پنج‌شنبه 9 حمل 1403

آخرین اخبار

انستیتوت مطالعات استراتژیک استرالیا: طالبان در خصوص مبارزه با داعش و القاعده در افغانستان دروغ می گوید

شفقناافغانستان- انستیتوت مطالعات استراتژیک آسترالیا می‌گوید که ادعای طالبان...

ابراز نگرانی عفو بین‌الملل از نقض حقوق زنان و دختران درپی اخراج مهاجران افغان از پاکستان

شفقناافغانستان- سازمان عفو بین‌الملل می‌گوید که طرح بازگرداندن اتباع...

آغاز به کار اولین بانک اسلامی در اوگاندا

شفقناافغانستان- اولین بانک اسلامی در اوگاندا آغاز به کار...

فروش آیفون در بزرگترین بازار دنیا حدود 33 درصد کاهش یافت

شفقناافغانستان- فروش آیفون در چین در فوریه نسبت به...

وضعیت آب و هوای کابل و دیگر ولایات/ ۹ حمل 1403

شفقناافغانستان- ریاست هواشناسی طالبان از احتمال بارش باران در...

باران الماس در سیاره نپتون+ویدئو

شفقناافغانستان _ ویدئو؛ عجایب خلقت/ باران الماس در نپتون

پرچم عزا در حرم مطهر امام علی علیه‌السلام برافراشته شد+ تصاویر

شفقناافغانستان- در آستانه سالروز شهادت امام علی علیه‌السلام مراسم...

رییس کمیته روابط خارجی پارلمان آمریکا خواستار آزادی فوری یک شهروند آمریکایی از زندان طالبان شد

شفقناافغانستان- مایکل مک‌کال، رییس کمیته‌ روابط خارجی مجلس نماینده‌گان...

کرن دیکر:محدودیت‌های طالبان بر زنان شاغل سالانه یک میلیارد دالر برای افغانستان هزینه دارد

شفقناافغانستان-  کرن دیکر، کاردار سفارت امریکا برای کابل گفته...

نرخ مواد سوختی و غذایی در بازارهای کابل/ ٩ حمل ١۴٠٣

شفقناافغانستان- قیمت مواد سوختی و مواد غذایی در بازار...

نرخ پول افغانی در برابر ارزهای خارجی/٩ حمل ١۴٠٣

شفقناافغانستان- ارزش پول افغانی در برابر ارزهای خارجی در...

پاسخ آیت شبیری زنجانی درباره حکم نماز و روزه در سفر شخصی با ماشین دولتی

شفقناافغانستان – حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی به...

دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان

شفقناافغانستان– دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان را در...

طالبان ادعا می کند که بیماری پولیو را در افغانستان ریشه‌کن کرده‌ است

شفقناافغانستان-  عبدالسلام حنفی، معاون اداری ریس‌الوزرای طالبان در یک...

قتل یک جوان توسط دزدان در خوست

شفقناافغانستان- منابع محلی در خوست از قتل یک جوان...

جبهه مقاومت ملی: 3 طالب را در کابل کشتیم

شفقناافغانستان- جبهه مقاومت ملی افغانستان ادعا کرده که سه...

گلوب اند میل: طالبان، افغانستان را به پناهگاه تروریستان مبدل کرده است

شفقناافغانستان- روزنامه گلوب اند میل گزارش داده که افغانستان...

3 کشته و 6 زخمی در پی حادثه ترافیکی در فراه

شفقناافغانستان- منابع محلی در فراه می‌گویند که رویداد ترافیکی...

رقابت‌های بین‌المللی چهارجانبه؛ افغانستان از تایلند شکست خورد

شفقنا افغانستان - تیم ملی فوتسال افغانستان در آخرین...

سیاره فراخورشیدی پروکسیمابی،سیاره‌ای داغ و در عین حال یخ+ ویدئو

شفقناافغانستان _ ویدئو؛ عجایب خلقت/ سیاره ای داغ و...

مسابقات یورو ۲۰۲۴/ جدول کامل گروه بندی

شفقناافغانستان– با پایان یافتن بازی های پلی آف یورو...

تیم ملی فوتسال افغانستان به مصاف تایلند می رود

شفقناافغانستان- تیم ملی فوتسال کشور در آخرین بازی‌اش در...

باکتری عامل پوسیدگی دندان انسان با قدمت ۴۰۰۰ سال کشف شد

شفقناافغانستان- دانشمندان شواهدی بر وجود باکتری هایی با قدمت...

