شفقنا افغانستان- عکاسی در دنیای مهاجرت اگرچه فراز و نشیب زیادی دارد اما اینکه بتوانید دردهای مهاجرت را به تصویر بکشید و یا چهره ای متفاوت از افغانستانی ها را منتشر کنید می تواند لذت بخش باشد.
به گزارش خبرگزاری شفقنا افغانستان، امروزه در جمعیت هشت میلیاردی جهان روزانه میلیونها عکس به واسطه تکنولوژیهایی که در دست بشر قرار دارد به اشکال مختلف تولید میشود و حتی هنر عکاسی نیز دارای شاخهها و یا ژانرهای مختلفی شده است؛ آنچه برخی عکسها را متمایز میکند، کارکرد آثار تولید شده به عنوان هنر و رسانه است که این تولیدات توسط افرادی با نام عکاس رخ میدهد.
شفقنا در همین راستا میزگردی با حضور هادی محسنی و زهرا رضایی دو تن از عکاسان جامعه مهاجر در ایران برگزار کرده و عکاسی در دنیای مهاجرت را مورد بررسی قرار داده است.
هادی محسنی دانشجوی معماری دانشگاه تهران است و از سال ۸۸ وارد حرفه عکاسی شده و در سال های اخیر سابقه برگزاری نمایشگاه انفرادی و حضور در نمایشگاه گروهی را نیز دارد. او که سابقه عکاسی خبری را نیز دارد چند سالی می شود که بیشتر روی عکاسی مستند اجتماعی کار می کند و معتقد است برای موفق بودن در این راه باید بتوانید ارتباط صمیمانه ای با سوژه برقرار کنید.
زهرا رضایی پس از پایان دوره دبیرستان عکاسی را با موبایل آغاز کرده و در حال حاضر نیز عکاسی پرتره با سبک دراماتیک فانتزی انجام می دهد. سبکی که در سال ۲۰۱۸ در روسیه بسیار مورد استقبال قرار گرفته بود. رضایی معتقد است باید از نشان دادن چهره های ژولیده دست برداشت و سبکی نو در عکاسی افغانستان پدید آورد.
متن کامل این میزگرد را بخوانید:
عکاسی را چرا و چطور آغاز کردید؟
هادی محسنی: من از سال ۸۸ عکاسی را شروع کردم اما آن زمان با این دید نبوده که از جامعه مهاجر بخواهم عکاسی کنم. در آن مقطع زمانی که اواخر دبیرستان را می گذراندم دید دیگری نسبت به عکاسی داشتم. عکاسی در آن زمان شغل من محسوب می شد و به صورت پاره وقت در عکاسی کار می کردم و همزمان درس می خواندم. یک دوربین آنالوگ داشتیم و با این دوربین شروع به عکاسی از گل و گیاه کردم کارفرمای ما یک دوست عکاس داشت و گفت اگر به عکاسی علاقمند هستی دوستم را به تو معرفی می کنم تا بتوانی از او یادگیری این حرفه را به صورت جدی پیگیری کنی. کم کم با این فرد ارتباط گرفتم و شروع به یادگیری عکاسی پیش ایشان کردم و از همان زمان عکاسی در زندگی من شروع شد.
سبک های هنر عکاسی کدام اند و هر کدام دارای چه ویژگی هستند؟
هادی محسنی: از لحاظ شاخههای تدریس نمی دانم کدام شاخه ها به صورت جداگانه تدریس می شوند اما چندین رشته به صورت جامع است مثلا عکاسی مستند اجتماعی، عکاسی خبری، صنعتی و تبلیغاتی، طبیعت، ورزشی، عکاسی نجوم که نیازمند تجهیزات قوی و گران قیمت است، عکاسی استیج که صحنه آرایی در آن صورت می گیرد و اگر ایده خلاقانه پشت آن باشد می تواند خیلی تاثیرگذار باشد.عکاسی معماری رشته ای است که در ایران خیلی به صورت جدی دنبال نمی شود اما در خارج از ایران رشته ای کاملا تخصصی به حساب می آید، عکاسی مدلینگ که هم در فضای باز و هم استودیویی صورت می گیرد و عکاسی حیات وحش که برای این شاخه حتما باید لنز مناسبی داشته باشید.
