شفقنا افغانستان- گمانهزنیهایی وجود دارد که در بهار سال آینده جنگ از جانب افغانستان به سوی آسیای میانه گسترش مییابد. در صورت وقوع چنین رویدادی، چه آیندهای افغانستان را استقبال میکند؟ آیا حمایت از چنین سیاستی میتواند منفعتی برای افغانستان در پی داشته باشد؟
به باور نویسنده، در صورت وقوع چنین رویدادی، یکی از چهار احتمال زیر میتواند، به سراغ افغانستان آید:
احتمال نخست
امریکا و متحدانش در یکسو، روسیه و همپیمانان منطقهایاش در سوی دیگر، قرار میگیرند هر دو جانب از رویارویی مستقیم ابا ورزیده، به حمایت گروههای همفکرشان در افغانستان میپردازند. مانند سالهای دوران جهاد، افغانستان به میدان خون و آتش تبدیل میگردد. کشتار وسعت مییابد، بر ویرانیها و آوارگیها افزایش به عمل میآید. دیروز امریکا بهصورت واکنشی عمل میکرد و تنظیمهای جهادی را در برابر اتحاد شوروی تجهیز میکرد، این بار روسیه با متحدانش که شامل هند و ایران و تاحدی چین نیز میگردد، علیه امریکا و همکارانش دست به کار میشوند. در این حالت افغانستان به وزیرستان تبدیل میگردد، جنگ و قانونشکنی گسترش مییابد، دموکراسی و حقوق بشر بهصورت جدی در افغانستان آسیب میبیند، زنان با مشکلات و محدودیتهای بیشتری روبهرو میگردند، مشاوران پاکستانی با توجه به تجاربی که در این زمینه دارند، پایشان به افغانستان درازتر میگردد و افغانستان از پهلوهای گوناگون به پاکستان وابسته میشود.
احتمال دوم
در صورت آغاز حملات تروریستی در ماورالنهر، روسیه با حمایت متحدانش دست به اقدام مستقیم و جدی نظامی میزند، مانند سوریه، زیر عنوان مبارزه با تروریسم و افراطیگری در شمال افغانستان نیرو مستقر میسازد. در نتیجه، شمال افغانستان زیر سیطره روس و جنوب هندوکش زیر سلطه امریکا قرار میگیرد.
روسها در سالهای پسین جهاد تمایل شدیدی به تجزیه افغانستان داشتند. طرح تجزیه را به احمدشاه مسعود داده بودند، ولی از سوی مسعود رد گردید. بار دیگر طرح تجزیه افغانستان به شمال و جنوب از جانب روسها به مارشال فهیم داده شد، که باز هم با مخالفت جدی فهیم خان روبهرو گردید.
تجزیه کشورها در موارد زیادی پس از برگزاری همه پرسی صورت نگرفته، بلکه سیاستهای نادرست دولتمردان فضا را برای پارچه شدن کشورها مساعد کرده است.
احتمال سوم
قدرتهای بزرگ در افغانستان برای مدت طولانی صفآرایی نمیکنند؛ زیرا تحولاتی را که در سطح جهانی تروریسم باعث گردیده، و صف آراییهایی که در قاره آسیا شکل گرفته، مجال رقابت را محدود کرده است، از اینرو احتمال دیگر آن است که افغانستان به قرن ۱۹ بر گردد، بحیث کشور حایل شناخته شود، و امور سیاست خارجی آن، از سوی اسلامآباد تعیین گردد. شاید تنها کشوری که با این طرح رضایت نشان ندهد، هند باشد، اما آیا هند به تنهایی میتواند، در این میدان کاری را انجام دهد، و اجرای چنین طرحی را مختل سازد. روشن است که وقوع چنین احتمالی برای پاکستان بسیار دلخواه خواهد بود، زیرا آن کشور را با حمایت قدرتهای جهانی به هدفش میرساند.
احتمال چهارم
دولت افغانستان برای کشاندن دامنه جنگ به آسیای میانه کمر ببندد. به سخن دیگر دولت افغانستان با گروههای تروریستی برای کشاندن دامنه جنگ به آسیای میانه پنهانی همدست شود. افغانستان معاصر در طول حیات خویش سه بار در پی دست درازی به آسیای میانه بر آمد؛ بار نخست توسط امیر امانالله خان که آن امیر در پشتیبانی سید عالم خان، آخرین پادشاه بخارا نیروی عسکری فرستاد. بار دوم، در زمان امیر حبیبالله خان کلکانی که آن امیر با روس و انگلیس اعلام دشمنی کرد. بار سوم، این استاد ربانی بود، که از جنگجویان تاجیک حمایت کرد و به زودی پشیمان گردید. در هر سه مرحله دولتمردان افغانستان از سوی رقبای جهانی روسیه یاری نشدند و در فرجام در برابر دو جبهه شمال و جنوب قرار گرفتند و از صحنه کنار زده شدند.
اگر دولت افغانستان به رهبری اشرفغنی و عبدالله چنین اندیشه را در سر داشته باشد، کافی است به تاریخ مراجعه کنند و به اصلاح فکر خویش بپردازند. در صورت وقوع هر یکی از احتمالات یادشده، افغانستان زیان میبیند و پاکستان بهرهمند میگردد، از اینرو چاره آن است که دولت افغانستان هم اندیشه تروریستپروری را به خود راه ندهد و هم زمینهساز چنین امری برای دیگران نباشد.
نویسنده: عبدالحفیظ منصور/ عضو پارلمان افغانستان
h