شفقنا افغانستان- شیما مفیدی راد: «و چه می دانی که شب قدر چیست؟» شبی که از هزار ماه برتر است و فرشتگان را از هر سو به زمین می خواند. چیزی نمانده است به شب تولد یک انسان متفاوت با دیروزش و انسان تر از امروزش؛ به شب قدر نزدیک می شویم، شبی که نزول قرآن را به یادمان می آورد، قرآنی که امروز در بخشی از جهان اسلام در دستان بیداد و افراط قرار گرفته و جهان را متاثر از بدفهمی خود از قرآن کرده است، اما روح این قرآن که پیروانش را امت وسط یعنی میانه رو و معتدل معرفی می کند، چه تناسب و چه تعارضی با تندی و خشونت افراط گرایان دارد؟
حجت الاسلام و المسلمین محمد پروازی، پژوهشگر و سخنران دینی در این زمینه با تأکید چند باره بر اینکه نقطه ی ورود به افراط گری در افراط گرایان مذهبی، نقطه ی جدایی از مبانی عقلی است، دین را در سه بخش عقاید، اخلاق و احکام تقسیم می کند و به خبرنگار شفقنا می گوید: احکام، ارزش های درجه ی ۳ دینی ماست و باید در خدمت ارزش های درجه ۲ یعنی اخلاق باشد. اگر احکام و شریعت ما این مسیر را رفت که جامعه را اخلاقی کند، معلوم است که این احکام، احکام دین است وگرنه اینطور نخواهد بود.
او با اعتقاد بر اینکه احکام در دین ما موضوعیت ندارند، بلکه طریقیت دارند، خاطرنشان می کند که اگر نمی توانیم یا نمی خواهیم شب زنده داری کنیم، یک کار انجام دهیم؛ در قدم اول دروغ نگوییم. باور کنید نگفتن دروغ، دریچهای است به سوی نور اگر کسی وارد شود. ما شب قدر از خدا این را بخواهیم که به ما این توفیق را بدهد که این رکن رکین را انجام دهیم.
گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین محمد پروازی را بخوانید:
*در آستانه شب های قدر قرار داریم؛ آن هم در شرایطی که بیش از هر زمان دیگری قرآن در جهان، وسیله توجیهی افراط گرایان برای ابراز خشونت بیشتر شده و گروهی این را بهانه ای قرار داده اند برای اسلام هراسی و اسلام ستیزی. به نظر شما مهم ترین انحراف افراط گرایان در برداشت از اسلام چیست و در چه نکته ای در تعارض با روح کلی قرآن قرار دارند؟
پروازی: بر اساس صحبت شما، افراط گرایان را به دو دسته تقسیم می کنم؛ یک بخش، افراط گرایان مذهبی و یک بخش، افراط گرایانی مثل داعش هستند که فرقه های متعدد سیاسی، نظامی و امنیتی را تشکیل می دهند. در بخش اول –افراط گرایان مذهبی- چه در اسلام اعم از شیعه و سنی و چه در ادیان دیگر نقطه ی ورود به افراط گری، نقطه ی جدایی از مبانی عقلی است. هر کجا این ودیعه ی الهی به نام عقل رو به افول گذاشت، افراط گری و برداشت های تند و خشن از دین و دیانت اعم از اسلام، یهود و مسیحیت رو به افزایش گذاشتند. این می تواند طلیعه ی بحث برای مساله افراط گرایان مذهبی باشد. برای مدل های دیگر هم جای بحث وجود دارد. بر همین اساس است که خدای متعال دو رکن را برای هدایت انسان معرفی کرد که به نظر می رسد هیچ فرقی بین دو رکن نسبت به همدیگر نگذاشته است. یکی وحی و یکی عقل است. بر اساس روایتی که در کتاب شریف اصول کافی داریم، خدای متعال میفرماید که «انّ للّه علی النّاسِ حجّتین» یعنی خدا دو حجت در بین مردم گذاشت و نفرمود یکی قوی تر و یکی ضعیف تر، یکی زودتر و یکی دیرتر یا یکی امروزی و یکی سنتی. فرمود من دو حجت در بین شما دارم؛ حجت ظاهره و حجت باطنه. حجت ظاهر، انبیای الهی و حجت باطن، عقل انسان است. برای همین است که میگویند عقل پیغمبر درون و پیغمبر، عقل بیرون است و هرگاه و هر نقطه ای که این دو از همدیگر افتراق پیدا کردند، قرین شدن انسان با خشونت، قطعی شده است. دور شدن افراط گرایان از مبادی و مبانی عقلی، نکته ای در آنهاست که در تعارض با روح کلی قرآن قرار دارد یا بی احترامی آنها به عقل و رفتن به سمت نقلی که همه مدل تفسیر می شود.