تاثیر مهاجرت در عکاسی به نظر شما چگونه است؟
هادی محسنی: از آن سالی که من عکاسی را آغاز کردم این هنر را به چشم شغل میدیدم اما کم کم وقتی سن شما بالاتر میرود و در جامعه بیشتر حضور داشته باشی و با مشکلات جامعه آشنا شوی و وقتی که شما یک مهاجر هستی این مسئله میتواند برای تو فراز و نشیب زیادی داشته باشد تمام مسائل از جمله مدرسه، دانشگاه و مسائل حقوقی ناخودآگاه به مهاجر بودنت حساس میشوی وقتی به طور جدی شروع به عکاسی کردم تصمیم گرفتم در حوزه مهاجرین فعالیت کنم و مشکلات مهاجرین را به تصویر بکشم.
آیا عکاسان مهاجر در ایران اتحادیهای دارند؟
هادی محسنی: خوشبختانه ما در حال حاضر عکاسان مهاجر زیادی داریم اما کسانی که به صورت حرفهای فعالیت میکنند تعدادشان کمتر است. با این حال یک انجمن عکاسی در مشهد با مدیریت آقای مرتضی حیدری داریم که فعالیت این انجمن نیز این روزها خیلی زیاد نیست و فقط در فضای مجازی فعالیت دارند.
عکاسان مهاجر در ایران با چه چالشها و مشکلاتی مواجه هستند؟
هادی محسنی: عکاسان مهاجر در ایران با مشکلات و چالشهای گوناگونی مواجهاند. در برخی برنامه ها و اتفاقاتی که در ایران میافتد مانند بازی تیم ملی افغانستان در ایران، برنامههای مذهبی و برنامههای فرهنگی اگر در غالب عکاس خبری و از سوی خبرگزاری بخواهید برنامه را پوشش دهید از سوی رسانه فوق از لحاظ شخصیتی و هویتی از شما حمایت میشود اما اگر بخواهید صرفا به عنوان یک مهاجر که میخواهد برای خودش عکاسی کند متاسفانه هیچ چارچوب و قوانینی برای آن تعریف نشده که بتوانید از جایی نامهای دریافت کنید تا در اینگونه مراسمها با خیال راحت عکاسی کنید. با توجه به اینکه هر کشوری مسائل امنیتی و سیاسی خودش را دارد، در شرایط کنونی دوربین وسیلهای حساس است و وقتی عکاسی میکنی و از تو بپرسند چرا عکاسی میکنی نمیتوانی بگویی برای خودم عکس میگیرم. البته من خودم مناطقی که عکاسی کردهام چون اجتماعی بوده تا بهحال با مشکلی مواجه نبودهام.
از طرف دیگر عکاسان مهاجر نمیتوانند به راحتی نمیتوانند با مجموعههای داخلی ایرانی فعالیتی داشته باشند. مثلا وقتی من برای عکاسی به مترو میرفتم وقتی میفهمیدند من افغانستانی هستم قطعا اجازه عکاسی نمیدادند و مجبور بودم بگویم مشهدی هستم.
عکاسان مهاجر در این سالها چه جریانهایی به وجود آوردهاند؟
هادی محسنی: عکاسانی داریم که به صورت انفرادی بیشتر در زمینه عکاسی مستند اجتماعی فعالیت دارند ولی اینکه عکسهایی داشته باشیم که متعلق به رویداد خاصی بوده باشند که به وسعت جهانی بازتاب گستردهای داشته باشد نه چنین چیزی نبوده است.
با کسانی که درخواست عکس رایگان دارند چطور برخورد میکنید؟
هادی محسنی: در جامعه مهاجر بودن این مسئله متاسفانه وجود دارد. به عنوان مثال در جمعهای خانوادگی وقتی یک عکاس وجود دارد همه انتظار دارند وقتی به مراسمی میرود حتما باید دوربینش را همراه خودش بیاورد و چون فامیل یا دوست هستیم قرار نیست هزینهای پرداخت کند اما این فرهنگ غلطی است که متاسفانه جا افتاده است. اما در شرایط کنونی که برای خرید یک دوربین معمولی باید حدود ۲۰ میلیون تومان هزینه کنید، وقتی جایی برای کار عکاسی میروید بی انصافی است که هزینهای برای شما پرداخت نشود.
