شفقنا افغانستان-یکی از مهمترین مسایل هزاره جدید معضل مهاجران است. مهاجرانی که بهدلیل بحرانهای سیاسی اخیر به سوی کشورهای غربی هجوم آوردهاند.
بهگزارش سرویس ترجمه شفقنا افغانستان این سیل ویرانگر که که باعث شده کشورهای پیشرفته، بهخصوص در اروپا با یکی از مهمترین بحرانهای حیاتشان مواجه شوند؛ بهخصوص در دو سه سال اخیر از سوی رسانههای غربی از زوایای گوناگونی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته. یکی از جدیدترین موارد این تحلیل را در نشریه تایم شاهدیم که گزارش اول و بهقول رسانههای غربی، داستان رویجلد خودش را به این موضوع اختصاص داده است. در این گزارش که بهقلم هیلی سویتلند ادواردز تنظیم شده، میخوانیم:
از جایی که ویولتا مونترسو در یکی از اردوگاههای مهاجران در نزدیکی شهر مرزی تیجوانا ایستاده، چراغهای شهر آمریکایی سندیهگو پیداست که سوسو میزنند. ویولتا از پشت حصارهای مرزی میتواند ماشینهای آمریکایی را ببیند که بهسرعت از بزرگراه گذشته و در افق گم میشوند. او درباره تک تک آن ماشینها رویا میبافد. ولی سرزمین رویایی خودش که ویولتا تنها به اندازه یک حصار کوتاه ازش فاصله دارد، دورتر از حد تصورش است. او بهحدی بینهایت از رویایش فاصله دارد. یک سوی حصار مرزی مکزیک است؛ پوشیده در لایهای غبار، غرق در بوی عفن توالتهای صحرایی، و پر از مهاجرینی که نگاهشان به آنسوی مرزهاست، به آمریکا، که در اردوگاههای آوارگان و پناهندگان بهشکل یک سراب جلوه میکند…
زمانیکه مونترسو و شوهرش کاندیدو کالدرون همراه با فرزندان نوجوانشان، کنیا جاسمین ۱۲ ساله، ایزاک ۱۱ ساله و ییمی ۹ ساله به اروگاه مهاجرین تیجوانا رسیدند، نام آنها به انتهای یک فهرست طولانی اضافه شد. فهرستی ۵۰۰۰ نفره از مهاجرینی که منتظرند درخواست پناهندگیشان از سوی ایالات متحده آمریکا پذیرفته شود و از اینرو که بهدلیل یک سری تغییرات سیاسی مسئولان آمریکایی روزانه تنها به ۴۰ تا ۱۰۰ درخواست رسیدگی میکنند، ویولتا مونترسو و شوهرش کالدرون ظاهرا باید ماهها منتظر آن روزی بمانند که نوبتشان فرا رسیده و پرونده پناهندگیشان مورد بررسی قرار گیرد.
اما بهرغم این دشواریها آنها قصد دارند هر کاری ازشان برمیآید بکنند، تا این دوره را با موفقیت طی کنند. آنها میگویند که «بههرحال بازگشت به گواتمالا که نمیتواند جزو گزینههای ما باشد». ویولتا مونترسو درباره دلیل مهاجرتشان توضیح میدهد که «چند ماه پیش، یکی از گروههای مافیایی گواتمالا یک باج کلان ازمان میخواست که تقریبا در حد شش ماه درامدمان بود، و وقتی دید که نمیتوانیم این مبلغ را جور کنیم، تهدیدمان کرد که بچههامان را خواهند کشت؛ و برای همین هم بود که مجبور شدیم از آنجا فرار کنیم». بعد از این تهدید این خانواده یک روز و نیم در خانه خودشان پنهان شدند و سپس در تاریکی نیمهشب از آنجا گریختند. مونترسو میگوید: «کسی را نداشتیم که بتواند کمکمان کند. ما در موارد دیگر دیده بودیم که اعضای آن باند افرادی را که بهشان پول نمیدهند، میکشند. بچههاشان را هم». ویولتا با صدایی لرزان ادامه میدهد: «برای من تنها چیزی که در دنیا اهمیت دارد امنیت و سلامتی این بچههاست. اینکه هیچ اتفاق بدی برایشان رخ ندهد».
