شفقنا افغانستان- احزاب سیاسی در افغانستان، برخلاف تعاریف متداول در کشورهای دیگر، رفته رفته به بنگاههای سیاسی تقلیل یافته اند، بنگاههایی برای کسب کرسیهای بیشتر در بدنه حکومت و پارلمان، اما سوال اینجاست که آیا این جریانات سیاسی می توانند از مردم هزاره نمایندگی کنند؟
محمدحسین فیاض، کارشناس ارشد تاریخ، نویسنده و پژوهشگر که خودش نیز از جمله کسانی است که در بخشی از تاریخ احزاب نقش داشته است، در گفتگو با خبرگزاری شفقنا افغانستان، اظهار کرد: هر جریانی که در گفتار و رفتار بتواند حافظ منافع مردم هزاره باشد، می تواند داعیه نمایندگی و رهبری هزاره ها را هم داشته باشد.
وی در پاسخ به اینکه کدام جریان می تواند مدعی نمایندگی از حداکثر مردم هزاره را داشته باشد، اظهار کرد: بستگی به این دارد که تعریف ما از جریان چیست. دوم این که منظور از جریان، نگاه حداکثری ملاک است. مثلاً جریان عدالتخواهی به رهبری شهید مزاری را میتوان به عنوان یک جریان و داعیه، نه به صورت مصداق در نظر گرفت که اصل داعیه از حمایت حداکثری هزارهها برخوردار است. هرکس و هر حرکت سیاسی که از این داعیه حمایت کرده و تا زمانی که انحراف از مسیر را نداشته، قطعاً مورد حمایت حداکثری بوده و از هزارهها نمایندگی کردهاست. خود رهبر شهید و در کل حزب وحدت، جریان عدالتخواهی را به وجود آورد و در تمام داعیههای که داشت، به حق از هزارهها نمایندگی کرده و برای آنان حقخواهی میکرد. شما بارها سخن ایشان را شنیدهاید که «در این کشور ما سه چیز میخواهیم: مذهب جعفری به رسمیت شناخته شود. هزارهها در تصمیم گیری شریک باشند و واحدهای اداری تعدیل شود». چنین داعیه، جریانی را به وجود آورد که به «جریان عدالتخواهی» موسوم شد. هر زمان هر حزب و جریانی که در گفتار و رفتار این داعیه را داشته قطعاً از خواست عمومی هزارهها نیز نمایندگی کردهاست.
این نویسنده و پژوهشگر با اشاره به مشروعیت رهبران سیاسی، خاطرنشان کرد: مشروعیت در رهبری احزاب طبق مرامنامه احزاب سیاسی دنیا، توسط آراء هیئت مؤسیس و اعضای شورای مرکزی آن حزب به وجود میآید. به عبارتی، انتخاب رهبر و تمدید رهبری حزب، مشروط به آراء اکثریت، کنگره، اعضای شورای مرکزی یا هیئت مؤسسان طبق مرامنامه احزاب است. در مورد رهبران فعلی احزاب نیز باید مرامنامه و تاریخ تشکیل کنگره و یا اجلاس هیئت مؤسس و یا شورای مرکزی آنها را باید دید که چگونه بوده و چگونه است. مثلا در حزب وحدت اسلامی افغانستان، رهبری حزب، چهار ساله است و بعد از چهار سال باید کنگره تشکیل شود و در باره عزل یا تمدید رهبر قبلی تصمیم بگیرد و الا ادامه رهبری حزب، مشروعیت ندارد. آن طور که در تاریخ ثبت شده، در سال ۱۳۸۳ کنگره حزب وحدت شکل گرفته و طبق مادۀ ۱۵ مرامنامه، جناب آقای خلیلی به رهبری حزب به مدت چهار سال انتخاب شدهاست. از آن پس دیگر کنگرهای به وجود نیامده که رهبری ایشان را تمدید کند. پس رهبری ایشان، طبق مرامنامۀ حزب ایشان مشروعیت ندارد. یا در ۲۰ عقرب ۱۳۹۰ کنگره سراسری «حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان» برگزار شده و آقای حاجی محمد محقق برای دورۀ پنج ساله، به رهبری حزب انتخاب شد. قطعاً طبق مرامنامه حزب، بعد از پایان پنج سال، رهبریت وی مشروعیت ندارد.