با توجه به سابقه فعالیتتان در عکاسی خبری، در این حوزه زیاد اتفاق میافتد که عکسها بدون ذکر نام عکاس در رسانههای دیگری منتشر میشوند نظرتان در این باره چیست؟
هادی محسنی: وقتی در یک رسانه کار میکنیم قطعا گزارش تصویری با نام عکاس منتشر میشود و این حق اوست ولی در فضای مجازی معمولا اینگونه اتفاقات زیاد میافتد که برخی رسانهها و برخی افراد بدون ذکر نام عکاس عکسی را منتشر میکنند که این کار کار اشتباه و ناشایستی هست.
نظرتان در رابطه با عکاسی از مراسمهای آیینی و یا مذهبی چیست؟
هادی محسنی: من چون در دنیای مهاجرت عکاسی میکردم معمولا برنامههایی که در ارتباط با مهاجرین برگزار میشد شرکت کردم. از مراسمهای محرم و برنامههای فرهنگی گرفته تا جشن گل سرخ که چند سالی توسط دانشجویان مهاجر افغانستانی در تهران برگزار شد. در مراسمهای محرم نیز شور و شوق خاصی میان مهاجرین وجود دارد وقتی وارد تکیه ها می شوید آن رسوم سنتی افغانستانی ها در تکیه خانه ها وجود دارد و عکاسی از اینگونه مناسبتها برای من جالب است چرا که قسمتی از تاریخ مهاجرینی است که در ایران زندگی میکنند و ثبت کردن این لحظات میتواند برای منی که از زندگی مهاجرین عکاسی میکنم مفید باشد.
شما به افغانستان نیز سفر داشتهاید فضای افغانستان را برای عکاسی چطور دیدید؟
هادی محسنی: افغانستان کشوری است که از سراسر دنیا چه برای گردشگری و چه برای عکاسی خبری و پروژههای مستند عکاسان زیادی سفر کرده اند. به دلیل شرایط اجتماعی و فرهنگی که در افغانستان وجود دارد شما موضوعات گوناگونی را برای عکاسی میتوانید پیدا کنید. برای کسی که دغدغه عکاسی دارد برخی موضوعات میتواند مهم باشد. برخی عکاسان خبری در افغانستان هستند که خبرها را انعکاس میدهند برخی دیگر نیز که بهصورت آزاد عکاسی میکنند بیشتر در حوزه اجتماعی کار میکنند. فضای عکاسی در افغانستان از لحاظ تنوع موضوعی برای عکاسی بسیار مناسب است ولی اینکه چطور بتوانید در این زمینه موفق عمل کنید بستگی به خودتان دارد. در افغانستان عکاسان زیادی موفق عمل کردند.
با توجه به اینکه بیشتر عکاسی مستند انجام میدهید چطور به سوژه نزدیک میشوید تا حس اعتماد سوژه را جلب کنید و به شما اجازه دهد از او عکس بگیرید؟
هادی محسنی: این سوال را میتوان هم به صورت فنی و هم تجربی پاسخ داد. وقتی عکاسی مستند اجتماعی انجام میدهی مهمترین مسئلهای که با آن مواجه هستید ارتباط برقرار کردن با سوژه است و اگر بتوانید ارتباط خوبی برقرار کنید میتوانید اعتماد او را جلب کنید و خیلی صمیمانه و عادی به سوژه نزدیک شوید و عکاسی کنید. در عکاسی مستند اجتماعی هر چقدر بتوانی ارتباط بهتری با سوژه برقرار کنید عکس بهتری نیز خواهید گرفت. عکسهایی که پیش از ثبت شدن با سوژه ارتباط انسانی برقرار شده به مراتب خیلی بهتر از زمانی است که سوژه را نشناسی و به صورت گذری بخواهی عکسش را ثبت کنی. در عکاسی مستند اجتماعی مهمترین مسئله ارتباط گرفتن با سوژه هست.
