شفقناافغانستان- دعای روز سیزدهم ماه رمضان نشان می دهد اگر کسى خود را به خدا بسپارد و در راه او قدم بردارد، خداوند به بهترین وجه او را نصرت و یارى مى دهد.
به گزارش شفقناافغانستان، در دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان می خوانیم:
«أَللَّهُمَّ طَهِّرْنِى فیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأَقْذارِ، وَصَبِّرْنى فیهِ عَلى کائناتِ الْأقْدارِ، وَوَفِّقْنى فیهِ لِلتُّقى وَ صُحْبَهِ الْابْرارِ، بِعَوْنِکَ یا قُرَّهَ عَیْنِ الْمَساکین؛ خدایا در این ماه مرا از پلیدىها و آلودگىها پاک گردان، و در برابر مقدّرات شکیبایم کن، و بر پرهیزگارى و همنشینى نیکان موفّقم بدار،به یاریت اى روشنى چشم نیازمندان»[۱]
ماه رمضان؛ فرصت کلیدی در طهارت روح و جان
در فراز اول از دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «أَللَّهُمَّ طَهِّرْنِى فیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأَقْذارِ، خدایا در این ماهمرا از پلیدى ها و آلودگى ها پاک گردان»[۲]
در تبیین این فراز باید گفت همانگونه که جسم انسان، هر چند ساعتى، نیاز به آبى دارد که خود را با آن شستشو دهد و چرک و آلودگى را از بدن، دست و پا و صورتش دور نماید، روح آدمى نیز به شستشو نیازمند است که آلودگىِ گناه را با آن، از خود بزداید.[۳] زیراگناه آثارى بر قلب مى گذارد که تدریجاً به صورت خلق و خوى باطنى در مى آید[۴]؛ آثار گناه در روح انسان[۵]، و اثر آن درزندگى[۶] واثر اخروى گناه[۷]که استغفار و توبه این آثار را مى شوید و اجازه نمى دهد تشکیل خلق و خوى دهد.[۸]
برای تحقق این مهم می توان به اعمال عبادی هم چون نماز اشاره نمود که وسیله شستشوى از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است چرا که خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مى کند.[۹]
اینگونه است که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نماز را به چشمه آب گرمى تشبیه فرمود که بر در خانه انسان باشد و او هرشبانهروز پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد که بىشکّ چرک و آلودگى در بدنش باقى نخواهد ماند (نمازهاى پنجگانه نیز روح و قلب انسان را شستشو مى دهند و آثارى از گناه در آن باقى نمى گذارند).[۱۰]
در روایات اسلامى دستور داده شده است که مردم بعد از لغزش ها و گناهان فوراً توبه کنند؛ یعنى، با آب توبه آثار آن را از دل و جان بشویند مبادا گناه تکرار شود و تبدیل به یک اخلاق رذیله گردد![۱۱] زیرا طهارت به هرگونه پاکسازى «روحانى» از آثار شرک و گناه، و پاکسازی «جسمانى» از آثار آلودگى به کثافات اطلاق می گردد.[۱۲]
هم چنین باید دانست توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را بطور کلّى از روح و جان انسان بشوید و کمترین اثرى از آن در دل باقى نماند،[۱۳] اینکه خداوند در قران کریم مىگوید گروهى را مجازات مىکنیم به خاطر جرم و گناهشان، دلیل بر آن است که «گروه مورد عفو» افرادى هستند که آثار جرم و گناه را با آب توبه از وجود خود شسته اند.[۱۴]
لذا استغفار و توبه دو چیز است؛ استغفار شستن زنگار گناه است چرا که قلب بر اثر گناه زنگار مىگیرد و باید با استغفار زنگار آن را زایل کرد. پس از شستشوى زنگار دل با استغفار، قلب آماده حرکت به سوى خدا و توبه به درگاه حضرتش مىشود. خلاصه این که اوّل شستن زنگار دل، سپس نوشتن نام خدا بر صفحه قلب. در ضمن باید توجه داشت که توبه فقط به زبان نیست، بلکه تصمیم جدّى قلبى بر ترک گناه، و قطع رابطه با گناه، و جبران گناهان سابق با اعمال نیک آینده است.[۱۵]
راههای تطهیر و تزکیه ی قلب و زبان
بی تردید باید ذهن از کثافات نفسانى تخلیه کرد، در این جهت باید بینى و دهان، قلب و روح را از گرفتگى و کثافات تطهیر کرد، باید قلب را که مخرج حروف و کلمات است تطهیر کرد، تا حرف و کلمه اى به جز در راستاى الله خارج نگردد، باید چنان تطهیر کرد که گویا در قلب فقط مقاطع حروف الله جاى دارد و بس.[۱۶]
