیایید نگاهی به چند فقره خطرات زندگی مسلحانه در این ایالات متحده بیاندازیم، و پیمایشی سریع از ناامنی ملی در کشوری داشته باشیم که تا بن دندان مسلح است.

مطمئنم تعجب نخواهید کرد اگر بدانید که، در نیمه‌‌ی اول سال 2015، موارد بسیار زیادی از این دست بوده است که بتوان در این زمینه فراخوانی کرد. قاتلی هست که هنوز آزادانه برای خودش در شمال «کلورادو» می چرخد و به مردمی که سوار خودرو بودند یا اواخر شب دوچرخه سواری یا پیاده روی می کردند، تیراندازی می کرد. قاتل زنجیره ای مظنونی هست که هفت جسد را پشت یک مرکز خرید در «نیو بریتین» در ایالت «کانتیکات» دفن کرد، و شاید الان به اتهاماتی غیر مرتبط پشت میله های زندان باشد. دادگاه ادامه دار «جیمز هولمز» هست که در سینمایی در «آئورا» در ایالت «کلورادو» در سال 2012، با انفجار بمب 12 تماشاچی را کشت و 70 نفر دیگر را زخمی کرد. ماه فوریه خبر قتل هفت نفر در شهر کوچک «تایرون» در ایالت «میزوری» به دست «جوزف الدریج» منتشر شد، آدم منزوی و مسلحی که بعد خودش را هم کشت. و مورد «سادیر خامیکتار» را هم فراموش نکنید، که در ماه آوریل در «تولسا» زنش و دو پسر خردسالش را و سپس خودش را به ضرب گلوله کشت، یا «کریستوفر کریلو»، که در ماه مه در خانه اش در «توسان» چهار نفر از اعضای خانواده اش را قتل عام کرد و بعد سراغ خودش رفت. و بسیاری دیگر.

در چنین فهرستی،‌ باید جایگاهی ویژه برای پدیده ای باشد که، اگرچه عمدتا از ثبت و ضبط دور مانده، طی سالهای اخیر که آمریکایی های بیشتری در مکان های خیلی بیشتری به «حمل» سلاح مبادرت کرده اند، توجهات را جلب کرده است. این بدین معنی است که بیش از هر زمان دیگر، تفنگ ها آزادانه ول می گردند. من از هرج و مرجی حرف می زنم که نوباوگان به راه انداخته اند. تیراندازی کودکان شامل مورد کودک دو ساله ای می شود که مادرش را در یک مرکز خرید «والمارت» در «آیداهو» با تفنگی کشت که مادرش در روزهای آخر سال 2014 مشغول جاسازی آن در کیف دستی اش بود، و مورد کودک سه ساله ای که در ماه فوریه در اتاق یک متل در «البرکوکی» تفنگی را در یک کیف دستی پیدا کرد و با یک شلیک پدرش و مادر حامله اش را زخمی کرد. چنین فهرستی برای سال جاری، باید شامل آن کودک دو ساله «فلوریدا»یی هم بشود که در ماه ژانویه تفنگ پدرش را در خودروی خانواده پیدا کرد و خودش را با آن کشت، آن کودک سه ساله ای که در ماه آوریل در خانه ای در «کلیولند» تفنگ بی صاحبی پیدا کرد و نوزاد یکساله ای را به قتل رساند، کودک دو ساله ی «ویرجینا»یی که در اواخر ماه مه، تفنگی را بالای یک میز آرایش پیدا کرد و خودش را کشت، و آن کودک چهار ساله که، تقریبا در همان حوالی سال، در «سیو فالز» در «داکوتا»ی جنوبی، در یکی از اماکن تمرین تیراندازی یک شات‌گان را به دست گرفت و عموی 22 ساله اش را به قتل رساند. کشتار به دست کودکان طی این سالهای شش‌لول بندی آنقدر رایج بوده است که حالا به طرز معناداری از کشتارهای تروریستی در آمریکا پیش افتاده است.

