شفقناافغانستان- نوشتن از بانویی که رنج دوری ها، برایش عادت شده، بسیار سخت است. زنی که برای گفتگو با معبودش، عشقی پر سوز در سینه دارد. وضو می گیرد و در سکوت به نماز می ایستد. او همیشه صبح و شام به انتظار های طولانی سلام می کند. شاید پس از سال ها بتواند پدرش را در زندان ملاقات کند اما این درخواست کوچک هم از سوی حاکمان اجابت نمی شود. حتی اگر آن ملاقات بخواهد، کوتاه چون گذر یک ابر پرباران باشد. شنیدن از دردها و زنجیرهای پدر در محبس، برای دختر سخت تر است. چه تحمل سنگینی می خواهد! که دیگر نیست. چون رمقی در تن نمانده و این همه ناگفتنی را برادر، چه خوب میفهمد! حال اگر این برادر شفیق، قصد سفری طولانی کند و از این شهر و دیار تا مرو خراسان برود، بر خواهر کوچک چه می رود؟ خواهری که خاطرات فراق پدر، هنوز در دلش مانده و …سوختن و ساختن را چاره نیست. مناجات با خدا، دختر خوب پدر را در برابر کوهی از حرمان و دلتنگی نگاه می دارد. رسیدن پیک دعوت از سوی برادر، نوید می دهد که از پس انتظاری دراز، شاید دیدارها بخواهد تازه شود! ..
دلبر بی نشانم
بی تو بی آشیانم
بی من ای همسفر.
رفته ای بی خبر… بی تو بی خانمانم!
این است حکایت دو مونس دلسوخته که در یک خانه، زیر یک سقف، بزرگ شدند و از هم دور ماندند؛ در این سو، خواهر، ماه. و در آن سو، برادر، خورشید.
حضرت فاطمه معصومه(س ) بنا به قولی که چندان هم محل اعتماد نیست در یکم ماه ذیقعده سال ۱۷۳ هجری در شهر مدینه منوره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوار این بانو، حضرت کاظم (ع )، و مادر گرامیاش نجمه خاتون است. در باره نجمه خاتون و ادب و سبک زندگی نورانی اش نکته های ارزشمندی نقل شده است. فاطمه معصومه ( ع ) از کودکی تا جوانی،در سایه تربیت پدری عالم و برادری اهل فضل، که نام بلندش علی ابن موسی الرضا(ع ) است، در علم و تقوا بالنده می شود تا جایی که می تواند به پرسشهای کتبی مراجعان به خانه پدری، درغیاب پدر پاسخ دهد و به مقامی می رسد که وقتی پدر به جواب های نوشته شده دخترش واقف می شود او را «فداها ابوها » خطاب میکند که به معنی «پدر به فدایش! » است . بعد از ورود حضرت رضا (ع ) به شهر مرو، آن حضرت نامهای برای خواهرش می فرستد که با رسیدن نامه، بلافاصله فاطمه معصومه(س) آماده سفر می شود.[۱]
آن بانوی پارسا، به سال ۲۰۱ هجری به همراه برادرانش، فضل، جعفر، هادی، قاسم و زید و همچنین شماری از برادرزادگان روانه خطه خراسان می شود.[۲]
هنگامی که کاروان حضرت معصومه(س ) به شهر ساوه می رسد، عدهای از بدخواهان و معاندان اهل بیت، راه را بر آنان می بندند و در یک درگیری نابرابر و غافلگیرانه، بیشتر همراهان آن بانوی موحد به شهادت می رسند. حضرت معصومه(س) بر اثر این واقعه جانسوز، دچار تألمات شدید روحی می شود و بنا بر قولی هم، بر اثر مسمومیت[۳] بیمار می شود.
