شفقنا افغانستان- الجزیره در مطلبی به قلم “هلنا ملک یار” می نویسد: آخرین موج مسلح سازی شهروندان افغانستان زیر نام قیامهای مردمی آمده است.
در حالیکه شورش در سرتاسر افغانستان تشدید شده و از لحاظ جغرافیایی بسط یافته است، درخواستهای مسلح سازی از سوی برخی از سیاستمدارانی مطرح شده است که به حاشیه رانده شده اند. عبدالرب رسول سیاف در آخرین درخواست خود تهدید کرد که اگر حکومت مردم را علیه مخالفان مسلح سازماندهی نکند، خودش این کار را انجام خواهد داد.
جنرال عبدالرشید دوستم، معاون رییس جمهور افغانستان، سه هفته قبل به کمپاین نظامیاش در ولایتهای شمالی فاریاب و سرپل را پایان داد و آن را موفقیت مسحور کننده خواند. گفته شده است که او از این فرصت استفاده کرد تا بیش از 2000 تن از ملیشههای سابقش را برای تکمیل نیروهای ملی امنیتی در این منطقه، دوباره سازماندهی کند. با این حال، افراد جنرال به سوء استفاده از قدرت بازیافته شان متهم شده اند. برخی از باشندگان خشمگین فاریاب این ملیشهها را به چور و چپاول، آزار و اذیت، اخاذی، آدم ربایی و حتا بیعزت کردن دختران شان متهم کرده اند.
گذشته سیاسی-نظامی
به دنبال این روند، هفته گذشته عطا محمد نور، والی قدرتمند ولایت بلخ لباس نظامیاش را بر تن کرد تا شخصا عملیات تصفیهای در ولایتهای شمال را رهبری کند. دوستم را که یک شخصیت رنگارنگ دارد و اتهامات متعدد نقض حقوق بشر به نام او ثبت است، میتوان یکی از پیشگامان ایجاد نیروهای ملیشهای در تاریخ معاصر افغانستان دانست.
او نخست در اواخر دهه 1980، با تاسیس یک نیروی اجیر طرفدار رژیم کمونیست و جنگ علیه مجاهدین به شهرت رسید که در سال 1992 تغییر سمت داد و به تسریع سقوط دادن کارفرمای پیشیناش کمک کرد. به دنبال آن ملیشههای او در جنگ داخلی خونین شرکت کردند که فاتحان را علیه همدیگر به جنگ انداخت و کشور را در امتداد خطوط قومی و فرقهای پارچه پارچه کرد. ریشههای جنگجویی عطا نیز، مانند گذشته سیاسی-نظامی بسیاری از فرماندهان پیشین مجاهدین، به روزهای جنگ داخلی میان مجاهدین بر میگردد.
هرچند پس از سال 2001، تلاشهای بین المللی در راستای خلع سلاح و ادغام مجدد نیروهای مختلف درگیر جنگ در افغانستان بیشتر غیر موثر بود، با آن هم، برقراری دوباره نهادهای دولتی، به ویژه ارتش ملی، گروههای مسلح را به تدریج به حاشیه راند. بسیاری از جنگجویان پیشین به ارتش ملی ادغام شدند، در حالی که دیگران به عنوان محافظان امنیتی در شرکتهای امنیتی خصوصی شامل وظیفه شدند. آنها با محافظت از کاروانهای ایالات متحده و ناتو تا خدمت به عنوان محافظان شخصی سیاستمداران بانفوذ، وزیران، والیان و اعضای پارلمان؛ ماشینهای انسانی جنگ به مردان خوش خیم مسلح تبدیل شدند. رییسان پیشین آنها نیز به تدریج درندهخویی شان را از دست دادند و مصروف جمعآوری پول و سیاست بازی در کابل شدند.
