- خبرگزاری شیعیان افغانستان | Afghanistan – Shia News Agency - https://af.shafaqna.com -

شرح دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان/ احسان برای رضای خدا

شفقنا افغانستان-دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«اَللّهُمَّ حَبِّبْ اِلَیَّ فیهِ الْاِحْسانَ وَکَرِّهْ اِلَیَّ فیهِ الْفُسُوقَوَالْعِصْیانَ وَحَرِّمْ عَلَیَّ فیهِ السَّخَطَ وَالنّیرانَ بِعَوْنِکَ یاغِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ»

«خدایا دوست گردان نزد من در این ماه احسان و نیکی را و ناخوش‌دار در پیش من در این روز فسق و نافرمانی و گناه را و حرام گردان در این روز بر من خشم کیفربار و آتش (سوزان) را به کمک خودت، ای فریاد رس فریادخواهان.»

دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان این گونه آغاز می شود:

خدایا! در این روز احسان و نیکی را در نظرم محبوب گردان.

انسان به طور فطری به سوی نیکی ها و خوبی ها کشیده می شود، ولی در این بین گناه و معصیت سبب انحراف آدمی از طبع انسانی و فطرت الهی خویش می گردد و او را از حق و حقیقت دور می سازد. در این دعا با درخواست فضایل و خوبی ها، در حقیقت از پروردگار می خواهیم ما را به فطرت پاک و الهی خودمان رهنمون فرماید.

محبّت، نعمتی است خدادادی که به صورت غریزه در حیوانات نیز وجود دارد، امّا در انسان با شعور و معرفت آمیخته است. مادری که در نیمه های شب، همه ی ناملایمات و سختی ها را به جان می خرد؛ به فرزندش شیر می دهد و از او پرستاری می کند، احتیاج به تذکر و رهنمود ندارد بلکه علاقه و عشق او به فرزند، وی را به سوی آن کودک می کشاند.

علاقه به احسان و نیکی، همه ی سختی ها را آسان می سازد، تا جایی که انسان مشتاق سر از پا نمی شناسد و همه چیز خود را فدای آن می کند. البته مراحل احسان متفاوت است: گاهی احسان، در حد دستگیری از فقرا و ایتام، سیر کردن گرسنگان، ساختن مساجد و شرکت در کارهای خیر دیگر است. گاهی از این هم فراتر رفته و به اوج خود می رسد. تا آنجا که آدمی حاضر است جان خود را در راه معبود و محبوب خود ایثار کند و از زن و فرزند و خانه و تعلقات بگذرد.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:

عدل آن است که حق مردم را به آنان برسانی و احسان آن است که بر ایشان تفضّل کنی

در فراز دوّم از دعای روز یازدهم رمضان، از خداوند متعال درخواست می کنیم:

خدایا! در این روز، گناه و معصیت را در نظرم ناپسند قرار بده.

همیشه نخستین گناه؛ اولین دروغ، اولین غیبت و تهمت و اولین ناسزاگویی برای انسان تلخ و ناپسند است، امّا پس از گذشت چند صباحی و تکرار آن گناهان، دیگر آن احساس گذشته از دست می رود. تکرار گناه، قبح و زشتی گناه را از بین می برد و آن را در نظرها عادی جلوه می دهد. هرچند انسان می کوشد برای کارهای ناپسند و گناهان خویش توجیهی بیابد، ولی هیچ کدام از این توجیه ها نمی تواند قبح آن را از بین ببرد.

اهل تقوا، در درجاتی پایین تر از عصمت معصومین علیهم السلام آلودگی و آثار گناه را درک می کنند، بنابراین از آن پرهیز می کنند و دوری می جویند. همان گونه که ما سوزش آتش را حس می کنیم و از آن گریزان هستیم، مؤمن نیز با نزدیک شدن به گناه، آتش و شدّت حرارت آن را حس می کند و از آن کناره می گیرد، امّا وای به حال کسانی که از گناه، احساس لذت می کنند. مَثَل آنان مَثَل کسی است که در لجن زاری فرو رفته و خود را آلوده کرده است، با این حال از این آلودگی، احساس لذت می کند!!

«غیبت» یکی از گناهانی است که قرآن از آن با تعبیر «خوردن گوشت مردار» یاد کرده است و خطاب به غیبت کنندگان می فرمایند:

آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده ی خود را بخورد! به یقین همه ی شما از این امر کراهت دارید.