مسافر رنج و محنت کشیده، سرانجام در روز ۲۳ ربیع الاوّل سال ۲۰۱ هجری، وارد شهر قم می شود، شهری از گذشته دور، به عنوان دوستداران اهل بیت مشهور بوده است. ناقه آن حضرت در محلی که امروز به نام «میدان میر » قم نامیده میشود، زانو به زمین می زند و این افتخار نصیب انسانی با ایمان می شودکه نامش موسی بن خزرج است، وی را از نظر فکری، بزرگ جماعت اشعریان، نوشته اند. بانوی نور و تقوی، هفده روز میهمان خانواده آن شیخ علوی می شود تا آنکه سرانجام، بر اثر شدت بیماری، دهم ماه ربیع الثانی سال ۲۰۱ هجری از دنیا رحلت می کند. غم از دست رفتن آن بانوی عصمت، مردم سرزمین قم را در مبنی سنگین فرو میبرد و برایش تجلیل با شکوهی به عمل میآید و در همان دیار غریب، به خاک سپرده می شود.[۴]
در کتاب «کریمه اهل بیت(س ) »نوشته مهدی پور و همچنین کتاب «نظرى بر اسامى و القاب حضرت فاطمه معصومه(س)» نوشته اصغری نژاد آمده که انتساب لقب «معصومه» به آن بانوی گرانقدر، از روایتی سرچشمه می گیرد که گوینده آن امام رضا(ع) است.
شاید این پرسش پدید آید که چرا حضرت معصومه(س ) در زندگی کوتاهش، به ازدواجی نیندیشید؟ البته این نکته تاریخی هم رخ نمایی می کند که هیچ یک از دختران امام موسی بن جعفر( ع ) به جز یک تن، ازدواج نکردند.
احتمالات گوناگونی برای ازدواج نکردن آن بانوی عصمت، از سوی عالمان و مورخان مطرح شده که می توان هر کدام آنها را مروری کرد و به شکل معقولی به حقیقت قضیه نزدیک شد.
یکی از احتمالات این است که خود حضرت موسی بن جعفر به دخترانش وصیت کرده تا ازدواج نکنند!
ابن واضح یعقوبی طرفدار این نظر است. سخن او در این باب چنین است: « …موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ کس از آنان شوهر نکند، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد در آمد و در اینباره میان قاسم و خویشاوندان کدورتی پیش آمد؛ تا آنجا که قاسم قسم خورد که …عقد موقتی بسته شده برای محرمیّت در مسیر راه حج، و منظور دیگری نداشته است ».[۵]
در پاسخ به سخنان یعقوبی، باید گفت متن وصیت حضرت موسی بن جعفر( ع )، بطور کامل، چیزی نیست که در کتاب این تاریخ دان آمده. برای داوری در این زمینه، شایسته است که متن وصیت آن حضرت مروری بشود؛ ابراهیم بن عبدالله از موسی بن جعفر(ع) نقل کرده که آن حضرت جمعی را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و … را بر وصیت خود شاهد گرفت و فرمود: “اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِیَّتی … اَوصَیْتُ بها اِلی عَلَیٍٍّ اِبْنی … و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ … وَ لا یُزَوِّجَ بَناتی اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالی وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ فی مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ یَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ یَتْرَکَ تَرَکَ…[۶]؛ «شاهد میگیرم آنها را که این وصیّت من است که به فرزندم علی وصیت کردهام… اگر مردی از شما خواست خواهرش را شوهر دهد… با نظر و مشورت او (علی ) باشد. و بدون رأی او به چنین کاری اقدام نکنند.. براستی علی به مصالح قومش در امر ازدواج آگاهتر است. اگر خواست به کسی شوهر دهد، شوهر میدهد و اگر خواست رد کند، رد میکند».
در این وصیتنامه، حضرت موسی بن جعفر(ع) با صراحت به فرزندان اعلام میدارد که حجّت خدا بعد از او علی بن موسی(ع ) است و خواهران باید در هر کاری از جمله مسئله ازدواج، با او مشورت کنند. زیرا آن حضرت به مسائل ازدواج با افرادی که می شناسد آگاهتر و به وضعیت بستگانش آشناتر است. در اینجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسی بن جعفر و خواهران حضرت رضا(ع ) نیست؛ سخن در این است که شایسته است بر ازدواج آنان حضرت رضا(ع ) نظارتی داشته باشد. بنابراین نظر یعقوبی سست است و نمیتوان بر آن اعتماد کرد و برخی محققان هم، صریحاً سخن یعقوبی را بی اساس دانستهاند.[۷]
احتمال دوم آن است که دختران حضرت موسی بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه(س) از نظر کمال علمی و معنوی در حد بالایی قرار داشتند و کسی همسنگ و همسر آنها پیدا نمیشد و یکی از اموری که در تزویج دختر مورد توجه قرار میگیرد، کفو بودن دوسوی ماجراست.