گفته میشود در سال ۲۰۱۸ بیش از ۱۵۹ هزار نفر فرم درخواست پناهندگی از ایالات متحده پر کردهاند که در قیاس با ده سال پیش نشان از ۲۷۴ درصد رشد و افزایش دارد. در همین بازه زمانی البته در حدود ۷۰ درصد از میزان عبور غیرقانونی از مرزهای جنوبی کشور کاسته شده است. پرزیدنت دونالد ترامپ که مرزهای جنوبی را یک بحران ملی مینامد، در تمام ماههای اخیر برای تحت فشار قرار دادن کنگره برای تخصیص بودجه برای احداث دیوار مرزی بین مکزیک و آمریکا، دست به اقدامات متعددی زده است. او که در ادامه این روند طولانیترین تعطیلی دولت را در تاریخ آمریکا باعث شده؛ بعد از خودداری دموکراتها از تخصیص بودجه به این امر، آنها را بهطور رسمی تهدید کرده که از قدرتهای ویژهاش در این زمینه استفاده خواهد کرد. بهگفته آقای رئیسجمهور، دیوار حائل- که مهمترین وعده انتخاباتی دونالد ترامپ بود- میتواند تا حد زیادی هجوم مهاجرین غیرقانونی را خنثی نموده و این خطر را در نطفه خفه کند.
اما شرایط مرزهای جنوبی، فارغ از اینکه منازعات سیاسی در واشینگتن چه وضعوحالی داشته باشد، در تمام سالهای اخیر باعث درگیری ذهنی روسای جمهور آمریکا بوده است؛ آنهم نه فقط برای اینکه همهساله هزاران مهاجر غیرقانونی از طریق آن برای رسیدن به آمریکا به دل صحرا میزنند.
چند ماه پیش تایم در گزارشی درباره این واقعیت جهانی نوشت که «در جهان امروز چالشهایی وجود دارد که آنها را نمیتوان با اتکا به موانع فیزیکی کنترل کرد. چالشهایی چون تغییرات اقلیمی، تروریسم، بیماریهای همهگیر، تکنولوژیهای نوظهور و حملات سایبری. یکی از مهمترین چالشهای موجود در این بین انفجار مهاجرت جهانی است که در بیستوپنج سال گذشته بدل به یکی از اصلیترین دلایل نگرانی کشورهای پیشرفته شده است».
مونترسو و کالدرون که به همراه هزاران خانواده دیگر در کمپی در تیجوانا گرد آمدهاند، اعضای یک خانواده ۲۵۸ میلیون نفری هستند. خانواده مهاجرین و پناهندگان بینالمللی. به گزارش سازمان ملل متحد در حال حاضر در تمام دنیا ۲۵۸ میلیون نفر از سرزمین مادریشان دور افتاده و مجبور به زندگی در جایی غیر از وطن اصلیشان هستند. این جمعیت در قیاس با سال ۱۹۸۵ بیش از دو برابر افزایش یافته؛ و از سال ۲۰۱۰ به اینسو نیز ۳۶ میلیون نفر به شمار مهاجرین افزوده شده است.
این مهاجرین خانههای خود را بهدلایل گوناگونی رها کردهاند: دهها میلیون نفر به دنبال شغل، تحصیلات یا مراقبتهای پزشکی بهتر به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند و البته دهها میلیون نفر دیگر نیز به این دلیل که انتخابی دیگر نداشتهاند. طی سالهای اخیر تنها در سوریه، حدود شش میلیون نفر از جنگ گریختهاند و تقریبا به همین میزان روهینیگایی نیز در میانمار مجبور به فرار از خانه و کاشانهشان شدهاند. صدها هزار نفر نیز در آمریکای مرکزی و صحرای غربی آفریقا از ترس فقر و خشونت گریختهاند. تغییرات اقلیمی هم در این بین عامل مهاجرتهای فراوانی بوده.
