شفقناافغانستان– یکى از دلایل وجود مقبره امام زاده ها در مناطق کوهستانى و خصوصاً در شمال ایران، این مسأله است که آنان براى در امان ماندن از ایادى حکومت، به گوشه و کنار شهرها و بالاى کوهها پناه مىبردند.
به گزارش شفقنا به نقل از حوزه به مناسبت شهادت ششمین پیشوای شیعیان، امام جعفر صادق(علیه السلام)، به تبیین شیعه از منظر این امام همام خواهیم پرداخت که در شماره های گوناگون تقدیم حضور شما دلباختگان به آستان امامت خواهد شد.
* شیعه از منظر امام صادق (علیه السلام)
– ادامه بخش دوم
* تعداد اندک شیعیان واقعى
پس از این که حضرت ویژگى هاى شیعیان واقعى را برشمردند، ابن جندب از جا و مکان این گونه افراد سؤال مى کند. حضرت در پاسخ، با اشاره به آیه اى از قرآن، محل زندگى آنان را بالاى کوه ها و اطراف شهرها بیان مىکنند: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ فَاَیْنَ اَطْلُبُهُم؟ قال (علیه السلام) :
عَلى رؤوسِ الجِبالِ و اطرافِ المُدُنِ و اذا دَخَلْتَ مدینَهً فَسِلْ عَمَّنْ لایُجاوِرُهُمْ و لایُجاوِرونَهُ فَذلِکَ مُؤْمِنٌ کما قال اللّهُ “وَجاءَ مِن أَقْصَى الْمَدینَهِ رَجُلٌ یَسْعى” واللّهِ لَقَدْ کان حَبیبُ النَّجَّار وَحْدَهُ.
حضرت در زمانى این سخنان را بیان مى فرمایند که حکومت نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) و شیعیان، سخت گیرى هاى شدیدى روا مى داشت. خصوصاً در زمان بنى مروان، شیعیان سخت تحت فشار قرار داشتند؛ گاهى به اتهام تشیع، افراد را زندانى مىکردند، شکنجه مى دادند و حتى به طرز فجیعى به قتل مى رساندند. همین امر موجب شده بود تا شیعیان غالباً از حجاز به سایر مناطق، از جمله ایران مهاجرت نمایند. یکى از دلایل وجود مقبره امام زاده ها در مناطق کوهستانى و خصوصاً در شمال ایران، همین مسأله است. زیرا آنان براى در امان ماندن از ایادى حکومت، به گوشه و کنار شهرها و بالاى کوهها پناه مىبردند. در چنین شرایطى است که حضرت به ابن جندب مىفرمایند: توقع نداشته باش شیعیان ما را فوج فوج در شهرها و در میان عموم مردم ببینى؛ اگر خواستى آنها را بیابى، دقت کن چه کسانى هستند که با مردم عادى رفاقت و معاشرت ندارند، نه آنان با مردم انس مىگیرند و نه مردم با آنان، از این طریق مىتوانى شیعیان ما را پیدا کنى. سپس حضرت مىفرمایند: مَثَل شیعیان ما در بین مردم، مَثَل حبیب نجار در انطاکیه است.
خداى متعال در سوره «یس»، پیامبر (صلى الله علیه وآله) را مورد خطاب قرار داده و از وى مىخواهد براى مردمى که هنوز ایمان نیاورده اند، از شهرى ـ که در روایات به انطاکیه معرّفى شده است ـ مَثَل بزند که مردمانش على رغم دعوت پیامبران سه گانه (که از طرف خداوند براى هدایت آنان، به آن جا رفته بودند) هم چنان از ایمان آوردن و پذیرش حق سر باز مىزدند: إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِث فَقالُوا إِنّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ ؛(۱۱۵) نخست دو تن از رسولان را فرستادیم، چون تکذیب کردند، رسول سومى براى مدد و نصرت مأمور کردیم تا همه گفتند ما (از جانب خدا) به رسالت (براى هدایت) شما آمده ایم. مردم آن شهر نه تنها به پیامبران الهى ایمان نیاوردند، بلکه آنان را به قتل نیز تهدید کردند. در چنین شرایطى بود که حبیب نجار براى حمایت پیامبران الهى، از دورترین نقطه شهر، نزد آنان آمد: وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَهِ رَجُلٌ یَسْعى قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ؛(۱۱۶) و (در این گفتوگوها بودند) مردى (حبیب نام) شتابان از دورترین نقاط شهر فرا رسید و گفتاى مردم (از من بشنوید و) رسولان خدا را پیروى کنید. حبیب نجار در گوشهاى از شـهر، تنـها و دور از اجـتماع زندگى مىکرد؛ زیرا با آن مردم سنخیتى نداشت. پس از این که وى آن قوم را به پیـروى از رسولان خدا دعـوت کرد، مـورد آزار و اذیت مردم قرار گرفت و به دست آنان کشته شد.