در افغانستان هنوز هزاره بودن جرم است؛ گفتگو با یک کارگر ساده

شفقنا افغانستان/پرونده غربت بی انتها- دستهایش بوی خستگی می دهد، چشمانش کمسوست و چینهای پیشانی اش عمیق تر از حالت عادی است، انگار خستگی اینهمه سال هجران روی شانه هایش سنگینی می کند.
به گزارش خبرگزاری شفقنا افغانستان، در ادامه پرونده غربت بی انتها، اینبار به سراغ یک کارگر ساده مهاجر و مقیم ایران(مشهد) رفته ایم، به دلیل درخواست مصاحبه شونده، اسم و مشخصات او در اینجا ذکر نمی شود. آنچه می خوانید سرگذشت حسن آقای 45 ساله و دارای سه فرزند است.
حسن : من در افغانستان به دنیا آمدم، از کودکی در کوهستان بزرگ شدم، اما پدر و مادرم به سواد علاقه مند بودند و برای همین من از بچگی نزد ملای محله مان دروس ابتدایی را می خواندم. یادم هست آن سالها شاهنامه خوانی و حافظ و قرآن خوانی جزء کارهایی بود که انجام دادنش به نوعی افتخاری برای فرد محسوب می شد و من جزو کسانی بودم که در کودکی می توانستم قرآن و حافظ و شاهنامه فردوسی را به شکل خوبی بخوانم.
ما در جایی زندگی می کردیم که زمستانهای سرد و تابستانهای معتدلی داشت، آنجایی که می گویم نامش “کوهستان” است، ما دقیقا پشت کوهها زندگی می کردیم، آنجا همه چیز واقعی بود، در روستای ما هیچ ماشینی وجود نداشت و همه چیز کاملا طبیعی بود. شبها روی پشت بام می خوابیدیم و به ستاره ها نگاه می کردیم و روزها با بقیه بچه ها به دنبال گوسفندان و گاوها به مرتع می رفتیم.
سالهای کودکی بهترین سالهای زندگی من بودند، چون خیلی زود آتش جنگ با شوری شعله ور شد و ما ناچار شدیم هجرت کنیم.

 
من هنوز کودک بودم که کوله بار هجرت را بستیم، اول به پاکستان و بعد از مدتی به ایران و مشهد آمدیم. راستش من در این مساله هیچ اختیاری نداشتم و این پدر و مادرم بودند که تصمیم گرفتند در اینجا اقامت کنند، اما قطعا سه عامل در انتخاب ایران و مشهد خیلی مهم بودند، اول از همه دین و مذهب، دوم زبان و فرهنگ و سوم مرزهای مشترک و نزدیکی مسیر، این سه دلیل را می توان عمده ترین دلایل هجرت خانواده من و بسیاری از خانواده ها دانست.
در ایران وضعیت ما تغییر کرد، ما دیگر زمینی نداشتیم تا روی آن کار کنیم، گاو و گوسفندی هم نبود که مالداری کنیم و پدرم مجبور بود کارگری کند و روزگار بگذراند.
چندسالی درس خواندم اما واقعا شرایط اقتصادی ما این اجازه را نمیداد که تحصیل کنیم، برای همین بعد از دوم راهنمایی بهمراه پدرم به کارگری مشغول شدم، البته سالهای بعد بخاطر علاقه ام به درس و مدرسه تا سیکل را ادامه دادم و بعد درس را برای همیشه رها کردم و به مطالعات آزاد روی آوردم.
کارگری شاید در اجتماع ما از لحاظ پرستیژ زیاد جالب نباشد اما در میان همین کارگران وقتی بنشینی می بینی که انسانهای وارسته زیادی وجود دارند.
کارگری راحت نیست، ولی من از اینکه یک کارگر و یک کارگر زاده هستم راضیم، شرایط اینگونه بوده و ما هم در این کشور غریبیم. باید این را بپذیریم که زندگی در غربت این چیزها را دارد.
در طول این سالها نتوانستم به وطن بروم، خیلی دوست داشتم آن سرزمین رویاها را دوباره ببینم و حتی آنجا زندگی کنم، اما واقعیت این است که شرایط این اجازه را به من نمی دهد که این کار را بکنم.
درباره برگشتن به افغانستان باید بگویم که برگشت برای من و امثال من آسان نیست، ما الان اینجا در ایران یک زندگی نیم بند داریم، حساب و کتابمان مشخص است و کار و بار و زندگی مان روی روال خودش قرار دارد، هر چند این زندگی ایده آل نیست، اما بهرحال از هیچی بهتر است، اما در افغانستان همین هم وجود ندارد. من هر روز اخبار افغانستان را دنبال می کنم و می بینم که آنجا چه وضعیتی است، نه سیاستش درست است، نه اقتصادش و نه هیچ چیز دیگر، ما در واقع چوب خطاهای سیاستمداران خودمان را می خوریم. شما یک نگاهی به افغانستان بیندازید، خودشان در بهترین وضعیت زندگی می کنند و اکثرا دو تابعیت دارند و این مردم هستند که هربار به شکل های مختلف قتل عام می شوند. اینها به کنار، ما از یک قوم و مذهبی هستیم که در افغانستان جزء اقلیت است و هر کس از راه می رسد یک لگدی به او می زند و هیچ کس هم نیست که از ما دفاع کند.
در ایران شرایط شاید سخت باشد، اما وقتی شرایط افغانستان را می بینیم، این شرایط آسان می شود، مثلا در ایران شما اگر از یک ایرانی حرفی بشنوید راحت تر می توانید از آن بگذرید، چون می گویید که او شهروند درجه یک است و من شهروند درجه دوم، اما در افغانستان وقتی شمارا به حساب نمی آورند و در روز روشن شمارا می کشند و بعد خیلی راحت همه چیزتان را مسخره می کنند چطور می خواهید بپذیرید؟
درد ما این است که ما در افغانستان هنوز هویتمان جرم است، همان چیزی که سالها پیش شهید مزاری گفته بود می خواهیم در افغانستان هزاره بودن جرم نباشد، هنوز که هنوز است می بینید که هزاره بودن جرم است و جرم سنگینی هم هست. همین دوسه سال اخیر را نگاه کنید. شهدای جلریز، شهدای سرپل، شهدای غور، شهدای دهمزنگ کابل و … همه بخاطر هزاره بودنشان شهید شدند. اگر غیر از این بود، چرا در هیچ جای افغانستان راه کسی را نمی گیرند و او را از ماشین پیاده نمی کنند؟
من یک کارگر ساده ام و می دانم که خونم در افغانستان برای هیچ کس ارزش ندارد. دولت هیچ وقت صادقانه رفتار نکرده است، همین آقای غنی که هر بار می گوید مهاجرین به وطن برگردند، باید ازش بپرسیم به کجای وطن برگردیم؟ به کابل که هر روز انتحاری و انفجاری است؟ به بامیان که هر روز از میان راه ما را پیاده کنند و بکشند؟
فکر می کنید زندگی در غربت آسان است؟ بخدا اینطور نیست، ما یک عمر جگرخون بوده ایم و سختی کشیده ایم، اما افغانستان واقعا جایی برای برگشتن ما نیست. دولتی که نمی تواند امنیت پایتخت را بگیرد، چطور می تواند بیش از سه میلیون مهاجر را سر و سامان دهد؟
به اروپا رفتن هم برای ما دردی را دوا نمی کند، در طول این سالهای اخیر تعدادی از فامیلها به اروپا رفتند و الان پشیمان هستند، شاید برای عده ای این رفتن رفتن ها خوب باشد، اما برای عده دیگر خوب نبوده. این هجرت دوم و سوم مثل از زیر چکک به زیر ناودان نشستن است، اروپا هم برای ما وطن نمی شود و به قول شاعر : غیر از وطن کجای جهان می شود وطن؟