با اینکه ضعف و قدرت و امیدها و ناامیدیهای هر آدمی با دیگران تفاوت دارد و هر آدمی موجودی منحصربهفرد و بیشباهت با افراد دیگر است؛ اما در کل این مهاجرین چیزی بیش از یکسری فاکتورهای مشترک جهانی را نمایندگی نمیکنند. در حقیقت نیروهایی که اغلب مهاجرین را از خانههاشان بیرون راندهاند، ترکیبی از مجموعهای از فاکتورهای جهانی هستند. میزبانان این آوارگان نیز در زمینههای فراوانی با هم اشتراک دارند. دوره طولانی صلح که پس از دوران جنگ سرد بر دنیای پیشرفته حاکم شد، رفاه و آزادی حاکم بر کشورهای پیشرفته بهخصوص اروپا و آمریکا علاوه بر افزایش میزان سفرهای بینالمللی، سیاستهای لیبرالیزه شده و آزادیخواهانه و برابریطلبانه درباره پناهندگان و البته ثروت و رفاه عمومی، این کشورها را تبدیل کرده به مقصد شماره یک تمام مهاجرین. در این بین نیروهای مخالف و جلوگیریکننده هم قادر به کاستن از این فشار این موج نیستند. نه دیوارهای حائل مرزی، نه جدا کردن کودکان از والدین و نه استقرار نیروها در مرزها نمیتوانند جلوی روند رو به فزونی مهاجرت را بگیرند. تا حدی که اگر بهفرض بتوان کل جمعیت مهاجران را در سال ۲۰۱۸ در یک سرزمین زیر یک پرچم واحد گرد آورد، آنوقت این کشور جدید از نظر جمعیتی پنجمین کشور پرجمعیت دنیا خواهد شد.
روند رو به فزونی مهاجرت البته دنیا را هم از جنبه مثبت و هم منفی دچار تغییرات و دگرگونیهایی کرده است. مهاجران در اغلب موارد گروهی پولساز هستند؛ بهنحویکه بهرغم اینکه مهاجران در مجموع تنها سه درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند، اما بهگزارش سازمان ملل متحد نه درصد تولید ناخالص دنیا در سال ۲۰۱۵ محصول همین سه درصد بوده. بخشی از هزینههای اولیه این مهاجرین البته در کشورهای اولیهشان انجام میگیرد، برای مواردی چون هزینه سفر و خرید گوشی هوشمند- که میتواند سفر را برای مهاجرین امنتر کند. اما این گروه در کشورهای مقصد نیز تاثیرات فراوانی میگذارند- که از همان اوان ورود آغاز میشود. از همان لحظه ورود مهاجرین، عکسالعمل رهبران کشورهای پذیرنده به آنها وجهه اجتماعی خاصی میبخشد؛ همچنین به کشورهاشان. در برخی از کشورها دیدهایم که انبوهی از مردم جمع آمده و ورود دستهجمعی مهاجرین را خوشامد گفتهاند. در برخی دیگر از کشورها اما بدرفتاری با مهاجرین و بستن مرزها و آوارهتر کردن مهاجرین باعث بهوجود آمدن موجها و جنبشهای اجتماعی بینالمللی شده که خواستار بازتر شدن مرزها و ایجاد تسهیلات برای تازهواردین هستند. اینها همه از تاثیرات مثبت ورود مهاجرین به کشورهای مقصدشان هستند؛ که باعث اجماع جهانی علیه کشورهایی میشود که با مهاجرین بدرفتاری میکنند. کشورهایی مانند آمریکا که در سالهای اخیر تحت تاثیر افکار ترامپ قوانین دیرینهسال مهاجرتی خود را زیرورو کرده و با رفتارهایی چون جدا کردن مهاجرین از کودکانشان یا استقرار نیروهای نظامی در مرزهای جنوبی در روند ورود پناهندگان مشکل ایجاد میکند؛ یا ایتالیا که که مانع ورود قایقهای متقاضیان پناهندگی به بندرهایش میشود. یا مجارستان که با وضع قوانینی مبنی بر مجرمانه شمردن هر گونه کمک مردمش به آوارگان آنها را آوارهتر از همیشه رها کرده. این جور رفتارها را اخیرا در کشورهایی چون جمهوری چک، اسلونی، سوئد و فنلاند هم دیدهایم؛ و اصلا گفته میشود یکی از دلایل اصلی آغاز بحث درباره برگزیت در انگلستان بوده است. ادامه روند مهاجرتها باعث منزوی شدن چنین رهبرانی خواهد شد؛ با اینکه در کوتاهمدت شاید اندک اقبال و استقبالی از چنین رهبرانی ممکن است صورت گرفته باشد.
واکنشهای منفی در قبال مهاجرین حکایت از نادیده گرفتن فاکتورهای مثبت ورود مهاجرین به کشورهای پذیرندهشان هستند. در واقع در بلندمدت تاثیرات مثبت مهاجرین در کشورهای مقصد آشکار خواهد شد، در مواردی چون ورود نیروهای نخبه و خلاق به کشور، ورود نیروی کار ارزان و مواردی چون این، مهاجرین در بلندمدت نهتنها بدهی خود به کشورهای مقصد را بازپرداخت خواهند کرد که حتی طلبکار هم خواهند شد.