*بی احترامی به عقل و رفتن به سمت نقل را می توان به معنای تأکید بر ظاهرگرایی تفسیر کرد؟
پروازی: در کنار گذاشتن عقل، ظاهر گرایی یک بخش آن است نه کل آن. در باطن گرایی هم خدایی که آنها معرفی می کنند، خدایی است که فقط سر می برد و خدایی نیست که نوازش می کند. کاری به بحث فقهی و اعتقادی ظاهرگرایی نداریم. در بحث اخلاق هم همین گونه است. به جای تربیت، تأدیب و به جای تشویق، تنبیه را به کار می گیرند یعنی آن امر به معروف و نهی از منکری که با کتک باید درست شود. هم در اخلاق، هم در احکام و هم در عقاید با این مشکل مواجه میشوند.
*یعنی مهم ترین انحراف افراط گرایان در برداشت از اسلام همین دور شدن از مبانی عقلی است؟ به طور کلی این دور شدن از مبانی عقلی در آنها موجب چه انحرافاتی می شود؟
پروازی: نگاه کردن به وحی، وحی ای که در زمان و مکان خاصی وارد شده است، ظواهر آن موافقت با آن دارد و اگر عقل را کنار آن بیاوریم، باید این را برگردانیم و امروزی کنیم. این عدم وجود عقل، عدم توانمندی برگرداندن این مبادی به امروز است. برای همین است که امیرالمومنین(ع) دو نکته کلیدی در این زمینه دارد. یکی این است که میفرماید « هذا اَلدین قد کان أَسیراً فی أَیدی الْأَشرار» یعنی دین به اسارت در می آید. دوم این که میفرماید «فستنتقوه؛ این قرآن را شما به زبان آورید» یعنی موجود، وحی الهی و ودیعه ی صامت الهی است نه ناطق الهی و این شما هستید که باید آن را متناسب با امروزتان به زبان بیاورید؛ اگر توانستید چه بهتر و اگر نتوانستید، ای عاقلان! توجه کنید که دین به اسارت درآمده است.
* در کلامی که از حضرت علی(ع) یاد کردید که هشدار می دهد درباره به اسارت در آمدن دین به دست اشرار، اشرار چه افراد یا گروه هایی را شامل می شود؟ گروه هایی که به افراط گرایان اسلامی مشهور هستند، از جمله آنها به شمار می روند؟
پروازی: مجموعه افرادی که از عقل جدا شدند، این اشرار هستند، بخشی هم گروه های بنیادگرا مثل داعش و امثال آن هستند.
*رفتار این مجموعه ای که از عقل دور یا حتی جدا شده اند، در حالی که همچنان پرچم دین را به دست دارند، چه ویژگیها و مصداق هایی در دنیای معاصر دارد؟
پروازی: زبانزد و نام آورشان در دنیای معاصر و در صحنهی اجتماعی، داعش است. داعش فقط این نیست و مطالب دیگری نیز هست. داعش دو رکن دارد و سه مطلب درآن جمع شده که باعث استفاده از این دو رکن شده است. در درون داعش تلفیقی از سه موضوع نظامی و امنیتی، اجتماعی و سیاسی و همینطور دینی و مذهبی دست به دست هم داده اند. اگر تنها مذهبی باشد، فقط حکم اعدام می دهد و نمی تواند اعدام کند، در حالی که داعش میتواند سر ببرد، داعش میتواند به عنوان یک گروه نوپا در چهار کشور جهان بجنگد و شکست نخورد. این فقط نشان از عقیده ندارد. این نشان از این دارد که زر و زور و تزویر در اینجا دست به دست هم داده اند. داعش یک ستاد و یک صف دارد. ستاد داعش حزب بعث و صف داعش، ارتش صدام است. این دو پایگاه، با کمکی که در نظام بین المللی به آن شده است، مجموعه آن سه گزینه را در درون خود جمع کرده است. مگر ممکن است سازمانی که تا ۵ سال پیش اسم آن را نشنیده بودیم، در سوریه و عراق و لبنان و اردن وارد شود، در همه جا جبهه ی جنگ باز کند و بجنگد؟ این به غیر از مساله مذهب، موارد دیگر هم دارد یعنی هم زور، هم پول و هم قدرت دارد؛ مذهب را هم به خدمت گرفته است. اینجاست که دین، أَسیراً فی أَیدی الْأَشرار شده است. اسیر دست آنها شده است و حال اینکه چه اهدافی را دارند، مساله دیگری است.
