شفقناافغانستان-به بهانه پخش سریال”بوی باران”از شبکه اول سیمای جمهوری اسلام ایران.
در این شب ها حوالی ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه سریالی از شبکه اول تلویزیون ایران پخش میشود بنام بوی باران.
درکنار قصه اصلی سریال یک داستان فرعی هم روایت میشود. در این داستان یک زن ویک مرد ویک کودک ۷ساله افغانستانی حضور دارد.
خانم سپیده خداوردی بازیگر ایرانی در این سریال نقش یک زن مهاجر افغانستانی(ناجیه نصیری) را بازی میکند که شوهرش در راه مهاجرت به اروپا در دریا غرق شده وپسر۷ ساله اش بیماری سرطان دارد وخودش در یک کارخانه بازیافت زباله مشغول کاراست ودرهمان کارخانه هم اتاقی دارد وبا پسرش زندگی میکند. خانم ناجیه نصیری شاعر ونقاش کتاب کودک است که درطول داستان آثاراو یک شبه به چاپ میرسد وهزینه تالف آن نقد بدستش میرسد ومصاحبه او در مجله ای نشر میشه ودر شب شعری دعوت میشود.(تا قسمت سی و یکم سریال)
درطرف دیگر داستان مردی حضور دارد بنام فرصت(که متاسفانه مشخصات اصلی اورا نیافتم) آقا فرصت برادر شوهر ناجیه است. هیچ شغلی ندارد. نه خانه اش معلوم است ونه زندگی اش. اصلا معلوم نیست مجرد است ویا متاهل. کارش این است که ازصبح تا شب مراقب رفتار ناجیه باشد. در طول داستان سریال بلاخره در قسمت سی ام سریال تعصب ومردانگی افغانستانی اش گل میکند وبا میله آهنی به پای مرد خیر ایرانی میزند واورا نقش زمین میکند وبا لغد به شکمش میزند ومرد خیر ایرانی(رضا کیانیان) راهی بیمارستان میشود.
ناجیه نصیری وصله ناجور سریال
از همان قسمت های که شخصیت ناجیه وارد سریال شد هی مرتب ومنظم به خودم میگفتم، این شخصیت وصله ناجور سریال است وخدا آخروعاقبت مارا بخیر بکند. هرچه سریال ادامه پیدا کرد نا همگونی شخصیت ناجیه برای من بیشتر شد. اتفاقاتی که برای ناجیه می افتاد واقعی نبود وکارگردان به زور شخصیت ناجیه را به سریال وصله وپینه کرده بود. از لهجه وحشت ناک دری حرف زدن وبازی بسیار بد ومصنوعی خانم خداوردی گرفته تا مهربان بودن وبافرهنگ بودن وفهمیده بودن وهرمند بودن او برایم قابل هضم نبود وهرشب که پای تلویزوین مینشستم منتظر اتفاقی بودم تا این همه خوبی را برباد برود.
شب هاگذشت تا اینکه سرو کله آقا “فرصت” برادر شوهر ناجیه پیداشد وبا دیدن این شخصیت تنم لرزید وگفتم ای وای خدای من! اون خاکی که قراربود برسمان بشود بلاخره شد وکارگردان ورسانه ملی وشبکه هر ایرانی باز هم شمشیر تیزش را بر روح و روان ما مهاجرین افغانستانی فرو کرد.
تقابل فرشته ودیو!
بیننده با دوشخصیت افغانستانی درداستان فرعی سریال مواجه میشود که هیچ کدام نماینده واقعی مهاجرین نیست.شخصیت ناجیه بسیار غلو آمیز است. تمام خوبی های او مصنوعی وغیر قابل باور است. از فهم وشعورش واز هنرمندی ومحبتش وبلاخره خوب شدن بیماری سرطان پسرش وچاپ شدن آثار هنری اش همه وهمه بسیار غیر واقعی ومصنوعی میباشد.بازی بسیاربد ولهجه افتضاح خانم خداوردی باعث شده این مصنوعی بودن بیشتر به چشم بیاید. همان اندازه که ناجیه یک شخصیت فهیم وبا شعور وفهمیده وصبور وبردبار ومسئولیت پذیر وزحمت کش وفرشته گونه به تصویر کشیده است، درمقابل آقا “فرصت ” یک شخصیت لوده،نفهم،بیشعور،بیکار وبی مسئولیت،گردن کلفت ونادان ودیو صفت معرفی شده است.
◀️چرا دیو وفرشته؟
راستش اگر روزی اقای معظمی را از نزدیک ببینم حتما از ایشان میپرسم که براستی چرا دیو وفرشته؟ مگر داشتن یک شخصیت معمولی مهاجر افغانستانی در سریال های ایرانی چه ایرادی دارد؟آیا به تصویرکشیدن یک مهاجر واقعی کاری سختی است؟ آیا استفاده از بازیگر افغانستانی ممنوع است؟ براستی بیننده ایرانی وافغانستانی چه گناهی کرده اند که زمان شنیدن حرفهای بازیگر نابلد که خودش را میکشد تا دو جمله دری حرف بزند،باید شکنجه روحی وروانی بشوند؟اصلا چرا باید در هر سریالی ایرانی رد پای مهاجرین افغانستانی دیده میشود؟آیا اضافه کردن شخصیت های مهاجرآنهم وارونه وغیر واقعی وتوهین آمیز یک وظیفه شده است؟واقعا چه لزومی دارد که در سریال های ایرانی حتما یک شخصیت ناقص مهاجر افغانستانی حضور داشته باشد؟
واما پیغام اصلی این مطلب
من به عنوان یک مهاجر هزاره وبیننده معمولی سریال بوی باران هنگام تماشای این سریال روح وروانم اذیت شد وعذاب کشیدم وحالا که این مطلب را مینیوسم میتوانم از همه کاستی های سریال بگذرم ولی از دونکته نمیتوانم بگذرم وکارگردان وعوامل سریال ومسئولین رسانه ملی ایران را با این کوتاهی عمدی هرگز نمیبخشم.
۱-ظاهرا سریال به نیت همدلی بین مردم ایران وافغانستان ساخته شده است، یعنی قراره بعد از پخش این سریال یک همدلی بین مردم ایران افغانستان به عنوان همزبانان فارسی ایجاد بشود. با اینکه شخصا موافق این کار هستم ولی معتقدم مسئولین و رسانه های ایرانی مسیر غلط را طی میکنند زیرا از مقدمات همدلی همزبان بودن است، یعنی تا ما همزبان خوب نباشیم نمیتوانیم همدل باشیم. متاسفانه سریال بوی باران حتی در همزبانی هم مردود شده است چه برسد به همدلی.
۲-انتظار داشتم بازیگر ناجیه نصیری یک زن هزارگی میبود چون زنان شاعر و هنرمند هزاره در ایران هستند که سالها به عنوان شاعر ونویسنده وهنرمند زندگی میکنند که دارای اثاری فاخری هستند و میتوانند به خوبی چنین نقش های را ایفا بکنند. شاید توقع من بیجا باشد ولی زمانیکه در جبهه سوریه جوانان چشم بادامی هزاره در صف اول جنگ حضور دارند و تن شان سپر تیرهای داعش میشود و تک تیر انداز داعش دقیقا وسط چشم بادامی آنهارا نشانه میگیرد وشلیک میکنند، چرا دوربین رسانه ملی ایران چشم بادامی آنها را تحریم میکند؟!.
شیرمحمد حیدری(میرافغان)