شفقنا افغانستان- حجت الاسلام والمسلمین قربانعلی فصیحی غزنوی، نویسنده و استاد حوزه و دانشگاه نقدی بر یادداشت استاد محمدکاظم کاظمی، شاعر برجسته کشورمان تحت عنوان « دین قرآن، دین بی شاخ و برگ» نوشته است.
به گزارش خبرگزاری شفقنا افغانستان، چند روز قبل یادداشتی از استادمحمدکاظم کاظمی در خبرگزاری شفقنا افغانستان منتشر شد که در اینجا(کلیک کنید) می توانید بخوانید.
حجت الاسلام قربانعلی فصیحی غزنوی، نقدی بر این یادداشت نوشته اند و برای خبرگزاری شفقنا افغانستان ارسال کرده اند.
در زیر متن کامل نقد استاد فصیحی غزنوی تحت عنوان “دین قرآن، دین پر شاخ و برگ و پر میوه” را می خوانید :
دوست گرامی و فرهیخته ام استاد محمد کاظم کاظمی، یادداشتی تحت عنوان « دین قرآن، دین بی شاخ و برگ» نوشته و در رسانه ها منتشر شده است که به نظر حقیر جای تأمل دارد.
در اینکه استاد کاظمی شاعر توانمند و نویسنده چیره دست است جای تردیدی نیست. اینکه نامبرده فرد متعهد و مؤمن است باز هم شکی در آن نیست؛ اما یادداشتی که ایشان در رابطه با فهم قرآن کریم، شاخ و برگ دین و معجزات انبیای الهی متذکر شده است نیاز به بحث مفصل دارد، که به صورت اجمال اشاره می نمایم.
یک. ایشان در ابتدا می نویسد: «به نظر من یکی از چیزهایی که نسل جوان ما را از تعالیم و آموزههای دینی بیزار ساخته است، شاخ و برگهایی است که گروهی از متولیان دین برای مقدستر ساختن آن به این تعالیم و وقایع میدهند. گویا این دسته از متولیان دین تصور میکردهاند که دین هرچه از نظر کرامت و معجزه و خرق عادت فربهتر باشد، دوستداشتنیتر است.»
در این زمینه قرآن کریم دین را نه تنها دارای شاخ و برگ که دارای میوه پر برکت معرفی می کند.«أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»؛ آيا نديدى خدا چگونه مَثَل زده: سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است؟(ابراهیم/24)
دین و ايمان به خدا را چون درختى معرفى كرده كه داراى ريشه است كه قطعاً همان توحيد است. و نيز داراى خوردنيها معرفى كرده كه در هر آنى به اذن پروردگارش ميوههايش را مىدهد، و آن ميوهها عمل صالحند. و نيز داراى شاخههايى معرفى نموده كه همان اخلاق نيكو از قبيل تقوا، عفت، معرفت، شجاعت، عدالت و رحمت و نظاير آن است.
منظور از «كلمه طيبه» چيست؟
بعضى از مفسران آن را به كلمه توحيد و جمله لا اله الا اللَّه تفسير كردهاند.
در حالى كه بعضى ديگر آن را اشاره به اوامر و فرمانهاى الهى مىدانند.
و بعضى ديگر آن را ايمان مىدادند كه محتوا و مفهوم لا اله الا اللَّه است.
و بعضى ديگر آن را به شخص «مؤمن» تفسير كردهاند.
و بعضى روش و برنامههاى سازنده را در تفسير آن آوردهاند. (به تفسيرهاى مجمع البيان و قرطبى و فى ظلال و تفسير فخر رازى مراجعه شود.)
آنچه که مسلم است اینکه دین بسان درخت تنومندی است که ریشه محکم و استوار و شاخه در آسمان دارد. پس دین قرآن، دین بی شاخ و برگ نیست. و اما در رابطه با دین ستیزی و دین گریزی، باید علل و عوامل دیگر را مورد توجه قرار داد.
مطلب دیگر اینکه مگر می شود دین بی شاخ و برگ را در صحنه عمل پیاده کرد؟! از باب مثال: خداوند فرموده است: «اقم الصلاة» چگونه و چه زمان و با چه آداب و شرایطی نماز بخوانیم، اگر متولیان دین این شاخ و برگ ها را بیان نمی کردند، به چه صورت نماز می خواندیم؟ همنطور باقی عبادات اسلامی.