شما خودتان این ارتباط را چگونه برقرار میکنید؟
هادی محسنی: یکی از نکات مثبتی که در این باره وجود دارد این است که من آدمی از جنس خودشان هستم یعنی مهاجرم. این مسئله خودش باعث میشود که سوژه احساس نزدیکتری به من داشته باشد تا یک عکاس خارجی و یا ایرانی. چرا که من هم سختیهای مهاجرت را دیدهام و به مشکلات مهاجرین آگاهم. نکته دیگر اینکه وقتی عکاسی مستند انجام میدهید باید برای ارتباط برقرار کردن وقت بگذارید. وقتی یک لوکیشن برای عکاسی انتخاب میکنید، ثانیه اولی که به آنجا میرسید نباید دوربین را درآورید و شروع به عکاسی کنید چرا که حس بدی در سوژه ایجاد میشود و ناخوشایند است. به هرحال حق وحقوقی وجود دارد که سوژه باید به شما اجازه دهد تا از او عکاسی کنید یا نه ولی وقتی شما وقت میگذارید و چندین بار به آن لوکیشن میروید و درمورد زندگی فرد از او میپرسید قطعا او هم از شما سوالاتی دارد که بپرسد که چرا عکاسی میکنی و … این صحبتکردنها باعث میشود ارتباط بیشتری شکل بگیرد و نه تنها عکس خوبی میگیرید بلکه حس و حال خاصی را میتوانید ایجاد کنید.
این افراد (سوژهها) در زندگی شما میمانند یا پس از عکاسی دیگر به سراغشان نمیروید؟
هادی محسنی: این مسئله را با عنوان چیزی که بیشتر شخصی هست پاسخ می دهم . یعنی می خواهم بگویم برای همه عکاسان اینگونه نیست. برای مثال عکاسان خبری بیشتر به صورت پروژه خبری از موضوعی عکاسی می کند حتی اگر این موضوع خیلی دردناک باشد یا صحنه هایی باشد که خیلی ناراحت کننده است، عکاس کارش را انجام می دهد و می رود. اما برای من که عکاسی از مهاجرین را به عنوان شغل انجام نمی دهم و بیشتر بخاطر علاقه ای که خودم دارم انجامش می دهم، بارها اتفاق افتاده که وقتی برای عکاسی از یک سوژه رفته ام ساعت ها با سوژه صحبت کرده ام و بدون اینکه عکسی بگیرم از محل خارج شده ام چرا که من به این مکان ها صرفا برای عکاسی نمی روم بلکه می خواهم زندگی این افراد را بدانم و وارد زندگی شان شوم. البته در دنیای مهاجرت این کار کار ساده ای نیست که بخواهیم تمام مسائل زندگی شخص را بپرسیم و بدانیم. منظورم این است که برای اینگونه عکاسی ها عکاس نباید خود را موظف بداند برای این لوکیشن باید امروز 100 تا عکس بگیرم. تمام کسانی که از آن ها عکاسی کرده ام شاید نام شان را فراموش کرده باشم اما قصه زندگی شان را از یاد نبرده ام و همیشه با من هست.
درمورد مردهای مسنی که عکسهای آن را منتشر کردهاید میشود برایمان بگویید؟
هادی محسنی: برای من انتشار این عکس ها ناراحت کننده است اینکه این افراد در شرایطی سخت در حال زحمت کشیدن هستند وقتی با این افراد هم کلام می شوم باور کنید چیزی جز انرژی از آن ها به من نمی رسد و حرف های قشنگی بین ما رد و بدل می شود در حالی که شما شاید در تصویر چیزی جز درد و ناراحتی و مشقت نبینید اما شاید مکالمه من با این افراد چیزی جز عشق و امید نباشد.
در پستهای اینستاگرامیتان عکسهای زیادی از کودکان مهاجر پاکستانی نیز وجود دارد در این باره هم کمی توضیح دهید؟
هادی محسنی: سال 95 محلی را به صورت اتفاقی پیدا کردم که چندین خانواده پاکستانی به صورت زاغه نشینی زندگی خود را می گذراندند. زندگی آن ها نیز مانند بسیاری از مهاجرین افغانستانی بود و معضلاتی که آن ها در زندگی شان دارند چه از لحاظ اجتماعی و اقتصادی، مهاجرین افغانستانی نیز دارند. این وجه اشتراک باعث شد بیشتر وقت بگذارم و بیشتر از آن ها عکاسی کنم.