 

اتحادیه های بزرگ خشونت

حالا که مشغول این مورد هستیم (پیش از اینکه سراغ اصل کاری برویم)، گروهی هم هست که من آنها را قاتلان انتحاری مدل آمریکایی قلمداد می کنم. آنها فاقد یک ایدئولوژی سیاسی یا مذهبی مثل ایدئولوژی بمبگذاران انتحاری خاورمیانه هستند، اما مشغول ماموریتی هستند که به اقتضای آن، کشتن خود و نیز کشتن دیگران، هدفی تخیلی است. آنها را به مثابه جهادی های غیر رسمی آمریکایی در نظر آورید، که با هیچ نوع محتوای رسانه ای داعشی مرتبط نبوده اند، هیچ ویدئوی تروریستی فتنه انگیزی تماشا نکرده اند، و اغلب عمیقا دچار اختلال، مسلح، و مصمم به انجام عملیات های انتحاری در خاک آمریکا هستند.

اشاره‌ی من به نوع فوق العاده رایجی از کشتار است که، تا جایی که من اطلاع دارم، هیچ کس برای ثبت یا شمارش آن وقت نگذاشته است: مردانی که دوست دخترها یا همسران خود را (و گاهی دیگرانی که اطرافشان هستند) به قتل می رسانند و بعد جان خود را نیز می ستانند. این فهرستی تقریبا کتره ای است که فقط شامل چند موردی است که در سال 2015 تصادفا به سمع و نظر من رسیده است: در ماه ژانویه، در شهر «ناتلی» در ایالت «نیو جرسی»، مردی 38 ساله، دوست دختر 37 ساله ی خود را به ضرب گلوله کشت و بعد هم خودش را به قتل رساند؛ در ماه ژانویه، در شهر «لینکولن» در ایالت «نبراسکا»، مردی 49 ساله، دوست دختر 44 ساله‌ی خود را کشت، با پلیس تماس گرفت تا گزارش قتل را بدهد، و بعد خودش را کشت؛ موردی دیگر در ماه ژانویه، مردی 29 ساله بود که در هتلی برای بی خانمان ها در میدان «تایمز» شهر «نیویورک»، دوست دختر 27 ساله‌ی باردار خود را شش یا هفت بار هدف گلوله قرار داد و بعد هم جان خودش را گرفت؛ در ماه فوریه، در «ویدینگ ریور» در «نیویورک»، مردی 44 ساله دوست دختر 43 ساله و دختر 17 ساله اش را هدف گلوله قرار داد و کشت و بعد خودش را به قتل رساند؛ در ماه مارس، در «شیکاگو»، مردی 48 ساله از اهالی «فورت ورث»، که برنده‌ی بلیط 500 هزار دلاری لاتاری شده بود و نخواسته بود ثروت بادآورده را با دوست دختر 46 ساله اش سهیم شود، بعد از جروبحث او را هدف گلوله قرار می دهد و بعد به سمت خودش شلیک می کند، سپس پیش از اینکه بمیرد با پلیس تماس می گیرد تا گزارش جنایت را بدهد؛ در ماه آوریل، در «کلیولند»، مردی 48 ساله، دوست دختر 19 ساله اش را هدف گلوله قرار داد و به قتل رساند و بعد این کار را دو خانه پایین تر هم تکرار کرد، و همسر سابق 47 ساله اش را به قتل رساند، و بعد خودش را با شلیک گلوله کشت؛ در موردی دیگر در ماه آوریل در شهر «مونتگومری» در ایالت «آلاباما»، مردی به دوست دخترش شلیک کرد و او را به قتل رساند،‌ و متعاقبا خودش را کشت؛ مشابها در ماه آوریل در شهر «فایت‌ویل» در «کارولینا»ی شمالی، پزشکی 35 ساله، دوست دختر 39 ساله اش را هدف گلوله قرار داد و کشت، و مدتی بعد پزشکی 32 ساله در «نیو جرسی» اقدام مشابهی صورت می دهد، و بعد، وقتی پلیس به سراغ او می آید، اقدام به خودکشی می کند؛ در ماه مه در «سن دیه گو»، مردی 52 ساله، دوست دختر 28 ساله اش و مادر 63 ساله ی او را تا سرحد مرگ به گلوله بست و بعد اقدام به خودکشی کرد. با آغاز ماه ژوئن، در «کلیولند»، مردی 30 ساله دوست دختر 24 ساله ی خود و پدربزرگ او را به ضرب گلوله به قتل رساند، مادربزرگ او را به طور جدی مجروح کرد،‌ و سپس خود را به قتل رساند. و این فهرست ادامه دارد، و حواستان باشد، و برای شمارش چنین اقداماتی این تازه فهرست مقدمه است، اقداماتی که گویا فوق العاده رایج است.

