شفقنا افغانستان- عمران راتب، نویسنده و روزنامه نگار جوان کشورمان در عین ناباوری طی حادثه قلبی دار فانی را وداع گفت.
سیدرضا محمدی، شاعر کشورمان نوشته است : در روزگاری که ادبیات ما از کمبود منتقدان جدی رنج میبرد، قلم راتب غنیمتی بزرگ بود. گرچه رویکرد نوشتههایش بیشتر تحلیل محتوا و تأویل متن بودند، اما در همان شیوه هم پهلوان میدان خودش بود و آنچه مینوشت، برای ادبیات ما ارزشمند.
دوست شاعرم میرحسین مهدوی در پستی نوشته که جای حیرت است از مرگ که در کابل اینهمه زورمند مردمآزار و مردمخوار را رها کرده و سراغ آدم بیآزاری چون راتب رفته است. من در این حیرت شریکم و حسرت رفتن او به دلم چنگ انداخته است که «مرگِ چنان خواجه نه کاریست خُرد!»
دریغانامهی روحالامین مکالمهی همهی ما است با او که زود و جوان رفت.
شعر زیر را روح الامین امینی، شاعر دیگر کشورمان در سوگ عمران راتب سروده است :
“ناگهان چقدر زود دیر می شود”
به یاد رفیقم عمران راتب
چقدر دور شدی ناگهان رفیق گلم
به غیر درد چه دارد جهان رفیق گلم؟
جهان نداشت به شعر من و شعور تو کار
همیشه مسألهمان بود نان رفیق گلم
وزید باد مخالف، تو رفتی و مانده
چقدر کشتی بیبادبان رفیق گلم
بگو کرانه نشین، رفتهای و میدانی
چقدر فاصله دارد کران رفیق گلم
مرا دوباره صدا کن؛ عتاب کن بعدا
اگر نبود جوابِ تو جان رفیق گلم
بیا به یاد بیاور دوباره شعرم را
بیا به یاد بیاور بخوان رفیق گلم
به ناجوانی من بین که رفتی و ماندم
ببین چقدر تویی ناجوان رفیق گلم
چه زود خاطره گشتی ولی نخواهد رفت
همیشه خاطرت از یادمان رفیق گلم
روحش شاد و یادش گرامی
انتهای پیام