شفقنا افغانستان – دور دوم مذاکرات صلح میان دولت افغانستان و طالبان از سه هفته پیش از سر گرفته شد. این مذاکرات، برخلاف انتظار که باید به صورت پیوسته ادامه پیدا می کرد، با توقف یک هفته ای مواجه گردید و تاکنون گفتگو بر سر مباحث مهم نیز شروع نشده است. با این وجود، بسیاری از تحلیلگران، این دور از مذاکرات را مهم تلقی میکنند، چرا که مسائل چالشبرانگیزی نظیر آتش بس، نوع حکومت آینده، قانون اساسی، اداره موقت و بسیاری از مسائل اساسی دیگر در این دور مذاکرات، مورد بحث و تبادل نظر قرار خواهد گرفت.
دکتر طیبه واعظی استاد و عضو هیئت علمی گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران در گفتگویی با خبرگزاری شفقنا افغانستان اظهار داشت: آمریکا در گسترش ارزش های دموکراتیک در افغانستان، موفقیت نسبی داشته و در مبارزه با تروریسم شکست خورده است. صلح مطلوب، تابع استراتژی بایدن و دیپلماسی دولت افغانستان است. راهبرد ایران حمایت از دولت مرکزی افغانستان است. حکومت موقت به معنای از دست دادن دستاوردهای بیست ساله ی گذشته است. آمریکا به طور کامل از افغانستان خارج نمی شود.
تحلیل و ارزیابی اهداف و دستاوردهای آمریکا در افغانستان
واعظی در خصوص دستاوردهای دو دهه حضور نظامی آمریکا در افغانستان گفت: حضور پررنگ آمریکا در جنوب آسیا از سالها پیش، در دستور کار سیاست خارجی رؤسای جمهور این کشور قرار گرفته بود که دو دهه حضور نظامی در افغانستان، موقعیت ایالات متحده را در این منطقه تثبیت کرد. حضور نظامی آمریکا در منطقهی جنوب آسیا معلول علل و عوامل زیادی است؛ نخست اینکه روابط آمریکا و پاکستان بعد از پایان جنگ سرد، کمرنگ شده بود و پاکستان دیگر حامی منافع و اهداف آمریکا در این منطقه نبود؛ ازین رو، احساس کرد تا دوباره به منطقه برگردد. پس از حادثه ی تروریستی 11 سپتامبر زمینه حضور آمریکا در افغانستان به بهانه ی مقابله با تروریسم فراهم شد و به دنبال آن، آمریکا و پاکستان دوباره در یک رابطه ی راهبردی قرار گرفتند.
یکی از اهداف حضور نظامی آمریکا در این منطقه، مقابله با خطر قدرتگیری چین بود. استقرار آمریکا در مرزهای شرقی ایران از دیگر انگیزههای این کشور بود تا افغانستان را به پایگاه نظامی خود تبدیل کند؛ چرا که پیش از این، به مرزهای جنوبی، غربی و شمالی ایران دسترسی پیدا کرده بود و با حضور در افغانستان این محاصره تکمیل شد. آمریکا از این محاصره تا حد زیادی در سیاستهای فشار علیه ایران استفاده کرده است.
گسترش دموکراسی، مسائل حقوق بشر و آزادیهای سیاسی، واقعی یا غیرواقعی، از دیگر اهداف ایالات متحده در این منطقه محسوب میشود. در این راستا، آمریکا دولتی را در افغانستان به وجود آورد که از نظر آزادیهای سیاسی و مدنی، آزادی مطبوعات و حضور زنان در جامعه تا حد زیادی با اهداف و ارزشهای لیبرال دموکراسی آمریکا همخوانی داشت؛ گرچه، خلأهای زیادی در این زمینهها هنوز وجود دارد.