قبل از اینکه برویم سراغ مسائل بزرگتر، توجه تان را یک نوع قتل جلب می کنم که در اخبار اخیر بسیار تکرار شده است: تیراندازی نیروهای پلیس. آمارهایی که «اف بی آی» به طور معمول در این باره جمع آوری کرده است بسیار بسیار اندک از آب در آمده است، بنابراین دیگران دست به کار شده اند. مثلا، «واشنگتن پست»، اخیرا جمع آوری یک پایگاه داده را آغاز کرد که «هر تیراندازی مرگبار از سوی پلیس» آمریکا در سال 2015 را در بر دارد. آمارشان تا این لحظه: دست کم 385 مورد طی پنج ماه نخست سال 2015، یا به عبارت دیگر، تقریبا یک مورد از هر 13 قتل مسلحانه ی غیر انتحاری از ابتدای سال جاری تاکنون. «واشنگتن پست» گزارش می دهد که «حدود نیمی از قربانیان سفیدپوست و نیم دیگر از اقلیت های قومی بودند. اما آمار در میان قربانیان غیر مسلح شدیدا تغییر کرد، که در نتیجه دوم سوم از آنها سیاه پوست یا آمریکای لاتینی بودند. روی هم رفته، نسبت به جمعیت محدوده ی آمارگیری که تیراندازی ها در آن رخ داده است، نرخ کشتار سیاه پوستان سه برابر نرخ کشتار سفیدپوستان یا دیگر اقلیت ها بود». پژوهشی در روزنامه «گاردین» این نکته را می افزاید: «احتمال غیر مسلح بودن آمریکایی های سیاه پوستی که در جریان رویارویی با نیروهای پلیس سفیدپوست کشته می شوند، دو برابر است».

به گزارش «گاردین»، گزارشی اخیر از «وزارت دادگستری» آمریکا نشان می داد که طی هشت سال گذشته، به طور میانگین سالانه 928 نفر به دست پلیس کشته شده اند. (آمار «اف بی آی»:  فقط 383 نفر). به عبارت دیگر، طی این سالها، 7٫427 فقره قتل به دست نیروهای پلیس صورت گرفته است، معادل رقمی بیش از دو برابر قربانیان 11 سپتامبر. در مقایسه با دیگر کشورهای توسعه یافته، این ارقام تکان دهنده است. برای مثال، تیراندازی های مرگبار پلیس ایالات متحده در ماه مارس 2015 (97) بیش از مجموع رقم مربوط به استرالیا بین سال های 1992 و  2011 (94) بوده است. به طور مشابه، تیراندازی های مرگبار پلیس فقط در ایالت کالیفرنیا در سال 2015 (72) حدود سه برابر مجموع تیراندازی های سالانه ی کانادا (25) بوده است.

و وقتی نوبت به خطرات مسلحانه در این کشور می رسد، کشوری که در آن تخمینا بین 260 تا 310 میلیون تفنگ وجود دارد، یا به عبارتی، تقریبا یک سلاح گرم به ازای هر مرد، زن، و کودک، هنوز به موضوع اتحادیه های عظیم مرگ نرسیده ایم. مثلا، خودکشی با تفنگ را در نظر بگیرید. در سال گذشته، سال 2013، که آمارش را در اختیار داریم، 21٫175 مورد از چنین مرگ هایی رخ داده است و گویا این رقم رو به افزایش دارد. مرگ به وسیله‌ی سلاح گرم در این کشور در سال 2013 مجموعا 33٫636 مورد بوده است و گویا این تعداد نیز در حال افزایش است.

و همینطور محض خنده، شاید لازم باشد نوع دیگری از اسلحه را نیز بیافزاییم (حتی اگر به طور کلی فاقد قصدمندی سلاح گرم باشد): ماشین ها، کامیون ها، و دیگر خودروها. بسیاری از مرگ های ترافیکی را قطعا می توان به مثابه حمله در نظر گرفت، اگرچه حمله ای غیر عمدی، با سلاحی مرگبار. در سال 2013، 32٫719 مورد چنین مرگ هایی رخ داد، که اساسا معادل میزان مرگ با سلاح در آمریکاست.

بدین ترتیب، روی هم رفته، از سالانه حدود 66هزار حمله ی مرگبار با سلاح و خودرو در این کشور سخن می گوییم.

