شفقنا افغانستان – تابستان داغ کابل است و یکی از روزهای نسبتن آرامتراز صدای انفجار و انتحار و…؛ اما توام با آلودهگیهای صوتی و محیطی، ازهمه آزاردهنده راهبندانهای نفسگیر در چهارراههای کلان و جادههای پُررفتوآمدی که هر عابر سواره و پیاده را بهستوه آوردهاست.
به گزارش خبرگزاری شفقنا افغانستان؛ به یکی از چهارراههای نزدیک به دفتر کارم سرمیزنم. چهارراه برهکی، جاییکه اینروزها از مشکل راهبندان و دوبارهسازی همزماناش با رفتوآمد شبانهروزی صدها موتر درساعت، گزارشهای زیادی در رسانهها منتشر شدهاست.
هرچند قدمزدن در کنار جادهی بیدارودرخت و زیرآفتاب تموز نیمهروز برای بسیاریها مشمول خودم خوشآیند نیست؛ اما هستند کسانی اعم از پیر و جوان و مرد و زن و کودک مجبوری که برای بهدست آوردن پول یک نان، هرچه راهبندان موترها دراین جادهها و چهارراههای شهر بیشتر و زمانگیرتر شود، برایشان سودآور و خوشآیندتراست.
چنانکه بیبیگل زن ۶۰ سالهی دستفروش، میگوید: « روزیکه راهبندان نباشد، کار ما خراب است.»
افتان و خیزان از کنارجاده خموراست میشود و با جعبههای (دستمالکاغذی) دستداشتهاش بهسوی موترهای قطارشدهی میان جاده میرود. رانندهای از پشت شیشهی نیمهباز موتر لوکساش صدا میزند: «چنداست مادرجان؟»
بیبیگل میگوید: «۵۰ روپه بچیم …» راننده یک صدی میدهد و دوتا دستمالکاغذی میخرد و بیبیگل هم با دعای خیر و جبین شاد، دوباره کنارجاده بهجایش برمیگردد.
درحالیکه منتظر توقف و راهبندان دیگری، کنارجاده همراه با دخترش نشسته بود، خواستم با او مصاحبه کنم.
اجازهی عکس برداشتن نداد؛ بهدلیل اینکه مبادا نزدیکاناش ببینند و ازاین کارش چیزی بفهمند. همینقدر گفت که در منطقه افشار زندگی میکند و چهارسال میشود همراه با دخترش در چهارراههای مزدحم شهر دستفروشی میکند.
نهتنها بیبیگل، بلکه دهها پیروجوان و کودک دیگر بااستفاده از راهبندان دورودراز جادهها و چهارراههای پایتخت، هرکدام روزانه دستِکم دوصد تا سهصد افغانی از کار دستفروشی بهدست میآورند.
وحید کودک ۱۴سالهای که چندتا قلم و دستمال و کلیبند در دست دارد، تازه بهچهارراه برهکی آمده و میگوید:
«هرجایکه بیروبار وراهبندان زیاد باشه، همونجه سودای ما خوباست.»
وحید پدر ندارد، مادرش نیز بیمار است و توان کارکردن ندارد. او همهروزه صبح وقت با خواهر و دخترکاکای کوچکتر از خودش از آنسوی کوتل خیرخانه بهمرکز شهر میآید و تا شام هرروز مکلف است تا آبونان خانوادهی هشت نفریاش را اکمال کند.
عبدالله نوجوان ۱۷ساله نیز مانند وحید، یگانه نانآور خانوادهی شش نفریاست و از دو سه روز بهاینسو که بهچهارراه برهکی آمده و دستفروشی میکند، میگوید که کاروبارش دراینجا نسبت به سایر جادهها و چهارراهها بهتراست.
عبدالله با سبدی از سمبوسه و چپس آماده دردست، همینکه یک راننده از نزدش یک پاکت چپس میخَرد، احساس خُرسندی میکند و میگوید: «ازینکه جای و کراچی و دوکان نداریم، همین راهبندانها خیلی برایما خوباست…»
گلولی مرد ۴۰ ساله نیز، همهروزه از ولسوالی قرهباغ کابل به مرکز شهر میآید و صبح تاشام، با دستفروشی لوازم موتر(اسپری، پوش جواز، بیرق، دستمال، لاکت و…)، نفقهی خانوادهی پنج نفری خودرا تأمین میکند.
هرچند افزایش این دستفروشان دراین چهارراه، نسبت بههرزمان دیگری بیپیشینهاست؛ اما بسیاری از آنان بهدلایل گوناگونی، نه حاضر به گفتوگو میشوند و نه اجازهی تصویربرداری میدهند.
برخیاز رانندههای گیرمانده در راهبندان چهارراه برهکی نیز در پیوند بهافزایش این دستفروشان، دیدگاههای متفاوتی دارند.
برخی از آنان که از شدت گرمای روز و راهبندانهای زمانگیر بهستوه آمدهاند، با خشم و نگاه تبعیضآمیزی دستفروشان را از کنارشان میرانند و میگویند که درچنین وضعیت گرما و راهبندان، دود اسپندی و صدای دستفروش برایشان خوشآیند نیست.
اما برخی دیگر ازاین رانندهها میگویند که همت و غیرت این دستفروشان، قابل ستایشاست. چونکه آنان روزی حلال از کار مشروع بهدست میآورند و مانند برخیها، دُزدی و رهزنی نمیکنند.
بااینهمه، راهبندان چهارراه برهکی بهحدی برای این رانندهها طاقتفرسا شده که بهگفتهی خودشان، هرگاه مجبور نباشند و راه دیگری برای پیمودنِ مسیرشان ممکن باشد، هرگز بهاین راه رفتآمد نخواهند کرد.
فریدون رانندهی تکسی که بهگفتهی خودش، مسیر کوتهسنگی تا چهارراه راه برهکی را بیشتراز یک ساعت پیموده و هنوز هم در چهارراه برهکی گیرمانده، میگوید: «ولابلا که تیل موتر امروز سرم تاوان است، ولی چاره چیست!»
پیشازاین شهرداری کابل، از طرح جدید و تغییر شکل هندسی بیشاز ۳۰ چهارراه کلان در پایتخت کشور خبر داده و گفتهاست که با تکمیل کار ساختوساز این چهارراهها و نصب چراغهای هوشمند ترافیکی، از بینظمی جاده و ازدحام ترافیک دراین چهارراهها جلوگیری خواهد شد.