با سقوط طالبان، نهادهای دموکراتیک و جامعه مدنی شکل گرفتند و زنان توانستند به نقشهایی در جامعه دست پیدا کنند و از وضعیتی که در دوره طالبان داشتند، رها شوند. برای مدتی ساختارهای حکومتی نسبتاً دموکراتیک مثل انتخابات با وجود نواقصی که داشت شکل گرفت. نهادسازی و دموکراسی از دستاوردهای مهم حضور آمریکا در افغانستان بود که تا حد زیادی این جامعه را به جلو حرکت داد، به نحوی که طبقات اجتماعی و جامعه مدنی جدیدی شکل گرفته و این کشور از وضعیت اسفبار جنگی خارج شد.
موفقیت مقطعی و نسبی آمریکا در اهداف اعلامی
این استاد دانشگاه تهران اظهار داشت: برای ارزیابی دقیق سیاست خارجی آمریکا در افغانستان، باید اهداف واقعی و غیراعلامی این کشور مورد شناسایی قرار بگیرد. کشورها یک سری اهداف اعلامی دارند که آن را اعلام میکنند و به دنبال آن هستند تا تصویر مطلوبی از خود در جامعه بینالملل ارائه دهند، یا ترسی در دل دیگران ایجاد کنند، یا طرفدارانی برای خودشان فراهم سازند و یک سری اهدافی هم دارند که اعلام نمیکنند. آمریکا در اهداف اعلامی خود میگوید که به دنبال مقابله با تروریسم و گسترش دموکراسی در جامعه بین الملل هست.
شکست آمریکا در مبارزه با تروریسم
وی در ادامه افزود: آمریکا در جنگ 20 سالهی خود علیه تروریسم در افغانستان، تنها برای یک مدت کوتاهی القاعده و طالبان را از صحنه سیاسی حذف کرد، اما الان بیش از 50 درصد خاک افغانستان در اختیار طالبان است. گروه های شکست خورده تروریستی از افغانستان به عراق نقل مکان کردند و داعش را به وجود آوردند. گروههای تروریستی کوچکی هم در آسیای مرکزی فعالیت میکردند که از بین نرفتند. آمریکا نه تنها تروریسم را در افغانستان و منطقه نتوانست از بین ببرد، بلکه گسترش نیز یافته است. لذا، در مبارزه با تروریسم موفق نبوده است.
موفقیت نسبی در بسط ارزشهای دموکراسی
به باور این پژوهشگر: بسط ارزشهای دموکراسی یکی دیگر از اهداف اعلامی آمریکا در افغانستان بود که به موفقیت نسبی رسیده است؛ زیرا بنیانهای دولتی گذاشته شد که تا حدی آزادی های مد نظر آمریکا را پیاده میکند. در بخشهای توانمندی زنان، جامعه مدنی، مطبوعات و رسانههای آزاد افغانستان حتی نسبت به ایران، پیشرفت بیشتری داشته است. از دولت نوپای دموکراتیک افغانستان موفقیت های بیشتر از این نمیتوان انتظار داشت؛ چرا که اختلافهای شدید میان گروههای مذهبی و قومی مانع بزرگی بر سر راه پیشرفت کشور افغانستان است. این اختلافات تنها از طریق نهادینهشدن فرهنگ دموکرات سیاسی و انتخابات آزاد، قابل رفع است که خود نیازمند یک دوره گذار زمانی است.
حل معمای تناقض عملکرد و اهداف اعلامی آمریکا
عضو هیئت علمی گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران معتقد است که تعیین طالبان از سوی آمریکا به عنوان یک طرف مذاکره، آنها را از یک گروه تروریستی به یک بازیگر فعال تبدیل کرده است. افزایش آشوبگری طالبان در حین مذاکرات و مماشات آمریکا با این گروه، در تناقض رفتاری با اهداف اعلامی این کشور است. آمریکا در مذاکرات، طالبان را بر خلاف میل مردم افغانستان، با عنوان دولت اسلامی خطاب کرده است. آمریکا در این مسئله، حتی مبانی دموکراسی را زیر پا گذاشته است. بنا بر این، اگر براساس اهداف اعلامی آمریکا به اتفاقات افغانستان نگاه کنیم، شاهد موارد کاملا متناقض و متفاوت هستیم. این تناقض رفتاری، بعد از 20 سال، چیزی جز تغییر استراتژی در سیاست خارجی آمریکا نیست؛ وقتی آمریکا حضور خود را در منطقه پرهزینه دید، تلاش کرد تا به هر قیمتی حتا زیر پا گذاشتن ارزشهای دموکراتیک و مبارزه با تروریسم خود را از افغانستان خارج کند.