محمدحسین فیاض در ارتباط با نقش احزاب در تقسیم قدرت، بیان داشت: با توجه به تاریخ پسا طالبانی از سال ۱۳۸۱ به بعد، حزب وحدت اسلامی به رهبری محمدکریم خلیلی، بزرگترین حزب هزارهها بودهاست. خود آقای خلیلی نیز در دو دورۀ ریاست جمهوری حامد کرزی، معاون دوم بودهاست. بنابراین، در جهت سهمگیری قدرت این حزب باید نقش برجسته را بازی کرده باشد. اما این گونه هم نبودهاست که همه سمتهای مربوط به هزارهها را او از آن خود کرده باشد، بلکه رهبران احزاب دیگر مانند شهید مصطفی کاظمی، رهبر حزب اقتدار ملی افغانستان، سید حسین انوری، رهبر حرکت اسلامی افغانستان، چند سالی، وزیر تجارت و وزیر زراعت و آبیاری بودهاند. یا حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان به رهبری حاجی محمد محقق که در سال ۱۳۸۳ از حزب وحدت اسلامی به رهبری آقای خلیلی انشعاب کرد، بیشتر برای خود و حزبش تلاش کردهاست. در کل، نقش احزاب بیشتر سهمگیری حزبی بودهاست و بسیار کم اتفاق افتاده که یک حزب داری قدرت، فرد شایسته غیر حزبی را به وزارت یا ولایتها و وریاستها معرفی کرده باشند. بنابراین، نمیتوان گفت احزاب در تقسیم قدرت درونقومی نقش داشتهاند، بلکه هر حزب براساس فلسفه وجودی خود، برای اعضایش کار کرده و نقش داشتهاست.
وی در پاسخ به اینکه نقش روشنفکران هزاره را در عرصه سیاسی چطور ارزیابی می کنید، بیان داشت: اگر روشنفکر را به معنای رایج در افغانستان در نظر بگیریم (که به تحصیلکردهگان دانشگاه و کسانی که کمی متفاوت نگاه میکنند، گفته میشود)، در احزاب جایگاهی ندارند. مثلا شما عبدالعدل دایفولادی و یا معلم عزیز رویش را ببینید. این دو شخص در عرصۀ روشنفکری و دگراندیشی هزارهها بسیار قلم زدند و تأثیرگذار هم بودند، اما در دو حزب وحدت آقایان خلیلی و محقق هیچ جایگاهی نداشتهاند و ندارند. یا شما چهرههای معتدل فرهنگی، اما روشن هزاره مانند داکتر امین احمدی و یا خود استاد دانش را در نظر بگیرید، نیز در حزب اقایان جایگاه ندارند. کسانی البته جایگاه دارند و داشتهاند که حرفپذیر و توجیهگر رفتار شان بودهاند، نه به گونهای که از آنان مشوره بگیرند.
فیاض در ارتباط با راههای برونرفت از وضعیت فعلی گفت: راه بیرونرفت از وضعیت فعلی این است که حزب مقتدر و فراگیر هزارگی به وجود بیاید؛ به گونهای که اقشار مختلف در آن نقش داشته و به روز باشد. به روز بودن به این معنا که بیشتر از چهرههای جدید و به روز تشکیل شده و آنان در رهبری حزب تأثیرگذار باشند؛ حزبی که بتواند اراده جمعی را تحقق بخشد. البته شکلگیری این حزب بدان گونه نباشد که در پی تقابل با بزرگان و رهبران فعلی باشند. رهبران فعلی هم باید کمکم به جوانها فرصت دهند به میدان بیایند، زیرا خود نزدیک به نیم قرن در صحنه بوده و انرژی خود را صرف کردهاند. اگر این فکر همچنان جولان داشته باشد که فقط من باشم و حزب هم خانوادگی رهبری شود و تا ابد نام و نشان من باقی باشد، وضعیت ما بدتر آز آنچه تصور میکنیم، خواهد شد.
وی خاطرنشان کرد: زمان آن رسیدهاست که همه درک کنیم تنها شکلگیری یک حزب فراگیر و قدرتمند است تا موقعیت ما را تثبیت کرده و راه را برای حضور در قدرت باز میکند. تجربه از گذشتههای دور و سه دهۀ اخیر باید همه را مجاب کند که کارهای فرد، همسطح، یکنواخت و در عرض هم راه مناسب نیست.