شفقنا افغانستان-از آنجایی که در صحت سندحدیث غدیر هیچ خدشهای نمیتوان نمود و دلالت آن بسیار قوی و کامل میباشد، برخی از برادران اهل سنت اشکالی وارد میسازند که اگر این حدیث تصریح به امامت و جانشینی امیرالمومنین(علیهالسلام) دارد پس چرا صحابه به آن بیاعتنایی و بیتوجهی نمودهاند و برای خلافت سراغ غیر او رفتند و ابوبکر را برای جانشینی پیامبر(صلّیاللّهعلیهوآله) انتخاب نمودند؟ چگونه میشود همه صحابه وصیت و سفارشی به این مهمی را فقط چند روز بعد از این واقعه فراموش کنند؟
به گزارش شفقنا به نقل از رهروان ولایت منشأ این شبهه در اعتقادات اهل سنت است، چرا که آنان به اشتباه تمامی صحابه را عادل میشمارند. همچنین هر یک از صحابه را نیز مجتهد میدانند، چنانچه اگر اشتباه و خطایی هم مرتکب شوند، آن هم به دلیل اجتهادشان بوده و گناهی انجام ندادند، بلکه تنها در اجتهادشان خطا کردهاند.
با اندکی مطالعه در تاریخ صدر اسلام به این حقیقت پی میبریم که اساسا خود این تفکر که صحابه مخالفت و نافرمانی از دستورات خدا و رسولش نمیکنند و تنها در اجتهادشان به خطا میافتند، نشأت گرفته از رفتار و عملکرد بعضی از صحابه بوده است. لذا عملا گروهى از صحابه از همان زمان حیات پیامبر(صلّیاللّهعلیهوآله)دست به این کار(اجتهاد) زده و با حضرت به مقابله پرداختهاند.
اولین اجتهاد و مخالفت جدی با پیامبراکرم(صلّیاللّهعلیهوآله) را جناب خلیفه دوم رقم زد که بر خلاف تصریح و لعن پیامبر(صلّیاللّهعلیهوآله) باز او از سپاه اسامه تخلف کرد و سپاه اسامه را با بهانهی وضعیت جسمانی پیامبر(صلّیاللّهعلیهوآله) ترک کرد.[۱] از دیگر مخالفتهای او سرپیچی از فرمان رسول خدا(صلّیاللّهعلیهوآله) بود که وقتی حضرت قلم و کاغذ طلب کردند تا وصیت نمایند، از این کار ممنانعت کرد و حضرت را به هذیانگویی متهم کرد.
«بخاری» و «مسلم» هر دو از ابن عباس نقل میکنند که : «ابن عباس مرتب میگفت: «روز پنجشنبه، و چه روزی بود آن روز؛ سپس آنقدر گریه کرد که اشک چشمش سنگریزهها را خیس کرد، آنگاه گفت: روز پنجشنبه درد بر رسول خدا(صلّیاللّهعلیهوآله) شدید شد، فرمود : کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید ، حاضران اختلاف کردند در حالی که چنین عملی در حضور پیامبر خدا(صلّیاللّهعلیهوآله) شایسته و سزاوار نبود، گفتند: او بیمار است و هزیان میگوید».[۲]
به راستی پیامبراکرم(صلّیاللّهعلیهوآله) میخواستند چه چیزی را بنویسند که از گمراه شدن امت جلوگیری کند؟ این چه مسأله مهمی است که در آخرین لحظات عمر میخواهد برای جلوگیری از انحراف و گمراهی امتش بنویسد؟ چرا اجازه ندادند حتی حضرت آن را بازگو کند؟ آیا آن مساله غیر از مسأله جانشینی و خلافت بود؟
تاریخ پر است از مخالفتهایی که صحابه در زمانهای مختلف با پیامبرشان داشتهاند؛ از جمله میتوان به مخالفت صحابه با فرمان رسول خدا(صلّیاللّهعلیهوآله)در قضیه نماز جمعه[۳] در قضیه متعه حج[۴]، در روزه سفر[۵] و… اشاره نمود که بیان آن خارج از ظرفیت این نوشتار است.