*چه اتفاقی میافتد که دین، اسیر دست اشرار میشود؟
پروازی: باز برمی گردیم به صحبت اول؛ همان جدا شدن افراد از عقل. اما چرا از عقل جدا می شوند؟ چون کار سختی است.
*با توجه به اینکه شب قدر نزدیک است، بفرمایید روح کلی قرآن به چه مسایلی بیشتر از همه تاکید دارد؟
پروازی: می توان دین را در سه بخش عقاید، اخلاق، و احکام تقسیم کرد. درست است ما بسیاری جاها به خطا رفته ایم، اما قاعده ی نبوی این است که احکام باید در خدمت اخلاق باشد. اگر احکام، اخلاقی نبود، احکام الهی نمیتواند باشد. احکام عبارت از ظواهر نماز، روزه، مواجهه ی من با شما، احکام قضایی و همه ی اینها هست. احکام، ارزش های درجه ی ۳ دینی ما است و باید در خدمت ارزش های درجه ۲ یعنی اخلاق باشد. اگر احکام و شریعت ما این مسیر را رفت که جامعه را اخلاقی کند، معلوم است که این احکام، احکام دین است وگرنه اینطور نخواهد بود. اخلاقی که ارزش های درجه ۲ است، باید در خدمت ارزش های درجه اول قرار بگیرد. در نگاه عقیدتی به قرآن، دیده می شود که ۱۱۴ بخش دارد که نام آن را سوره گذاشته اند و هر ۱۱۴ تای آن با بسم الله شروع می شود. چرا؟ میخواهد بگوید همه حرف هایی که من اینجا میزنم، بازگشت من به آن رحمانیت و رحیمیت است. این نگاه است که در شب قدر، قرآن به سر گرفتن ما و دعاهایی که وارد است را می گوید. مگر قرآن به چیزی غیر از رحمانیت عامه و رحیمیت خاصه خداوند بر می گردد؟ عقاید، ارزشهای درجه یک ما هستند. نوع نگاه، نوع جهان بینی و نوع نگرش انسان به آفرینش و خلقت و ابتدا و انتها، ارزش های درجه یک هستند. از درون اینها احکام و اخلاق هم بیرون می آید، اما حرف این است که اگر احکام در خدمت اخلاق نباشد، احکام نمیتواند باشد.