تحمیل مذاکرات بر دولت افغانستان
خانم واعظی تأکید کرد که مذاکرات میان آمریکا و طالبان در نارضایتی کامل دولت مرکزی افغانستان اتفاق افتاد. گرچه این مذاکره، مبنای حقوقی نداشت، ولی دولت افغانستان برای پیشبرد روند صلح، سکوت کرد، و چارهای جز پذیرش این مذاکرات هم نداشت؛ چرا که دیگر توان نظامی لازم، برای عقب راندن طالبان را ندارد.
اگر به جای آمریکا، کشورهای دیگری نظیر روسیه، نقش مؤثر و تعیین کننده در مذاکرات میداشتند، اکنون دولت افغانستان میتوانست از موضع مناسبتری برخوردار باشد. فعلا، طالبان به مذاکره با دولت افغانستان تن داده اند، اما آنها، امتیازاتی از جمله حق انتخاب طرف مذاکره را برای خود کسب و حفظ کردهاند. از نظر سیاسی، مذاکرات مستقیم دولت آمریکا با طالبان از جمله تناقضات سیاست خارجی ایالات متحده است که در راستای تضعیف یک دولت مستقل قرار می گیرد.
تناقضات سیاست خارجی، نشانه درماندگی آمریکاست
وی بدین باور است که تناقض رفتاری در سیاست خارجی آمریکا در قبال تروریسم و ارزشهای دموکراتیک در افغانستان، دلیل و توجیه دیگری، جز درماندگی در جنگ و جلوگیری از هزینههای سرسامآور مقابله با تروریسم ندارد. از طرف دیگر، چون آمریکا نمیخواست بدون دستاورد از افغانستان خارج شود، تمهیداتی را فراهم کرد تا تضمین مطمئنی، مبنی بر تامین منافع و حفظ روابط مسالمتآمیز آمریکا و طالبان در آینده فراهم شود.
نشستن طالبان پای میز مذاکرات، دستاورد بزرگی برای دولت افغانستان محسوب میشود؛ زیرا این گروه در ابتدا به هیچ وجه حاضر به مذاکره با دولت افغانستان نبودند. نباید توقع داشت که مذاکرات در کوتاه مدت منجر به صلح شود؛ چه بسا، این مذاکرات قطع و با میانجیگری باز از سر گرفته شود.
مذاکرات صلح و دستاورد چشمگیر طالبان
دکتر واعظی همچنین بیان کرد: از میان سه طرف اصلی مذاکرات، طالبان بیشترین امتیاز را کسب کردهاند؛ طالبان خود را از یک گروه تروریستی، به یک بازیگر مطرح ارتقاء دادهاند. دوم اینکه گروه طالبان، تنها تعهدی که دادهاند، شاید همین باشد که از خاک افغانستان برای حمایت از سایر گروههای تروریستی استفاده نکنند. سومین امتیاز، آزادسازی زندانیان طالبان است که پیشاپیش آن را به دست آوردهاند. با مشخص شدن دستور کاری مذاکرات، دولت افغانستان باید برای کسب امتیازات تلاش بیشتری کند. در صورتی که دولت افغانستان بتواند از قانون اساسی و شکل کنونی حکومت محافظت کند، میتوان گفت که موفق عمل کرده، ورنه، عین شکست خواهد بود.
تداوم ناامنی ها، حتی در صورت توافق با طالبان
این استاد دانشگاه گفت: افزون بر طالبان، گروههای دیگری هم هستند که میتوانند ناامنی ایجاد کنند. اگر طالبان با کسب امتیازاتی آرام بگیرند، گروههای دیگر باعث ناامنی می شوند. ازین رو، دولت افغانستان باید در مذاکرات تلاش کند تا راه چاره و تضمینی برای برقراری امنیت پیدا کند.