دو. استاد کاظمی در رابطه با اعجاز پیامبران الهی نوشته است: «باید پذیرفت که انسان امروز پرسشگر است و با هر خرق عادت و معجزهای که برایش طرح شود، یک علامت سؤال هم در ذهنش ایجاد میشود که این خرق عادت چگونه رخ داد، در حالی که وقوع آن گاهی عقلانی و منطقی نیست. من مخالف معجزه نیستم و به همه معجزاتی که به صراحت در قرآن آمده است باور دارم.»
به نظر می رسد استاد کاظمی معنای «اعجاز» را متوجه نشده است؛ زیرا از یک سو می فرماید من مخالف معجزه نیستم، از جانبی وقوع آن را عقلانی و منطقی نمی داند.
در باره معجزه حصرت صالح(ع) استاد کاظمی نوشته است: «ما شنیده بودیم که شتر حضرت صالح به صورت معجزهوار از دل کوه برآمده بود. در حالی که در قرآن اصلاً چنین چیزی گفته نشده است.»
در این زمینه توجه استاد کاظمی را به چند تفسیر معتبر جلب می کنم.
«در بعضى از روايات كه از طرق شيعه و اهل تسنن نيز نقل شده مىخوانيم كه از عجائب آفرينش اين ناقه آن بوده كه از دل كوه بيرون آمد و خصوصيات ديگرى نيز براى آن نقل شده كه اينجا جاى شرح آن نيست.( تفسير نمونه، ج9، ص 157)
«ناقهى حضرت صالح از جهات زيادى استثنايى بود: 1. از دل كوه بيرون آمد، 2. بدون تماس با شتر نر حامله بود، 3. يك روز تمام آب روستا را مىخورد، 4. به اندازه نياز مردم منطقه شير مىداد، 5. مردم هيچ مسئوليّتى در قبال او نداشتند.»(تفسير نور، ج5، ص 347)
«اى مردم اين شتر خدا است كه آن را براى شما معجزه قرار داده زيرا آن را از دل سنگى بيرون آورده تا شما آن را با اين اوصاف مشاهده و ديدار كنيد و به همان گونه كه درخواست كرديد از كوه بيرون آمد.» (ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج12، ص 86)
«اين ناقه آيتى بوده معجزه براى نبوت صالح (ع) كه خداى تعالى به وسيله اين آيت، نبوت آن جناب را تاييد كرده و اين معجزه را به درخواست قوم ثمود از شكم صخره كوه بيرون آورد.»(ترجمه الميزان، ج10، ص 467)
سه. ایشان نوشته است: «ما شنیده بودیم که آن کسی که موضوع پاره شدن پیراهن یوسف از پشت سر را مطرح کرد، یک کودک شیرخوار بود که به معجزه سخن گفت. ولی در قرآن گفته شده است که او یکی از بستگان زلیخا بود.»
اولاً از بستگان زلیخا بودن دلیل نمی شود که کودک نبوده است. ثانیاً در بیشتر تفاسیر شیعه و سنی نوشته اند که کودک بوده است. علامه طباطبایی در ذیل آیة «وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبينَ (یوسف/ 26) ضمن بحث مفصل در این زمینه، می نویسد:«از طرق اهل بيت (ع) و بعضى طرق اهل سنت نقل شده كه شاهد نامبرده، كودكى در گهواره و از كسان زليخا بوده، و به زودى رواياتش در بحث روايتى آينده خواهد آمد ان شاء اللَّه تعالى.» (ترجمه الميزان، ج11، ص 193)
«ابن عباس و سعيد بن جبير گفتهاند: شاهدى كه خدا در اين آيه فرموده كودكى شيرخوار بود كه در گهواره قرار داشت.» ( ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج12، ص 201)
«عن الصادق عليه السلام ألهم اللَّه عزّ و جلّ يوسف أن قال للملك سل هذا الصّبيّ في المهد فانه سيشهد انّها راودتني عن نفسي.» (تفسير الصافي، ج3، ص15 )
«عن ابن عباس رضى الله عنهما في قوله «وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها» قال صبي في المهد.» (الدر المنثور في تفسير المأثور، ج4، ص 15)
«ذهب جمع إلى أنه كان ابن خالها، و كان طفلا في المهد أنطقه اللّه تعالى ببراءته عليه السلام.» (روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج6، ص 411)
در پایان، ضمن قدر دانی از استاد کاظمی که به یقین درد دینی دارد و نگران دین گریزی جوانان مسلمان می باشد. خدمت ایشان عرض می کنم، که قبل از رسانه ای کردن مطالب از این دست، با دوستان طلبه ای که دارد، مشورت نماید.
والسلام( قربانعلی فصیحی غزنوی)
انتهای پیام