 

خطرات مسلحانه و وسایل امرار معاش

حالا بیاید این ارقام سالانه ی قتل عام را کنار بگذاریم و به سراغ «بزرگترین خطر» در زمانه ی کنونی برویم؛ یا آن «بزرگترین خطر»ی که مسئولان دولت امنیت ملی مایلند شما باورش کنید. صد البته که می دانید چیست: داعش با مهارت های تبلیغاتی پیچیده اش که، طبق اظهارات رسمی «واشنگتن»، همیشه از همه ی توان واکنشی این کشور و متحدانش قوی تر از آب در می آید. علیرغم حدود یک تریلیون دلاری که سالانه خرج امنیت ملی و تجسس و پایش دقیق و سیستم های نظارتی می شود که کار گذاشته شده اند، همچنان به طرز عجیب و غریبی در مقابل خدعه های داعش بی دفاعیم. خطر مبلغان داعش این است که با استفاده از رسانه های اجتماعی فاصله را پشت سر بگذارند، از آن سوی اقیانوس ها سر برسند،‌ مسلمانان آمریکایی جوان آواره، به حاشیه رانده شده، و اغلب دچار اندکی اختلال روانی را تحریک کنند، و – دست کم آنطور که این داستان در ادامه تعریف می کند – زمینه را برای هرج و مرجی بی مانند در «خاک وطن» آماده کنند.

با نظر به سناریوی هولناک فوق، حالا این آمار سال 2015 مرگ و ویرانی حاصل از تروریسم داعش در آمریکا را ملاحظه کنید: در ماه مه، «التون سیمپسون» و «نادر صوفی»، دو مسلمان آمریکایی جوان از شهر «فونیکس» که هم اتاق بودند و از قرار معلوم تحت تاثیر حضور رسانه ای داعش در شبکه های اجتماعی قرار گرفته بودند، تصمیم گرفتند به یک نمایشگاه و مسابقه ی کاریکاتور در «گارلند» ایالت «تگزاس» که مرتبط با «حضرت محمد» و زیر نظر «پام گلر» اسلام ستیز [معروف] برگزار شده بود، حمله کنند.

آن دو نفر، مسلح به تفنگ و ملبس به لباس ضد گلوله، موفق شدند یک نگهبان امنیتی غیر مسلح را از ناحیه قوزک پا مجروح کنند و بعد به دست یک افسر پلیس ترافیک خارج از خدمت که به عنوان نگهبان امنیتی آنجا کار می کرد کشته شدند.

مشابها، در ماه جاری، گزارش شد که یک مسلمان سیاه پوست 26 ساله به نام «اسامه رحیم» در یک نقشه هدایت شده از طرف داعش در «بوستون» برای بریدن سر «گلر» دست داشته است. بعد او ظاهرا از آن نقشه کناره گیری کرده است، و به جای آن تصمیم می گیرد سر یک افسر پلیس محلی را ببرد. بنا بر این گزارش، پلیس «بوستون» و ماموران «اف بی آی» در خیابان به سمت او می روند تا از او بازپرسی کنند که در آن موقع، و به ادعای این افراد، او یک «چاقوی مدل ارتشی» بیرون می کشد و آنها را تهدید می کند، و بعد او را به ضرب گلوله می کشند. (برخی جنبه های گزارش آنها زیر سوال رفته است). و دوستان، این همه ی ماجراست. بزرگترین خطر روی کره ی زمین، از ابتدای امسال تا کنون، موفق شده است سه مرد جوان حاشیه نشین را به کشتن بدهد. وقتی نوبت به خطرات زندگی آمریکایی می رسد، آن را با ده ها هزار مرگ سالانه بر اثر شلیک سلاح گرم، یا حتی کشتار بدست کودکان، مقایسه کنید.