دو نفر از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم غیبت سلمان فارسی را می کردند؛ زیرا سلمان را خدمت پیامبر فرستاده بودند تا غذایی برای آنان بیاورد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، سلمان را سراغ اسامه بن زید، که مسؤول بیت المال بود، فرستاد. اسامه گفت: «الآن چیزی ندارم.» آن دو نفر از اسامه غیبت کردند و گفتند: «او بخل ورزیده است». درباره ی سلمان نیز می گفتند: «اگر او را به سراغ چاه پرآب هم بفرستیم، آب آن چاه فروکش خواهد کرد.» سپس خودشان به راه افتادند تا نزد اسامه بروند و درباره ی موضوع کار خود تجسس کنند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به آن دو فرمود: «من آثار خوردن گوشت را در دهان شما می بینم.» عرض کردند: «ای رسول خدا! به هیچ وجه ما امروز گوشت نخورده ایم!» فرمود: «گوشت سلمان و اسامه را می خوردید.» سپس آیه ی ۱۲ سوره ی حجرات _ که شرح آن گذشت _ نازل شد و مسلمانان را از غیبت نهی کرد.

در بند سوم از دعای روز یازدهم تقاضا می کنیم:

خدایا! در این روز، خشم خود و آتش دوزخ را بر من حرام گردان، به مددت ای پناه بی پناهان!

آری، هرگاه آدمی به عمل نیک و احسان علاقه مند شد، از گناه متنفر می شود و با خودداری از گناهان، از خشم و غضب الهی نیز در امان خواهد بود. باید دانست همان گونه که رحمت الهی واسع و گسترده است. دامنه ی خشم او نیز برای گناهکاران گسترده است و آتش دوزخ نتیجه ی عمل زشت ایشان خواهد بود.

آنان که در کمال گستاخی، با تکذیب حقایق عالم امکان، به مکتب پیامبران و دعوت الهی آنان پشت پا زدند؛ آنان که با غصب حق اولیای الهی و ائمه معصومین علیهم السلام، فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را مظلومانه و غریبانه با لب تشنه به شهادت رسانیدند اکنون در شعله های آتش خشم الهی گرفتار شده اند و صدای نعره هایشان گوش افلاک را کر می کند. آنان می اندیشیدند که با در خون خفتن منادیان حق و عدالت، حقیقت نیز مدفون شده است، امّا چه پندار بیهوده ای!

می دانیم که رحمت پروردگار هیچ گاه شامل ستمگران و جنایتکاران نخواهد شد. به عنوان نمونه می توان از «سیل عِرَم» یاد کرد. کشور یمن، سرزمینی است وسیع با جلگه های بسیار بزرگ و قابل کشت، ولی خشک و کم آب و علف. چنان که اگر بارانی به صورت رگبار به کوهستان ها نمی بارید، رودخانه ها خشک می شدند. حتّی باران های شدید نیز برای کشت و زرع فایده ای نداشت؛ زیرا چیزی از آن باقی نمی ماند و به زمین نمی نشست، بلکه فرو می رفت.

این وضع کم آبی، مردم یمن را وادار کرد تا چاره ای بیندیشند و با ساختن سدهایی، جلوی سیلاب را بگیرند و از آب باران استفاده کنند. چیزی نگذشت که یکی پس از دیگری سدها ساخته شد. در این بین سدّ مَأرب از همه محکم تر و پرآب تر بود. این سدّ قوی و محکم و پرآب را پادشاهان بزرگ «سَبَأ» ساختند که با وجود آن، بیابان های خشک و سوزان به سرزمینی سرسبز و پرآب و علف تبدیل شد؛ به گونه ای که ازهرسو، تا چشم کار می کرد، زراعت و باغ و بستان به چشم می خورد. در نتیجه به خاطر فراوانی نعمت و سرسبزی، عده ی زیادی به تجارت پرداختند و شهرها و راه ها آباد گردید. از آن جا که انسان وقتی به نعمتی می رسد، زود فراموش می کند که این نعمت از کیست؟ آنان نیز بر اثر این غفلت به عیش و نوش و شهوت رانی پرداختند و پند و اندرز پیامبران خدا نیز بی اثر بود.

سرانجام عذاب پروردگار نازل شد. سد درهم شکست و منهدم گردید. آب های پشت سد، به سوی درّه سرازیر شد، زراعت و دام ها را نابود کرد و کاخ ها و ساختمان های شهر را نیز با خود برد. از آن سرزمین خوش آب و علف و سبز و خرم جز صحرا و بیابانی خشک چیزی باقی نماند. به جای بلبلان نغمه خوان، آوای دلخراش جغدها به گوش می رسید و بالاخره مردم مجبور شدند زادگاه خویش را ترک گویند و هرکدام به طرفی کوچ کنند.

آری، این نمونه ای است از کفران نعمت و برانگیختن خشم و غضب الهی که باید برای همه ی انسان ها درس عبرت و مایه ی پندی باشد.

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

خشم خدا، عِقاب اوست و رضای او، ثواب اوست.