من درس زیادی نخواندم اما بخاطر علاقه ام به مطالعات آزاد روی آوردم و علاقه ام به فلسفه زیاد است و برای همین با این رشته آشنایی دارم و آرا و نظرات صاحب نظران فلسفه را تا حدودی خوانده ام. البته ناگفته نماند که همنشینی با دوستان اهل علم در این مساله بی تاثیر نبوده است، ما جلساتی داریم و در آن جلسات هفتگی دور هم می نشینیم و بحث و تبادل نظر می کنیم و این به رشد علمی همه ما کمک می کند.
کارگری در ایران برای کسی که کارگر باشد خوب است، البته جوانان امروز دیگر اهل کار کردن نیستند، هر کدام یک موبایل به دستشان است و صبح تا شب با خودشان درگیرند. سنگ کاری می کنم و تقریبا تمام سال سر کار هستم و شاید اگر در افغانستان بودم وزیر می شدم(با خنده می گوید). البته وزیر هم اگر نمی شدم حداقل والی می شدم(بلندتر می خندد).
من کشورم را دوست دارم و اگر روزی آرامی و امنیت در آنجا باشد، حتما بر می گردم، اما چیزی که فعلا دیده می شود این است که ما درگیر مشکلات زیادی هستیم. اول از همه امنیت داخلی است، دولت را نگاه کنید، بخدا آدم خجالت می کشد، یعنی در بسته افغانستان کس دیگری نبوده که ریاست کند؟ بحث دیگر استقلال است، افغانستان تا وقتی که روی پای خودش نایستد آباد نمی شود، خارجیها پول مفت نمی دهند، آنها با یک دست می دهند و با دست دیگر پس می گیرند وگرنه اینهمه بودجه می آید کجا می رود؟ چرا افغانستان روزبروز بدتر می شود که بهتر نمی شود؟ مشخص است که این پولها هیچ وقت به نفع ملت نیست، همه اش همان بالا تمام می شود.
آرزوی من این است که روزی به سرزمین خودم برگردم و آقای خودم باشم، بخدا هیچ چیز نمی خواهم، فقط و فقط امنیت باشد، با نان خشک هم در وطن زندگی می کنم!

انتهای پیام
سیدجمال الدین سجادی
نوت : این یک مصاحبه اختصاصی است، بازنشر این مصاحبه فقط با ذکر منبع و نام نویسنده مجاز است.

اخبار مرتبط