* غافل نشدن از فعالیتهاى اجتماعى و برنامههاى عبادى
نکتهاى که در این جا باید مورد توجه قرار دهیم این است که ببینیم این سخنان حضرت ناظر به چه شرایطى است. فهمیدن کلمات ائمّه معصومین(علیهم السلام) احتیاج به دقت و نوعى اجتهاد دارد. درست نیست که انسان روایتى را بخواند یا بشنود، بعد بدون تحقیق و دقت کافى به اطلاق و عموم ظاهرى آن عمل کند. بعضى از افراد که شرایط ورود، لحن و قیود روایت را به خوبى درک نمىکنند، اگر روایتى به مذاقشان خوش بیاید و زمینه اش هم در آنها وجود داشته باشد، به آن روایت عمل یا استناد مىکنند. مثلاً آنان با دیدن روایاتى که شیعیان را افرادى گوشه نشین و یا بریده از اجتماع معرفى مىکند، چنین مىپندارند که همه شیعیان در هر زمانى باید از تمام مردم حتى شیعیان دیگر نیز دورى کنند؛ و یا کسى که شیعه است باید سرش در لاک خودش باشد، از خانه اش کم بیرون بیایید، اگر هم بیرون آمد، عبایش را روى سرش بکشد تا کم تر دیگران را ببیند، باکسى حرف نزند و … . این گونه افراد با چنین سلیقههایى پیش از انقلاب زیاد بودند، اما به برکت انقلاب و رهنمودهاى امام راحل (رحمه الله) و سایر بزرگان، بحمدالله این گرایشهاى انحرافى کم شده است. البته هنوز هم گوشه و کنار هستند کسانى که به این گونه روایات تمسک مىکنند. در این رابطه باید بدانیم که هیچوقت امر مستحبى و اخلاقى، جاى تکلیف واجب را نمىگیرد؛ آن جا که امر به معروف، نهى از منکر، مشارکت در امر سیاسى و … واجب است، استناد به این گونه دستورات اخلاقى، که در شرایطى خاص به افرادى داده شده، به هیچ وجه صحیح نیست. کسانى که گرایشهاى درویش مآبى دارند، از روایاتى که درباب عُزلت گزینى و گوشه نشینى وارد شده، چنین برداشت مىکنند که باید دور از اجتماع زندگى کنند و با هیچ کس معاشرت نداشته باشند. اگر چنین باشد، پس این همه تکالیف اجتماعى که ما در اسلام داریم براى کیست و چه وقت باید به آنها عمل شود؟!
از سوى دیگر، کسان دیگرى فقط دستورات اجتماعى اسلام را مىبینند و احکام عبادى را به کلى فراموش مىکنند. آنها گمان مىکنند که اگر وارد فعالیتهاى اجتماعى شدند، دیگر نیازى به انجام عبادات مستحبى ندارند. عبادت مخصوص افرادى است که گوشهاى نشسته اند، براى پیرزنها و پیرمردهایى است که دستشان به جایى نمىرسد و از این رو، وقتشان را با خواندن قرآن و دعا و گفتن ذکر پر مىکنند! این اشتباهى بزرگ است که کسى به بهانه انجام تکالیف اجتماعى، از مسایل عبادى غافل شود. هیچ کس از برنامههاى عبادى و خودسازى بى نیاز نیست. البته شرایط زندگى و نیازهاى افراد با یکدیگر متفاوت است و بالطبع نوع عباداتشان هم فرق مىکند، ولى به هر حال، فعالیتهاى اجتماعى، جاى اینها را نمىگیرد. اگر انسان این عبادتها را ترک کند، کم کم ماهیت آن فعالیتهاى اجتماعى هم عوض مىشود؛ یعنى به جاى این که به قصد انجام وظیفه واجب باشد، گرایشهاى مادى و دنیوى جاى آن را مىگیرد. اگر چنین حالتى پیش آمد، رعایت احکام شرع به فراموشى سپرده مىشود و خداى ناکرده انسان به گناه آلوده مىگردد. کسانى که مسؤولیتهاى مهم اجتماعى دارند، نباید فکر کنند که از وظایف عبادى مانند نمازهاى نافله، دعاهاى مستحبى، قرائت قرآن و … معاف هستند و با خود بگویند ما آن قدر به جامعه خدمت مىکنیم که ثواب هر کدامش از چند ختم قرآن بیش تر است! البته خدمتى که وظیفه و واجب باشد، ثوابش از ختم قرآن بیش تر است، اما انسان براى انجام دادن آن خدمت، از برنامههاى عبادى مستغنى نیست. اگر انسان با عبادت سر و کار داشته باشد، آن روح معنوى در او باقى مىماند تا بتواند به جامعه خدمت کند، وگرنه انگیزههاى الهى در انسان ضعیف مىشود و به جاى این که انجام وظیفه کند، خودش هم آفت زده مىشود و فاسد مىگردد.
