شفقنا افغانستان- انتخابات اخیر یکی از گروههای انشعابی طالبان برای انتخاب رهبر جدیدشان، ملا محمد رسول آخوند، در تاریخ ۲ نوامبر ۲۰۱۵، بار دیگر درگیریهای همیشگی و درحال افزایش در افغانستان را برجسته کرد. جنبش لگامگسیختهی طالبان، نشانهای از تغییرات دینامیک اقتصادی و سیاسی در داخل افغانستان است.
طالبان که زمانی در طول حاکمیت کوتاه خود در سالهای ۱۹۹۶-۲۰۰۱، بهعنوان هویتی یکپارچه دیده میشدند، پس از انتشار خبر مرگ ملا عمر در دو سال قبل، آغاز به ازهمپاشیدن و تبدیلشدن به جناحهای مختلف متخاصم کردند.
چشمانداز سیاسی فعلی افغانستان، بهشکل وحشتآوری یادآور دورهی جنگی است که با حملهی سال ۱۹۷۹ اتحاد جماهیر شوروی سابق آغاز شد. یکی از پیامدهای این حمله، تخریب اقتصاد معیشتی کشاورزی بود که اقتصاد مسلط در افغانستان بهحساب میآمد. طالبان، بهعنوان پاسخی به هرجومرجهای این دوران جنگ ابراز وجود کردند؛ موجودیتی واحد که قادر به متحدکردن افغانستان زیر یک پرچم مذهبی بودند.
بااینحال، طالبان پس از برکناری خود از قدرت در نتیجهی حملهی سال ۲۰۰۱ به رهبری آمریکا، دچار دگرگونی شدند. این گروه به تدریج چشمانداز سیاسی و میدان جنگی همیشه در حال تغییر برای خود برگزیدند. طالبان که زمانی به عنوان ناجی جنگهای خونین فرقهای و اقتصادی افغانستان در نظر گرفته میشدند، پس از بازسازی مجدد، تبدیل به یک تشکیلات بزرگ بزهکار شدند. آنها اکنون از خروج نیروهای ایالات متحده و وجود یک دولت مرکزی ضعیف در کابل سود میبرند.
فصل مبارزات فعلی طالبان، اغلب بر تلاش به منظور تسلط بر اقتصاد بازار سیاه افغانستان، قاچاق سنگهای قیمتی، چوبهای ساختمانی و تریاک تمرکز دارد. شمال افغانستان که در طول جنگهای به رهبری آمریکا از سال ۲۰۰۱-۲۰۱۴، بهعنوان باثباتترین منطقهی افغانستان در نظر گرفته میشد، اخیراً شاهد حملاتی در مقیاسهای بزرگ توسط شبه نظامیان طالبان، مانند نمونهی سقوط قندوز و اشغال مناطقی گسترده در ولایت بدخشان توسط نیروهای شورشی بوده است.
ولایت بدخشان، منبع اصلی بیشتر سنگهای قیمتی و ذخیرههای زمرد است. از اینرو، برای شبکههای مختلف قاچاق که اقتصاد بازار سیاه افغانستان را تحت سلطه دارند، با خروج نیروهای ایالات متحده این ولایت تبدیل به یک موقعیت استراتژیک و کلیدی میشود. این شبکههای قاچاق زمانی تحت کنترل احمدشاه مسعود، فرماندهی مشهور ائتلاف شمال قرار داشتند که از قاچاق سنگهای قیمتی و یاقوت از بدخشان و درهی پنجشیر، برای تأمین هزینههای جنگ علیه طالبان استفاده میکرد.
اینکه تلاشهای طالبان در این فصل از مبارزات، در مکانهایی استراتژیک با منابعی ارزشمند متمرکز بوده است، تصادفی نیست. شورشیان حملات گسترده و همآهنگی را در شهرهای مهم راه اندازی کردند: هلمند، یکی از مراکز کشت کوکنار؛ بدخشان، یک منطقهی غنی از سنگهای لاجورد؛ غزنی، مرکز کرومیت و مس معدن؛ و کنر، منبع اصلی غالب صنعت چوب افغانستان.
منابع درآمد ناشی از اقتصاد بازار سیاه افغانستان، تمرکززدایی از جنبش طالبان را تسهیل کرده و منجر به توزیع نابرابر منابع مالی در سراسر ولایتهای مختلف افغانستان شده است. در اصل، تعداد فرماندهان طالبان که در حال تبدیلشدن به جنگسالارانی مستقل و جدا از یکدیگر هستند در حال افزایش است. این جنگسالاران جدید، کمتر بر پیشبردن ایدئولوژی مذهبی قدیمی طالبان و بیشتر بر بهرهگیری از یک تشکیلات بزرگ تبهکاران تمرکز خواهند داشت.
به نظر میآید که دولت مرکزی در افغانستان نیز در این فعالیتها دست دارد. جناحهای رقیب در حال تلاش برای بهدستآوردن کنترل داراییهای استراتژیک و باارزش هستند. قانون جدید معادن افغانستان که در سال ۲۰۱۴ امضا شده است، این تغییر در چشمانداز سیاسی را برجسته میکند. این قانون مشکلاتی بسیار جدی در ارتباط با شفافسازی دارد. شراکت و کنترل قراردادهای سودآور معادن در میان کارکنان دولتی میتواند مسئلهای محرمانه باقی بماند و این امر موجب تسهیل کنترل معادن توسط پلیس محلی افغانستان میشود. در نتیجه، در آینده احتمال درگیریهای بیشتری میان شبهنظامیان مورد حمایت دولت برای کنترل منابع افزایش خواهد یافت.
افغانستان در مسیر تکرار تاریخ است؛ همانگونه که با پایانیافتن کمکهای روسیه به افغانستان، این کشور در دام جنگسالاران و درگیریها بر سر کنترل منابع سودآور و اقتصاد بازار سیاه سقوط کرد، خروج نیروهای ناتو و ایالات متحده و کاهش کمکهای مالی در منطقه نیز باعث شده تا گروههای کلیدی کشور در حال دام گذاشتن بر بازار سیاه پرسود افغانستان باشند؛ و گاهی این اتفاق با حمایت و همدستی ایالات متحده امکان مییابد.
اسمال وار ژورنال/ شاون اسنو
ترجمه: معصومه عرفانی- اطلاعات روز
انتهای پیام