مهاجرینی مانند مونترسو و کالدرون که داستانشان را در ابتدای این گزارش خواندیم، البته در آغاز راهشان، وقتی در آن صبح تاریک گواتمالا را به امید رویای آمریکایی ترک میکردند، فکرش را نمیکردند که با دشواریهای زیادی مواجه خواهند شد. اما وقتی پشت مرزهای آمریکا در تیجوانا لشگر سربازان آمریکایی را مقابلشان دیدند، وقتی صدای گلمگدن تفنگها گوششان را پر کرد، تازه فهمیدند که پا در چه شرایطی گذاشتهاند.
در یکی از مناطق حاشیهای تنسی، آلبرتینا کونترهراس در یک رستوران مکزیکی نشسته و نگاهش را دوخته به خانه کوچکی که در آنجا همراه با دو خانواده دیگر زندگی میکند. او بهرغم هوای سرد آذرماه دمپایی پوشیده؛ و زمانی که حرف میزند اشک در چشمانش میآید. با اینحال میگوید که در قیاس با گذشته آرامش بیشتری را تجربه میکند. هرچه باشد آلبرتینا در حال حاضر در امنیت کامل در آمریکا با دخترک یازده سالهاش زندگی میکند؛ و از این بابت صمیمانه خدا را شکر میکند.
یک سال گذشته برای آلبرتینا طولانیترین سال زندگیش بوده. در بهار امسال او و دخترش خانهشان را در گواتمالا رها کرده و با ۶۰۰۰ دلاری که قرض کرده بودند، به سمت آمریکا حرکت کردند. آلبرتینای ۲۷ ساله میگوید که در تمام سالهای گذشته او بارها و بارها توسط مردان مختلفی در شهرشان مورد آزار و تجاوز قرار گرفته؛ و حالا از ترس اینکه این سرنوشت برای دختر ۱۱ سالهاش نیز تکرار شود، خانه و زندگیش را رها کرده و به جاده زده است. او میگوید که در آمریکای مرکزی آزار دیدن و مورد خشونت جنسی قرار گرفتن سرنوشت محتوم تمام دختران نوجوان وجوان است؛ تازه اگر شانس بیاورند و مثل هزاران دختر دیگر کشته نشوند.
آلبرتینا و دخترش فکر میکردند وقتی سفرشان به پایان برسد به آرامش خواهند رسید، وقتی به تگزاس رسیدند متوجه شدند که کابوسی دیگر برایشان آغاز شده است. چند ساعت بعد از ورود به آمریکا مسئولان آمریکایی آنها را از هم جدا کردند. در این بین نه کسی به آلبرتینا گفت که دخترش را کجا بردهاند و نه کسی به دخترک گفت که چه زمانی دوباره میتواند مادرش را ببیند. آلبرتینا میگوید: «این غیرانسانی است. آنها میگویند که تو غیرقانونی هستی و اینجا چه غلطی داری میکنی؟ همهاش این ترس را داری که دیپورتت کنند. بدترین قسمتش هم این است که نمیتوانی با دخترت تماس بگیری». آلبرتینا میگوید وقتی بعد از چند هفته توانسته تلفنی با دخترش حرف بزند، دخترک بیچاره تمام وقت پشت تلفن گریه میکرد. این دو یک ماه از هم دور افتاده بودند که برای آنها ابدیتی تمامنشدنی بهشمار میرفت.
روند پناهندگی آلبرتینا و دخترش ندانسته با تغییرات بزرگی در سیاستهای مهاجرتی آمریکا مصادف شده بود. تغییراتی که باعث شده بود کودکان پناهندگان را از والدینشان جدا کنند. دلیل این اقدام از زبان مسئولین آمریکایی این بود که «آنهایی که بهطور غیرقانونی از مرز میگذرند، جرم کردهاند و باید زندانی شوند و چون کودکان را نمیتوان زندانی کرد، بنابراین باید آنها را از والدینشان جدا کرد».