این هم نمیتواند پذیرفته شود زیرا پیشوایان دین اینگونه عمل نکرده اند که دختران خود را به سبب پیدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند. از پیامبر اکرم(ص ) نقل شده که آن حضرت فرمود: «هر گاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را میپسندید (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا میشود ».[۸]
باید این را هم افزود که در عصر امام کاظم(ع )، جوانان پارسایی در میان جامعه بودند که میتوانستند همسران شایسته ای برای دختران آن پیشوای دینی باشند.
نظر سومی هم هست که فضای اختناق درزمان هارون الرشید خلیفه عباسی، چنان شدید بوده که حتی کسی جرئت نداشت برای طرح پرسشی کوچک، در خانه موسی بن جعفر(ع ) را بکوبد تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت، شناخته شود زیرا همین ارتباط نسبی، زمینهای فراهم میساخت تا هارون به آزار او بپردازد. البته با اینکه هارون در مواردی تظاهر به دینداری میکرد، ولی ستمگری بیرحم بود. یکی از مورّخین میگوید: « هارون هنگام شنیدن سخن واعظی از همه بیشتر اشک میریخت و در هنگام خشم و تندی از همه ظالمتر بود ».[۹] و همین مرد «دو هزار کنیز درباری داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانی و رقص و خنیاگری بودند ».[۱۰]
علویان مبارز، در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانی چون علی بن یقطین که با امام در ارتباط بود کوچکترین حرکاتش زیر نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسی است که هارون به این کارگزارش می دهد. این پوشش ویژه بستگان خلیفه بود و علی بن یقطین آن را به موسی بن جعفر(ع ) هدیه می کند. حضرت آن را نمی پذیرد و می گوید: « این لباس را خودت نگهدار و از دستش مده؛ زیرا در حادثهای که برایت پیش میآید، به کارت میآید! ».
چندی بعد یکی از خدمتگزاران علی بن یقطین، نزد هارون شکایت کرد و گفت : لباس مخصوصی که به او داده ای، آن را به موسی بن جعفر پیشکش کرده است! هارون سراپا خشم می شود و بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچهای نگه داشتهام. هارون دستور دارد تا فوراًَ آن را بیاورد. وقتی که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از این هرگز سخن بدخواهی را درباره تو باور نخواهم کرد.[۱۱]
این گونه قضایا نشان میدهد که ارتباط موسی بن جعفر(ع ) بشدت کنترل میشده و از طرفی زندانی شدن امام نیز، انگیزه خواستگاری از دختران آن حضرت را کاهش میداد. بعد از شهات امام کاظم (ع )، هراس از حاکمیت و خفقان همچنان تداوم یافت اما در زمان خلافت مأمون عباسی، گویا وضعیت برخورد با امام رضا فرزند حضرت موسی ابن جعفر (ع ) تغییراتی محسوس دیده شد و بجای حبس آن حضرت، دعوتی رسمی به خراسان می شود تا خلعت ولایتعهدی را در مرکز حکومت خلیفه بر تن کند. هرچند برای این تصمیم خلیفه جدید، نظرات بدبینانه ای نوشته شدهاست. اما امام (ع ) بنابه مصلحتی که تشخیص می دهد راهی این سفر طولانی می شود.
یک سال از هجرت امام علی ابن موسی الرضا( ع ) می گذرد که مورخان گفتند خواهر بزرگوار آن حضرت، بانوی پارسا، معصومه(س ) و جمعی از خانواده او، به خراسان حرکت می کنند. اما در میانه راه تا رسیدن به برادرش، حضرت معصومه(س) به بیماری سختی دچار می شود و در شهر قم، به سفر ابدی می روند.