آیا انتشار این عکسها تاکنون باعث تغییری در زندگی این افراد شده با توجه به اینکه سازمان ملل نیز از عکس های شما استفاده می کند؟
هادی محسنی: امروزه مسئلهای که بسیاری از هنرمندان را درگیر کرده این است که چگونه میتوانیم با هنر تغییر به وجود آوریم و در راستای بهتر شدن شرایط گام برداریم. من خودم شخصا تاکنون با عکسهایم تغییری به وجود نیاوردهام اما تلاش کردم شرایط موجود را در فضای اجتماعی به تصویر بکشم ولی خیلی علاقه دارم و هدفم همین است که بتوانم از طریق عکاسی تغییری برای شرایط مهاجرین و کودکان به وجود بیاورم.
خانم رضایی شما عکاسی را چگونه و چطور آغاز کردید؟
زهرا رضایی: از دوره دبیرستان به عکاسی علاقه داشتم و قصد داشتم در هنرستان ادامه تحصیل بدهم اما در آن زمان هنرستان اتباع افغانستانی را ثبت نام نکرد و شوق درس خواندن را نیز از من گرفت و برای دانشگاه رفتن نیز تلاش چندانی نکردم چون گمان می کردم دیگر هدفی ندارم تا اینکه بعد از چند سال به یک آموزشگاه خیاطی رفتم و دوباره به عکاسی برگشتم با وجود اینکه وسایلی هم برای عکاسی نداشتم شروع کردم به تمرین عکاسی با گوشی و می خواستم خودم را محک بزنم ببینم علاقه قبلی را دارم تا بتوانم دوباره اقدام کنم یا نه. از طرفی هیچ حمایتی نمی شدم خانواده ام فکر می کردند از آن دسته افرادی هستم که از این شاخه به آن شاخه می پرند. علاقه ام روز به روز به عکاسی بیشتر می شد و به سختی توانستم دوربینی برای خودم تهیه کنم پس از آن تلاش کردم عکاسی را به طور حرفه ای دنبال کنم. مشکلی که در خانواده های افغانستانی وجود دارد این است که دوست دارند خیلی زود به یک نقطه عالی برسند و به بچه ها زمان نمی دهند و فکر می کنند ما فقط مشغول پول خرج کردن هستیم. در این میان اما برادرم تنها کسی بود که به من انگیزه داد تا راهم را ادامه دهم. ضعفی که داشتم این بود که فکر می کردم چون دانشگاه نرفتم نمی توانم راهم را ادامه دهم ولی تلاش کردم تا هنری که به آن علاقه داشتم را دنبال کنم.
بیشتر روی چه موضوعاتی کار کردهاید؟ و سبک شما در عکاسی چیست؟
زهرا رضایی: من عکاسی پرتره و کودک انجام می دهم و سبک عکاسی من دراماتیک فانتزی است. همیشه با خودم فکر میکردم چرا همیشه چهرههای ما افغانستانیها در غالب یک چهره ژولیده باشد سعی کردم اینها را در سبک دیگری منتشر کنم. این سبک در کشور روسیه خیلی ترند شده بود و دوست داشتم این سبک را در هنر خودمان نیز داشته باشیم و با استفاده از رنگ ها، ترکیب بندی ها و ادیت ها عکس هایم با دیگر عکس ها متفاوت باشد. اگرچه ادیت عکس هایم همواره مورد انتقاد قرار گرفته اما این عکس ها با ادیت زیبا و جذاب می شوند. در عکاسی پرتره ایده و انتخاب سوژه تنها بخشی از کار است ما باید احساسات را درقالب کاراکترهای مختلف ببریم غم شادی ؛هیجان و… نکته دیگر اینکه درعکاسی پرتره چیزی که نباید دست کم گرفته شود ایده پردازی بر نور است که می توان تکنیک های خارق العاده ای با آن خلق کرد وخیلی ها این اصل مهم را خیلی دست کم می گیرند.