علیرغم همه حرف و حدیث ها از نقشه های احتمالی جهادگرایان، این همه ی آن چیزی است که در حال حاضر از خطر داعش نسبت به «خاک وطن» در اختیار داریم، خطری که آن همه پول و اقدامات بازدارنده (و خیلی چیزهای دیگر) در اطرافش جریان یافته است. به ما می گویند این یک «خطر جدید» است، که مطلقا بی شباهت با خطرات معمول جهان آمریکایی ماست. در واقع، چنین مدرکی، هرچقدر هم که نادر بشد، قرار نیست استثنائی به نظر برسد. این اتفاق باید واقعا همه را مثل چیزی همیشگی بترساند؛ حتی اگر اسامی مباشران در این اقدامات گاهی زنگ متفاوتی داشته باشد: مرد، اغلب جوان، با دسترسی به اسلحه، در برخی موارد از نظر روانی بی ثبات، و با یک بغض و غرض، مصمم به حمله ور شدن. این افراد باید ما را به یاد آن مردان آمریکایی بیاندازد که مرتبا دوست دخترها و حتی خودشان را می کشند و یا ما را به یاد بسیاری از قاتلان زنجیره ای سالهای اخیر بیاندازد.

با این حال، خطر داعش تنها خطری است که دائما در بوق و کرنا می کنند، انگار که تنها خطری است که هم ترس لازم دارد و هم سرمایه گذاری. بی شک، تروریسم جهادی کاملا واقعیت دارد و اگر آمریکایی هایی باشند که در سوریه یا عراق یا لیبی زندگی می کنند، مسئله ای هولناک خواهد بود. اما در حال حاضر هرچقدر هم که تبلیغات چی های داعش مهارت داشته باشند، خشونت داعش، از 11 سپتامبر 2001 بدین سو، خطرناکتر از حملات کوسه ها از آب در آمده است، اما نه خطرناک تر از بسیاری دیگر چیزها در زندگی مردم آمریکا. و به اذعان «چارلز کرزمن» و «دیوید شانزر»، وقتی از سازمان های اعمال قانون سوال می شود، آنها هم خطرات تروریسم اسلامگرا را در این کشور ناچیز قلمداد می کنند، خصوصا در مقایسه با نسخه ی وطنی شدیدا راست گرای همین جریان.

واقعیت این است که ما هنوز دو اقیانوس با داعش فاصله داریم و مناطق حیاتی و مرکزی جهادگرایان اسلامی واقعا از ما دور است. ولی بیایید صادق باشیم: خطر تروریسم اسلامی، اینجا در ضمن نوعی وسیله ی امرار معاش برای دولت امنیت ملی است. (به خاطر همین آن همه نقشه و توطئه در کار بود که معلوم شد اساسا به دست خبرچین های خود «اف بی آی» کلیده زده شده بود، تامین مالی شده بود، و اغلب به دست همان ها هم سازماندهی شده بود، و بعد هم توسط «اف بی آی» «خنثی» شده بود). این وادی، طریقی عمده برای مسئولان دولت-درون-دولت است که به وسیله‌ی آن از جلب پشتیبانی و تامین مالی مطمئن شوند، امتیازات ویژه به خود اهدا کنند، از جلمه اینکه هیچگاه به خاطر اقدامات مجرمانه ی احتمالی در دادگاه حاضر نشوند، و روش های ضد دموکراتیک شان و روکش پنهانکاری را که همراه این روش هاست بیش از هر زمان دیگر در زندگی مردم آمریکا تحکیم کنند.

وقتی نوبت به خطرات مسلحانه ی واقعی در جهان ما می رسد، هیچ کس پیدا نمی شود که پول زیادی برای حفاظت از شما در مقابل آن خرج کند، و علیرغم آن 66هزار فقره مرگ سالانه، دنیا همچنان می چرخد و قرار نیست به سر برسد.

ضمنا، چیزی هست که مطمئنا به سراغ شما می آید، نه؟ من قول یک پاراگراف آخر را هم دادم. پس بگیر که آمد.