* اگر احکام در خدمت اخلاق نباشد و برعکس آن اتفاق بیفتد چه آسیب هایی به دنبال دارد؟
پروازی: اخلاق را تخریب می کند و کراهت دین، اولین گزینه ای است که پیدا می شود و دین، ثقیل المقبول واقع می شود. احکام، تابلوی ورودی به دین است. این تابلو را به هرکس نشان بدهید، اگر قشنگ باشد، در دل ها وارد می شود، اما بر فرض بیا بحث سنگسار را نشان بده، چه می شود؟ به اعتقاد من احکام در دین ما موضوعیت ندارند، بلکه طریقیت دارند. یعنی اگر بنا هست دست دزد را قطع کنید، شارع نگفته است چون دزد است باید دستش را قطع کنید، که اگر این طور بود، موضوعیت داشتند. طریقیت این است که می گوید با قطع کردن دست، جلوی دزدی را بگیرید. یک زمان، دست قطع کردن بود و امروز می تواند چیز دیگری باشد. امروز برای چه دست دزد را قطع میکنند؟ برای این که دزد را از بین ببرند یا دزدی را از بین ببرند؟ اگر قرار است دزد را از بین ببرند، احکام موضوعیت دارند و اگر قرار است دزدی را از بین ببرند، احکام طریقیت دارند. احکام در دین ما موضوعیت ندارند، بلکه طریقیت دارند. مثل نماز ما. نماز ما موضوعیت ندارد، طریقیت دارد. نماز برای رسیدن به خداست، نه برای این که خدا از این کار خوشش می آید. نماز، پلکان ترقی من است، نه مطلوب او و نیاز او به نماز من. ما در احکاممان باید بدی را از بین ببریم، نه بد را و دزدی را باید از بین ببریم، نه دزد را. با این نگاه، بر فرض ما دزد پیدا کرده ایم، چه باید کرد که دزدی از بین برود؟ یک نوعی تنبیه برای ایشان است که زمانی دست بریدن بود. در آن زمان با دست دزدی می کردند، اما الان با دست دزدی نمی کنند؛ با اینترنت، گوشی و … دزدی می کنند. در نگاه از زاویه ای دیگر، بر فرض اگر بنا باشد با دزدی یک میلیون تومان دست دزد را از آرنج قطع کرد، برای سه هزار میلیارد تومان چه باید کرد؟ نمی توان این طور نگاه کرد. از اینجا معلوم میشود که احکام الهی، طریقیت دارند نه موضوعیت. حالا که طریقیت دارند، الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق یعنی رفتن به سوی خدا هزاران راه دارد. در فنلاند یک مدل و در تهران یک مدل دیگر است و در عراق هم یک مدل دیگر میتواند باشد. ما باید ببینیم در ایران چه راهی می توان طی کرد جلوی دزدی گرفته شود؟
*به جای خوبی رسیدیم. اگر بخواهیم ویژگی های انسان قرآنی را بیان کنیم، این انسان قرآنی چگونه خواهد بود؟ انسانی با ناظر درونی و اخلاقی یا انسانی که برای بهشت رفتن، مجموعه ای از قوانین و شرعیات را رعایت می کند؟
پروازی: قطعاً اینطور هست که انسان اگر بخواهد انسان شود، باید از موجودی های درونش نیز استفاده بکند و استفاده از موجودی های درون ممکن نیست جز با به کارگیری ابزار.
*چه ابزاری ؟
پروازی: به کارگیری ابزار در انسان ممکن نیست، مگر عقلی که پیش از این گفتم. به واسطه ی عقل است که انسان به ناظر درونی خود پی می برد. حالا عقل چیست و ناظر درونی چیست؟ دین دار و غیر دین دار قبول دارند که انسان تلفیقی از ماده و غیر ماده است. آن غیر ماده چیست؟ آنچه اگر تیری به انسانی بخورد، دیگر در او نیست که حرکت کند و یک جسد می شود، چیزی است که نام آن را روح می گذاریم. این روح، پنج تخصص دارد. یک اینکه این روح میتواند برهان، اقامه کند. با برهان، محکوم می کند و بی برهان هم محکوم نمی شود. آن که در شما برهان، اقامه میکند کیست؟ آن روح است با تخصصی به نام عقل است. روح یکی است و پنج تخصص پیدا می کند. یک بار اقامه برهان می کند و یک بار بدون برهان محکوم نمی شود. به این موجود، عقل می گویند. نام روح با این تخصص، عقل است. روح اگر قدرت رویت غیرمادی داشته باشد، به آن فطرت می گویند. روح اگر دارای اسرار باشد، به آن صدر می گویند. روح اگر بدون برهان، تغییر و تحول پیدا کند، آن را قلب می نامند. اینکه یک نفر بدون اینکه برهان، اقامه کند، شما را منقلب و زیر و رو کند پس قلب یعنی روحی که زیر و رو شدن بدون برهان داشته باشد و بتواند مقابل خود را بدون برهان زیر و رو کند. روح توان ایجاد ارتباط و قطع ارتباط یعنی دوستی و دشمنی دارد. اگر به این توان برسد و بتواند با کسی ایجاد ارتباط کند و بتواند قطع ارتباط کند، به آن نفس میگویند. عقل، فطرت، قلب، صدر، نفس.