لذا دهانى که غذاى مشکوک و حرام وارد آن مىشود، دهانى که گناهان بزرگى چون دروغ، تهمت و غیبت را مرتکب مى شود، دهانى که دل دردمندان را مى شکند، دهانى که پیوسته مسلمانان از شرّ آن در واهمه و عذاب هستند چگونه مى تواند محلّ تلفّظ آیات قرآن باشد؟.[۱۷]
از این رو می گوییم صورت و وجه دل را از کدورات نفسانى پاک کن، تا آبروئى نزد محبوب حاصل کنى، وقتى بنا باشد بدن و لباس از نجاسات پاک باشد، آیا قلب سزاوار پاکى نیست؟ و وقتى قشر و پوسته نزدیک بدن باشد و قشر و پوسته بعید یعنى جامد واجب التطهیر باشد، قلب و درون تطهیرش اوْجب خواهد بود.[۱۸]
زیرا طهارت باطنى، چنانکه برخى از عارفان گفته اند: عبارت است از پاک کردن نفس از رذائل اخلاقى و برنامه هاى پست و فرومایه و پاک کردن عقل از افکار هلاک کننده و آنچه باعث گمراهى و گمراه کردن است، و نیز عبارت است از پاک کردن سرّ درون از نظر به اغیار و پاک کردن تمام اعضاء از کارهائى که عقلا و شرعاً ناپسند است.[۱۹]
آنچه بر قضا و قدر فائق آید؛ صبر است
در فراز دوم دعا می خوانیم:«وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ ؛و در برابر مقدّرات شکیبایم کن».[۲۰]
لازم است که انسان جلوى طغیان عواطف را بگیرد[۲۱] و زبان به ناسپاسى نگشاید و بى تابى نکند و سخنانى که دلیل بر عدم خشنودى در مقابل مقدرات الهى است نگوید تا از اجر و پاداش الهى برخوردار باشد و شایستگى خود را از نظر خویشتندارى اثبات کند.[۲۲]
در واقع صابران، تسلیم رضاى خداوند و تقدیر او مى شوند و این تسلیم و رضا پاداش الهى به دنبال دارد. این پاداش ممکن است پاداش دنیوى و معادل چیزى که از دست رفته است یا بهتر از آن باشد و ممکن است پاداش اخروى باشد. گاه خداوند هر دو را به انسان مى دهد، همانگونه که در داستان ایوب پیغمبر صلى الله علیه و آله مىخوانیم که پس از آن همه صبر و شکیبایى، خداوند تمام آنچه را از زن و فرزند و مال و اموال او از دست رفته بود به او بازگرداند و مقام والاى صابران را نیز به او داد.[۲۳]
در روایات اسلامى آمده است که اگر انسان در مقابل مصیبت صبور و شکور باشد خداوند به او پاداش مىدهد و اگر ناشکرى و بىتابى و جزع کند اجر و پاداشى نخواهد داشت، چنانکه امام علی(علیه السلام) هنگام تسلیت به «اشعث بن قیس» درباره مرگ فرزندش فرمود:«إنْ صَبَرْتَ جَرى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأنْتَ مَأْجوُرٌ، وَانْ جَزِعْتَ جَرى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأنْتَ مَأْزورٌ؛ اگر صبر کنى مقدّرات انجام مىشود و تو اجر و پاداش خواهى داشت و اگر بىتابى کنى باز هم مقدّرات انجام مىشود و تو گناهکار خواهى بود».[۲۴]
البته گریه و عزادارى براى مرگ عزیزان در اسلام ممنوع نیست، زیرا سرچشمههاى عاطفى دارد و اسلام هرگز با عواطف مردم مبارزه نکرده است.آنچه ممنوع است بىتابى و اظهار ناشکرى و حرکات و سخنانى است که دلیل بر شکایت از تقدیرات الهى باشد.[۲۵]
مقام صبر امام حسین(علیه السلام)
در این میان باید به شکوه آخرین مناجات امام حسین علیه السلام در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى متعال اشار نمود که فرمود[۲۶]:«… صَبْراً عَلى قَضائِکَ یا رَبِّ …، صَبْراً عَلى حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ..[۲۷]؛پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مى ورزم.. بر حکم تو صبر مى کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد!… ».[۲۸]
به راستى که چه زیبا و پر محتوا، و چقدر آموزنده است این مناجات که در واپسین ساعات عمر امام علیه السلام با بدنى خونین و مجروح و در میان اندوه عمیق از دست دادن یاران و عزیزان، و آینده نگران کننده همسر و دختران و بازماندگان، بر زبان مبارک آن حضرت جارى شد![۲۹]
معارف الهیه و بالاترین درجه رضا و تسلیم در کلمات آن موج مىزند؛ نه شکوهاى، نه بىتابى، نه اظهار عجز وناتوانى، و نه ابراز یأس و ناخشنودى ابداً در آن دیده نمىشود.همه جا سخن از صبر و شکیبایى و رضا و تسلیم در برابر قادر متعال و خداوند لایزال است. آفرین و هزاران آفرین از سوى خدا بر تو باد اى پیشواى آزادگان![۳۰]
تصویر ابرار در آیینه قرآن