دولت افغانستان آتش بس را در اولویت قرار داده، در حالی که طالبان، آتش بس را آخرین اولویت خود میدانند. به همین دلیل، حملات و اهداف نظامی خود را به پیش میبرند. اگر دولت افغانستان بر مبنای این مسئله، مذاکرات را ترک کند، طالبان نیز مذاکرات را ترک خواهند کرد. در این صورت، طالبان خواهند گفت که ما برای مذاکره حاضر شدیم، اما دولت افغانستان از این فرصت استفاده نکرد.
مباحث مهم و چالشبرانگیز دیگری مانند قانون اساسی و نوع حکومت وجود دارد که برای دولت خط قرمز محسوب میشود. این مسائل، برای طالبان هم اهمیت بسیاری دارد. اکنون طالبان با توجه به قدرتی که احساس میکنند به دست آوردهاند، به دنبال تقسیم قدرت و حتی به دست آوردن کامل قدرت هستند. با توجه به تجربه دشوار و طولانی دور اول مذاکرات، این بار باید شاهد یک مذاکره طولانی مدت و پرچالش باشیم. این مذاکرات احتمالا بارها متوقف و با میانجیگریها دوباره شروع خواهد شد؛ چه اینکه دور اول، توافق بر سر دستور کار یا طرزالعمل مذاکرات بود، اما این بار توافق روی تک تک موارد، بیش از پیش زمان بر خواهد بود.
حکومت موقت؛ از دست دادن دستاوردهای بیست ساله
به باور وی، تشکیل حکومت موقت به معنای از دست رفتن دستاوردهای 20 ساله است که خود ضرر سنگینی خواهد بود؛ زیرا انسجام و تمرکز قدرتی که تا به حال، وحدت و یکپارچگی را تا حدودی حفظ کرده بود، از بین خواهد رفت. در صورت تشکیل دولت موقت، باید دید که دولت کنونی افغانستان چه امتیازاتی به دست خواهد آورد. از سوی دیگر، طالبان از عملیات نظامی خود دست نخواهند کشید، چرا که پیروزیهای نظامی و برهم زدن امنیت روانی مردم، ابزار و برگ برنده آنهاست.
پاکستان بیشترین نقش را در مذاکرات خواهد داشت
استاد دانشگاه تصریح کرد: در بین کشورهای همجوار، پاکستان بیشترین نقش را در مذاکرات صلح دارد. اگر طالبان وابسته به داخل افغانستان بودند و برای تامین و آموزش نیروهای خود با پاکستان در ارتباط نبودند، دولت افغانستان در مذاکرات، موقعیت بهتری داشت. پاکستان بر موضع و سیاستگذاری طالبان بسیار تاثیرگذار است و حمایت این کشور از طالبان وزنه را در مذاکرات به نفع این گروه سنگینتر خواهد کرد.
ایران و هند خواهان صلح اند
وی همچنین اظهار داشت: به غیر از پاکستان بقیه کشورهای همسایه، صلح در افغانستان را جزو اولویتهای مهم سیاست خارجی خود می دانند. این کشورها هیچ تمایلی به تداوم ناامنیها در افغانستان ندارند؛ برای مثال، ایران آسیبهای زیادی از ناامنی در افغانستان دیده و به شدت خواهان صلح در این کشور است. اگر طالبان با حمایت آمریکا در دولت آینده نقش داشته باشند، ایران ضرر بیشتری خواهد کرد. بدین خاطر، ایران از دولت مرکزی حمایت میکند. با این وجود، ایران تاثیرگذاری چندانی بر طرفین مذاکرات، طالبان و دولت افغانستان ندارد. هند هم همانند ایران از قدرت گرفتن طالبان ترس دارد و تلاش میکند که قدرت چندانی به دست طالبان نیفتد.