*که در همه بشر یکسان وجود دارد؟
پروازی: در همه. فطرت الله التى فطر الناس علیها. همه ی مردم این فطرت و این روح را دارند. فتبارک الله احسن الخالقین. برای کیست؟ برای زن هست، برای مرد هم هست و در حقیقت برای موجودی به نام انسان است. این را به شما داده اند که به واسطه ی هفت عامل باز می شود. در داعش این عوامل خراب بوده است، در یکی دیگر خوب و در بعضی دیگر این عوامل نبوده است و ….
*می توانیم بگوییم انسان قرآنی، انسانی است که این پنج ویژگی روحش را به طور متوازن بهره برداری کرده باشد؟
پروازی: انسان قرآنی انسانی است که بفهمد و به اندازه ی فهم خود تأثیر بگذارد، به اندازه ی فهمش ببیند، به اندازه ی فهمش حافظ اسرار باشد و به اندازه ی فهم خود، دوست داشته باشد.
*چه ابزاری برای پرورش این امور در انسان وجود دارد؟
پروازی: ۱) پدر، ۲) مادر، ۳) دوست، ۴) معلم، ۵) اجتماع.
*در حقیقت تربیت و تعامل؟
پروازی: تر بیت و تعامل در این ۵ تا. مورد ششم میشود عقل که خود باید دنبال آن باشد. آقای مطهری، نکته ای دارند که بسیار زیباست. ایشان میگویند که فتوای مجتهد دهاتی، بوی دهات می دهد و فتوای مجتهد شهری، بوی شهر می دهد. انسان چطور تربیت شده است؟ همانطور به اسلام نگاه می کند. بر فرض روستایی باشد، روستایی و شهری باشد، شهری نگاه میکند. تمیز باشد، تمیز و کثیف باشد، کثیف نگاه می کند. این مهم است. برای همین است که میگویند پدر و مادر! تو را در قبر بچه ات می گذارند و بچه ات را در قبر تو می گذارند. چرا گوش نکردی؟ چرا تربیت نکردی؟ اجتماع هم نکته ی بسیار مهمی است. دین ما می گوید که «الناس بملوکهم اشبه من آبائهم» که مردم به حاکمیت خود شبیه تر هستند تا پدر و مادرشان. حاکمیت در افراد جامعه اش تأثیر می گذارد. من نوعی در چراغ قرمز رد کردن و … به حاکمیتم شبیه تر هستم. این پرورش دینی ما بسیار بسیار لطمه دیده و عقب افتاده است. ای کاش، این ماه مبارک باعث شود که ما قدم اول تربیت را برداریم نه قدم دوم را. به من ایراد نگیرید که چرا می گویم قدم اول. برای این که می بینم امروز در تهران بین حدود ۱۲ میلیون جمعیت، هنوز می گویند که مردم! بین خطوط رانندگی کنید لطفاً! هنوز تلاش می کند این را به من یاد بدهد. میگویند آدم توسعه یافته، شخصی است که یک روز در میان دوش بگیرد. من هنوز دارم این را آرام آرام آموزش میبینم! چه باید کرد؟ پس قدم اول را باید برداریم. قدم اول را باید برداریم. باور کنید ما عقب مانده ایم.
*قدم اول چه باید باشد؟
پروازی: قدم اول، حاکمیت است و پدر و مادر یعنی تربیت خانوادگی و تربیت اجتماعی.
*این یک امر دو سویه است؛ ما می گوییم حاکمیت اما حاکمیت هم از دل مردم بیرون آمده است، نه از جایی بیرون این جامعه و چیزی جدا از مردم نیست.