یکی دیگر از عواملی که میتوان بدان اشاره نمود، حقد و کینه قریش نسبت به امیرالمومنین(علیهالسلام) و دشمنی با بنیهاشم بود. به گواه تاریخ قریش در زمان پیامبر اکرم(صلّیاللّهعلیهوآله) عداوت و دشمنی خاصی با بنی هاشم داشت و تا زمانی که حضرت در حیات بودند از هیچ اذیت و ازاری فرو گذاری نکردند. در این مورد از خلیفه سوم نقل شده که روزى خطاب به امیرالمومنین(علیهالسلام) کرده و گفت: «چه کنم که قریش تو را دوست ندارد، زیرا تو کسى هستى که از آنان در جنگ بدر هفتاد نفر را به قتل رساندى».[۶] خلیفه دوم نیز در مناظرهاى که با ابن عباس دارد در آخر آن مىگوید: «به خدا سوگند، همانا على پسر عمویت از همه به خلافت سزاوارتر است، ولى قریش تحمّل او را ندارد».[۷]
در آخر باید گفت که این همان چیزی است که رسول اکرم(صلّیاللّهعلیهوآله) در زمان حیاتش بیان فرموده بودند و از تمرد و نافرمانی امتش خبر داده بود. «ابو یعلی موصلی» در مسندش از امیرالمومنین(علیهالسلام) نقل میکند که حضرت فرمود: «رسول خدا(صلّیاللّهعلیهوآله) گریست و صدای گریهاش بلند شد. پرسیدم: علت گریه شما چیست؟ فرمود: علت گریه من، حسادتهایست که مردم نسبت تو در دل دارند و آشکار نمیکنند و هنگامی اثر حسادتشان را بروز میدهند که من دعوت حق را اجابت کردهام و در میان شما نیستم».
من سؤال کردم: ای فرستاده خدا، آیا در آن هنگام دین من سالم است، فرمود : بلی دینت سالم است».[۸]
در حدیثى دیگر نیز پیامبر(صلّیاللّهعلیهوآله) خطاب به امیرالمومنین(علیهالسلام) فرمود: «همانا امت زود است که بعد از من بر تو حیله کنند».[۹]
در نتیجه: اولا: سرپیچی و نافرمانی صحابه از فرمان رسول خدا(صلّیاللّهعلیهوآله) درباره ولایت امیرالمومنین(علیهالسلام) نخستین تمرد آنان نبوده است، چرا که آنان از این اجتهادها در مقابل نص و مخالفت با دستور پیامبر(صلّیاللّهعلیهوآله) زیاد داشتهاند.
ثانیا: بغض و کینه آنان از امیرالمومنین(علیهالسلام) هرگز اجازه نمیداد تا ولایت و امامت حضرت را بپذیرند و از آن تمرد نکنند. نهایتا باید گفت صرف اختلاف صحابه نمیتواند دلیلی بر رد حدیث غدیر باشد.
_____________________________________
پینوشت
[۱]. سیره حلبی، ج ۳، ص ۲۰۷؛ طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۱۹۰؛عمده القاری، بدرالدین عینی ج ۱۸، ص ۷۷.
[۲]. الجامع الصحیح المختصر ، أبو عبدالله البخاری، ج ۳ ، ص۱۱۱۱ ، ح ۲۸۸۸؛ صحیح مسلم، ج ۳ ، ص۱۲۵۹ ، ح۱۶۳۷.
[۳]. الجامع الصحیح المختصر ، أبو عبدالله البخاری،ج ۴ ، ص۱۸۵۹ ، ح۴۶۱۶.
[۴]. سنن ابن ماجه، ج ۲ ، ص۲۹۸۱ ، ح ۲۹۸۲؛ مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج ۴ ، ص۲۸۶ ، ح۱۸۵۴۶.
[۵]. صحیح مسلم،ج ۲ ، ص۷۸۵ ، ح۱۱۱۴.
[۶]. شرح ابن ابى الحدید، ج ۹، ص ۲۳.
[۷]. تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱۳۷ ؛ کامل ابن اثیر، ج ۳ ص ۲۴.
[۸]. مسند أبی یعلی، ج ۱ ، ص۴۲۶.
[۹]. مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۵۰، ح ۴۶۷۶.
انتهای پیام
www.af.shafaqna.com