بدین گونه است که راز تصمیم حضرت معصومه ( س ) همچنان در هالهای از ابهام می ماند. تصمیم او را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد و نه در نبود همسر مناسب و هم کفو. حتی اقامه دلیل، مبنی بر وجود اختناق هارونی نیز اقناع کننده نیست زیرا در زمان جانشین او مأمون عباسی اوضاع کشور دیگر آنچنان امنیتی نیست و علویان تقریبا می توانند در سایه حضور کمرنگ پیشوایشان در مرکز حکومت دمی بیاسایند. پس چگونه باید مسئله را حل کرد؟
شاید یک دریچه برای پاسخ باقی مانده باشد و برای بررسی تاریخی و کنجکاوانه، راهگشای کند؛ در کتابی به نام « رواق عصمت » نوشته
علی حسینی قمی مطلبی هرچند نامطمئن آمده که تا حدودی این گره را باز می کند:« اگر بپذیریم که نجمه خاتون مادر حضرت فاطمه معصومه علیها سلام نیز بوده است چنانچه قراین و شواهد نشانگر آن است، ارتباط حضرت معصومه علیها سلام با حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بیشتر خواهد شد به هر حال به هنگام شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام، فاطمه معصومه ده سال بیش نداشته است…»
این نکته آورده شده در کتاب فوق می تواند ارتباط وثیق و متداوم خواهر و برادر را مستند کند. نویسنده کتاب در چند برگ دیگر به مطلب اصلی اشاره می کند که برگرفته از دو منبع دیگر است: « در پاره ای از منابع غیر معتبر آمده است که خلیفه عباسی، مأمون، از آن حضرت، خواستگاری کرد و به قدری اصرار ورزید که حضرت رضا علیه السلام مجبور شد از خواهرش معصومه علیها سلام بخواهد از مدینه به سمت مرو حرکت کند. »
شاید تا زمانی که استناد تاریخی دیگری مکشوف نشده بتوان به این مطلب که در سه منبع قید شده آمده، اعتنا کرد و مسئله طرح شده در این نوشتار را تا حدودی حل کرد.
وفات این بانوی پارسا و گرانقدر بر تمامی رهروان راه نورانی اش تسلیت باد.
پی نوشت ها:
________________________________________
[۱] . من لا یحضره الخطیب، ج ۴، ص ۴۶۱، به نقل از بارگاه فاطمه معصومه، سید جعفر عظیمی، ص۳۰.
[۲] . بارگاه فاطمه معصومه، سید جعفر عظیمی، ص۳۱؛ کریمه اهل بیت، ص۱۷۴.
[۳] . الحیاه السیاسیه للامام رضا، سید جعفر مرتضی عاملی، ص ۴۲۸.
[۴] . بحارالانوار ، ج ۴۸، ص ۲۹۰؛ تاریخ قم ، ص ۲۱۳.
[۵] . تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (ابن واضح)، وزارت فرهنگ و آموزش عالی ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج ۲، ص ۴۲۱.
[۶] . بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج ۴۸، ص۲۷۶ ـ ۲۸۰؛ عیون الاخبار، ج ۱، ص ۲۶؛ عوالم، ج ۲۱، ص ۴۷۵؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۱۷.
[۷] . ر. ک : حیاه الامام موسی بن جعفر، قرشی، ج ۲، ص۴۹۷.
[۸] . منتخب میزان الحکمه، ص۲۳۴؛ بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۰۳، ص۲۳۷، حدیث۲۵.
[۹] . الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۵، ص۲۴۱.
[۱۰] . تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، مؤسسه امیرکبیر، ص۱۶۲.
[۱۱] . الارشاد، شیخ مفید، بصیرتی قم، ص ۲۹۳؛ شبلنجی ، نورالانوار، ص ۱۵۰، با اختصار.
[۱۲] . ر.ک: رواق عصمت، علی حسینی قمی، ص ۲۷ و ص ۳۵، انتشارات زائر آستانه مقدسه قم برگرفته از کتاب حضرت زینب کبری، جعفر نقدی، ص ۴۱۷ و ص۴۱۸؛ و کتاب انوار المشعشعین، ج ۲، ص ۲۷۴.