این قانون که در تاریخ مدرن قوانین مهاجرتی آمریکا بیسابقه بود، باعث از هم پاشیدن خانوادههای بسیاری شد. خیلیها دیپورت شدند، در حالیکه کودکانشان در آمریکا مانده بودند. خیلیها ماهها از کودکانشان دور افتادند. با اینکه آمار موثقی در این مورد وجود ندارد، اما گروههای حقوق بشری معتقدند که هزاران خانواده قربانی این قانون ظالمانه شدهاند. اتفاقی که باعث شد این پرسش در رسانههای جهانی مطرح شود که «کشورهایی چون آمریکا در قبال حساسترین و آسیبپذیرترین گروههای مردمی که پناهندگان هستند چه الزامات اخلاقی را باید رعایت کنند»؟
این پرسش را البته سیاستمداران در سالهای گذشته پاسخ داده بودند. وقتی در سال ۱۹۶۷ آمریکا به پروتکلهای پناهندگی سازمان ملل پیوست، تعریف پناهندگی اینگونه بود: «کسی که بهدلایل نژادی، مذهبی، ملی، اجتماعی یا سیاسی جرات بازگشت به کشورش را نداشته باشد». در سالهای اخیر البته مشکلات دیگری به مسایل دنیا افزوده شده که در پروتکلهای زمان جنگ سرد پیشبینی نشده بود. مواردی مانند تجاوزهای گروهی، تغییرات اقلیمی، تندرویهای مذهبی و گرسنگی؛ که بیشتر مهاجرتهای سالیان اخیر را موجب شدهاند.
داریلنی رودریگز ۲۵ ساله که همراه با همسر و دختران دوقلوی سه سالهاش بهدلیل گرسنگی هندوراس را به مقصد آمریکا ترک مردهاند، میگوید: «آنجا گاهی دو روز غذا گیرمان نمیآمد. اینجور چیزها را من میتوانم تحمل کنم، ولی بچهها نه». آیا اینها مصداق تعریف سابق پناهندگی هستند؟ پاتریشیا هرناندز ۳۹ ساله السالوادوری که بهدلیل اینکه گنگهای جنایتکار محلی فکر میکردند خبرچین پلیس است، مورد تجاوز قرار گرفته و چاقو خورده؛ چه؟ آیا فرمهای پناهندگی او مورد قبول قرار خواهد گرفت؟ دیوید مالدونادوی ۳۱ ساله چه؛ کارگر ساختمانی که بهدلیل کار در یک واحد ساختمانی موبوط به گنگ رقیب از سوی اعضای یک باند جنایتکار مورد شلیک قرار گرفته و از دو پا زخمی شده؟ لوز هندوراسی چه؛ که بهدلیل اینکه شوهرش مکررا کتکش میزده به آمریکا گریخته است؟
دادن پاسخ سرراست به این پرسشها ساده نیست. یعنی الگوریتمی وجود ندارد که سریع پاسخ دهد آیا آلبرتینا یا لوز باید در تنسی زندگی کنند یا نه. تنها چیز ساده در این میان این است که سیاستهای دو ساله ترامپ که قوانین مهاجرتی را سیاهوسفید میبیند، تاثیرات ملموس و محسوسی بهجا گذاشته. یک گروه پژوهشی مربوط به دانشگاه سیراکوس میگوید که از تابستان ۲۰۱۸ به اینسو تنها ۱۵ درصد از کسانی که درخواست پناهندگی کرده بودند، موفق به پذیرش در آمریکا شدهاند- که در قیاس با ۲۰۱۷ نشان از کاهشی ۳۳ درصدی دارد. در واقع در سال گذشته آمار پذیرش آمریکا در زمینه درخواستهای پناهندگی کمترین تعداد در طول چهار دهه گذشته بوده است.
آمریکاییها البته تنها کشوری نیستند که با موج ورود پناهندگان دستوپنجه نرم میکنند. فروپاشی اقتصاد ونزوئلا بیش از سه میلیون ونزوئلایی را آواره کرده و به کشورهای همسایه کشانده. و خشونت در صحرای آفریقا، خاورمیانه و افغانستان باعث شده اوگاندا، کنیا، ترکیه، اردن، لبنان و پاکستان تبدیل به بزرگترین کمپهای آوارگان شوند. اروپا که در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ پذیرای بیش از دو میلیون مهاجر جدید بوده که بیشترشان از خاورمیانه و آفریقا بودهاند، نیز، با این قضیه مواجه است و این را در تغییر سیاستهایش در قبال این قضیه میبینیم.
سامی بلدی و میری دارویچ که در سال ۲۰۱۳ خانهشان را در سوریه رها کرده و همراه با اولین موج مهاجرین به سواحل اروپا رسیدند، آن روزی را که تصمیم به مهاجرت گرفتند بهروشنی بهیاد دارند. جنگ بهشان نزدیک شده بود و آنها نگران زندگی دو دختر کوچکشان بودند. آنها دخترانشان را به پشت بسته و سفری طولانی را آغاز کردند. آنها میگوید که صدای شلیکها را هنوز در گوش دارند؛ و صدای خلبانی را که برای بردن آنها آمده بود و سرشان داد میزد که موبایلهاشان را خاموش کنند، مبادا موقع سوار و پیادهشدن داعشیها از طریق نور موبایلها هلیکوپتر را سرنگون کنند. میری که آن زمنان برای سومین بار حامله بود، میگوید که از پا درامده بوده و چنان خسته بوده که چیزی را حس نمیکرد.
