- خبرگزاری شیعیان افغانستان | Afghanistan – Shia News Agency - https://af.shafaqna.com -

سنت قربانی کردن از چه زمانی شکل گرفت؟

شفقناافغانستان – وارث نوشت: کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی گفت: دلیل اینکه در روایات متعدد سفارش شده که گوشت قربانى براى فقرا مصرف شود، این است که با این قربانى یک نوع رسیدگى به نیازمندان و تقویت روحیه نوعدوستى صورت می‌گیرد.

فدا کردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله اسرار و حکمت‌های قربانی است. در واقع کشتن حیوان در مراسم قربانی اشاره به کشتن نفس اماره دارد. طبق نقل تاریخی ذبح قربانی برای تقرب پروردگار از زمان حضرت آدم (ع) شروع شد. زمانی که دو فرزندش هابیل قوچی و قابیل مقداری گندم را به عنوان قربانی به بارگاه خداوند آوردند. به دستور و روال آن زمان آتشی از آسمان آمده، قربانی هابیل را سوخت که این علامت قبولیت بود و قربانی قابیل به حال خود باقی ماند. قرآن کریم درباره این رویداد می‌فرماید: «إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ». رویداد دیگر تاریخی به زمان حضرت ابراهیم (ع) باز می‌گردد. زمانی که حضرت (ع) برای ذبح و قربان کردن حضرت اسماعیل (ع) اقدام کرد و پس از پیروز شدن حضرت ابراهیم (ع) در آن آزمایش سخت و تاریخی، «قربانی» جایگاه و اهمیت ویژه‌ای را در ادیان آسمانی کسب کرد.

سنت قربانی از چه زمانی شکل گرفت؟

قرآن کریم سنت قربانی کردن را در ذیل داستان فرزندان حضرت آدم (ع)؛ هابیل و قابیل بیان می‌کند. آنجا که می‌گوید: یکی از بهترین چیزهایتان را در راه خدا قربانی کنید. البته خداوند به قربانی نیاز ندارد. شغل هابیل چوپانی و شغل قابیل کشاورزی بود. حضرت هابیل (ع) یک گوسفند فوق‌العاده چاق و درشت را برای قربانی‌کردن آورد. اما قابیل یک دسته گندم خشک را آورد. خداوند متعال قربانی هابیل را به خاطر اخلاص در عمل پذیرفت و از اینجا کینه هابیل در دل قابیل قرار گرفت و منجر به کشتن او شد.

«قربانی» در اصل به معنای دل کَندن است. اینکه از دل و آن چیزی که او می‌خواهد دست کشیم

«قربانی» در اصل به معنای دل کَندن است. اینکه از دل و آن چیزی که او می‌خواهد دست کشیم. در طول تاریخ نیز سنت‌ قربانی در اقوام و مللی دیگر اجرا شده است. آداب و رسومی که بعضاً اشتباه بوده است، مانند قربانی‌کردن برای بت‌ها در زمان جاهلیت. زیرا نه برای قربانی‌کننده و نه برای قربانی‌دهنده خاصیتی نداشت.

اما خدای تبارک و تعالی از انسان مؤمن خواسته است به قاعده کلی رسیدن به کمال، قربانی کردن را انجام دهد. بنابراین داستان حضرت ابراهیم (ع) و ماجرای ذبح حضرت اسماعیل (ع) به عنوان قربانی مطرح می‌کند. البته این امتحان سنگین برای حضرت ابراهیم (ع) بوده و ایشان موفق می‌‌‌شود سربلند از این آزمون بیرون بیایند. در این زمینه قرآن کریم می‌فرماید: «وَ فَدَیناهُ بِذِبْحٍ عَظِیم»، البته در تفاسیر مختلف داستان حضرت سیدالشهدا (ع) معنا و تفسیر این آیه دانسته‌اند.

پس از چه زمانی قربانی‌کردن به عنوان یک سنت در دین در می‌آید؟

از زمان ابراهیم خلیل الله (ع) این سنت شکل گرفت و در قرون متمادی نیز کسانی که به زیارت خانه خدا می‌آمدند، قربانی می‌کردند. البته در حد توان و وسع خودشان. در بحث قربانی‌ کردن، قرآن مجید می‌فرماید:«وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ ۖ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ ۖ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ ۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»؛ شتران فربه را برای شما از شعائر خدا (و احکام حج) مقرر داشتیم …از گوشت آن‌ها تناول کرده و به فقیر وسائل هم اطعام کنید. ما این چنین این بهائم را مسخر و مطیع شما ساختیم تا شکر (نعمت‌های ما را) به جای آرید. یا در روایتی آمده است: «وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) یَتَصَدَّقَانِ بِثُلُثٍ عَلَى جِیرَانِهِمْ وَ بِثُلُثٍ عَلَى السُّؤَّالِ وَ بِثُلُثٍ یُمْسِکَانِهِ لِأَهْلِ الْبَیْت»؛ و علی بن الحسین و ابو جعفر علیهما‌السلام ثلث قربانى را صدقه همسایگان و ثلث دیگر را صدقه سائلان می‌ساختند و ثلث سوم را براى خانواده نگاه می‌داشتند.