نیروهای ملیشهای خودسر
در همین حال، نیروهای ملی امنیتی افغانستان شکل گرفت. [احیای] نیروهای ملی امنیتی افغانستان، به عنوان پرهزینهترین تلاش جامعه جهانی در افغانستان، بیشتر توسط ایالات متحده امریکا تامین مالی شده است. باوجود اشتباهات و شکستهای زیاد، تعداد نیروهای ملی امنیتی افغانستان در زمان آغاز خروج نظامی امریکا و ناتو در سال 2013 به 350 هزار تن رسیده بود. کمک کنندگان بین المللی قول داده اند هم چنان بخش بزرگ سالانه 4.1 میلیارد دالر برای حفظ نیروهای ملی امنیتی افغانستان را بپردازد. علاوه برآن، امریکاییان با پیش بینی خروج نظامی شان، تصمیم گرفتند نیروهای ملیشهای خودسر را در جاهایی ایجاد کنند که نیروهای امنیتی رسمی حضور کمرنگ دارند یا اصلا وجود ندارند. آنها این نیروها را پولیس محلی افغانستان لقب دادند. امروزه، تعداد پولیس محلی افغانستان، در 29 ولایت از 34 ولایت، به بیش از 28 هزار تن میرسد. در حالی که در برخی از مناطق پولیس محلی افغانستان در امر به حاشیه نگهداشتن شورشیان خوب عمل کرده است، در بسیاری از موارد، آنها از قدرت شان سوء استفاده کرده اند و به منبع ناامنی برای مردم محل تبدیل شده اند.
نظر به یک گزارش اخیر سازمان ملل متحد در مورد محافظت از غیر نظامیان، برخی از نیروهای پولیس محلی افغانستان مسئول اعدامهای بدون محاکمه، شکنجه، تجاوز، آدم ربایی و اخاذی از همان مردمی بوده اند که قرار بود از آنها محافظت کنند. علاوه بر آن، سازمان ملل متحد خلاهای جدیای را در نظارت و حسابدهی در بخشی از وزارت داخله یافته است.
پروژه پولیس محلی افغانستان در ابتدا به عنوان چیزی شبیه اربکی، نیروهای محافظتی سنتی پشتونها، تبلیغات شد. اما در حالی که حکومت مسئول بررسی، تامین مالی و کنترل گروههای پولیس محلی افغانستان است، اربکیهای قدیمی توسط بزرگان محل انتخاب میشدند، تامین مالی خودی داشتند و به دستورالعملهای قبیلهای پابند بودند. اربکی قدیمی یک طرح دیده بان اجتماع بود که نیروهای آن داوطلب بودند.
در ولایتهای شمالی، امتیاز تشکیل نیروهای ملیشهای تحت نام پولیس محلی افغانستان عمدتا به فرماندهان جهادی پیشین و بدنام جمعیت اسلامی (عمدتا تاجکها) یا حزب اسلامی (عمدتا پشتونها) داده شده است. این دو گروه جهادی سابقه چندین دهه رقابت در شمال افغانستان را دارند. نیروهای نامنظم سومی در این منطقه به دوستم تعلق دارند و بیشتر ازبکها هستند.
«قیامهای مردمی»
موج تازهای از مسلح سازی شهروندان تحت نام «قیامهای مردمی» آمده است. یک تعداد از قیامهای واقعی و خودجوش محلی اخیرا در چندین ولایت رخ داد. در نبود نیروهای ملی امنیتی افغانستان، مردم محل چارهای نداشتند جز این که در دفاع از خودشان علیه طالبان و دیگر گروههای شورشی قیام کنند.
اکنون، سیاست مداران و فرماندهان پیشینی که از پروژه پولیس محلی افغانستان بیرون ماندند، تلاش میکنند از فرصت استفاده کرده و کابل و واشنگتن را متقاعد سازند تا روستانشینان شرا، بهویژه در ولایتهای شمالی، تامین مالی کرده و مسلح سازند. در تابستان سال جاری، نمایندگان ولایت بدخشان به پارلمان اطلاح دادند که «حلقههای مشخص» به روستانشینان اسلحه توزیع میکند، چون گروههای ذینفع دیگر نیز در بازی مسلح سازی مردم داخل شده اند.
پولیس محلی افغانستان در جریان آغاز به کارش به «پسران عراق» یا نیروهای «بیداری» سنی مذهبی تشبیه شده بود که برای مقابله با مقاومت شیعیان عراق در برابر تهاجم ایالات متحده ایجاد شده بود. اکنون، قیامهای مردمی به عنوان «بیداری افغانی» توضیح داده میشوند. ناکامی مطلق و پیامدهای تجربه عراق باید برای متوقف ساختن هرگونه مسلح سازی و تامین مالی مردم خارج از نیروهای رسمی ملی امنیتی افغانستان کافی باشد. کمک کنندگان و حکومت افغانستان باید روی بالابردن ظرفیت و مدیریت نیروهای ملی امنیتی افغانستان تمرکز کنند. بسیج ملیشهها در امر ملت سازی آنطوری که انتظار میرود نتیجه نمیدهد و افغانستان را به بازگشت به انارشی اوایل دهه 1990 تهدید میکند.
ترجمه: حمید مهدوی/ اطلاعات روز
انتهای پیام