منافع چین در هر شرایطی تأمین است
واعظی گفت: چین با توجه به ارتباطی که از قبل با طالبان داشته، به نظر میرسد که حتی طرفدار قدرتگیری بیشتر این گروه است. اساسا برای چین فرقی نمیکند که دولت آینده با ارزشهای دموکراتیک باشد یا امارت اسلامی؛ به هر صورت، این کشور منافع خود را در افغانستان تامین خواهد کرد. از طرف دیگر، چین به دلیل رقابت و درگیریهایی که با آمریکا دارد، تلاش خواهد کرد تا در مذاکرات تأثیرگذار باشد.
راهبرد ایران؛ حمایت از دولت مرکزی افغانستان
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، درباره نقش ایران در مذاکرات صلح اشاره کرد:
راهبرد ایران حمایت بیشتر از دولت مرکزی افغانستان است. ایران خواهان حکومت اسلامی معتدل در جوار خودش است، اما نمیتوان انتظار داشت که خواهان روی کار آمدن طالبان باشد. از سوی دیگر هم نباید انتظار داشت که قدرت کاملا، در اختیار یک گروه قرار بگیرد و مطلوب در افغانستان هم این است که قدرت بین دولت افغانستان و گروه طالبان تقسیم شود. موضع کنونی ایران حمایت از کلیت مذاکره صلح است. به دلیل حملات تروریستی گروه طالبان علیه گروههای مختلف از جمله شیعیان در پاکستان و افغانستان، ایران راهبرد مخالفت با موازنه نظامی طالبان را مد نظر گرفته است.
نقش نظارت غیرمستقیم مردم و حفظ جمهوریت
وی در خصوص نقش مردم در مذاکرات گفت: با توجه به ساختار فعلی مذاکرات، طبعا، مردم عادی نمیتوانند نظارت مستقیم داشته باشند. اصلا قرار نیست، مقوله دیپلماسی و مذاکرات، تحت نظارت مستقیم مردم اتفاق بیفتد، زیرا به نتیجه نمیرسد. دولت افغانستان به عنوان نماینده مردم تا جایی که بتواند از منافع و دستاوردهای 20 ساله مردم حمایت میکند.
دولت نقش نظارتی غیرمستقیم مردم را در کنار نقش اجرایی حکومت، حفظ کرده است. آینده مذاکرات نامشخص است. اما مطلوب برای مردم افغانستان حفظ جمهوریت نظام است تا مردم همچنان در تعیین دولت آینده، رئیس جمهور و نمایندگان خود نقش داشته باشند. جامعه مدنی و مطبوعات هم میتوانند از طریق انتقال شفاف اطلاعات در این روند با دولت افغانستان همکاری کنند تا نقش نظارتی مردم موثرتر باشد.
آمریکا به طور کامل از افغانستان خارج نمی شود
واعظی در خصوص خروج آمریکا گفت: بعید است که نظامیان آمریکایی به طور کامل از افغانستان خارج شوند؛ زیرا خروج کامل خواست آمریکا؛ بلکه این کشور به دنبال کاهش هزینههای حضور نظامی خود در افغانستان است. بنا بر این، بخشی از نیروهایش را در این منطقه میگمارند تا حافظ دستاوردهای 20 ساله آمریکا باشند. آمریکا تلاش میکند تا این موضوع را از طریق مذاکره با طالبان و دولت افغانستان حل کند.
صلح مطلوب، تابع استراتژی بایدن و دیپلماسی دولت افغانستان
این استاد دانشگاه در پایان بیان کرد: یکی از متغیرهای مهم، استراتژی دولت بایدن هست که در مذاکرات چه موضعی خواهد داشت. تداوم رویکرد کنونی آمریکا، باعث تضعیف بیشتر دولت مرکزی خواهد شد. طالبان در صورت ادامه شرایط فعلی، امتیازهای بیشتری خواهند گرفت. اما اگر دولت افغانستان بتواند موافقت کشورهای تأثیرگذار در صلح و حامیان خارجی طالبان را به دست آورد، میتواند طالبان را تحت فشار قرار دهد تا از مواضع سرسختانه خود کوتاه بیایند.