وقتی خانواده بلدی بالاخره به شهر آنرخت آلمان رسیدند، در آن منطقه تنها خاورمیانهای بودند و فرزندشان تنها کودک خاورمیانهای کودکستان بود و در تمام آن منطقه نمیشد حتی یک رستوران سوری هم سراغ گرفت. میری میگوید: «وقتی وارد شدیم، در شهر آنرخت عربی وجود نداشت و زمانیکه صدای مکالمه عربی شنیدم یادم است که جلویشان را گرفتم و سر صحبت را باهاشان باز کردم. الان اما با گذشت هفت سال همهپچیز عوض شده».
در این سالها بیش از نیم میلیون سوریهای وارد آلمان شده. سیاستهای مهاجرپذیر آنگلا مرکل باعث شده که امروز در آلمان یک نفر از هر پنج نفر یا مهاجر یا از فرزندان مهاجرین باشد. حالا در آلمان شنیدن صدای مکالمه عربی اتفاق نادری نیست و فرزندان خانواده بلدی حالا در مدرسه به زبان عربی با دوستان دیگر سوریشان حرف میزنند.
سیل جدید مهاجرت به اروپا را اتفاقات سیاسی خاورمیانه موجب شده است. جنگهای گستردهای که در عراق و سوریه سر گرفته، درگیریهای منطقهای اریتره و سومالی، قدرتگیری داعش و… باعث شدهاند سیل مهاجرین به اروپا روانه شوند. اتفاقی که البته این روزها کندتر شده است. میری میگوید که این روزها هم از سیل مهاجرت کاسته شده و هم اینکه کشورهای اروپایی، حتی آلمان، قوانین پذیرششان را سختگیرانهتر کردهاند: «شاید به این دلیل باشد که از تشکیل نهادهای مربوط به مهاجرین ترسیدهاند و حس کردهاند کشورشان دارد تغییر میکند. به این دلیل هم هست که در انتخابات ملی سال گذشته، گروههای ضدمهاجرتی تندروی راست بیشترین آرا را به دست آوردند».
در اغلب انتخابات انجام شده داخل اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۸ گروههای راستگرا با توجیح «حفظ فرهنگ مسیحی اروپا» بیشتر کرسیها را تصاحب کردند. در جمهوری چک رایدهندگان میلوش زمان ضدمهاجرت را بهعنوان رئیسجمهور انتخاب کردند. در سوئد، اسلونی، مجارستان و ایتالیا نیز در انتخابات پارلمان نمایندگان احزاب راست آرای بیشتری بهدست آوردند. حالا رهبران پوپولیست اروپا میگویند که میخواهند از قدرتشان برای در اختیار گرفتن پارلمان اروپا استفاده کنند. اگر این اتفاق رخ دهد، چه بسا به زودی شاهد تغییراتی در قوانین مهاجرتی اتحادیه اروپا باشیم. یکی از این رهبران پوپولیست سالوینی ایتالیایی است که به تایم میگوید که «تاریخ نشان میدهد محافظت از ارزشهای اروپایی همواره بر دوش ما گروههای راستگرا بوده است». جالب اینکه حتی رهبران چپ هم دیگر حمایتی از سیاستهای بهقول منتقدان، ولنگوباز مهاجرتی نمیکنند. چند ماه پیش هیلاری کلینتون در صفر به اروپا گفت که «اتحادیه اروپا باید درباره این قوانین بازنگری کند، چون یا حضور این مسلمانان در نهایت به ضرر اروپا عمل خواهد کرد و یا اینکه باعث سربرآوردن احزاب تندروی راست خواهد شد که این نیز به ضرر اروپا خواهد بود». هراس این گروهها از تغییر شکل تدریجی اروپاست؛ چنانچه همین چند ماه پیش گاردین در گزارشی به این نتیجه رسید که در سال ۲۰۱۸ دیدن حجاب و برقع در اروپا تبدیل به امری عادی شده، در حالیکه این امر در سال ۲۰۱۱ باعث تعجب کودکان میشد!
منبع: نشریه تایم/ ترجمه: شفقنا افغانستان