برای برقراری ارتباط بهتر با سوژه چه کاری انجام میدهید؟
زهرا رضایی: همیشه سعی کردم مانع سکوت در فضای کاری شوم هرچند عکاس حرفه ای باشیم نباید سوژه را در مقابل دوربین تنها بگذاریم نقش عکاس حرفه ای پر رنگ تر از دوربین حرفه ای است وهمیشه صمیمیت بین سوژه و ثبت کننده باید پابرجا باشد من بیشتراوقات سعی کردم از مدل های غیرحرفه ای عکاسی کنم شاید این کار را کمی سخت کند ولی به همان اندازه می تواند شیرین باشد و باور آن ها را می توانیم درقالب چهره ها وشخصیت های ایده آل برانگیزیم. این افراد وقتی در مقابل دوربین قرار می گیرند و از آن ها در خواست می کنم که خودشان را با موضوع وقف دهند نوبرانه این کار را می کنند. بهترین چاشنی برای این کار ارتباط قوی باسوژه و شناخت میمیک ها و پردازش صحیح به آن است.
وقتی ما عکسی را ادیت میکنیم واقع گرایی خدشهدار نمیشود؟
زهرا رضایی: خیر اگر ادیت به درستی انجام شود این اتفاق نمی افتد.
هادی محسنی: در عکاسی ادیت عکس خیلی مهم است گاهی ادیت ها باعث تغییر ماهیت عکس می شوند ادیت زمانی خوب است که به مفهومی درعکس جود دارد و مخاطب باید آن را درک کند، کمکی کرده باشد. ما در عکاسی making و taking داریم making به معنای ساختن است. کاری که خانم رضایی در عکاسی استیج انجام می دهند و این نوع از عکاسی نیازمند ادیت تخصصی است عکاسی استیج بدون ادیت مانند غذایی بدون ادویه و نمک است و هیچ مزه ای ندارد. در زمینه عکاسی مستند اجتماعی دست عکاس برای ادیت باز نیست. شاید بتوانید یک کادر افقی را عمودی کنید و یا برعکس ولی نمی توانید عناصری که در عکس وجود دارند را حذف کنید چون این عناصر واقعیت عکس هستند. یا شاید بتوانید با نور عکس بازی کنید ولی نمی توانید عنصری را حذف یا اضافه کنید.
وضعیت عکاسان زن مهاجر از نظر شما چگونه است؟
زهرا رضایی: من به خاطر شاخه ای که انتخاب کرده ام خیلی در این باره اذیت نشدم بلکه خیلی راحت تر کارم را انجام داده ام و خیلی لازم نبوده با افراد متفاوت تری ارتباط بگیرم. نباید خیلی روی جنسیت متمرکز شویم که بخاطر زن بودن نتوانیم کاری که باید را انجام دهیم.
در رابطه با کسانی که توقع عکاسی رایگان دارند چه نظری دارید آیا با آن ها برخورد داشتهاید؟ چه واکنشی نشان دادهاید؟
زهرا رضایی: خیلی زیاد بله. اوایل بخاطر اینکه اطرافیانم را از خودم راضی نگه دارم همیشه می پذیرفتم اما رفته رفته قدرت نه گفتنم بالا رفت لازم نیست ما تمام اطرافیان مان را راضی نگه داریم از آن جایی که عکاسی منبع درآمد من هست نمی توانم این کار را به صورت رایگان انجام دهم.
گفتید درآمد شما از عکاسی است بسیاری از کسانی که علاقمند به عکاسی هستند نمیدانند چطور از عکاسی کسب درآمد کنند شما چگونه به درآمدزایی از عکاسی رسیدید؟
زهرا رضایی: اول هر کاری هر چقدر درآمد کسب کردی به عنوان سرمایه برای همان کار باید درنظر بگیری. نه اینکه درآمدت را صرف هزینه هایی مانند رفتن به تفریح کنی من تمام درآمدم را خرج تجهیزات عکاسی می کنم. در فضای مجازی خیلی عکس از نمونه های کاری ام نمی گذارم چرا که خیلی ها معتقدند عکاس هنری نباید کار wedding و beauty انجام دهد در حالی که اینطور نیست و واقعیت این است در دنیای هنر زندگی هم باید کرد.