در این فراز نورانی از دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان می خوانیم:«وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی وَصُحْبَهِ الْأَبْرَارِ؛ و بر پرهیزگارى و همنشینى نیکان موفّقم بدار»
در آیات مختلفى از قرآن مجید، سخن از ابرار و مقام آنها است، لذا مى خوانیم:« إِنَّ الْابْرَارَ لَفِى نَعِیم؛[۳۱] «نیکان در نعمت فراوانندو یا در فراز قرآنی دیگر می خوانیم:« إِنَّ کِتَابَ الْابْرَارِ لَفِى عِلِّیِّینَ: «نامه اعمال نیکان در علیین است».[۳۲]،[۳۳]
این مقام به قدرى بلند مرتبه است، که صاحبان عقل و خرد بر آنها غبطه خورند، و از خدا جایگاه آنها را مى طلبند.[۳۴]و این نشان مىدهد که منظور از «ابرار» در اینجا افراد عادى نیستند؛ بلکه نیکان و پاکانى در اوج عظمت و قرب به خدا مى باشند.[۳۵]لذا باید گفت حضرت على علیه السلام و فاطمه(سلام الله علیها) و فرزندانش علیهم السلام شاخص ترین و برترین مصادیق ابرار و نیکان هستند.[۳۶]
حال به تعبیر امام سجّاد علیه السلام که فرمود: «همنشینى با نیکان، انسان را به نیکى دعوت مى کند». باید تأکید نمود همنشینى با ائمّه علیهم السلام افراد بسیارى را بزرگ کرده است، به عنوان مثال فضّه که خادمه حضرت زهرا علیها السلام بود و مستجاب الدعوه شد و بیست سال با قرآن سخن مىگفت و یا قنبر با امام على علیه السلام همنشین شد و به مقام عالى رسید، بنابراین همنشینى ناخود آگاه در انسان اثر مى گذارد.[۳۷]
سخن آخر
بی شک هر گاه با الهام از مبانى معنوى اسلام و دستورهاى جامع الاطراف و حرکت آفرین آن حرکت کنیم، به سرعت مىتوانیم ضعف ها و نیازها را به یارى خدا جبران کنیم و برمشکلات پیروز شویم و انقلابمان را بسرعت پیش بریم.[۳۸]
لذا به درگاه خداوند متعال عرضه می داریم«بِعَوْنِکَ یا قُرَّهَ عَینِ الْمَسَاکِین؛ به یاریت اى روشنى چشم نیازمندان».[۳۹] که نشان می دهد اگر کسى خود را به خدا بسپارد و در راه او قدم بردارد، خداوند به بهترین وجه او را نصرت و یارى مى دهد.[۴۰]
[۱] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۸۱۴٫
[۲] همان.
[۳] همان ؛ ص۹۹۹٫
[۴] اخلاق در قرآن ؛ ج۱ ؛ ص۲۰۶٫
[۵] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص۵۸٫
[۶] همان ؛ ص۵۹٫
[۷] همان.
[۸] اخلاق در قرآن ؛ ج۱ ؛ ص۲۰۶٫
[۹] تفسیر نمونه ؛ ج۱۶ ؛ ص۲۹۰٫
[۱۰] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج۷ ؛ ص۷۲۴٫
[۱۱] اخلاق در قرآن ؛ ج۱ ؛ ص۱۹۴٫
[۱۲] چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پر ارزش نمونه ؛ ص۱۳۴٫
[۱۳] اخلاق در قرآن ؛ ج۱ ؛ ص۲۰۳٫
[۱۴] چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پر ارزش نمونه ؛ ص۷۸٫
[۱۵] داستان یاران: مجموعه بحث هاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله) ؛ ص۲۳۰٫
[۱۶] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج۱ ؛ ص۴۱۴٫
[۱۷] گفتار معصومین(ع)، ج۱، ص: ۱۱۶٫
[۱۸] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج۱، ص: ۴۱۵٫
[۱۹] همان.
[۲۰] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۸۱۴٫
[۲۱] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج۱۴ ؛ ص۴۱۵٫
[۲۲] همان ص۴۱۶٫
[۲۳] همان.
[۲۴] بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۹۲٫
[۲۵] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج۱۳، ص: ۱۷۳٫
[۲۶] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۵۲۹٫
[۲۷] همان، ص: ۵۳۰٫
[۲۸] مقتل الحسین مقرّم، ص ۲۸۲- ۲۸۳٫
[۲۹] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص: ۵۳۰٫
[۳۰] همان.
[۳۱] سوره انفطار؛آیات ۱۳ و ۱۴٫
[۳۲] سوره مطففین، آیه ۱۸٫
[۳۳] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج۲ ؛ ص۷۳٫
[۳۴] همان ؛ ص۷۵٫
[۳۵] پیام قرآن ؛ ج۹ ؛ ص۲۶۲٫
[۳۶] آیات ولایت در قرآن ؛ ص۲۳۴٫
[۳۷] گفتار معصومین(ع)، ج۱، ص: ۱۶۹٫
[۳۸] مدیریت و فرماندهى در اسلام ؛ ص۱۳٫
[۳۹] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۸۱۴٫
[۴۰] داستان یاران: مجموعه بحث هاى تفسیرى آیت الله مکارم شیرازى ؛ ص۳۳٫