شفقناافغانستان – و من خطبه له (علیه السلام) بعد لیله الهَریر و قد قام إلیه رجل من أصحابه فقال نَهیتَنا عن الحکومه ثم أمَرتَنا بها. فلم نَدر أیّ الأمرین أرشَد؟ فَصَفِق (علیه السلام) إحدى یدیه على الأخرى ثم قال:
(پس از پذیرش «حکمیّت» در صفیّن، یکى از یاران گفت: ما را از حکمیّت نهى فرمودى، سپس پذیرفتى و داور تعیین کردى ما نمى دانیم کدام یک از این دو کار درست است امام دست بر روى دست کوبید و با تأسف فرمود):
متن نهج البلاغه
به گزارش شفقنا به نقل از اهل البیت علیهم السلام هَذَا جَزَاءُ مَنْ تَرَکَ الْعُقْدَهَ، أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّی حِینَ أَمَرْتُکُمْ بِهِ حَمَلْتُکُمْ عَلَى الْمَکْرُوهِ الَّذِی یَجْعَلُ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً، فَإِنِ اسْتَقَمْتُمْ هَدَیْتُکُمْ وَ إِنِ اعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُکُمْ وَ إِنْ أَبَیْتُمْ تَدَارَکْتُکُمْ لَکَانَتِ الْوُثْقَى، وَ لَکِنْ بِمَنْ وَ إِلَى مَنْ؟ أُرِیدُ أَنْ أُدَاوِیَ بِکُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِی، کَنَاقِشِ الشَّوْکَهِ بِالشَّوْکَهِ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّ ضَلْعَهَا مَعَهَا. اللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أَطِبَّاءُ هَذَا الدَّاءِ الدَّوِیِّ وَ کَلَّتِ النَّزْعَهُ بِأَشْطَانِ الرَّکِیِّ.
ترجمه محمد دشتی
۱. علل شکست کوفیان و پذیرش «حکمیّت»:
این سزاى کسى است که بیعت با امام خود را ترک گوید، و پیمان بشکند. به خدا سوگند، هنگامى که شما را به جنگ با معاویه فراخواندم، خوشایندتان نبود، ولى خداوند خیر شما را در آن قرار داده بود، اگر مقاومت مى کردید، شما را راهنمایى مى کردم و اگر به انحراف مى رفتید شما را به راه راست برمى گرداندم، اگر سر باز مى زدید، دوباره شما را براى مبارزه آماده مى کردم، در آن صورت وضعیّتى مطمئن داشتیم.
امّا دریغ، با کدام نیرو بجنگم و به چه کسى اطمینان کنم؟
شگفتا، مى خواهم به وسیله شما بیمارى ها را درمان کنم ولى شما درد بى درمان من شده اید، کسى را مى مانم که خار در پایش رفته و با خار دیگرى مى خواهد آن را بیرون کشد، در حالى که مى داند خار در تن او بیشتر شکند و بر جاى ماند. خدایا طبیب این درد مرگبار به جان آمده، و آب رسان این شوره زار ناتوان شده است.
أَیْنَ الْقَوْمُ الَّذِینَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوهُ وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ وَ هِیجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا، وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلَادِهَا وَ سَلَبُوا السُّیُوفَ أَغْمَادَهَا وَ أَخَذُوا بِأَطْرَافِ الْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَ صَفّاً صَفّاً، بَعْضٌ هَلَکَ وَ بَعْضٌ نَجَا لَا یُبَشَّرُونَ بِالْأَحْیَاءِ وَ لَا یُعَزَّوْنَ عَنِ الْمَوْتَى، مُرْهُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکَاءِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیَامِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ صُفْرُ الْأَلْوَانِ مِنَ السَّهَرِ عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَهُ الْخَاشِعِینَ، أُولَئِکَ إِخْوَانِی الذَّاهِبُونَ فَحَقَّ لَنَا أَنْ نَظْمَأَ إِلَیْهِمْ وَ نَعَضَّ الْأَیْدِی عَلَى فِرَاقِهِمْ.
۲. وصف یاران شهیدى که وفادار بودند:
کجا هستند مردمى که به اسلام دعوت شده و پذیرفتند، قرآن تلاوت کردند و معانى آیات را شناختند، به سوى جهاد بر انگیخته شده چونان شترى که به سوى بچّه خود روى مى آورد شیفته جهاد گردیدند، شمشیرها از نیام بر آوردند، و گرداگرد زمین را گروه گروه، صف به صف، احاطه کردند، بعضى شهید، و برخى نجات یافتند.
هیچ گاه از زنده ماندن کسى در میدان جنگ شادمان نبودند، و در مرگ شهیدان نیازى به تسلیت نداشتند. با گریه هاى طولانى از ترس خدا، چشم هایشان ناراحت، و از روزه دارى فراوان، شکم هایشان لاغر و به پشت چسبیده بود. لب هایشان از فراوانى دعا خشک، و رنگ هاى صورت از شب زنده دارى ها زرد، و بر چهره هایشان غبار خشوع و فروتنى نشسته بود.
آنان برادران من هستند که رفته اند، و بر ماست که تشنه ملاقاتشان باشیم، و از اندوه و فراقشان انگشت حسرت به دندان بگیریم.
إِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَهً عُقْدَهً وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَمَاعَهِ الْفُرْقَهَ وَ بِالْفُرْقَهِ الْفِتْنَهَ، فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ وَ اقْبَلُوا النَّصِیحَهَ مِمَّنْ أَهْدَاهَا إِلَیْکُمْ وَ اعْقِلُوهَا عَلَى أَنْفُسِکُمْ.
۳. هشدار از فریب کارى شیطان:
همانا شیطان، راه هاى خود را به شما آسان جلوه مى دهد، تا گره هاى محکم دین شما را یکى پس از دیگرى بگشاید، و به جاى وحدت و هماهنگى، بر پراکندگى شما بیفزاید. از وسوسه و زمزمه و فریب کارى شیطان روى گردانید، و نصیحت آن کس را که خیرخواه شماست گوش کنید، و به جان و دل بپذیرید.
انتهای پیام
www.af.shafaqna.com