* ضرورت حفظ هویت شیعى
این که در روایات تأکید شده شیعیان ما کم تر در میان اجتماع و سایر مردم زندگى مىکنند، نسبت به اشخاص فرق مىکند. مثلاً على بن یقطین، که یکى از بزرگان شیعه و از اصحاب خاص امام موسى کاظم(علیه السلام) بود، به دستور حضرت، عهده دار وزارت هارون الرشید گردید؛ زیرا علاوه بر این که ایمان خودش را حفظ مىکرد، مىتوانست به شیعیان هم خدمت کند. کسانى که از چنین قدرتى برخوردارند که معاشرت با دیگران، در عقاید، عبادات و اخلاقشان اثر سوء نمىگذارد، باید در اجتماعات فاسد حضور داشته باشند تا دیگران را هدایت کنند. هیچ گاه وظیفه هدایت دیگران از دوش ما برداشته نمىشود. از سوى دیگر، کسانى که مراتب ایمانشان ضعیف است، اگر در میان اجتماعى فاسد قرار گرفتند که بیم ذوب شدن در آن جمعیت و یا از دست دادن هویتشان مىرود، باید هرچه زودتر از آن اجتماع جدا شوند. هم چنین افرادى که معرفتشان کم است و پشتوانه علمى آن چنان قویى براى عقایدشان ندارند، نباید با هر کس و در هر زمینهاى بحث کنند. اگر یک گروه از مسلمانان در جامعهاى که اکثریت آنان فاسد و یا کافرند قرار گرفتند، باید هویت خودشان را حفظ و رابطه با یکدیگر را زیاد کنند. امروزه ما شاهد هستیم که در بسیارى از کشورهاى غیر مسلمان، جمعیتهایى از مسلمانان به خصوص شیعیان ارتباط خودشان را با یکدیگر حفظ کرده اند، احکام دینى شان را رعایت مىکنند و به غیر از خودشان با دیگران معاشرت ندارند، مگر در امور بازار، آن هم در حدى که به مسایل دینى و عملى آنان لطمهاى وارد نیاید. من خودم در کشور کنیا، جوان مسلمان شیعهاى را دیدم که روزه ماه رجب و شعبانش ترک نمىشد. گروه اندکى از شیعیان در یک کشور مسیحى آن هم در قلب افریقا، آن چنان خودشان را حفظ کردهاند که حتى مستحباتشان را هم ترک نمىکنند. چرا؟ به دلیل این که در آن جامعه ذوب نشده اند. از سوى دیگر، برخى از شیعیان ایرانى که در کشورهاى مسلمان دیگر زندگى مىکنند، آن چنان تحت تأثیر فرهنگ آن جوامع قرار گرفته و در آن ذوب شدهاند که وقتى انسان آنان را مىبیند حتى در مسلمان بودنشان نیز شک مىکند. آنان هویت خودشان را از دست دادهاند و فقط اسم شیعه را یدک مىکشند. از تشیع نیز فقط امام حسین (علیه السلام) را مىشناسند و بس! امام صادق(علیه السلام) چنین روزى را مىدیدند که به شیعیان سفارش مىفرمودند هویت شیعى شان را حفظ کنند. مخصوصاً کسانى که از نظر عقاید و افکار ضعیف هستند بیش تر باید مواظب خودشان باشند تا خداى ناکرده معاشرت و مجاورت با دیگران، موجب از دست رفتن دین و مذهبشان نگردد.
انتهای پیام
www.af.shafaqna.com