پروازی: بله! درست است، اما حرف من این است که آن را که من بالاتر می گذارم، سعی می کنم بزرگتر، فهیم تر و فهمیده تر از خودم باشد. کسی را بالاتر از خودم می گذارم و بعد می بینم دزدی کرد. عجب! بعد میفهمم او برای این مسوولیت، تربیت نشده است و اصلا در این سطح نبوده است. آرام آرام باید این کار را انجام داد؛ از کجا باید این کار را انجام داد؟ تربیت قرآنی را نگاه کنیم. شاید لازم نباشد حتما شب زنده داری داشته باشیم اما لازم است همگان یک کار انجام دهیم؛ دروغ نگوییم. قدم ابتدایی ما این است دیگر. باور کنید نگفتن دروغ، دریچهای است به سوی نور اگر کسی وارد شود. ما شب قدر از خدا این را بخواهیم که به ما این توفیق را بدهد که این رکن رکین را انجام دهیم. خدا رحمت کند علامه طباطبایی را. در جایی از تفسیرش نوشته است که این شب قدر هم به خیر و خوشی بر من گذشت؛ به این دلیل که از اول شب تا صبح داشتم می نوشتم. به جای قرآن سر گرفتن، می نوشته است. باید وارد شویم. اینجاست که آن نکته ی کلیدی پیش می آید برمی گردیم به بحث اول. هرکجا نهی نقلی داشته باشیم، اگر حرام است و هرکجا امر نقلی داشته باشیم، اگر واجب است، به همین شکل نهی عقلی داریم که قبیح است و امر عقلی داریم که ضروری است. قبیح عقلی، پا به پای حرام نقلی در حال راه رفتن است. اگر حرام نقلی، جهنم در پی دارد، قبیح عقلی هم جهنم در پی دارد. اگر واجب نقلی، بهشت در پی دارد، ضرورت عقلی هم بهشت در پی دارد. قرآن مجید، این مقدار به عقل قیمت قایل شده است و ما آن را رها کرده ایم و میگوییم نقل. نقلی که آن زمان آمده است، نمیفهمیم چه هست؛ هم آن آدم آنقدر می فهمید و هم من، بدون عقل بیش از آن نخواهم فهمید. این که میگویند قرآن را تفسیر کنید، آن را فهم کنید و هفتاد بطن دارد یعنی در هفتاد نسل و هفتاد جامعه باید خوانده شود. اگر نه، این مدعای قرآن غلط خواهد بود که من همه زمانی و همه مکانی هستم و همگانی هستم. همه زمانی بودن آن یعنی این که در عصر پیغمبر(ص) باید جواب میداد، در عصر من و شما هم باید جواب بدهد. همه مکانی بودن یعنی اگر در ایران جواب داد، در اروپا هم باید جواب بدهد. همگانی بودن هم یعنی هم من باید بفهمم، هم شما و هم دیگری.
*این قرآن که باید همه مکانی و همه زمانی و همگانی باشد، همواره تاکید بر میانه روی و پرهیز از افراط گرایی داشته است و (از زبان خداوند) می گوید که شما را امت وسط قرار داده ام. در حالی که امروز همین قرآن، دستاویز افراطیون است. چرا افراطیون توانسته اند گفتمان خشونت آمیز خود را جهانی کنند اما مسلمانان میانه رو و در چارچوب قرآن، مهجور مانده اند و امروز در مرحله دفاع که اسلام آن چیزی نیست که تبلیغ می شود؟
پروازی: من هم بعضی اوقات اینطور به موضوع نگاه می کنم، اما معتقد نیستم که آنها غالب هستند. افراطیون چند درصد از دینداران جهان را تشکیل داده اند؟ فکر نمی کنم این افراطیون اعم از داعش و غیر داعش به یک درصد برسند. بله! آن نسبت به سایرین نمود بیشتری دارد. معتدلین سرشان پایین است و کار خود را انجام می دهند.
*این ضعف معتدلین است که افراطی ها نمود بیشتری دارند؟
پروازی: بله! این ضعف است؛ همه این ها را قبول دارم. میخواهم بگویم اینطور نیست که افراطی ها قدرتمندتر از معتدلین هستند. نه! آنها نمودشان بیشتر از اینها شده است و اینها بودشان بیشتر از آنها است. این کف روی آبی است که آمده و حتما خواهد رفت و آنچه زلال است، کف رو هست و کمی صحنه آرام شود، ما خواهیم دید دینی که رسول اکرم(ص) آورده است، چگونه در سراسر دنیا پخش شده، بدون این که شما بدانید دین پیامبر است. بنا هم نیست شما بدانید دین پیامبر است. ممکن است در لباس ظاهری کفر هم منش پیامبر را داشته باشد. اینطور نیست؛ این تبلیغ و بزرگ شده است. موجی است که آمد و تلفات می گیرد و میرود. آن که می ماند باز هم دریاست.
