شفقنا افغانستان- اشرف غنی نمیخواهد هزارهها و تاجیکها و ازبیکها را نابود کند. میخواهد آنان را تا آنجا که ممکن است ناتوان بسازد. طالبان همان ماموران ِ ناتوانسازی اقوام دیگر افغانستاناند.
این که اشرف غنی هرگز از طالبان اسم نمیبرد و جنایتهای شان را با نام مشخص «جنایات طالبان» محکوم نمیکند، به این خاطر است که او طالبان را یک گروه کارآمد برای تحکیم سلطهی قومی پشتونها میبیند نه یک گروه تروریست. در چشم اشرف غنی جنایت ِ طالبان جنایت نیست؛ بخشی ضروری از اجرای یک پروژهی استراتژیک است.
اشرف غنی از کشته شدن کودکان خوشحال نمیشود. اما فکر میکند که برای ساختن یک افغانستان مطلوب ِ تحت سلطهی مطلق پشتونها چارهیی جز تحمل این قربانیها نیست. برای غنی تنها چیزی که مهم است این است که سرانجام قدرت فیصلهبخش نظامی و اقتصادی در دست پشتونها متمرکز شود. برای رسیدن به آن هدف استراتژیک هر مقدار ویرانی و هر اندازه کشتار قابل قبول است.
برای مقابله با این سیاست پلید چه کار میتوان کرد؟
هیچ!
تاجیکها و هزارهها و ازبیکها ارادهیی برای تغییر وضعیت ندارند. هر بار که سخن اعتراضی آتشینی از دهان یک چهرهی سیاسی تاثیرگذار هزاره یا تاجیک یا ازبیک بیرون میآید، فردایش میبینی که او برای جیب و موقعیت خود مینالیده و فریادش برای منافع خجستهی شخصی خودش بوده.
اگر عطاست، اگر دوستم است، اگر محقق است، اگر قانونی است، اگر خلیلی است، اگر رهبر جنبش روشنایی است، اگر قافلهسالار جنبش رستاخیز است، اگر وکیل پارلمان است… همه فقط تا آنجا فریاد میزنند که اشرف غنی بگوید:
«خیلی خوب، شنیدم. برای خود چه میخواهی؟».
مرحوم قسیم فهیم در خارج از دایرهی حکومت هر روز بر کرزی حمله میکرد. شدیدا منتقد بود. کرزی بردش به معاونت اول ریاست جمهوری. از آن پس تا در این دنیا بود از حکومت دفاع میکرد (بدون آن که در سیاستهای دولت هیچ تغییری آمده باشد). این یک نمونهی تیپیک از رفتار رهبران سیاسی اقوام غیرپشتون است.
شاه حسین مرتضوی از روزنامهنگاران بسیار قوی و قابل اعتماد جامعهی ما بود. اگر میخواستید خبر دقیق بخوانید، به صفحهی مرتضوی میرفتید. حالا نگاهی به او بیندازید. دست خود را بر قرآن میگذارد که ماست سیاه است.
شما یک نفر را در میان مخالفان سیاسی دولت نشان بدهید که دو لایه نداشته باشد (لایهیی عیان برای فشار دادن دولت و لایهیی نهان برای برآوردن منافع شخصی در همان دولت).
سخیداد هاتف