از زمان ابراهیم (ع) سنت قربانی کردن شکل گرفت و در قرون متمادی نیز کسانی که به زیارت خانه خدا می‌آمدند، قربانی می‌کردند

بنابراین سیستم قربانی به نوعی یک امر نهادینه شده است و خدای تبارک و تعالی در این روز می‌­خواهد فقرا هم نصیبی داشته باشند. دلیل اینکه در روایات متعدد سفارش شده که گوشت قربانى براى فقرا و با میهمانى خویشاوندان و همسایگان مصرف شود، این است که با این قربانى یک نوع رسیدگى به نیازمندان و تقویت روحیه، نوع دوستى صورت می‌گیرد. لذا این بحث در طول تاریخ بشریت از زمان فرزندان آدم شروع شده و تا به امروز به عنوان یک دستور واجب برای حاجیان و برای غیرحاجیان دستور مستحب مؤکد است.

چه هدفی در عید قربان نهفته است؟

کلمه قربان از خانواده «قرب»‌ یعنی نزدیکی است. اینکه من نوعی در مسیر قربانی کردن به دنبال چه هستم؟ در این دائره می‌گنجد. اگر دنبال فلسفه خلقت نباشیم، شاید تمام این مباحث برای ما مفهوم پیدا نکند! آیا من بشر قرار است به تعبیر قرآن، «کَالانعام» مانند چهارپایان باشم؟ بخورم و بخوابم و …! اگر هدف این باشد چرا خدا ما را مانند آدم خلق کرد؟! نیازی نبود انسان باشیم.

یکی از مسیرهای بندگی، قربانی کردن و نیت تقرب در آن است

همین که خداوند ما را متفاوت­‌تر از بقیه خلق کرده است، پس این خلقت هدف­دار بوده و ما باید آن هدف را پیدا کنیم. حال این هدف چیست؟ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»، در اینجا خداوند هدف را عبودیت و بندگی مطرح می‌کند. از چه مسیرهایی می­‌توانیم به بندگی برسیم؟ همچنین میان­برترین و نزدیکترین راه برای اوج بندگی و عبودیت چیست؟ خدای تبارک و تعالی مسیرهایی را مشخص کرده است و هر کسی برای رسیدن به بندگی مسیرهایی را طی می­‌کند. یکی از آن مسیرها، بحث قربانی کردن و نیت تقرب در آن است. قربانی کردن ۲ تا ویژگی و ثمره وضعی دارد. اولین ثمره آن، عدم دلبستگی و وابستگی به غیر از خدا است. ثمره بعدی احساس وظیفه نسبت به دیگران است.

حرکت در این مسیر بندگی امروز چگونه امکان دارد؟

مسیر بندگی برای هر کسی در هر صنف، شغل، کار و کاسبی تفاوتی ندارد. یکی بنا است،‌ یکی نجار است. حالا هر کسی به فراخورِ شغلی که دارد، اگر کسی مسیر بندگی را طی کند، او ولی خدا می‌شود و تفاوتی ندارد کجا و با چه کیفیتی باشد و به چه نحوی عمل کند.

حلقه مفقوده این مسیر بندگی در دنیای امروز کجاست؟

اعتقاد من این است که ما امروز در یک چرخه‌ای افتادیم که این چرخه، چرخه حیات نیست، چرخه مرگ است،‌ مرگ اخلاق،‌ مرگ خوبی‌ها و مرگ بندگی! در چرخه حیات زندگی نیستیم،‌ اسمش این است که می‌خواهیم زندگی کنیم، اما این زندگی نیست، این مرگ است. چون زندگی آن است که به جریان حق، به خدا، بندگی و عبودیت وصل باشد. عملاً برای عبودیت خلق شدیم، اما داریم خلاف عبودیت عمل می‌کنیم.

اگر کسی مسیر بندگی را طی کند، او ولی خدا می‌شود و تفاوتی ندارد کجا و با چه کیفیتی باشد

اگر خدا عید قربان را با همه این عظمتش قرار داد. اگر اعمال روز عید قربان را در مفاتیح می‌بینید. خداوند می‌خواهد بیان کند که مسیر بندگی و عبودیت کجاست تا در ادامه راه به بنده‌اش کمک کند. متأسفانه مشکل اساسی گم کردن این ماهیت وجودی‌ است و تا زمانی هم که آن را پیدا نکنیم، دور باطلی است که ما دور خود می‌چرخیم.