وضعیت عکاسی مهاجران را در سالهای اخیر چطور ارزیابی میکنید؟
زهرا رضایی: در سال های اخیر وضعیت عکاسی خیلی بهتر شده اما با این حال باید خیلی بیشتر خودمان را ارتقا دهیم و به آن چیزی که هستیم رضایت ندهیم و توقف نکنیم. برخی سبکها خیلی یکنواخت و تکراری شدهاند بهتر است به سبکهای جدیدتری روی آوریم.
هادی محسنی: در سالهای اخیر مهاجران زیادی به عکاسی روی آوردهاند. قبلا که ما در یک برنامه خبری میرفتیم چند نفری از مهاجران بودیم و همگی همدیگر را میشناختیم اما الان که به برنامهای میروی همه عوامل یک دوربین عکاسی دارند البته نمیگویم این خوب نیست هست ولی متاسفانه اکثر این افراد هدفمند پیش نمیروند و عکاسی را صرفا برای این انجام میدهند که دوربینی خریدهاند و بروند عکاسی کنند و در فضای مجازی منتشر کنند.
خیلی از عکاسان دنیا در افغانستان خودشان را معروف کردند این اتفاق چرا بین افغانستانیهای ما نمیافتد و چرا عکسهای ما دیده نمیشود؟
زهرا رضایی: در نمایشگاههایی که ما برگزار میکنیم متاسفانه برخی از عکاسان صرفا بخاطر اینکه در نمایشگاه حضور داشته باشند و رزومه کسب کنند، عکسهایی متوسط را به نمایشگاه میبرند و به این فکر نمیکنند شاید این عکسها را یک توریست ببیند در حالی که برای نمایشگاهها باید عکسهایی را انتخاب کنیم که حرفی برای گفتن داشته باشد. نکته دیگر اینکه ما خیلی در فستیوالهای بینالمللی حضور نداریم در حالی که شرکت در این فستیوالها هزینه بالایی هم ندارد.
هادی محسنی: به نظر من عکاسانی مانند استیو مک کوری، رضا دقتی و هر کسی که عکسهایش از افغانستان بازتاب جهانی داشته به این دلیل بوده است که این افراد به صورت هدفمند عکاسی میکنند و صرفا برای پستهای اینستاگرامی عکاسی نمیکنند.
نظرتان درباره اینکه خیلی از عکاسان ما زنان افغانستانی را تنها برقع نشان می دهند چیست؟
زهرا رضایی: یک شخصی این کار را انجام داد و بازخورد خوبی گرفت. عکاسان دیگر نیز دنباله رو شدند و کپی گرفتند در حالی که باید از عکسهای دیگران ایده گرفت.
برای علاقمندان به عکاسی چه پیشنهادی دارید؟
زهرا رضایی: تقاضای من از عکاسان افغانستانی این است که کمی فضای انتقادات را خالی کنیم و بیشتر مشوق باشیم و در فضای دوستانه و آرامتری به نقد صحیح بپردازیم و ریشه در اطلاعات ومنابع اطلاعاتی بدوانیم و حمایتها را از رده شعار خارج کنیم و بیشتر به واقعیت ماجرا بپردازیم. همچنین کسانی که میخواهند وارد عکاسی شوند هیچ محالی برای این کار وجود ندارد امروز منابع آموزشی بسیاری وجود دارد که میتوانند از تمام داشتهها به بهترین شکل و حتی با کمترین امکانات استارت کار را بزنند. به یاد داشته باشیم همه افراد موفق از صفرترین نقطه شروع کردند تنها چیزی که حامی بود توکل به خدا، پشتکار و انگیزه قوی ترکیبی به شدت کار آمد که بهای آن در وجود شماست. من از هزینه های سنگین، نبود وقت کافی برای افرادشاغل، مخالفت ها، محدودیت ها و… اطلاع دارم و همه این سختی راپشت سر گذاشتم چون از یک جایی به بعد فهمیدم این من هستم که باید غلبه کنم به مشکلات و هیچکس وهیچ چیز مسئول علاقه وخواستههای من نیست عالم مهاجرت برای همه ما به یک اندازه دشوار است ولی فراموش نکنیم ما باید از نبایدها به بایدها برسیم.