در حدود یک هفته و اندی که از نوشتن این یادداشت می گذرد، واقعا یک حمله «تحت تاثیر» داعش در ایالات متحده رخ داده است. مردی 21 ساله در «استیتن آیلند» در «نیویورک»، با «یک چاقوی بزرگ آشپزخانه» به سمت یک مامور «اف بی آی» که خانه اش را جستجو می کرد حمله ور شد. او را بخشی از یکی دیگر از آن «نقشه‌ها»ی تروریستی تحت تاثیر داعش می دانستند که هیچ کس احتمال اجرای موفقیت آمیزش را نمی دهد. یک کشتار دسته جمعی هم رخ داده است. نژادپرست سفیدپوست 21 ساله ای وارد یک کلیسای تاریخی سیاه پوستان در «چارلستون» در «کارولینای جنوبی» شد و آتش گشود، کاری که اگر یک مسلمان انجام داده بود یک «حمله ی تروریستی» اعلام می شد، و 9 نفر را از جمله کشیش کلیسا که ضمنا یک سناتور ایالتی هم بود به قتل رساند. به گزارش «رویترز»، این کشتار «یادآور بمبگذاری 1963 در یکی از کلیساهای سیاه پوستان در بیرمنگام، آلاباما بود، که منجر به قتل چهار دختر شد و جنبش حقوق مدنی دهه 1960 را برانگیخت». دست کم یک مورد شوم دیگر از قتل به دست کودکان هم رخ داده است. یک کودک سه ساله در «سینسیناتی» تفنگ مادرش را در کیف دستی او پیدا می کند، به سمت سینه ی خودش شلیک می کند، و جان می دهد. دست کم یک مورد دیگر بوده است که کسی خودکشی کرده است: یک مرد «ورمونت»ی که به خاطر کشتن دوست دختر سابقش تحت تعقیب پلیس بود، در یک رقابت سرعتی خودرو شرکت کرد و تصادف کرد و خود را با تفنگ کشت. مواردی از قتل به دست پلیس هم بوده است، از جمله: مردی در یکی از مهمانخانه های «هاسیندا» در «ساوث لیک تائو» که در حال گذران دوره تعلیق مجازاتش بوده است؛ مردی 28 ساله در یک مسابقه سرعتی خودرو در «استاکن» در «کالیفرنیا»؛ مردی 28 ساله، غیر مسلح اما «دارای رفتار بی قاعده» در «دس موینس» در «آیووا»؛ مردی در «برایتون بیچ» در «نیویورک» که به پلیسی که قصد بازداشت او را داشت چاقو زده بود؛ و مردی در «لویی ویل» در «کنتاکی» که او را با تردید به عنوان آفریقایی شناسایی کرده بودند و متهم بود که پلیس را به شکل خشنی با یک میله ی پرچم تهدید کرده بود (با همان روایت های متضاد همیشگی که از سوی پلیس و شاهدان درباره ی ماوقع مطرح می شود). و در مخلوط متنوعی که مجموعه ای از خشونت های رایج در آمریکاست، نباید آن گروهبان پلیس در «نپتون» ایالت «نیو جرسی» را از قلم بیاندازیم که همسر سابقش را سوار بر خودرو تعقیب کرد، به او رسید، و او را در مقابل چشمان دختر هفت ساله شان تا سر حد مرگ به گلوله بست، و سپس تهدید کرد که خودش را می کشد و بعد پلیس او را بازداشت کرد؛ یا آن مامور امنیتی یک مرکز خرید در «آیووا سیتی» که از قرار معلوم هفته ی پیشش از کار اخراج شده بود، به خانه رفت، سلاحی برداشت، و یک کارمند زن 20 ساله ی شاغل در موزه ی کودکان آن مجتمع را پیش از آن او را آزار جنسی داده بود به قتل رساند. او متواری می شود اما خیلی زود پلیس او را بازداشت می کند. در همین اثنا، مرد جوانی که دچار اختلال روانی بود و نسبت به پلیس کینه داشت، یک خودروی ون مسلح از وبسایت eBay می خرد. بعد بمب لوله ای می سازد، خود را مسلح به تفنگ و شات گان می کند، خودرو را به سمت اداره مرکزی پلیس در «دالاس» می راند و آنجا حمله ای همه جانبه به راه می اندازد. به شکل معجزه آمیزی، موفق به قتل هیچ کس نمی شود، علیرغم اینکه در ضمن حمله خودروی ون خود را به ماشین های پلیس متعددی می کوبد، و سرانجام یک پلیس تک تیرانداز او را می کشد. و در آخرین مورد از حیث ترتیب و نه از حیث اهمیت، صدای تیراندازی نزدیک تر می شود. سه مرد جوان در «بروکلین» در «نیویورک»، در مجتمع تفریحی یک پروژه مسکونی تیر خوردند و زخمی شدند (مجتمعی که آن را به نام یک نوجوان 13 ساله در آن محل که در سال 1994 به دست پلیس کشته بود نامگذاری کرده اند). یکی از آشنایان من در آن مجتمع کلاس برگزار می کند. تیرانداز هنوز آزادانه می چرخد.

 

منبع: TomDispatch / Tom Engelhardt

ترجمه: شفقنا

اخبار مرتبط