پیغمبر اکرم مگر جنگ خندق را تمام نکرد؟ مگر جنگ احزاب تمام نشد؟ یهودیها آن طرف بودند، مسیحی ها آن طرف. پیامبر با یهودیان جنگید. آمدند نشستند، گفت که یهودیان به دین خودشان. بنا بود شما تهدید کنید و بزنید، ما جلوی شما را گرفتیم. حالا شما بروید در کلیسای خود و … ما هم به مسجد خودمان می رویم. این نگاه دینی است. این را باید در شب قدر از خدا خواست. در دین دار شدن شما من اجباری نباید داشته باشم. «لا اکراه فی الدین». می دانید این آیه چه زمانی نازل شده است؟ جنگ مسلمانان و یهودیان تمام شد و تعدادی از پدران یهودی، به اجبار مسلمان شدند. فرزندان معمولاً پاکتر از پدران و مادران هستند؛ فرزندان آنها دلشان در گرو معلم هایشان که یهودی بودند، مانده بود. شبانه بدون این که پدر بداند، یواشکی از این خندق رد میشدند و آن سمت معلم یهودی را میدیدند. معلم یهودی، آنها را نوازشی می کرد و اینها برمی گشتند و به خانه ی خود میآمدند. چند نفر از پدرها این را فهمیدند. پدرهایی که مسلمان شده بودند. بعضیها دست بچه هایشان را شکاندند، بعضیها پای بچه ها را شکاندند و بعضی سر بچهها را بریدند. با یهودی ها حرف میزنید؟ آمدند به پیامبر اکرم(ص) خبر دادند که یا رسول الله! چنین اتفاقی افتاده است. حضرت اشک در چشمانش حلقه زد و گفت که من هیچ نمیتوانم بگویم، خدایا تو حرفی بزن(نقل به مضمون). این آیه نازل شد که «لا إِکراهَ فِی الدّین؛ در پذیرش دین اجبار نیست». به این بچه محبت کن برگردد. این نگاه قرآنی ماست.
*راه مبارزه با این تفکر افراطی و تندرو که روزی به نام داعش معروف می شود و روزی با نام های دیگر، چیست؟ آیا آن نگاه قرآنی و زلالی که از آن حرف زدید، باید راه خودش را پیدا کند و پرچم داران میانه روی اسلامی نگاه خود و تأثیرات آن را تقویت کنند؟
پروازی: غیر از این که معتقد هستم جلوی افراط گرایان را باید گرفت، آن نگاه را هم باید ترغیب و تشویق کرد.
*چطور؟
پروازی: در مورد افراط گرایان، در قدم اول در دنیای امروز، زیرساخت های اینها باید تخریب شود که چگونگی آن، بحث های سیاسی، نظامی و امنیتی متعدد دارد.
* بر فرض زیر ساخت ها تخریب شد و این سازمان از هم پاشید، این تفکر را چه باید کرد؟
پروازی: مادامی که عقل وارد آن نشود، تفکر را نمی توان کاری کرد باید بهره مندی از عقل داشته باشد. ممکن نیست و همیشه خدا بوده و هست و خواهد بود، اما قدرت آن را میشود گرفت. این در همه جای عالم وجود دارد. مگر در ایران خودمان قبل از انقلاب نبود؟ من اعتقادم این است که دین، این چنینی پیغمبر اکرم(ص) یک فرآورده نیست که از یک جایی بلند کنیم و در یک جایی بگذاریم، بلکه یک فرآیند است که باید طی شود. روندی دارد که باید طی شود و باید این روند را سرعت داد. شاید امروز نشود اما حتماً باید این فرآیند طی شود. در جاهای دیگر مدت بسیاری است که شروع شده است. ما شروع کردیم و با مشکلاتی مواجه شدیم. حاکم و مسوولی که بر سر کار گذاشته ایم هم مثل من و شماست. همه در یک کشور با سابقه دیکتاتور مآب تربیت شده و آمده ایم. او استثناء نیست، آرام آرام باید درست شود. حتماً باید صبور بود. اگر با چکش بخواهید درست کنید، این هم نوعی از افراط گرایی است.
انتهای پیام